خانه » همه » مذهبی » غدیرخم در آثار پژوهشی انگلیسی زبان غرب (1)

غدیرخم در آثار پژوهشی انگلیسی زبان غرب (1)

غدیرخم در آثار پژوهشی انگلیسی زبان غرب (1)

غدیرخم یکی از مهم ترین، کلیدی ترین و سرنوشت سازترین نقاط تاریخ اسلام است که در آن، دست کم به اعتقاد شیعه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سرنوشت آینده ی جهان اسلام را تعیین کردند و نسبت به موضوع مطرح شده

0037872 - غدیرخم در آثار پژوهشی انگلیسی زبان غرب (1)
0037872 - غدیرخم در آثار پژوهشی انگلیسی زبان غرب (1)

 

نویسنده: محمد مقداد امیری

 

مقدمه

غدیرخم یکی از مهم ترین، کلیدی ترین و سرنوشت سازترین نقاط تاریخ اسلام است که در آن، دست کم به اعتقاد شیعه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سرنوشت آینده ی جهان اسلام را تعیین کردند و نسبت به موضوع مطرح شده در آن، از امت اسلام بیعت و پیمان وفاداری گرفتند. این رویداد را می توان از میان دیگر رویدادهای دوران رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بارزترین نقطه ای دانست که خاستگاه اصلی شیعه از آنجاست و باز هم دست کم به اعتقاد شیعه، بحث وفاداری یا عدم وفاداری به پیمان مطرح شده در آن است که امت اسلامی را به دو گروه مهم شیعه و غیر شیعه تقسیم کرده است. غدیرخم با این دیدگاه، همواره و برای همیشه تاریخ، موضع ظهور تمایز اصلی میان شیعه و غیر شیعه به حساب می آید.(1)
آنچه که می تواند در بررسی مطالعات شیعه پژوهی و به تبع آن امامت پژوهی غرب، مسئله ای اساسی و ریشه ای به شمار آید، آن است که موضوع غدیرخم در پژوهش های غربی، از چه جایگاهی برخوردار است و پژوهشگران شیعه پژوه غرب با آن چه مواجهه ای داشته و دارند.
به نظر می آید این سؤال نخستین چیزی است که باید در بررسی و مطالعه ی امامت پژوهی غربیان مورد توجه و عنایت قرار گیرد.
در نگاهی کلی، تحلیل پژوهشگران غربی از مسائل اعتقادی اسلامی و یا شیعی، بدون تردید متأثر از مبانی معرفتی است که بر اندیشه ی آنان حاکم است و چنانچه این تحلیل ها از عدم درک صحیح پژوهشگر از مسائلی چون مفهوم امامت، سلسله ی حجت های الهی، نص و تعیین از طرف خدا و بسیاری از این موارد- که پایه ها و مبانی معرفتی شیعی است- برخوردار باشد، نتیجه ی آن ناگزیر، عدم تبیین صحیح موضوع در بسیاری از پژوهش های مربوط به امامت و نیز به تبع آن، پژوهش در مسئله ای مانند غدیرخم است.
پژوهشگران غربی معمولاً در متدولوژی و روش تحقیق در مباحث اسلامی و یا شیعی، با روش تاریخ نگری(2) یا روش پدیدارشناسانه(3) به مطالعه ی موضوع مورد نظر می پردازند. تاریخ نگری، به بررسی مؤلفه های اعتقادی بر اساس ریشه ها و تحولات تاریخی می پردازد و درصدد بررسی عوامل تاریخی پیدایش یک موضوع اعتقادی است و برخلاف روش پدیدار شناسانه، کاری به دست یابی به مبانی اندیشه ها و اعتقادات ندارد. از آن جا که مبنای این روش آن است که هر پدیده در بستر حوادث و جریانات تاریخی به وقوع پیوسته است؛ بررسی پدیده ها را جدا از شرایط تاریخی آن ها غیر ممکن می داند و چون مبنای این روش نوعاً تحلیل بر اساس معیارهای مادی و تجربی تاریخی است و نقش عوامل ماورایی را نادیده می گیرد، ادعای ساختگی یا غیر مطابق با واقع یا اغراق آمیز بودن، نتیجه ای است که می تواند به راحتی از پدیده ای که زائیده تحولات تاریخی باشد، استنباط شود.
برخلاف روش تاریخ نگری، مبنای روش پدیدارشناسانه، بیان و توصیف آموزه های اعتقادی و نقش و کارکرد آن ها در نظام اعتقادی یک دین یا مذهب است و این روش، به توصیف و بیان موضوع و ارزیابی آن از دیدگاه پیروان آن دین یا مذهب می پردازد. بنابراین، می توان گفت که با نگرش مثبت تری به بررسی یک پدیده می پردازد.
از میان پژوهشگران غرب، بسیاری در مطالعه ی موضوع های اعتقادی، روش تاریخ نگری را در نگاه به مسائل دنبال کرده اند و دسته ای از این پژوهشگران با روش پدیدارشناسانه به مطالعه ی موضوع ها پرداخته اند؛ اما طبق بیان پروفسور سید حسین نصر- که خود از صاحب نظران کرسی های پژوهشی در غرب است- این افراد بسیار استثنایی اند.(4) به همین صورت، نگاه پژوهشگران غربی به مسئله غدیرخم نیز از این قاعده مستثنا نیست و تحمیل پیش داوری های ذهنی بر عینیت های پیش رو، می تواند در آن نیز راه یافته باشد.
در موضوعی مانند غدیرخم- که موضوع تحقیق حاضر است- علاوه بر مسئله مطرح شده در روش شناسی پژوهش، در پاره ای از موارد، ممکن است با پژوهش هایی مواجه شویم که اساساً هیچ اشاره ای به این رویداد نکرده باشند و این در حالی است که به اقتضای رعایت اسلوب علمی می توان چنین انتظار داشت که حداقل از نقطه نظر اعتقاد شیعیان، از عنایت و توجه به این رویداد چشم پوشی نشده باشد. به عنوان نمونه، کارل بروکلمان(5) در کتاب تاریخ ملت ها و دولت های اسلامی،(6) در گزارشی مفصل از زندگانی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، وقایع مختلف دوران رسالت آن حضرت را به تفصیل بیان می کند؛ اما بعد از بیان مسائل مربوط به حجة الوداع هیچ اشاره ای به جریان غدیرخم ندارد.(7) بروکلمان در بحثی در مورد خلفای راشدین، با اشاره به کشمکش های پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رسیدن به خلافت، امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را یکی از کسانی می داند که در خلاف طمع ورزیدند و باز هم بدون هیچ اشاره ای به جریان غدیرخم می نویسد:
پس از مرگ پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم]، علی [علیه السّلام]، پسر عموی پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] و داماد او، مدعی شد که چون از جهت خویشاوندی از همه به پیامبر نزدیک تر است، حق اوست که به عنوان رئیس حکومت به خلافت برسد؛ اما او نیز مانند سعد بن عباده که در خلافت طمع ورزیده بود، قدرت و نفوذی برای تحقق خواسته اش نداشت.(8)
آثار پژوهشگران غربی که در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفته اند، منابع انگلیسی زبانی است که می توان انتظار داشت در مورد غدیرخم بحث کرده یا به آن اشاره کرده باشند؛ مانند آثاری که به شرح زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، تشیع اولیه، پیدایش تشیع، امامت در شیعه، نقش نص در تعیین امام و … پرداخته اند. مسلّم است که آثار پژوهشگران غرب با این خصوصیت، منحصر به پژوهش های انگلیسی زبان نیست و شامل آثار فرانسوی زبان، آلمانی زبان و دیگر زبان های اروپایی نیز می شود؛ به عنوان نمونه، اثر ماکسیم رودنسون(9) با عنوان محمد [صلی الله علیه و آله و سلم](10)، اثر رودی پارت(11) با عنوان محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] و قرآن(12)، اثر کارل بروکلمان(13) با عنوان تاریخ ملت ها و دولت های اسلامی (14) و .. درباره ی سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز آثاری با موضوع های دیگر.
از میان این آثار، برخی از آثار، برخلاف آن چه که انتظار می رود، هیچ اشاره ای به غدیرخم نکرده اند این آثار عبارتند از:

1- مدخل «محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]«(15) در دایرة المعارف قرآن(16)، نوشته یوری روبین؛(17)
2- مدخل »محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]»(18) در ویرایش دوم دایرة المعارف دین(19)، نوشته کارن آرمسترونگ؛(20)
3- کتاب محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] در مدینه(21)، نوشته ویلیام مونتگومری وات؛(22)
4- کتاب محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]، پیامبر و سیاستمدار(23)، نوشته ی ویلیام مونتگومری وات؛(24)
5- مدخل «محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]»(25) در دایرة المعارف ادیان جهان؛(26)
6- کتاب محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]: زندگانی پیامبر(27)، نوشته کارن آرمسترونگ؛(28)
7- مدخل « علی ابن طالب[علیه السّلام]»(29) در ویرایش دوم دایرة المعارف اسلام(30)، نوشته لورا ویچیا والیری؛(31)
8- مدخل « علی ابی طالب [علیه السّلام](32) در دایرة المعارف قرآن (33)، نوشته علی آسانی؛(34)
9- مدخل «حجة الوداع»(35) در دایرة المعارف قرآن (36)، نوشته ی دوین جی. استوورت؛(37)
10- کتاب تاریخ مختصر اسلام (38)، نوشته کارن آرمسترونگ؛(39)
11- مدخل « اسلام شیعی»(40) در دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد (41)، نوشته جوزفای. کچی چَین (42)، سید حسین ام. جفری (43)، حمید دباشی (44) و احمد موسالی؛(45)
12- مقاله «چگونه تشیع نخستین به یک فرقه تبدیل شد؟» (46) در مجله ی انجمن شرقی آمریکا(47)، نوشته ی مارشال هاجسن؛(48)
13- مدخل «شیعه»(49) در دایرة المعارف ادیان جهان.(50)

