غلات از ريشه غلو به معني تجاوز و گذشتن از اندازه است. در اصطلاح فرقه شناسي اسلامي به كساني غلات گفته ميشود كه اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ يا بقيه ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ را تا مقام خدايي بالا برده و گويند كه خداوند به عنوان جسم انساني در اين حضرات ظاهر گشته است.[1]خداوند متعال نيز در قرآن كريم زياده روي در باورهاي ديني و خدا دانستن اولياي الهي را پيروي از هوي و هوس و گمراه شدن از راه راست دانسته و ميفرمايد:
بگو اي اهل كتاب در دين خود غلو نكنيد و غير از حق، نگوئيد و از هوسهاي جمعيتي كه پيشتر گمراه شدهاند و ديگران را گمراه كردند و از راه راست منحرف گشتهاند پيروي نكنيد.[2]بر اثر برخوردها و راهنماييهاي امام باقر و امام صادق ـ عليهما السّلام ـ مدتي كوتاه فعاليتهاي غلات فروكش كرد به طوري كه وقتي محمد بن بشير، راه انحرافي غلو را ادامه داد، مردم توجهي به او نكردند، ولي بر اثر جو خفقان زمان امام هادي ـ عليه السّلام ـ و حمايتهاي پنهاني حكومت عباسي از تفرقه بين شيعيان، غلات دوباره پاگرفته و از طرف دشمن به گرمي مورد استقبال قرار گرفتند.[3] و در اين نوشتار به آنچه از كتب روايي و تاريخي در مورد غلات زمان امام هادي ـ عليه السّلام ـ بدست ميآيد، اشاره ميكنيم.
1. محمد بن نصير فهري نميري: وي پس از امام هادي ـ عليه السّلام ـ و امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ نيز زنده بود و فعاليت ميكرد؛
2. علي بن حسكه.
3. قاسم يقطيني.
4. حسن بن محمد معروف به ابنبابا؛
5. فارس بن حاتم قزويني.[4]انديشههاي انحرافي غلات حول محورهايي بود كه با مباني صحيح اسلامي ناسازگار بود و حتي فرقههاي غير اسلامي نيز آن را نميپذيرفتند و آنچنان كه شيخ حر عاملي گفته، اين افكار براي ضربه زدن به جامعه شيعي بود كه در زير فشار دشمنان اهل بيت دستوپنجه نرم ميكردند و خلاصهاي از اين افكار عبارتند از:
1. خدايي وقائل شدن مقام ربوبي براي اهل بيت و به خصوص امام هادي ـ عليه السّلام ـ؛
2. ادعاي نبوت براي خودشان و اينكه امام هادي ـ عليه السّلام ـ آنها را براي نبوت برگزيده است؛
3. جايز بودن ازدواج با محارم؛
4. اباحيگري: يعني خداوند هيچ چيزي را حرام نكرده است؛[5]5. انكار واجبات: واجباتي كه در قرآن كريم و روايات اسلامي آمده بود همه را به نوعي تاويل و توجيه ميكردند به عنوان مثال در توجيه آيه «ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر» و «اقيموا الصلوة وءاتو الزكاة»[6] و… ميگفتند: مراد از نماز، ركوع و سجود و ديگر واجبات نماز نيست، بلكه منظور پيروي كردن از مردي است كه به كنايه از او به صلاة ياد شده و مراداز زكات نيز باز پرداختن حق مال نيست بلكه پيروي از شخصي است كه نامش ذكر نشده و يا ميگفتند: نماز، روزه، زكات، حج و… همه بر اين است كه به ائمه معرفت داشته باشند و گرنه اعمال عبادي منظور قرآن نميباشد.[7]6. تناسخ[8]: به اين معني كه روح انسان پس از جدائي از جسمش وارد جسم ديگري شده و چند سالي نيز در آن زندگي ميكند الي بينهايت كه در اين صورت ديگر معاد و روز قيامتي وجود نخواهد داشت و روح انسان تا ابد در اين دنيا از جسمي به جسمي ديگر منتقل ميگردد. امام هادي ـ عليه السّلام ـ همچون ديگر معصومين كه پرچمدار هدايت اسلامي بودند، از يك سو مردم را به مباني قرآني با تفسير اهل بيت راهنمايي ميكردند و از ديگر سو انحراف غلات را به جامعه اعلام كرده و از آنها بيزاري جسته و مورد لعن قرار ميدادند و از شيعيان نيز ميخواستند كه از آنها دوري گزينند. چنانچه در مورد فارس بن حاتم، بعد از روشنگري دستور قتلش را صادر كرده و فرمود بركشندهي فارس، بهشت را ضمانت ميكنم.