مراجعه به منابعی که پژوهشگران این آثار به آن ارجاع داده و از آن استفاده کرده اند، نشان می دهد که این نویسندگان معمولاً در مراجعه به منابع، یا عمدتاً و بیشتر به منابع دست اول سنی اکتفا کرده و یا اساساً به منابع غربی دست دوم اعتماد کرده اند. این مسئله علاوه بر استفاده از منابع دست دوم- که خود از نظر علمی، ضعف متد و روش در یک مطالعه و پژوهش است- حتی در مورد استفاده از منابع دست اول نیز نمی تواند به پژوهشی قابل قبول از نظر معیارها و استانداردهای علمی منجر شود؛ زیرا اولاً،- همان گونه که پیش از این بیان شد- به اقتضای رعایت اسلوب علمی، در بررسی و مطالعه ی یک موضوع از هر دینی، باید نظر و اعتقاد همه ی مذاهب آن دین در خصوص موضوع، مورد بررسی قرار گیرد و گزارش شود، و ثانیاً، حتی در مورد منابع سنی استفاده شده نیز مشکلات و ایرادهایی وجود دارد که از جمله آن ها ناکافی بودن، گزینشی بودن و قطعی نبودن اطلاعاتی است که در معدود منابع اصلی سیره ی سنی منعکس شده است.
از منابع دست اولی که در میان این سیزده اثر، مورد استفاده قرار گرفته است، می توان به این منابع اشاره کرد: صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داوود، سنن ترمذی، سنن نسائی، سنن ابن ماجه، فتح الباری ابن حجر، سیرة این اسحاق، سیرة ابن هشام، طبقات ابن سعد، اسدالغابة ابن اثیر، تاریخ طبری، انساب الاشراف بلاذری، وقعة صفین نصربن مزاحم کوفی، تفسیر ابن کثیر؛ تفسیر طبری، تفسیر کشاف زمخشری و تفسیر مجمع البیان طبرسی. نکته ی قابل توجه آن است که برخی از نویسندگان این سیزده اثر در حالی به غدیرخم اشاره نکرده اند که در برخی از منابعی که استفاده کرده اند، به رویداد غدیرخم اشاره شده است؛ به عنوان نمونه:
یوری روبین که در مدخل «محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]» در دایرة المعارف قرآن حوادث مختلف دوران زندگانی و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را گزارش کرده و هیچ اشاره ای به غدیرخم ندارد، از منابعی چون انساب الأشراف بلاذری و تفسیر ابن کثیر استفاده کرده است که در این دو منبع به غدیرخم اشاره شده است، و به نظر می آید یوری روبین بدان توجه نکرده باشد.(51)
ویلیام مونتگومری وات که در کتاب محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] در مدینه به شرح حوادث مختلف زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت و به خصوص در فصلی با عنوان « اتحاد و یکپارچگی اعراب»(52)، به گزارش مهم ترین حوادث دو سال آخر زندگانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخته، در حالی که به غدیرخم اشاره ای ندارد که یکی از منابع او کتاب اسدالغابة ابن اثیر است و در این کتاب، در مواضع مختلف به غدیرخم و خطبه ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و عبارت: « من کنت مولاه فعلی مولاه» از آن حضرت اشاره شده است.(53)
لورا ویچیا والیری نویسنده ی مدخل «علی ابن طالب [علیه السّلام]» در ویرایش دوم دایرة المعارف اسلام که به بررسی موارد مختلفی از زندگانی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پرداخته است، تنها در بحثی با عنوان « اختلاف علی (علیه السّلام) با ابوبکر»، بدون نام بردن از غدیرخم از امتناع آن حضرت با بیعت ابوبکر یاد کرده، می نویسد:
شیعیان با جعل سخنان خاصی که گفته می شود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی علی (علیه السّلام) بیان کرد یا با تفسیر آن ها بر اساس اعتقادات خود، همواره معتقد بوده اند پیامبر قصد داشت جانشینی خود را به داماد و پسر عمویش واگذار کند؛ اما به هر حال مسلّم است که او در آخرین بیماری خویش، این خواسته را بیان نکرده است.
او در حالی به غدیرخم اشاره نکرده است که یکی از منابع او کتاب وقعة صفین است و در این کتاب گرچه به صراحت از غدیرخم نام برده نشده است، اما نصر بن مزاحم به احتجاج عمار بن یاسر بر عمرو بن عاص با حدیث غدیرخم، یعنی «من کنت مولاه فعلی مولاه…» در روز صفین اشاره می کند.(54)
دوین جی. استوورت در مدخل «حجة الوداع» در دایرة المعارف قرآن، بدون هیچ اشاره ای به غدیرخم، ماجرای حجة الوداع و جزئیات مختلف آن را توضیح می دهد و به خطبه ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجة الوداع پس از اتمام مراسم حج و مفاد آن اشاره می کند و بیان حکم نسیء را از مفاد مهم این خطبه ذکر می کند. او تنها برای بیان شاهدی برای نام دیگر سوره «نصر» با عوان سوره ی «تودیع»، به مجمع البیان طبرسی مراجعه می کند و سپس بحث می کند که آیا این سوره در حجة الوداع نازل شده است یا در فتح مکه و یا پیش از آن؛ اما در مورد آیه ی (ألیوم أکملت لکم دینکم …)- که شیعه آن را به غدیرخم مربوط می داند- به این تفسیر مراجعه نکرده یا حتی بحثی نیز درباره ی آن مطرح نمی کند؛ در حالی که تفسیر مجمع البیان در مورد این آیه، رویداد غدیرخم را به عنوان شأن نزول آیه و نظر مختار و مورد پذیرش بیان می کند.(55) از دیگر منابع مورد استفاده ی این نویسنده سنن نسائی است. نسائی در کتاب السنن الکبری در مواضع مختلف به غدیرخم و حدیث غدیر با عبارت های: « من کنت ولیه فهذا ولیه أللهم وال من والاه و عاد من عاداه» یا « من کنت مولاه فعلی مولاه أللهم وال من والاه و عاد من عاداه» و عباراتی نزدیک به آن اشاره کرده است.(56) ابن ماجه نیز در کتاب سنن خود و نیز ترمذی در کتاب سنن و ابن حجر در کتاب فتح الباری، البته بدون نام بردن مستقیم از غدیرخم، به حدیث: « من کنت مولاه فعلی مولاه» اشاره کرده اند.(57)
برخی از آثار انگلیسی زبان در ضمن مبحثی کلی تر، اشاره ای، هر چند گاه ناقص، به این موضوع داشته اند. از این آثار می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1- مدخل «محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]»(58) در ویرایش دوم دایرة المعارف اسلام،(59) نوشته ترود الرت؛(60)
2- فصل « مأموریت محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]»(61) از کتاب تاریخ تفکر سیاسی اسلامی: از زمان پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] تا زمان حاضر (62)، نوشته آنتونی بلک؛(63)
3- کتاب جانشینی محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]: پژوهشی پیرامون خلافت نخستین (64)، نوشته ویلفرد مادلونگ؛(65)
4- مدخل «علی بن ابی طالب [علیه السّلام]»(66) در ویرایش سوم دایرة المعارف اسلام (67)، نوشته روبرت گلیو؛(68)
5- مدخل «علی بن ابی طالب [علیه السّلام]»(69) در دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد (70)، نوشته عبدالعزیز ساشدینا؛(71)
6- مقاله « برخی از دیدگاه های شیعی امامی در مورد صحابه»(72)، نوشته اتان کولبرگ؛(73)
7- مدخل « علی [علیه السّلام]»(74) در دایرة المعارف ادیان جهان؛(75)
8- مدخل «اهل البیت [علیه السّلام]»(76) در دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد(77)، نوشته مری الین هگلند؛(78)
9- کتاب ابتکار و مشارکت اسلام: مبادی و اصول و تاریخ [آن] در تمدن جهانی (79)، نوشته مارشال هاجسن؛(80)
10- مقاله ی «تکامل شیعه»(81)، نوشته ی اتان کولبرگ؛(82)
11- مقاله «تشیع اولیه در تاریخ و پژوهش»(83) در مقدمه ی مجموعه ی تشیع (84)، نوشته ی اتان کولبرگ؛(85)
12- کتاب تشیع (86)، نوشته ی هاینس هالم؛(87)
13- مدخل «تشیع»(88) ویرایش دوم دایرة المعارف دین (89)، نوشته ویلفرد مادلونگ؛(90)
14- مدخل «شیعه»(91) در ویرایش دوم دایرة المعارف اسلام (92)، نوشته ویلفرد مادلونگ؛(93)
15- مدخل «امامت»(94) در ویرایش دوم دایرة المعارف اسلام (95)، نوشته ویلفرد مادلونگ؛(96)
16- مدخل «امامت»(97) در ویرایش دوم دایرة المعارف دین (98)، نوشته ویلفرد مادلونگ؛(99)
17- مدخل «شیعه»(100) در دایرة المعارف اسلام و جهان مسلمان (101)، نوشته ی روبرت گلیو؛(102)
18- مدخل «امامت»(103) در دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد (104)، نوشته عبدالعزیز ساشدینا؛ (105)

در دسته ی سوم از آثار انگلیسی زبان، به طور دقیق تر به غدیرخم و یا مسئله جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره شده و یا به شکلی مفصل تر در مورد آن بحث شده است. این آثار عبارتند از:

1- مدخل «علی بن ابی طالب [علیه السّلام]»(106) در دایرة المعارف ایرانیکا (107)، نوشته اتان کولبرگ (108) و پوناولا؛(109)
2- مدخل «علی بن ابی طالب [علیه السّلام]»(110) ویرایش دوم دایرة المعارف دین (111)، نوشته رضا شاه کاظمی؛(112)
3- فصل «تحقیق در مورد جانشینی»(113)، فصل اول کتاب مذهب شیعه (114)، نوشته دونالدسون؛(115)
4- مدخل «شیعه»(116) در دایرة المعارف قرآن: یک دایرة المعارف (117)، نوشته آرزینا آر. لالانی؛(118)
5- مقاله « تحقیقات اخیر پیرامون تاریخ تشیع نخستین»(119) دایرة المعارف اسلام و جهان مسلمان (120)، روبرت گلیو؛(121)
6- کتاب مقدمه ای بر تشیع، تاریخچه و عقیده شیعه ی دوازده امامی (122)، نوشته موژان مومن؛(123)
7- مدخل «ولایت»(124) در دایرة المعارف قرآن: یک دایرة المعارف (125)، نوشته ی هرمن لندولت؛(126)
8- کتاب نخستین اندیشه های شیعی: تعالیم امام محمد باقر [علیه السّلام] (127)، نوشته آرزینا آر. لالانی؛(128)
9- مدخل «غدیرخم»(129) در دایرة المعارف ایرانیکا (130)، نوشته ماریا مسی داکیک؛(131)
10- مدخل «غدیرخم»(132) در دایرة المعارف ایرانیکا (133)، نوشته ی احمد کاظمی موسوی؛(134)
11- مقاله ی «مطالبه ی گذشته: غدیرخم و نمودار شدن تاریخ نگاری حافظی در اواخر دوران فاطمینان مصر»(135)، نوشته پولا سندرز؛(136)
12- مدخل « غدیرخم»(137) در دایرة المعارف قرآن: یک دایرة المعارف (138)، نوشته اسما افسرالدین؛(139)
13- مدخل «غدیرخم»(140) در ویرایش دوم دایرة المعارف اسلام (141)، نوشته وچیا واگلیری؛(142)
14- فصل «حدیث غدیرخم، ولایت و برتری معنوی علی بن ابی طالب [علیه السّلام]»(143) فصل دوم کتاب جامعه کاریزماتیک: هویت شیعه در دوران اولیه ی اسلام (144)، نوشته ی ماریا مسی داکیک.(145)

از این میان، می توان فصل دوم کتاب جامعه کاریزماتیک: هویت شیعه در دوران اولیه ی اسلام(146)، نوشته ی ماریا مسی داکیک (147) با عنوان: «حدیث غدیرخم: ولایت و برتری معنوی علی بن ابی طالب [علیه السّلام]»(148) را تقریباً مفصل ترین اثر انگلیسی زبان غربی در مورد غدیرخم دانست که از جنبه های مختلف به بررسی آن پرداخته است و یک فصل کامل از فصول دوازده گانه ی این کتاب به مسئله غدیرخم اختصاص یافته است و تقریباً می توان گفت، بیشتر مطالب دیگر آثار به تفصیل در آن منعکس شده است.

مسئله جانشینی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در سیر پژوهش های غربیان