[9] و از حسن بن محمد القمي معروف به ابنبابا نيز بيزاري جست و از شيعيان نيز خواست از او بيزار باشند و فرمود خدا او را لعنت كند، مرا اذيت كرده و شيطان بر او چيره گشته و اگر توانستيد سرش را به سنگ بكوبيد[10] درباره قاسم يقطيني به ابراهيم شيبه نوشت افكار او از دين من نيست از او كنارهگيري كنيد و فرمود: خدا او را لعنت كند كه افكار انحرافي را شيطان به او القا ميكند.[11] و در مورد علي بن حسكه، فرمود خدا لعنت كند او را كه دروغ ميگويد او از دوستان من نيست من از گفتههاي او بيزارم و شما نيز بيزاري جوئيد، لعنت خدا بر او باد كه اگر در خلوت او را ديديد سرش را به سنگ بكوبيد.[12] محمد بن نصير، نيز كه امام هادي ـ عليه السّلام ـ را خدا دانسته و خود را پيامبر از سوي آن حضرت معرفي ميكرد مورد لعن و نفرين حضرت قرار گرفت.[13]البته يادآوري اين نكته نيز ضروري است كه با توجه به زنده بودن برخي از اين غلات مانند محمد بن نصير، علي بن حسكه، در زمان امام حسن عسگري، اين افراد از سوي آن امام نيز مورد لعن و طرد قرار ميگرفتند و گاهي اينها را غلات زمان امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ ميشمارند.[14]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. غاليان؛ نعمت الله صفري فرو نشاني، مشهد، آستان قدس، اول، 1378هـ ش.
2. دراسات في الفرق و العقائد الاسلاميه؛ عبدالحميد عرفاني، بغداد، مطبعه اسد.
پي نوشت ها:
[1] . راغب اصفهاني؛مفردات الفاظ القرآن، بيروت، دارالساميه. اول، 1416هـ ق، ص 613.
طريحي، فخرالدين؛ مجمع البحرين، بيجا، مكتب نشر الثقافة الاسلاميه، دوم، 1408 هـ ق ، ج 3، ص 327.
[2] . مائده / 77.
[3] . حر عاملي، الاثني عشريه، قم، دارالكتب العلميه، بيتا، ص 21.
[4] . رك: مجلسي، محمد باقر؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء. 1404 هـ ق ، ج 25، ص 316، ب 10، باب نفي الغلو في النبي و الائمه و علامه حلي؛ رجال العلامة الحلي. قم، دارالذخائر، 1411هـ ق، ص 234 و رجال الكشي، ص 520.
[5] . كشي، محمد، رجال الكشي، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348هـ ش، ص 520.
[6] . عنكبوت /45، و رك: بقره / 43، 83، 110، نساء /77، حج /78، نور/56 و …
[7] . مجلسي، محمد باقر؛ بحار، ج 25، ص 315، ب 10 روايات در اين باب فراوان است.
[8] . علامه حلي، حسن بن بوسف؛ خلاصه الاقوال، نجف، المطبعة الحيدريه، دوم، 1381 هـ ق، ص 433.
[9] . حر عاملي، محمد، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البيت، ج 15، ص 124، ب 47، ج 28، ص 319، ب 16، ص320، ب 6، و بحارالانوار، ج 50، ص 221، ب 5.
[10] . رجال الكشي، ص 516.
[11] . بحار الانوار، ج 25، ص 315، ب 10.
[12] . رك: رجال الكشي، ص 516، و بحارالانوار، ج 25، ص 316، ب 10.
[13] . رجال العلامه، ص 347، و ص 255، جابلقي، علياصغر؛ طرائف المقال، قم، مرعشي نجفي، اول، 1410 هـ ق، ج 1، ص 39.
[14] . رك: رجال الكشي، ص 516، به بعد.