نظر روبرت گلیو(149) در مقاله ای با عنوان « تحقیقات اخیر در مورد تاریخ تشیع نخستین»(150) در بحثی تحت عنوان «جانشینی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]»(151)، در مورد روند و سیر پژوهش محققان غربی درباره مسئله جانشینی این است که مطالعات اخیر در مورد عامل احتمالی تعیین کننده ی هویت تشیع- یعنی مسئله جنجال برانگیز ادعای به حق علی [علیه السّلام] در مورد رهبری امت اسلامی بعد از رحلت پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم]- عمدتاً تحت تأثیر کتاب ارزشمند ویلفرد مادلونگ، جانشینی محمد [صلی الله علیه و آله و سلم](152) بوده است. پیش از تألیف این کتاب، دانشمندان عموماً نمی دانستند که ایا واقعاً پیامبر، علی [علیه السّلام] را به عنوان جانشین تعیین کرده بود، یا این که علی [علیه السّلام] خود ادعایی مبتنی بر این تعیین داشت. پاسخ این مسئله نه تنها غیر واقع گرایانه، بلکه در برابر پیشرفت های صورت گرفته در تحلیل دیگر متون اولیه اسلامی، پوزیتیوستیِ احمقانه نیز به نظر می آمد. برای مثال ممکن بود سؤال شود که: آیا ماجرا معروفِ معرفی علی [علیه السّلام] به عنوان جانشین، توسط پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در غدیرخم، به همان طریقی که در منابع تاریخی توصیف شده، اتفاق افتاده است؟ در هر صورت، با توجه به این که نقد ادبی، شکل گیری گزارش ها را در متون اولیه اسلامی از میان تزیین، تکامل و گه گاه جعل ساده تعیین می کرد، چنین سؤالی در قوانین مجامع علمی و آکادمیک، غیر قابل پاسخ دهی و از این رو بی اساس به نظر می آمد.(153) در مقابل، بیشتر این موضوع به شکل مؤثرتری دنبال می شد که چگونه ادبیات اولیه ی اسلامی، چنین موضوع بحث برانگیزی موجب ساخته شدن داستان هایی توسط شیعیان و مخالفانشان شد. این مسئله موجب آن بود که محققان از تحقیق در مورد این که آیا واقعاً غدیرخم اتفاق افتاده یا نه، باز بمانند و بیشتر به این موضوع بپردازند که مفهوم غدیرخم در تاریخ صدر اسلام، نزد شیعیان و مخالفان به چه معنا بوده است.(154)
از نظر گلیو، مادلونگ، بدبینی عدم امکان بازیافت وقایع تاریخی را که تحلیل گران متن به آن معتقدند، رد کرد. شرح روایی او از به قدرت رسیدن و پایان دوره خلافت چهار خلیفه اول با اطمینان به توانایی بالقوه متون در حصول اطمینان در مورد وقایع تاریخی همراه است. مادلونگ، متون باقیمانده از قرون اولیه ی اسلامی را برای استخراج وقایع تاریخی مناسب در نظر می گیرد و از نظر او، نفی کلی منابع تحت عنوان افسانه هایی که بعداً ساخته شده، قابل قبول نیست؛ بلکه با استفاده ی محتاطانه از آن ها، می توان تصویر دقیق تر و قابل اطمینان تری از تاریخ آن زمان، نسبت به آن چه که تاکنون تصور می شده است، به دست آورد. مادلونگ کار خود را با چنین دیدگاه روش شناسانه ای برای پاسخ به این سؤال که: چگونه کسانی که بعد از پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] رهبر جامعه اسلامی بودند، قدرت را در دست گرفتند، پیگیری کرد. نتیجه گیری مهم او برای مطالعه ی تشیع این است که علی [علیه السّلام] خود را به عنوان کسی که از طرف پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] تعیین شده بود در نظر می گرفت و چنین نظری بر پایه ی اعمال پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] و آن چه که به طور عموم در شبه جزیره ی عربستان مرسوم بود، امری مورد قبول بود(155). این نقش رهبری به وسیله ی توطئه های اعضای قوم پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم]، قریش، از او سلب شد.(156)
گلیو در ادامه گزارش می دهد که غیر از اظهار نظرهای متفاوت در مورد این کتاب مادلونگ، مانند نظر مورونی،(157) گراهام،(158) دانیل،(159) ماتسون(160) و کرون،(161) پاسخ مشخصی در مقابل نتیجه گیری های آن داده نشده است. در واقع پس از انتشار این کتاب در سال 1997 میلادی، در تحقیقات غربیان تلاشی در رابطه با ماهیت خلافت در دوران اولیه اسلامی صورت نگرفته است. همچنین با وجود درخواست وی از تاریخ نویسان برای استفاده محکمه پسند از منابع برای تولید یک روایت قانع کننده تاریخی، کار وی چندان اقبال تاریخ نویسان را برای پرداختن به این دوره در پی نداشته است. نتیجه گیری های وی حداقل با چنان علاقه و تبحر علمی ارائه شده است که کمتر کسی می تواند جسارت و انگیزه ی مخالفت با آنها را به خود بدهد (گرچه انتقادات مشخصی نسبت به نتیجه گیری های مادلونگ مطرح شده است). کار وی می تواند تا حد زیادی به عنوان یک پاسخ اصلاح کننده به کایتانی(162) و بعد از وی مونتگومری وات (163) قلمداد شود که اصولاً گزارش های اهل سنت را نسبت به قضایای خلافت، صحیح در نظر گرفته اند.(164)
در مورد این نظر گلیو باید دقت کرد که یکی از محاسن و تأثیرهای مثبت کار مادلونگ، همان گونه که روبرت گلیو توضیح داده است، تأثیر او بر روش تحقیق دانشمندان در مورد مسئله جانشینی و تغییر نگاه آنان در عدم پذیرش این که پیامبر واقعاً امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را به عنوان جانشین تعیین کرده بود، است. گرچه گلیو در این نوشته، تنها به نکات مثبت کار مادلونگ اشاره کرده است، اما یکی از اشکالاتی که می توان در مورد روش شناسی مادلونگ و تبحر علمی نتیجه گیری های او مطرح کرد این است که درست است مادلونگ، متون باقیمانده از قرون اولیه ی اسلامی را برای استخراج وقایع تاریخی مناسب در نظر می گیرد و از نظر او نفی کلی منابع، تحت عنوان افسانه هایی که بعداً ساخته شده قابل قبول نیست؛ البته با این توضیح که با استفاده ی محتاطانه از آن ها، می توان تصویر دقیق تر و قابل اطمینان تری از تاریخ آن زمان، نسبت به آن چه که تاکنون تصور می شده است، به دست آورد؛ اما این نظر، در مقابل و برخلاف نظر محققانی مانند هارالد موتزکی است- که به تفصیل بیان خواهد شد- که اشکالهایی چون ناکافی بودن، گزینشی بودن، قطعی نبودن و مواردی از این قبیل را در مورد اطلاعاتی که در معدود منابع اصلی سیره منعکس شده است، بر سیره های نوشته شده درباره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) (مانند: واقدی، ابن سعد، ابن هشام و طبری) وارد می داند. این سیره ها بر اساس منابعی محدود و در واقع منحصراً مجموعه های وسیعی از احادیث درباره ی سیره ی نبوی که مربوط به قرن سوم هجری است، نوشته شده است و اطلاعات موجود در منابع بعد آن ها نیز هنوز به شیوه ای نظام مند، بررسی و با اطلاعات پیشین مقایسه نشده است.
از سوی دیگر، گرچه مادلونگ چنین نتیجه می گیرد که خلافت، حق امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بوده و برای آن شواهد مختلفی ارائه می کند، اما برخلاف آن چه که از نام و موضوع کتاب او- که درباره ی جانشینی است- انتظار می رود، همه ی مسائل را به شکلی جامع مطرح نمی کند و به اصل قضیه ی « امامت به نصب» از نظر شیعه در این کتاب اشاره ای نمی شود و از همین رو، مسئله غدیرخم در آن تقریباً در حاشیه و بسیار بسیار کمرنگ است.
در مقدمه ی این کتاب به تفصیل در مورد مسئله جانشینی و این که نیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه بوده، بحث شده است؛ اما در میان این بحث های طولانی و مفصل، اشاره ای به غدیرخم نمی شود. مادلونگ در مقدمه ی کتاب خود که به تفصیل در مورد مسئله ی جانشینی بحث می کند، پس از بیان مقدماتی مفصل در مورد جانشینی انبیای گذشته و ..، این سؤال تقریباً بی پاسخ را مطرح می کند که: « پس چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تنظیم برنامه ای صحیح برای تعیین جانشین خود کوتاهی کرد؟»(165)
مادلونگ در نقل روایات و گزارش هایی از عایشه و ابن عباس در مقدمه ی کتاب، حتی این گونه بیان می کند که: «شیعیان کوفه از زمان خلافت علی [علیه السّلام] مدعی شدند که پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم]، علی [علیه السّلام] را وصی خود قرار داد».(166) او در همین مقدمه ی کتاب، بدون ذکر نام غدیرخم تنها به این صورت می نویسد که:
محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] در سال دهم هجری، علی [علیه السّلام] را به نمایندگی از خود به یمن فرستاد و رفتار او در آن جا عده ای را برانگیخت تا از او به پیامبر شکایت کنند. پس از بازگشت او، محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] درست سه ماه پیش از رحلتش لازم دید که در اجتماع عظیمی به حمایت از پسر عمویش سخن گوید و ظاهراً آن هنگام، زمان مناسبی نبود تا علی [علیه السّلام] را به جانشینی منصوب کند. احتمالاً محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] به امید آن که طول عمر او به اندازه ای باشد که یکی از نوه هایش را تعیین کند، این تصمیم گیری را به تأخیر انداخت.(167)
او در این کتاب مفصل خود، تنها در بحث جنگ نهروان- که به اواخر دوران خلافت آن حضرت مربوط است و در مقابل اصل تمام بحث های او در مورد جانشینی امیرالمؤمنین [علیه السّلام]، بحثی حاشیه ای است- به بیعت مجدد طرفداران امام با آن حضرت در مقابل خروج خوارج اشاره می کند (168). بنابراین، اشاره ی او به غدیرخم که اسسا مسئله ی جانشینی از نظر شیعه است، در غیر جایگاه مناسب خود ار نظر سیر بحثی و نیز در یک مطلب حاشیه ای قرار دارد.

تأملی در اعتبار منابع سیره از نگاه پژوهشگران غربی و روش تحقیق آنان

در مطالعه و تحقیق درباره ی مسئله غدیرخم- که از مهم ترین رویدادهای بحث انگیز دوران رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تاریخ صدر اسلام است- ناگزیر بحث منابع سیره مطرح خواهد بود. مختلف بودن منابع سیره از جهت بازگویی دقیق و غیرجانبدارانه ی وقایع، گزینشی بودن اطلاعات در منابع سیره و …، از جمله موارد جدی است که می توان در مورد منابع سیره مطرح کرد.
به عنوان نمونه، لورا وچیا والیری(169) در مدخل «غدیرخم»(170) در ویرایش دوم دایرة المعارف اسلام در مورد منابع سیره می نویسد:
بسیاری از منابعی که مأخذهای اطلاعات ما از زندگانی پیامبراند ([مانند:] ابن هشام، طبری، ابن سعد و…) با سکوت، از ماجرای توقف پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در غدیرخم عبور کردند و یا اگر به آن اشاره کردند، در مورد سخنرانی آن حضرت چیزی نگفتند ([این] نویسندگان به طور آشکار از آن هراس داشتند که با فراهم کردن زمینه برای جدلی های شیعه- که از این سخنان برای تقویت استدلالشان در مورد حق علی [علیه السّلام] برای خلافت استفاده می کنند- خصومت سنیان را- که بر سر قدرت بودند- جلب کنند). در نتیجه، زندگی نامه نویسان غربی در مورد زندگانی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] که نوشته هایشان بر پایه ی این منابع است- به آنچه که در غدیرخم روی داد، به یک شکل برابر اشاره نکرده اند … .(171)
ماریا مسی داکیک(172) در مورد منابع سیره ای حدیث غدیرخم می گوید:
با ملاحظه ی بیشترِ نوشته های تاریخی سنی، تعجب آور نیست که نه در سیره ی ابن هشام- که تجدید نظر شده ی سیره ی ابن اسحاق است- و نه در بزرگترین تاریخ های سنی مانند تاریخ طبری یا ابن سعد، هیچ اشاره ای به حدیث غدیر نشده باشد. در هر صورت، بررسی بیشتر مشخص می کند که این حدیث در دیگر نوشته های نویسندگانی که در نظر سنی ها با همان درجه اعتباراند، وجود دارد. برای مثال، در أنساب الاشراف بلاذری، مورخ قرم سوم- که برخی از نقل های خطبه ی پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در آن آورده شده است- این حدیث پوشش کامل داده شد و گسترده ترین پوشش واقعه ی غدیر در مسند محدث سنی، ابن حنبل و در کتاب های تاریخی خیلی بعدتر، مانند تاریخ مدینه ی دمشق این عساکر و البدایة و النهایة ابن کثیر- که وفادارانه طرفدار مذهب سنی بودند- آمده است. در حقیقت، در دو کتاب اخیر می توان تجزیه و تحلیل گسترده اصلاح و تجدید نظرهای مختلف این حدیث و نیز منابع این حدیث را یافت که با آن چه در بسیاری از وشته های شیعی تا دوران متأخر وجود دارد، برابر می کند.(173)
یکی از نمونه های عوامل مؤثر در ناکافی بودن اطلاعات موجود در منابع سیره، مسئله ای است که داکیک در مورد حدیث غدیرخم با اشاره به نظر جاکوب لسنر(174) در کتاب شکل گیری سلطه و حکومت عباسیان(175) بیان می کند. طبق گزارش داکیک بسیاری از نویسندگان فکری برجسته، مانند: طبری، ابن سعد، مسعودی و یعقوبی که از بیان حدیث غدیرخم دریغ ورزیدند و یا نقش خود را در بیان آن به خوبی ایفا نکردند، نمایندگان برجسته ی روایات تاریخی بنی عباس بودند. از این رو، به رغم تمایلات گوناگون در طرفداری از شیعه یا سنی، ممکن بود متأثر از فشارهای ایدئولوژیکی ای بوده باشند که برای ترویج حقانیت بنی عباس مطلوب بود؛ چرا که روایاتی مانند حدیث غدیرخم، [تنها] حقانیت علی [علیه السّلام] را ترویج می کرد، نه حقانیت عموم طایفه ی بنی هاشم را. دانشمندان اوایل دوران بنی عباس روشن ساختند که رژیم بنی عباس، تلاش زیادی برای ترویج حقانیت خود، بیش از ترویج حقانیت رقبای علوی خود انجام داد و این تلاش ها- که وقوع آن در مرحله ی بحرانی ای بود که قدیمی ترین مجموعه های باقی مانده ی تاریخ و حدیث فهرست برداری شد- ممکن است تأثیرهای ماندگار روی تاریخ نگاری اسلامی نهاده باشد.(176)
علاوه بر مسئله ی منابع سیره، روش مطالعه ی غربیان در منابع سیره نیز قابل تأمل است. هارالد موتزکی(177) در کتاب زندگی نامه ی حضرت محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]: مشکل منابع(178) در مورد روش تحقیق غربیان در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می گوید:
تقریباً، مطالعاتی نظام مند و نقادانه در زمینه ی منابع زندگانی حضرت محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] وجود ندارد. مؤلفان سیره ای تاریخی به خود اجازه می دادند اطلاعاتی را از منابعی که خود آن را می پسندیدند، برگزینند. بنابراین، مطالعه نقادانه ی منابع- که گزارش های مختلف موجود را با هم مقایسه می کند و می کوشد تاریخ آن ها را مشخص کند- لازمه ای برای استفاده از این احادیث به عنوان منابعی تاریخی محسوب می شود.(179)
موتزکی اضافه می کند:
تاکنون احادیث بسیار کمی برای تعیین میزان قابلیت اعتماد حدیثهای سیره ای مورد تأمل قرار گرفته اند و تقریباً هیچ معیاری برای مقایسه ی متون احادیث وجود ندارد. روش های تحلیل اسناد نیز به تازگی پیشرفت کرده و تنها در مواردی استثنایی در زمینه ی اطلاعات سیره ای به کار گرفته شده است.(180)
طبق نظر موتزکی سیره هایی که تاکنون درباره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته شده، بر اساس منابعی محدود و در واقع، منحصراً مجموعه های وسیعی از احادیث درباره ی سیره ی نبوی مربوط به قرن سوم هجری است ([مانند:] واقدی، ابن سعد، ابن هشام و طبری). اطلاعات موجود در منابع بعدی [نیز] هنوز به شیوه ای نظام مند بررسی و با اطلاعات پیشین مقایسه نشده است … .(181)

غدیرخم و میزان شهرت آن در جامعه ی اسلامی نخستین

ماریا مسی داکیک در مورد شهرت حدیث غدیرخم در جامعه ی اسلامی نخستین، می نویسد:
هم تاریخ مأخذ و هم احادیث تفسیری حدیث غدیرخم اشاره می کنند که این حدیث در بسیاری از دوره های نخستین اسلامی مشهور، منتشر و پراکنده بود؛ بنابراین دلیل معتبر و صحیحی وجود دارد که ارتباط منحصر به فردی که این حدیث میان مفهوم ولایت و شخص علی بن ابی طالب [علیه السّلام] برقرار می کند …، در حقیقت بخشی از آگاهی عالمانه ی اسلامی از همان زمان های نخستین [نسبت به این موضوع] بود (182).
مطالعه قسمت های دیگر از فصل دوم کتاب داکیک نشان می دهد که ظاهراً منظور او از مشهور و پراکنده بودن حدیث غدیرخم، مشهور بودن آن در میان گروه خاصی از افراد جامعه ی اسلامی نخستین است، چرا که داکیک پس از نقل گزارش های مختلف موجود در منابعی که به غدیرخم اشاره کرده اند، یکی از سازگاری های قطعی را که میان گزارش ها وجود دارد، این می داند که تقریباً در این گزارش ها، حدیث غدیرخم منحصراً توسط کسانی که از نخستین اعضای جامعه ی اسلامی در مدینه بودند، تصدیق شد و این موضوع به این نکته اشاره دارد که به جز این گروه خاص، حدیث غدیرخم تا زمان نخستین جنگ داخلی (183) به طور گسترده شناخته شده نبود و یا به اطلاع عموم نرسیده بود.(184)
از نظر داکیک، هر زمان که امیرالمؤمنین [علیه السّلام] در دفاع از حق خویش به گفته های پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در غدیرخم ارجاع می داد، مخاطب او افرادی از مسلمانان مدینه بودند؛ چه در میان مهاجران برجسته ای که شورا را تشکیل دادند و چه در مواجهه ی خصوصی با طلحة بن عبید، از صحابه ی اهل مدینه که علیه او شورش کرد. وقتی حدیث غدیرخم در حمایت از امیرالمؤمنین [علیه السّلام] توسط دیگران تصدیق می شد- چه از شرکت کنندگان در جنگ بدر، مانند ابوایوب انصاری که در قضیه ی میدان مرکزی کوفه شرکت داشت و چه صحابه ای برجسته، مانند سعد بن ابی وقاص که با معاویه، صحابه س مکی که در اواخر به دین جدید (اسلام) درآمد روبه رو شد-، از صحابه ی مدینه انتظار می رفت که این حدیث را بشناسند و آنان که خارج از این گروه بودند [نسبت به حدیث غدیرخم بی اطلاع بودند و] احتیاج بود که آنان را از این حدیث آگاه کرد. این عقیده که منحصراً جامعه ی اهل مدینه- و شاید اساساً افراد برگزیده و نخبه ی آن جامعه- نسبت به حدیث غدیرخم آگاهی داشتند، با زمان و مفادی که به خطبه ی پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] منتسب می کنند، سازگار است؛ [چرا که] در تمام گزارش ها آمده است که پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] این خطبه را در بازگشت از سفر مکه به مدینه، پس از تمام شدن حجة الوداع ایراد کرد. طبق نطر داکیک این بدین معناست که شاید مسلمانان مقیم مکه و بسیاری از مسلمانانی که از قبایل غیر ساکن در مدینه بودند، در اعلان رسمی [غدیرخم] حضور نداشتند و در واقع معاویه که اهل مکه بود، ادعا می کرد که از آن آگاهی ندارد.(185)
داکیک اشاره می کند که به رغم عدم وجود گزارش کامل از رویداد غدیرخم در بسیاری از منابع مهم اولیه، ارجاع های غیر مستقیم یا اشاره هایی به سخنان گزارش شده از پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] را در مورد این مناسبت خواهیم یافت که در جای جای مجموعه های مختلف حدیثی و تاریخی، حتی زمانی که آن منابع هیچ گزارشی را از این رویداد ارائه نکرده باشند؛ به شکل پراکنده وجود دارد. او نمونه های زیر را از منابعی که از آن به چنین نتیجه ای دست یافته است، به عنوان شواهد خود گزارش می کند:(186)

1. گزارش ابوطفیل عامر بن واثله، صحابی طرفدار امیرالمؤمنین [علیه السّلام] از مفاد استدلال آن حضرت برای حق خویش، در مورد خلافت در برابر اعضای شورای شش نفره پس از مرگ خلیفه دوم عمر بن خطاب که: « … آیا غیر از من کسی در میان شما هست که رسول خدا [صلی الله علیه و آله و سلم] در مورد او فرموده باشد: هر که من فرمانروا (مولا)ی اویم، این فرمانروا (مولا)ی اوست؟» گفتند: خیر. پس فرمود: « آیا غیر از من کسی در میان شما هست که رسول خدا [صلی الله علیه و آله و سلم] در مورد او فرموده باشد: تو نسبت به من به منزله ی هارونی نسبت به موسی؛ جز آن که بعد من پیامبری نیست؟» گفتند: خیر. … .(187)
2. درخواست امیرالمؤمنین [علیه السّلام] در دوران خلافت پرآشوب خود، از جمعیت بزرگی که در میدان مرکزی و عمومی کوفه (رحبه) جمع شده بودند، مبنی بر این که همه کسانی که در روز غدیرخم حضور داشتند و شنیدند که پیامبر فرمود: « هر که من فرمانروای اویم، علی فرمانروای اوست»، بایستند و به آن شهادت دهند.(188)
3. خطاب ابوایوب انصاری و گروهی از انصار مدینه به امیرالمؤمنین [علیه السّلام] در میدان مرکزی رحبه ی کوفه با عنوان «مولا» و اظهار تعجب آن حضرت [علیه السّلام] از این گفته ی آنان و پرسش از آنان که چگونه می تواند مولای آنان باشد؛ در حالی که همه ی آنان عرب های آزاد هستند. آنان در پاسخ حضرتش، حدیث غدیرخم و سخن پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] را به عنوان شاهد نقل کردند که فرمود: « من کنت مولاه فعلی مولاه».(189)
4. گفت و گوی سعد بن ابی وقاص (صحابه ای که از شرکت کنندگان در شورای شش نفره بود و از شخصیت هایی بود که از شرکت در نبرد نخستین جنگ داخلی (جنگ صفین) خودداری ورزید، با معاویة بن ابی سفیان (دشمن مهم امیرالمؤمنین [علیه السّلام] در نخستین جنگ داخلی) پس از شهادت آن حضرت و خلیفه شدن معاویه. سعد در این قضیه، معاویه را به خاطر مخالفتش با رهبری امیرالمؤمنین [علیه السّلام] بدین صورت سرزنش می کند که: « تو در حالی با علی [علیه السّلام] جنگیدی که می دانستی او نسبت به تو حق بیشتری برای [رسیدن] به قدرت (امر) دارد» و سخنان پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در غدیرخم را در میان فهرستی از شایستگی های امیرالمؤمنین [علیه السّلام] و امتیازهای او در اسلام، به عنوان دلیل و شاهد خود بیان می کند و معاویه در پاسخ می گوید: « در این صورت تو ای سعد، بهتر از من نیستی …، زیرا تو گرچه این را در مورد او می دانستی، از حمایت (نصرت) او امتناع ورزیدی».(190)
5. گفت و گوی خصوصی و چهره به چهره ی امیرالمؤمنین [علیه السّلام] با طلحة بن عبید، چهره ی برجسته ی مدینه در شُرُف شروع جنگ جمل و یادآوری نیمه ی آخر بیان پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در غدیرخم- که در خدا درخواست می کند که: دوستان علی [علیه السّلام] را دوست و دشمنان او را دشمن بدار- و هشدار به طلحه در مورد عاقبت معنوی بد پافشاری بر شورش علیه او.(191)

در مورد تحلیل ها و نتیجه گیری های داکیک باید توجه داشت که گرچه او برای نظر خود شواهدی مفصل اقامه می کند، اما اشکال هایی که بر تحلیل ها و نتیجه گیری های او وارد است را نادیده گرفته است. داکیک بر این مدعا که هر زمان که امیرالمؤمنین [علیه السّلام] در دفاع از حق خویش به گفته های پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در غدیرخم ارجاع می داد، مخاطب او افرادی از مسلمانان مدینه بودند، دو حادثه را شاهد قرار داده است: احتجاج آن حضرت با مهاجران برجسته ای که از اعضای شورای شش نفره بودند و مواجهه ی خصوصی آن حضرت با طلحة بن عبید، از صحابه ی اهل مدینه که علیه او شورش جنگ جمل را ترتیب داد.
داکیک سپس برای تأیید، به ادعای معاویه در مورد عدم آگاهی از حدیث غدیر اشاره می کند؛ اما واضح است که هیچ کدام از این موارد نمی تواند شاهد درستی برای این مدعا باشد. شورای شش نفره، شورایی بود خصوصی، با افراد مشخص شده توسط خلیفه دوم، در یک مکان محصور، به مدت سه روز، برای انتخاب خلیفه پس از مرگ او، و تنها، افراد حاضر در آن شورا خود را رقیب آن حضرت برای تصدی منصب خلافت می دانستند. بنابراین، این شورا یک صحنه ی عمومی نبود که تمام مردم مخاطب آن باشند؛ علاوه بر آن که این شورا در مدینه تشکیل شد و طبیعی است که اهل مدینه مخاطب آن حضرت باشند. در جنگ جمل نیز طلحه و زبیر از سردمداران شورش علیه آن حضرت بودند و عایشه را برای همراهی با خود تحریک کردند و باز هم طبیعی بود که آن حضرت برای دفع فتنه از میان مسلمانان، با سردمداران این فتنه اتمام حجت کند. زبیر پس از صحبت حضرت با او، بدون بازداشتن اصحاب جمل از جنگ با آن حضرت که خود، آنها را به مقابله با آن حضرت به بصره آورده بود، خود را از صحنه ی جنگ کنار کشید و جنگ را ترک کرد؛ اما طلحه به رغم اعتراف به حدیث غدیر و حقانیت آن حضرت، همچنان به مقابله با آن حضرت و حضور در صحنه جنگ پافشاری ورزید.(192)
استشهاد داکیک به ادعای معاویه مبنی بر عدم آگاهی از حدیث غدیرخم، به دلایل زیر نمی تواند صحیح باشد:

1. با توجه به آنکه از مسلمات تاریخ است که معاویه از سر سخت تری دشمنان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بود. عدم اعتراف شخصیتی چون معاویه به حدیث غدیر، نه تنها امر عجیب و دور از انتظاری نیست، بلکه کاملاً طبیعی است که چنین شخصیتی درصدد انکار آن برآید.
2. نویسندگان سنی، افزون بر گزارش شرکت و همراهی معاویه و ابوسفیان در جنگ های حنین و طائف با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از مسلمان شدن ظاهری در فتح مکه، تا قرار دادن معاویه در شمار کتاب وحی نیز پیش رفته اند (193) و اگر نوشته ها را ملاک قرار دهیم، طبق نظر آنان این دلالت بر آن دارد که او در اواخر دوران رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن حضرت بی ارتباط و از ماجراهای پیرامون آن حضرت بی اطلاع نبوده است. علاوه بر آن، اساساً بی اطلاعی کسانی چون معاویه از حادثه ی سرنوشت سازی چون غدیرخم، تقریباً محال است؛ چرا که کیاست سیاستمداران بزرگی چون معاویه و پدرش ابوسفیان، که از سردمداران مخالفت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه بودند، اقتضای آن را داشت که دائماً از جریانات پیرامون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلع باشند؛ به خصوص در مورد معاویه و ابوسفیان که با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت خویشاوندی نزدیک داشتند و ام حبیبه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، خواهر معاویه و دختر ابوسفیان بود.
3. توجه به این نکته مهم است که- همانگونه که بیان خواهد شد- حادثه ی غدیرخم به گونه ای بود که به طور طبیعی، به سرعت به صورت خبری مهم در مناطق مختلف دنیای اسلام انتشار می یافت.

غدیرخم در راه بازگشت از مکه به طرف مدینه در مکانی در سه مایلی مانده به جحفه، که در آن راه مدینه و مصر و عراق از هم جدا می شد، واقع شده است.(194) بنابراین، چون هنوز حجاج سایر مناطق از کاروان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جدا نشده بودند، حاضران در غدیرخم تنها منحصر به اهل مدینه نبودند و از طرفی، دلیل قطعی بر عدم حضور افرادی از مکه در غدیرخم به عنوان نمایندگان اهل مکه در دست نیست و همان طور که دیده ایم، خود داکیک به صورت احتمال آن را بیان کرده، می گوید: شاید مسلمانان مقیم مکه و بسیاری از مسلمانانی که از قبایل غیر ساکن در مدینه بودند، در اعلان رسمی [غدیرخم] حضور نداشتند. علاوه بر آن، اگر در نحوه ی انجام مراسم غدیرخم دقت کنیم، خواهیم دید که نحوه ی انجام این مراسم و حضور مشاهیر و برجستگان صحابه در آن و بیعت آنان با امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به گونه ای بود که به طور طبیعی به صورت خبری مهم به سرعت در مناطق مختلف دنیای اسلام انتشار می یافت. علامه امینی در کتاب الغدیر نام و مشخصات صد و ده تن از صحابه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که حدیث و واقعه ی تاریخ غدیرخم را روایت کرده اند، بیان کرده و سپس چنین می نویسد:
این افراد [که نام و خصوصیات آنان بیان شد] 110 تن از بزرگان صحابه اند که در مورد حدیث غدیر، گزارش آنان را یافته ایم و چه بسا تعداد آنان بسیار بیش از این باشد که خود مسئله ای طبیعی است؛ زیرا کسانی که در روز غدیر این حدیث را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدند صدهزار نفر یا بیشتر بودند که طبیعتاً این شمار زیاد- همان گونه که هر مسافری حوادث مهمّی را که در سفر خود مشاهده کرده است، بیان می کند- پس از بازگشت به وطن های خویش، جریان غدیر را بازگو کرده اند؛ مگر شمار اندکی که کینه ها موجب امتناع آنان از بیان آن [حقیقت] گردید. نقل کنندگان حدیث از میان آن جمیعت- که اکثریت ایشان بودند- همانانند که نام برده شدند. گزارش برخی از کسانی که این حدیث را شنیدند- پیش از آن که به دیگران برسد- با مرگشان، در صحراها و دشت ها در دل بیابان ها پنهان گردید و عده ای نیز (چنان که در روایت زید بن ارقم اشاره شد) ترس از اوضاع و شرایط زمانه آنان را از بیان و یادآوری این یاد بزرگ بازداشت. از گروهی نیز که از اعراب بادیه نشین بودند، حدیثی دریافت نشده است… با این همه، بیان نام این عده از راویان حدیث غدیر در اثبات متواتر بودن آن کافی است.(195)
داکیک تنها به این دلیل که طبق گفته ی او، گزارش روایت شده از عامر بن واثله در مورد احتجاج امیرالمؤمنین (علیه السّلام) با اعضای شورای شش نفره به حدیث غدیر، تنها از طریق کسی چون عامر بن واثله که طرفدار امیرالمؤمنین (علیه السّلام) است روایت شده، با تردید به این روایت می نگرد.
واضح است که چنین اشکالی را نمی توان صحیح دانست؛ زیرا اصولاً و معمولاً عموم نقل های تاریخی، خبر واحد است و مهم آن است که این خبر با قراینی که بتوان به صحت آن اطمینان حاصل کرد، در تعارض و تضاد نباشد و واضح است که آن حضرت در چنین شرایطی به فضایل و برتری های خویش برای اتمام حجت استناد و اشاره کند. علاوه بر این، مسلّم است که حقایق و گزارش های این گونه ای که با منافع طرفداران نظام و فضای حاکم در آن زمان همسویی ندارد، تنها توسط طرفداران آن حضرت نقل شود؛ نه توسط منفعت طلبان طرفدار نظام حاکم و یا افراد ترسو که به انکار و سانسور و وارونه گزارش دادن حقایق مبادرت ورزند و به همین دلیل، آن را با مخفی ماندن، در حاشیه قرار گرفتن و از بین رفتن تدریجی مواجه کنند. باید توجه داشت که داکیک، در حالی در مورد این روایت تردید دارد که خود می نویسد:
وجود این روایت هم در گزارش منابع شیعی و هم غیر شیعی، نشان دهنده ی پذیرفته شدن این حدیث به عنوان یکی از تمایزها (فضایل)ی معنوی علی [علیه السّلام] است که در میان مؤلفان مختلف اولیه ی اسلامی، مشهور و در حد وسیع پذیرفته شده است.(196)

پی نوشت ها :

1- موژان مومن در کتاب مقدمه ای بر تشیع، تاریخچه و عقیده دوازده امامی An Introduction to Shi)i Islam- The History and Docuines of Twelver Shi) ism”) در بحثی با عنوان «مسئله جانشینی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم]» ( The Question of the Succession to Muhammad با اشاره به این نکته می نویسد: « جانشینی [حضرت] محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] مسئله ای کلیدی و مهم در اسلام شیعی است و عامل اصلی و مهمی است که شیعیان را از اکثریت سنی جدا می کند.» او سپس با آغاز از حدیث یوم الإنذار در ابتدای دوران رسالت پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] و پایان بردن آن با ماجرای غدیرخم در سال آخر دوران رسالت و ماجرای دوات و قلم در آخرین روزهای زندگانی آن حضرت، به موارد متعدد معرفی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان جانشین اشاره می کند.
( Momen Moojan. An Introduction to shi, i Islam: The History and Doctrines of Twelver shi,ism, United States, Yale University Press, 1985, pp. 11-15.)
2- Historicism.
3- phenomenological.
4- The Heart Of Islam- Enduring Values for Humanity, Seyyed Hossein Nasr, New York, 2002, Preface, p. viii.
5- Brockelmann, Von Carl.
6- Geschichte der islamischen Volker und Staaten.
این کتاب با عنوان تاریخ الشعوب الاسلامیه توسط نبیة أمین فارس و منیرا البعلبکی از آلمان به عربی ترجمه شده است. (البته اگر بخواهیم ترجمه اصلی و صحیح و کامل عنوان آلمانی کتاب را به عربی بیان کنیم، باید به صورت «تاریخ الشعوب و الدول الاسلامیة» بیان شود).
7- کامل بروکلمان، تاریخ الشعوب الاسلامیه، ترجمه به عربی نبیة أمین فارس و منیرا البعلبکی، 31-67.
8- همان، 83.
9- M. Radinson.
10- M. Rodinson, Mahomet, Paris, 1961.
11- R. Paret.
12- R. Paret, Muhammad und der Koran, 1957.
13- Brockelmann, Von Carl.
14- Brockelmann, Von Carl, Geschichte der islamischen Volker und Staaten, 1939.
15- “Muhammad”.
16- Encyclopedia of the Qurān.
17- Uri Rubin.
18- “Muhammad”.
19- Encyclopedia of Religion, 2nd Edition.
20- Karen Armstrong.
21- Muhammad” at Medina”.
22- W. Montgomery Watt.
23- Muhammad”: prophet and statesman”.
24- W. Montgomery Watt.
25- Muhammad.
26- Merriam- Webster’s Encyclopedia of World Religions.
27- Muhammad”: A Biography pf the Prophet”.
28- Karen Armstrong.
29- “Ali b. Abi Talib”.
30- Encyclopedia of Islam, 2nd Edition.
31- L. Veccia Vaglieri.
خانم لورا ویچیا والیری، مستشرق ایتالیایی و استاد دانشگاه ناپل (Naples) ایتالیا در رشته تاریخ اسلام.
32- “Ali b. Abi Talib”.
33- Encyclopedia of Quran.
34- Ali S. Asani.
35- “Farewell Pilgrimage”.
36- Encyclopedia of Quran.
37- Devin J. Stewart.
38- Islam: A Short History.
39- Karen Aemstrong.
40- “Shi’i Islam”.
41-The Qxford Encyclopedia of Islamic World.
42- Joseph A. Kéchichian.
43- Syed Husain M. Jafri.
44- Hamid Dabashi.
45- Ahmad Moussalli.
46- “How Did the Early Shi’a become Sectarian?”.
47- Journal of the American Oriental Society, Vol. 75, No. 1. (Jan. – Mar, 1955), pp. 1-13.
48- Marshall G. S. Hodgson.
49- “SHI’ITE”.
50- Merriam- Webster’s Encyclopedia of World Religions.
51- بلاذری، انساب الأشراف، 108، 110 و 112 و تفسیر ابن کثیر، 15/2 (ابن کثیر شأن نزول آیه) (ألیوم أکملت لکم دینکم …) را در مورد غدیر نمی داند، اما به حدیث « من کنت مولاه …» در مورد غدیرخم اشاره می کند.
52- “The Unifying Of Thr Arabs”.
53- ابن اثیر، اسد الغابة، 368/1- 369؛ 233/2؛ 92/3- 93، 274، 321، 28/4؛ 6/5 و … .
54- نصر بن مزاحم المنقری، وقعة صفین، 338.
55- طبرسی، تفسیر مجمع البیان، 273/3- 274.
56- النسائی، السنن الکبری، 45/5- 130، 132، 134، 135، 136 و 155.
57- ابن ماجه، سنن، 54/1؛ الترمذی، سنن، 792/5 و ابن حجر، فتح الباری، 16/7.
58- Muhammad.
59- Encyclopedia of Islam, 2nd Edition.
60- Trude Ehlert.
61- “The Mission of Muhammad”.
62- The history of Islamic political thought: from the Prophet to the present.
63- Antony Black.
64- The Succession to Muòhammad.: A Study of the Early Caliphate.
65- Wilferd Madelung.
66- “Ali b. Abi Talib”.
67- Encyclopedia of Islam, 3d Edition.
68- Robert M. Gleave.
69- Ali b. Abi Talib”.
70- The Oxford Encyclopedia of the Islamic World.
71- Abdulaziz Sachedina.
72- “Some Imami Shi’i Views on the Sahaba”.
73- E. Kohlberg.
74- “Ali”.
75- Merriam- Webster’s Encyclopedia of World Religions.
76- “Ahl al- Bayt”.
77- The Oxford Encyclopedia of the Islamic World.
78- Mary Elaine Hegland.
79- “The Venture of Islam: Conscience and History in a World Civilization”.
80- Marshall G. S. Hodgson.
81- “The Evolution of the Shia”.
82- E. Kohlberg.
83- “Early Shi’ism in History and Research”.
40- Shi’ism.
85- E. Kohlberg.
86- Shi’ism.
87- Heinz Halm.
88- Shi’ism.
89- Encyclopedia of Religion, 2nd Edition.
90- Wilferd Madelung.
91- Shi’a.
92- Encyclopedia of Islam, 2nd Edition.
93- Wilferd Madelung.
94- “Imāma”.
95- Encyclopedia of Religion, 2nd Edition.
96- Wilferd Madelung.
97- “Imāmate”.
98- Encyclopedia of Religion, 2nd Edition.
99- Wilferd Madelung.
100- Shi’a.
101-Encyclopedia of Islam and the Muslim World.
102- Robert M. Gleave.
103- “Imāmah”.
104- The Oxford Encyclopedia of Islamic World.
105- Abdulaziz Sachedin.
106- “Ali b. Abi Talib”.
107- Encyclopedia Iranica.
108- E. Kohlberg.
109- I. K. Poonawala.
110- “Ali b. Abi Talib”.
111- Encyclopedia of Religion, 2nd Edition.
112- Reza Shah- Kazemi.
113- “The Question of Succession”.
114- “The Shi’ite Religion”.
115- Danaldson.
116- Shi’a.
117- The Quran: an Encyclopedia.
118- Arzina R. Lalani.
119- “Recent Research into the History of Early Shi’ism”.
120- Encyclopedia of Islam and the Muslim World.
121- Robert M. Gleave.
122- An Introduction to Shi’i Islam: The History and Docuines of Twelver Shi’ism.
123- Moojan Momen.
124- “Walayah”.
125- The Quran: an Encyclopedia.
126- Hermann Landolt.
127- Early Shi’i thought: the teachings of Imam Muhammad al- Baqir.
128- Arzina R. Lalani.
129- “Ghadir Khumm”.
130- Encyclopedia Iranica.
131- Maria Massi Dakake.
132- “Ghadir Khumm”.
133- Encyclopedia Iranica.
134- Ahmad Kazemi Miussavi.
135- “Claiming the past: Ghadir Khumm and the Rise of Hafizi Historiography in Late Fatimid Gypt”.
136- Paula Sanders.
137- “Ghadir Khumm”.
138- The Quran: an Encyclopedia.
139- Asma Afsaruddin.
140- “Ghadir Khumm”.
141- Encyclopedia of Islam, 2nd Edition.
142- L. Veccia Vaglieri.
143- “The Ghadir Khumm Tradition: Walayah and the Spiritual Distinctions of Ali b. Abi Talib”.
144- The Charismatic Community: Shi’ite Identity in Early Islam.
145- Maria Massi Dakake.
146- The Charismatic Community: Shi’ite Identity in Early Islam.
147- Maria Massi Dakake.
خانم ماریا مسی داکِیک، استادیار مطالعات دینی در دانشگاه جرج میِسن آمریکا.
148- “The Ghadir Khumm Tradition: Walayah and the Spiritual Distinctions of Ali b. Abi Talib”.
149- Robert M. Gleave.
پروفسور روبرت گلیو: استاد مطالعات عربی و اسلامی دانشگاه اگزتر انگلیس.
150- “Recent Research into the History of Early Shi’ism”.
151- “The Succession to Muhammad”.
152- W. Madelung, The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate (Cambridge: Cambridge University Press, 1996).
153- گلیو به عنوان نمونه به پژوهش زیر اشاره می کند: “Recent Research into the History of Early Shi’ism”, p. 1603): P. Sanders, “Claiming the Past: Ghadir Khumm and the Rise of Hafizi Historiography in late Fatimid Egypt”, Studia IsIamica, 75 (1992): 81-104.
154- Gleave Robert M., Recent Research into the History of Early Shi’ism, in: History Compass 7/6, 2009, pp. 1593-1605.
155- بابد توجه داشت که مادلونگ در نوشته خود به نص و منصوب بودن آن حضرت از طرف خدا اشاره و توجهی ندارد؛ بلکه آن را مطابق با آن چه که به طور عموم در شبه جزیره عربستان مرسوم بود، امری مورد قبول می داند.
156- Gleave Robert M., Recent Research into the History of Early Shi’ism, in: History Compass 7/6, 2009, pp. 1593-1605.
157- M. Morony, ” Review of The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate “, JNES, 59.2 (2000): 153.
158- W. A. Graham, “Review The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate “, Muslim World, 89.2 (1999)”: 194.
159- E. L. Daniel “Review The Succession to Muhammad”, Middle East Journal, 52.3 (1998): 471.
160- I. Mattson, “Review of The Succession to Muhammad”, Journal of Religion, 78.2 (1998): 321.
161- P. Crone “Review of The Succession to Muhammad”, Times Literary Supplement, 4897 (7 Feb, 1997): 28
162- L. Caetani, Annali dell’ Islam, Milan: U, Hoepli, 1905.
163- William Montgomery Watt, Early Islam: Collected Articles, Edinburgh: Edinburgh
University Press, 1990.
164- Gleave Robert M., Recent Research into the History of Early Shi’ism, in: History Compass 7/6, 2009, pp. 1593-1605.
165- The Succession to Muhammad: A Study of the Early Caliphate, 1997, Cambridge University Press, p. 18.
166- Ibid, p. 35.
167- Ibid, p. 18.
168- Ibid, p. 253.
169- L. Veccia Vaglieri.
170- “Ghadir Khumm”.
171- Veccia Vaglieri L., “Ghadir Khumm”. in Encyclopedia of Islam, 2nd ed., vol. 2, Brill, Leiden, 1991.
172- Maria Massi Dakake.
173- Dakake Maria Massi, The Charismatic Communty : Shi’ite Identity in Early Islam, pp. 36-37.
174- Jacob Lassner.
175- Jacob Lassner, “The Shaping of Abbasid Rule”, Princeton, 1980.
176- Dakake Maria Massi, The Charismatic Communty : Shi’ite Identity in Early Islam, pp. 38.
177- Harald Motzki.
178- The Biography of Muhammad: The Issue of the Sources.
179- The Biography of Muhammad: The Issue of the Sources, edited by: Harald Motzki, Leidin, Brill, 2000, Introduction, pp. xiv- xv.
180- Ibid.
181- Ibid.
182- Dakake Maria Massi, The Charismatic Communty : Shi’ite Identity in Early Islam, Chapter II, pp. 47-48.
183- منظور داکیک از نخستین جنگ داخلی- همان طور که در فصل سوم کتاب جامعه کاریزماتیک: هویت شیعه در دوران اولیه اسلام اشاره می کند- جنگ صفین است.
184- Dakake Maria Massi, The Charismatic Community : Shi’ite Identity in Early Islam, Chapter II, pp. 43-44.
185- Ibid.
186- Ibid, pp. 41-43.
187- داکیک این رویداد را از (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 167/6- 168 …) نقل کرده و در ادامه آن می نویسد: « در حالی که اعتبار سخنرانی گزارش شده از علی [علیه السّلام] به دلیل این که تنها از عامر بن واثله، شخصیت طرفدار علی [علیه السّلام] و نیز راوی حدیث غدیرخم نقل شده است که ادعا می کند که به طور اتفاقی سخنرانی علی [علیه السّلام] را از پشت در شورایی که توسط محافظان حفاظت می شد شنید، مورد سؤال است (ر. ک: امینی، الغدیر، 161/1 …)، وجود این ارجاع به خطبه غدیرخم بدون توضیح یا تأکید خاصی، هم در گزارش منابع شیعی و هم غیر شیعی، نشان دهنده پذیرفته شدن این حدیث به عنوان یکی از تمایزها (فضائل) معنوی علی [علیه السّلام] است که در میان مؤلفان مختلف اولیه اسلامی مشهور و در حد وسیع پذیرفته شده است».
188- داکیک می نویسد: « شاید این درخواست در پاسخ به گردن کشی های قدرتمندی بود که در مورد حقانیت آن حضرت به عنوان خلیفه وجود داشت. طبق گزارش های مختلف، 12 یا 13 نفر- که تمام آنان از نخستین افراد جامعه اسلامی در مدینه و بر اساس برخی از متون، همه از کسانی بودند که در جنگ بدر شرکت داشتند- برخاستند تا خواسته او را عملی کنند (ابن حنبل، مسند، 84 و 118-119؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، 276/7- 277). در واقع با توجه به آن که در برخی از گزارش ها آمده که هفتاد نفر از کسانی که در جنگ بدر شرکت داشتند، با علی [علیه السّلام] در جنگ صفین شرکت کردند (نصر بن مزاحم، وقعة صفین، 236)، به نظر می آید که این تعداد، تعداد بسیار کمی است و اکثریت کسانی که احتمالاً باید حجة الوداع را با پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] انجام داده باشند و از کاروانی بوده باشند که پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] در غدیرخم برای آنان سخنرانی کرد حذف شده اند. گزارش شیعی از این رویداد، تا حدودی به طور غیر قابل توضیح اضافه می کند که براء بن عازب- که از حامیان وفادار حق علی [علیه السّلام] از زمان رحلت پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] بود (براء زمانی که علی [علیه السّلام] و عباس مشغول غسل دادن بدن پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] بودند، با عجله نزد آنان می آید تا آنان را از حوادثی که در سقیفه بنی ساعده در حال رخ دادن بود، آگاه کند (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 219/1- 220)) و نیز یکی از کسانی بود که از ناقلان مهم حدیث غدیرخم و شرکت کننده در تمام جنگ های دوران خلافت علی [علیه السّلام] بودند- از گواهی دادن به این حدیث در این مناسبت خاص، سر باز زد (ر. ک: ابن بابویه، امالی، 107-108)».
189- داکیک این گزارش را از: ابن حنبل، مسند، 419/5 و ابن کثیر، البدایة و النهایة، 277/7 نقل می کند.
190- داکیک این گزارش را از: بلاذری، انساب الأشراف، 93/4 نقل می کند و در ادامه می نویسد: « با استدلال معاویه به نظر می آید که گناه و تقصیر مخالفت مستقیم او با علی [علیه السّلام]، نسبت به بی طرفی سعد گناه و تقصیر کمتری است زیرا معاویه برخلاف سعد، آگاهی قبلی از حادثه غدیرخم نداشت».
191- داکیک این گزارش را از: مسعودی، مروج الذهب، 373/2 نقل می کند و می نویسد: « این گزارش تنها و منحصراً در کتاب مروج الذهب مسعودی، مورخ طرفدار شیعه نقل شده است».
192- الحاکم النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، 366/3، 367 و 371 و البلاذری، أنساب الأشراف، 251 و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، 108/25.
193- به عنوان نمونه: ابن الأثیر، أسد الغابة، 385/4؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، 406/7؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، 333/4 و 55/59 و 67؛ الطبری، تاریخ الطبری، 421/2 و 358؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، 376/5 و ج 23/8.
194- عبدالحسین، امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب، 10/1 و الحموی، معجم البدان، 111/2 و 389.
195- عبدالحسین، امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، 144/1.
196- بی میلی براء بن عازب برای گواهی دادن به حدیث غدیرخم و نیز اظهار تعجب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از خطاب شدن با عنوان مولا توسط گروهی از انصار در میدان مرکزی رحبه کوفه که داکیک مطرح کرده، مسئله ای است که در بحث «تفسیرهای شیعی و سنی از حدیث غدیرخم» مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

منبع مقاله :
فصلنامه ی تخصصی امامت پژوهی، پاییز 1390

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد