طلسمات

خانه » همه » مذهبی » غنا از ديدگاه محقق سبزوارى

غنا از ديدگاه محقق سبزوارى

غنا از ديدگاه محقق سبزوارى

محقق سبزوارى از دانشمندان معروف شيعى است كه در نشر معارف حقه و ترويج مذهب تشيع جعفرى، خدمات درخشانى انجام داده و آثارى گرانبها و ماندگار از خود به يادگار گذاشته است.

563d11cd fbf6 4607 99d1 db69c767b2ef - غنا از ديدگاه محقق سبزوارى

0017920 - غنا از ديدگاه محقق سبزوارى
غنا از ديدگاه محقق سبزوارى

 

نويسنده: ولى‏الله ملكوتى‏فر

 

محقق سبزوارى از دانشمندان معروف شيعى است كه در نشر معارف حقه و ترويج مذهب تشيع جعفرى، خدمات درخشانى انجام داده و آثارى گرانبها و ماندگار از خود به يادگار گذاشته است.
مولا محمدباقر بن مولا محمد مؤمن خراسانى سبزوارى، در سال‏1017 ه . ق در قريه نامن سبزوار به دنيا آمد و در سال 1090 ه . ق از دنيا رفت و در مشهد مقدس در مدرسه ملا ميرزا جعفر، جنب مقبره شيخ حر عاملى مدفون شد. از وى دو فرزند به نامهاى محمد هادى و ميرزاجعفر باقى ماند.
اين كه نامبرده دوران كودكى را چگونه گذرانيده و تحصيلات اوليه را در كجا به اتمام رسانيده است، در كتابهاى رجالى مورد مراجعه نگارنده چيزى ديده نشد. فقط اين نكته استنباط مى‏شود كه وى در حوزه علميه اصفهان به تحصيل و سپس به تدريس پرداخته است. با توجه به اين كه حوزه اصفهان، مكتبى فقهى و فلسفى بود، محقق سبزوارى در هر دو رشته، به درجات عالى رسيده است; به طورى كه نام وى به عنوان يكى از اكابر علما و محدثان شيعه در قرن يازدهم، در تاريخ ضبط شده است.
محقق سبزوارى پس از اين كه از محضر علمايى مانند مجلسى اول، شيخ بهائى، ميرفندرسكى، كسب فيض نمود، خود يكى از اعاظم بزرگ زمان گرديد. به همين جهت، در اصفهان شهرت يافت و نزد شاه سليمان مكرم و معزز گرديد و منزلتى ويژه يافت تا جايى كه تدريس در مدرسه ملا عبدالله شوشترى به وى تفويض شد و به مقام امامت جمعه و جماعت رسيد و به منصب شيخ‏الاسلامى منصوب گرديد. (1)

آثار محقق سبزوارى:
 

چنان كه گفتيم وى چون در مكتب فقهى و فلسفى اصفهان پرورش يافته بود، جامع معقول و منقول گرديد.
او در زمينه‏هاى فلسفه، فقه، اصول، اخلاق و ادعيه بيش از سى اثر گرانبها از خود به جاى گذاشته است كه مهمترين آنها عبارتند از: ذخيرة‏المعاد در زمينه شرح ارشاد الاذهان علامه حلى; كفاية الاحكام در تكميل ذخيرة‏المعاد; خلافيه به زبان فارسى و در عبادات. مصنف در اين كتاب، اختلاف آرا فقهاى اماميه را با استدلال بيان نموده است. (2) رسالة فى صلاة الجمعة در زمينه اثبات وجوب عينى نماز و…

اساتيد:
 

وى از محضر علماى بزرگى در فلسفه و فقه خوشه‏چينى كرد كه مهمترين آنها عبارتند از: شيخ بهائى، ميرفندرسكى و ملا حسنعلى شوشترى. (3)

شاگردان:
 

از آنجا كه مرحوم سبزوارى جامع معقول و منقول بود، افرادى كه از محضر او كسب فيض مى‏كردند، در هر دو جهت، به مقامات بلندى نايل شده‏اند. مهمترين آنها عبارتند از: ملا محمدبن عبدالفتاح تنكابنى، محقق خوانسارى (شوهر خواهرش كه به خاطر عظمت علمى‏اش به استاد الكل فى الكل عند الكل معروف بود)، ميرزا عبدالله افندى. (4)

معاصران:
 

ملا محسن فيض كاشانى با وى دوست صميمى بود و به اندازه‏اى رابطه اين دو تن صميمانه بود كه مانند آن براى دو نفر معاصر و متنفذ، كم اتفاق مى‏افتد. اين دو نفر در بسيارى از عقايد با هم متفق‏القول بودند. شيخ على شهيدى كه از مخالفان سرسخت دو محقق مذكور بود و نسبتهاى ناروايى به آنها داده است كه قلم از بيان آنها شرم دارد.
محقق سبزوارى شيوه خاصى در ارائه نظرات فقهى خود انتخاب كرد و راهى‏نو فرا روى پژوهشگران فقه قرار داد. او با عنايت‏شديدى كه به كتاب و سنت معصومان‏عليهم‏السلام و گريز و ترسى كه از به كار بردن استحسانات و دليل عقلى، اجماع و شهرت فتوايى و اجتهاد به راى داشت، براى خود شيوه فقهى ممتاز و ويژه‏اى پى‏ريزى كرد و اين شيوه اهميت روزافزونى كسب نمود. و اينك سزاوار است كه نظرات فقهى او در عرصه نوآورى فقهى، مورد توجه قرار بگيرد. عظمت و بزرگى سبزوارى مى‏تواند به اهل تحقيق اين جرات و شهامت را ببخشد تا با عنايت‏به مآخذ معتبر فقهى و بى‏آن كه تحت تاثير فتاوى قدما و شهرت فتوايى قرار گيرند، به استنباط احكام فقهى بر پايه نيازهاى گوناگون جامعه دست‏يازند. نگارنده ضمن مطالعه خصوصيات فقه اين فقيه بزرگوار و بررسى نظرات ويژه او در كتابهاى فقهى‏اش، بخصوص، در ذخيرة‏المعاد و كفاية‏الاحكام و برخى رساله‏هاى ديگر، تلاش كرده است تا اين پژوهش نو را به انجام برساند و تاكيد مى‏كند كه چنين پژوهشى درباره آن محقق بزرگوار، هنوز به انجام نرسيده است. اميد است‏با معرفى اين فقيه بزرگ قرن يازدهم، خدمتى به جامعه علمى بنماييم.
در اين مقاله، به بررسى اجمالى «اباحه غنا از ديدگاه محقق‏» مى‏پردازيم. ابتدا به مفهوم لغوى غنا اشاره‏اى كوتاه مى‏كنيم و اختلاف نظر لغويان را در اين زمينه مى‏نمايانيم. سپس به ويژگى غنا و افراد شايع آن در زمان صدور روايات توجه مى‏كنيم تا بدين‏وسيله به فضاى صدور روايات و فهم مقصود واقعى آن نزديك شويم.
يادآورى اجمالى فتاواى فقهاى معروف و فتاواى گوناگون آنان، بخش بعدى اين مقاله را تشكيل خواهد داد، و در خاتمه بحثى اخلاقى پيرامون غنا خواهيم داشت.

غنا چيست؟
 

1 – ابن منظور، غنا را به صداى شادى‏آفرين معنى كرده است. (5)
2 – صاحب مصباح المنير در تعريف غنا نوشته است: «ان الغناء الصوت‏»: غنا يعنى صوت. (6)
3 – بعضى غنا را بدين گونه تعريف كرده‏اند: «الغناء هو مد الصوت‏». غنا عبارت است از كشيدن صوت. (7)
4 – ابن‏اثير در كتاب النهاية خود از شافعى نقل كرده كه: «الغناء هو تحسين الصوت و ترقيقه‏». يعنى غنا زيبا و نازك كردن صوت است. (8)
5 – مرحوم محقق سبزوارى در كفاية‏الاحكام غنا را اين گونه تعريف كرده: كشيدن صدا و بازگردانيدن آن در حلق كه حالت‏شنونده را تغيير دهد. (9)
از فحواى كلام مرحوم فيض اين‏طور استنباط مى‏شود كه غنا را نظير محقق سبزوارى معنا كرده‏اند.
6 – پيروان مذهب حنابله غنا را چنين تعريف مى‏كنند: زيبا ساختن صدا به شكلى كه سبب تغيير حال و تاثير در عواطف و احساسات شود. (10)
7 – مرحوم علامه در قواعد مى‏فرمايند: «الغناء هو الصوت المشتمل على الترجيع‏» غنا صوت و آوازى است كه در آن ترجيع باشد. (11)
8 – مرحوم فخرالدين طريحى در مجمع‏البحرين و محقق كركى در جامع‏المقاصد گفته‏اند: «الغناء هو الصوت المشتمل على الترجيع المطرب‏» يعنى آوازى كه در گلو بازگردانده شود و حالت را تغيير دهد. (12)
9 – شيخ انصارى‏رحمه الله در كتاب المكاسب تعاريف زيادى براى غنا بيان فرموده و پس از جرح و تعديل مى‏فرمايد: مقتضاى عبارات كسانى كه غنا را تعريف كرده‏اند اين است كه غنا درباره چگونگى صوت و خود صوت است و معنى كلام در آن نقشى ندارد و فرقى ندارد كه كلام باطل باشد يا حق، حكمت‏باشد يا قرآن يا رثاء مظلوم. (13)
نگارنده به منظور ارائه تعريفى جامع و مانع به فكر تهيه منابع و متون و دسترسى به آراء و نظريات حضرات فقهاى قديم و جديد بودم و لكن همان ذهنيت پيش بر من غلبه يافت، مبنى بر اين كه شايد نتوان تعريف جامع و مانع براى غنا پيدا كرد. پس، على‏رغم ميل شديد تعريفى مقنع كه بتوان آن را موضوع حكم شرعى قرار داد، نيافتم. تعاريفى كه از غنا شده تنها شرح اسم و شرح لفظ به حساب مى‏آيد. هيچ كدام از تعريفهايى كه بيان شد و تعريفهاى ديگر كه به خاطر جلوگيرى از اطاله كلام از آنها صرف‏نظر شد، منطقى، دقيق، علمى و فنى نيستند. از جمله هيچ كدام از تعريفهاى فوق توان تعيين موضوع و مفهوم غناى حرام را ندارد چرا كه خواندن قرآن و مراثى با صداى خوش و بلند نه تنها منع نشده بلكه در مورد قرآن توصيه شده كه با صوت حسن و لحن زيبا خوانده شود. (14)

فقهاى شيعه و غنا
 

آراء حضرات فقها اعم از قدما و متاخران در اين مساله گوناگون و پراكنده است. ما بعد از بررسى آراء گوناگون به اين نتيجه رسيديم كه ابتدا نظريات ايشان را به دو دسته تقسيم كنيم سپس نظر صائب را بيان كنيم.

قائلان به اباحه غنا
 

از جمله مشهورترين فقهاى اين گروه، مى‏توان از مرحوم آية‏الله فيض كاشانى و مرحوم آية‏الله محقق سبزوارى ياد كرد.
از مرحوم محدث كاشانى (فيض) نقل شده است كه: غنايى حرام است كه مشتمل بر امرى بوده باشد كه حرمتش از خارج ثابت‏باشد. مثل غنايى كه همراهش لعب با آلات لهو يا اختلاط زن و مرد در مجلس و تكلم نمودن به امر باطل باشد و در غير اين فرض، نفس غنا را نمى‏توان محكوم به حرمت دانست. (15)
كلام مرحوم فيض در وافى: مرحوم فيض در كتاب وافى، (16) پس از آن كه اخبار حرمت را نقل نموده – و ان‏شاءالله ما نيز بعدا به برخى از آنها اشاره خواهيم نمود – فرموده است: از مجموع اخبار وارده در اين باب، چنين استفاده مى‏شود كه حرمت غنا و متعلقات آن از قبيل اخذ اجرت و تعليم دادن و گوش كردن و خريدوفروش آلات، كلا اختصاص به غنايى دارد كه در زمان بنى‏اميه و بنى‏عباس معهود و متعارف بوده و به اين نحو بوده كه در مجلس اغانى، زنان و مردان مختلط بودند و همواره زنان تكلم به باطل مى‏كردند و با آلات لهو از قبيل عود و نى و غير اينها، به لعب و خوشگذرانى مشغول بودند.
اما غير اين گونه اغانى حرام نيست چنان كه فرموده امام صادق‏عليه‏السلام در حديثى كه در همين باب وارد شده، مشعر به آن است. حضرت فرمودند: اين مجالس نبايد از آن محافلى باشد كه زن و مرد مختلط باشند. (17) سپس مرحوم فيض سخن را ادامه مى‏دهند تا آنجا كه مى‏فرمايند: بنابراين شنيدن تغنى با اشعارى كه متضمن ذكر بهشت و دوزخ بوده باشد، مستمع را نسبت‏به عالم باقى و آخرت تشويق نمايد و نعم الهى را توصيف و بيان كند و شخص را به خيرات و اعمال نيك ترغيب نمايد و نسبت‏به امور فانى و زايل بى‏ميل و بدون رغبت كند و امثال اين امور، اشكالى ندارد. چنان كه به همين معنا در حديثى كه مرحوم صدوق در كتاب فقيه نقل نموده اشاره شده است و آن اين است كه امام‏عليه‏السلام فرمودند: «ما عليك لو اشتريتها فذكرتك الجنة‏» (18) و دليل ما بر جواز تغنى به اشعار مذكور اين است كه كل مطالب و موضوعاتى كه گفته شد ذكر خداوند متعال است لذا اگر آنها را با غنا بخوانند مرتكب حرامى نشده‏اند و اصلا كسانى كه داراى مقام خشيت و از عصيان حق‏تعالى خائف هستند از شنيدن اين‏گونه اشعار پوست‏بدنشان جمع شده، دلهايشان به جانب رب‏الارباب و ذكر حضرتش متوجه مى‏گردد.
خلاصه كلام آن كه، بر هيچ شخص عاقلى پس از شنيدن اين اخبار تمييز غناى حق از غناى باطل مخفى نمى‏ماند و معلوم مى‏شود اكثر غناهايى كه اهل تصوف مرتكب آن مى‏شوند از سنخ غناى باطل است.
محقق سبزوارى در كفايه (19) بعد از ذكر اخبارى كه از حيث جواز و منع در قرآن و غير آن موجود است نوشته: جمع بين اين اخبار به دو وجه ممكن است:
وجه اول از جمع بين اخبار متعارضه آن است كه بگوييم: اخبارى كه ما را از غنا نهى نموده‏اند، اختصاص به غير قرآن دارند و اخبار مجوزه راجع به غناى قرآن مى‏باشند. بنابراين تنافى و تعارض به اين بيان از بين اخبار برداشته مى‏شود. اگر گفته شود; پاره‏اى از اخبار مانعه به‏صراحت از تغنى به قرآن ما را نهى و منع نموده‏اند و با اين وصف چگونه بگوييم مورد اين اخبار غير قرآن مى‏باشد. در جواب مى‏گوييم: اين دسته از اخبار كه به‏صراحت و روشنى تغنى به قرآن را مورد نهى و منع قرار داده‏اند حمل مى‏شوند بر قرائتى كه بر سبيل لهو بوده و به آن نحوى كه فساق و اهل عصيان در غنايشان مى‏خوانند. ولى غنايى كه به سبك غناى ايشان نباشد در صورتى كه قرآن را با آن نحو و طرز قرائت كنند، اشكالى ندارد. مؤيد اين گفتار روايت عبدالله بن سنان است‏به اين مضمون: قرآن را با الحان عربى بخوانيد و بپرهيزيد از اين كه آن را به طريق اهل فسوق و كبائر بخوانيد و عن‏قريب بعد از من اقوامى مى‏آيند كه قرآن را با صوتى مشتمل بر ترجيع مى‏خوانند. (20)
وجه دوم از جمع بين اخبار متعارضه آن است كه بگوييم: اخبار مانعه را حمل مى‏كنيم بر آنچه در عصر و زمان عباسيان و امويان رايج‏بوده است و فرد شايع غنا در آن زمان اين بود كه غنا را به طرز لهو، عملى مى‏ساختند. يعنى، مجالس فجور و فسوق ترتيب مى‏داده و در آن از خمور و عمل به ملاهى استفاده مى‏كردند و نيز در آن محافل، زنان و مردان به طور مختلط شركت داشتند و همواره زنان به مطالب باطل تكلم مى‏كردند و آنها را به سمع مردان مى‏رساندند. (21)
بديهى است‏حمل لفظ «الغناء» كه مفرد معرفه است مفهوم كلى ندارد و حمل بر افراد آن زمان هيچ بعيد نيست. سپس روايت على‏بن جعفر و روايت «اقرؤوا و القرآن‏» كه قبلا نقل شد ذكر كرده و پس از آن اين عبارت معصوم‏عليه‏السلام را كه «ليست‏بالتى يدخل عليها الرجال‏» را جهت تاييد حمل مذكور نقل نموده است و پس از آن فرموده: در اين حمل، اشعار و اشاره است‏به اين كه منشا منع در غنا پاره‏اى از امور محرمه بوده كه با غنا همراه و مقرون قرار مى‏دادند همچون لهو و غير آن. (22)
سپس، سخن را ادامه داده تا جايى كه فرموده است: در تعدادى از اخبار، منع از غنا، مضمونى آمده كه مشعر است‏به اين كه غنا چون لهو و باطل است، حرام مى‏باشد پس در هر موردى كه عنوان لهو و باطل صادق بود البته بايد حكم به حرمت نمود و در غير آن حرمت‏بدون دليل مى‏باشد و پرواضح است كه صدق اين دو عنوان (لهو و باطل) در قرآن و ادعيه و اذكارى كه با اصوات و الحان خوش خوانده مى‏شوند و انسان را به ياد بهشت مى‏اندازند و شوق به عالم بالا را در شخص تهييج مى‏نمايند، محل تامل است.
پس از آن فرمود: از اين بيانات و تفاصيل كه بگذريم بين اخبار غنا و اخبار بسيار ديگر كه به حد تواتر رسيده و جملگى بر فضيلت قرائت قرآن و ادعيه و اذكار با صوت حسن و لحن خوش دلالت دارند تعارض مى‏باشد و بايد توجه داشت كه موضوع اين اخبار چنان كه اشاره شد صوت حسن است و اين موضوع از نظر لغت اعم از غنا است، افزون به اين كه حكم آن طبق دلالت اين اخبار اباحه است‏با اصل موافق مى‏باشد و به هر تقدير بين اخبار مذكور و احاديث‏حرمت و منع از غنا تعارض است و نسبت‏بين آنها عموم و خصوص من وجه مى‏باشد زيرا قرائت قرآن و دعا و ذكر با صوت حسن اعم است از اين كه على وجه الغناء المحرم بوده يعنى همراهش محرم مسلمى باشد يا تنها و بدون آن محرم تحقق يابد و از آن طرف غنا نيز اعم است از قرائت قرآن و دعا و ذكر با صوت و لحن حسن يا غير آن، بنابراين در مقام جمع مى‏گوييم: بدون شك غنا به نحو لهو در صورتى كه مقرون با ملاهى و امثال آن باشد حرام است و اما در غير آن، پس اگر اجماع بر حرمتش ابت‏باشد البته به آن ملتزم مى‏شويم و الا بر همان حكم اصلى خود كه اباحه است مى‏باشيم. ناگفته نماند كه در اين مساله البته، طريق احتياط واضح و روشن است‏يعنى احتياط اين است كه از غناى غير مقرون با حرام نيز اجتناب گردد.
كسانى هستند كه غنا را به طور مطلق رد كرده‏اند. عده‏اى از اين گروه، اول نظريات آن دو بزرگوار (محقق سبزوارى و فيض كاشانى) را نقل كرده و سپس آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و نظر خود را بيان كرده‏اند از آن جمله شيخ على شهيدى (شيخ على بن شيخ محمدبن شيخ حسن) صاحب حاشيه بر شرح لمعه كه از معاصران مرحوم فيض و سبزوارى است. وى رساله‏اى در حرمت غنا بر رد قول آن دو بزرگوار نوشته و بر آنها سخت تاخته و سخنانى بر مرحوم سبزوارى رانده كه واقعا انسان از بيان آن خجالت مى‏كشد كلماتى كه صاحب روضات‏الجنات بيان كرده است، اگر شيخ على شهيدى نسبت‏به محقق سبزوارى گفته باشد جدا از انصاف به دور است.

نقد و بررسى نظريه محقق سبزوارى و فيض كاشانى
 

مرحوم شيخ اعظم نيز نظريات آن دو بزرگوار را در مكاسب محرمه بيان فرموده، سپس آنها را نقد و بررسى كرده است. (23)
مرحوم شيخ اعظم بعد از بيان آراء محقق سبزوارى و فيض كاشانى مى‏فرمايند: غنا طبق آنچه از اخبار و فتاواى علما و قول اهل لغت استفاده مى‏شود عبارت است از نوعى ملاهى همچون زدن تار و دميدن در نى و مزمار. و قبلا در ضمن روايت اعمش كه درباره كبائر وارد شده به آن تصريح گرديد; بنابراين در حرمت غنا هيچ نيازى نيست‏به اين كه با محرمات ديگر مقرون گردد و آنچه از دو محدث مذكور (مرحوم فيض و مرحوم سبزوارى) در اين زمينه نقل شد كلام صحيح و درستى نيست. (24) بلى، اگر فرض كنيم كه غنا براى مطلق صوت حسن وضع شده چنانچه از برخى تفاسير كه در ذيل «تطريب‏» قبلا نقل شد; اين‏طور به دست مى‏آيد، البته فرموده اين محدث وجيه است‏بلكه مى‏توان گفت; راى جمله اصحاب چنين مى‏باشد زيرا ما احدى از فقها را سراغ نداريم كه به طور مطلق قائل به حرمت صوت حسن باشد بلكه آنان كه به حرمت آن فتوا داده‏اند در صورتى كه همراه آن حرام ديگرى باشد; از قبيل محرمات مذكور (دخول رجال بر نساء، تكلم زنان به اباطيل، ساز و موسيقى نواختن و امثال اينها) آن را حرام مى‏دانند نه مجرد صوت حسن. اخبارى كه راجع به ممدوح بودن صداى خوش وارد شده و اين كه از بهترين جمالها به حساب مى‏آيد و مستحب است قرآن و دعا را با صداى خوش بخوانند و نيز صداى خوش حليه و زينت‏براى قرآن مى‏باشد و انبياء و ائمه طاهرين‏عليهم‏السلام به آن متصف بوده‏اند در نهايت كثرت و استفاضه مى‏باشد و مرحوم سبزوارى پس از آن كه فرموده اخبار بسيارى بر جواز غنا در قرآن بلكه بر استحبابش دلالت دارند اين اخبار و احاديث را جمع‏آورى و نقل كرده‏اند.
البته اين كلام مبتنى بر آن است كه روايات مزبور بر استحباب صوت حسن و حزين خواندن و ترجيع در صدا انداختن دلالت داشته باشد.
سپس مى‏فرمايد: على الظاهر، هيچ‏يك از اين امور (حسن صوت و تحزين و ترجيع در صوت) بدون غنا وجود پيدا نمى‏كند كه اين معنا از كلام اهل لغت و ديگران بخوبى استفاده مى‏شود و تفصيل و شرح آن را ما در پاره‏اى از مسائل خود آورده‏ايم.
مرحوم شيخ اعظم مى‏فرمايند: سبزوارى عليه‏الرحمه در شرح فرموده پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله كه مى‏فرمايند: «اقرؤوا القرآن بالحان العرب‏»، فرموده: «لحن يعنى غناء». خلاصه كلام آن كه اگر نسبت مخالفت در مساله غنا به مرحوم سبزوارى داده شود، بهتر است از اين كه وى را قائل به تفصيل دانست‏بلكه ظاهر اكثر كلمات محدث كاشانى نيز همين است، زيرا در مقام نفى حرمت از صوت حسن مقصود وى صداى خوشى است كه مذكر امور اخروى بوده و موجب فراموش شدن شهوات دنيوى مى‏باشد.

استدراك مرحوم انصارى درباره تفصيل مرحوم فيض و سبزوارى در مساله حرمت غنا:
 

بلى، برخى از كلمات اين دو بزرگوار در قولى كه به ايشان نسبت داده شده، ظاهر است و آن به تفصيلى بود كه قبلا از ايشان نقل شد و در واقع با تامل و دقت در آن بخوبى مى‏توان دريافت كه آن تفصيل در صوت لهوى نبوده بلكه قولى ست‏به جواز مطلق غنا و معتقد بودن به عدم حرمت آن; بلكه حرام آن چيزى است كه با غنا مقرون مى‏باشد و آن عبارت است از امرى كه حرمتش از خارج ثابت و قطعى است، بنابراين بايد بگوييم:
ضعف اين قول (قول مرحوم فيض و سبزوارى‏رحمه الله) پس از ملاحظه نصوص، اظهر و روشن‏تر است از اين كه نيازى به بيان و اظهار داشته باشد.
سپس مرحوم شيخ مى‏فرمايند: و چقدر فاصله و تفاوت است‏بين اين قول و قول مرحوم فخرالمحققين. ايشان فرموده‏اند:
«غنا جايز نيست‏حتى در عروسى‏ها، زيرا، دو روايتى كه غناى در عروسيها را تجويز نموده‏اند اگر چه نص و صريح در جواز هستند ولى با اخبار مانعه قابل مقاومت نبوده، در جنب آنها بايد طرح شوند زيرا اين اخبار (اخبار مانعه) متواتر هستند و جاى ترديد نيست كه خبر واحد يا خبر متواتر قابل تعارض نيست‏». (25)

نظر امام خمينى‏قدس سره درباره نظريه محقق سبزوارى
 

ايشان هم نظريات مرحوم فيض و مرحوم سبزوارى را طرح و پس از نقل اهم گفتار فيض به دفاع از وى پرداخته‏اند.
حضرت امام‏قدس سره نسبتهاى ناروايى را كه برخى از فقها (26) به اين دو بزرگوار داده‏اند; ناشايست دانسته، تصريح مى‏فرمايند كه، آنچه به آنها نسبت داده شده خلاف آن چيزى است كه اين دو فقيه بزرگ در آثار فقهى خود گفته‏اند. اينك ديدگاه حضرت امام خمينى‏قدس سره را درباره آراء مرحوم فيض و محقق سبزوارى بيان مى‏داريم:
آنچه به محدث كاشانى و محقق سبزوارى، صاحب كفاية الاحكام در انكار حرمت غنا و اختصاص آن به لواحق و مقارنات غنا، نسبت داده شده، ناشى از عدم درك و فهم دلايل آنها بوده و گرنه آنچه فيض در وافى و مفاتيح و محقق در كفايه گفته‏اند، اين است كه غنا بر دو قسم است: «حق و باطل‏». حق آن، تغنى به اشعارى است كه بهشت و دوزخ را به ياد مى‏آورد و انسان را در توجه به دارالقرار تشويق مى‏كند… و باطل آن، غنايى است كه متناسب با مجالس فسق و فساد و لهو و لعب (رقص و پايكوبى و تداخل نامحرمان) باشد. مانند: مجالس بنى‏اميه و بنى‏عباس.
در برابر ديدگاهى كه تاكيد بر حرمت ذاتى و بدون استثناى غنا دارد، ديدگاه ديگرى چون نظر مرحوم فيض و سبزوارى وجود دارد. فيض با استناد به ظاهر پاره‏اى از روايات اصل غنا را حرام نمى‏داند، مگر آن كه حرامى از خارج بدان ضميمه گردد و يا عناوينى چون «لهو»، «باطل‏» كه نص آيات و روايات به آنها نظر دارند; موجب تحريم غنا شده است. محدث كاشانى در كتاب «وافى‏» بعد از نقل اخبار و روايات مختلف درباره غنا نظر خود را چنين بيان مى‏دارد:
از مجموع ادله چنين مستفاد مى‏شود كه حرمت غنا مخصوص است‏به مواردى كه مشتمل بر امرى از فسوق و معاصى باشد، از قبيل لعب به آلات لهو و گفتار دروغ و باطل و بلند شدن آواز زن و كشف محاسن او در حضور مردان نامحرم، بدان‏گونه كه در عهد خلفاى اموى و عباسى متداول بوده است، و گرنه خود غنا – فى نفسه – و بدون اقتران به محرمات شرعيه از محرمات ذاتى شمرده نمى‏شود (27) و تغنى به اشعارى كه متضمن مصالح دينى و اخروى و موجب توجه به زهد و عبادت باشد، حرام نيست. از اين‏رو، حرمت غنا اختصاص به عوارض و لواحق آن دارد چنان كه امام‏عليه‏السلام در پاسخ آن فرمود: دادن مزد به زن خواننده‏اى كه در عروسيهاى زنانه مى‏خواند، عيبى ندارد. زيرا; مردهاى نامحرم بر عمل او واقف نيستند و نيز از كلام شيخ طوسى استفاده مى‏شود كه حرمت غنا به خاطر اشتمال آن بر افعال حرام است، در غير اين صورت دليلى بر حرمت وجود ندارد و استثناء مواردى چون غنا در عروسى نيز وجهى ندارد. بنابراين، شنيدن غنايى كه متضمن اشعارى است كه بهشت و دوزخ را به ياد انسان مى‏اندازد و يا به آخرت ترغيب مى‏كند و يا نعم الهى را بيان و عبادات را متذكر و انسان را در عمل به خيرات تشويق مى‏نمايد، در اين صورت مانعى ندارد، چه جملگى انسان را به ياد حق مى‏آورد و بسا، پوستهاى بدن را به حركت و دلهاى حق‏جويان را نرم مى‏كند. اين جاست كه هر خردمندى پس از شنيدن و استماع انواع آوازها غناى حق را از غناى باطل تشخيص مى‏دهد و البته اكثر آوازهايى كه متصوفه در محافل و مجالس سماع خود مى‏خوانند از قبيل غناى باطل است. (28)
حضرت امام‏قدس سره در ادامه مى‏فرمايد: (29) هر انسان آگاه، از صدر و ذيل عبارت فيض درمى‏يابد كه «غنا» از نظر فيض بر دو قسم است. 1 – غناى حرام; 2 – غناى حلال.
غناى حرام آن است كه با همان خصوصياتى كه ذكر آن آمده است مقارن و همراه گردد. يعنى غنايى كه با امر باطل و لهو حرام مى‏شود و بدين لحاظ، دادن مزد به خنياگران زن و آموزش به آنها و يا شنيدن از آنها را تحريم نموده‏اند.
و غناى حلال كه از غناى حرام استثناء شده است‏يعنى پند و اندرز گرفتن و به ياد حق آوردن انسان با آواز غنائى، چنان كه در روايات مواردى از غناء مانند تغنى با مرثيه و تلاوت قرآن و آواز ساربان براى شتران و در عروسيها، استثناء شده و حكم بر جواز آن رفته است؟ (30) حضرت امام‏قدس سره تصريح مى‏فرمايند كه اين مدعاى فيض و ديگر پيروان آراء او، نه خلاف اجماع فقهاست و نه مغاير با فقه مذهب تشيع; و لذا بدگوييها و نسبتهايى چون خلاف‏گويى و اراجيف‏بافى به وى دادن، در شان و سزاى وى نبوده است! (31)
آن گاه معظم‏له با تاكيد بر اين كه بايد با دليل و برهان به وى پاسخ داد، همان گونه كه شيخ اعظم، مرحوم انصارى‏رحمه الله جواب داده است، به نقاط ضعف دلايل فيض اشاره نموده، ادعاهاى وى را رد مى‏كند، از جمله اين كه: ظاهر روايات به اندازه كافى، حكايت از حرمت ذاتى غنا دارند و نمى‏توان از آنها چشم پوشيد، (32) و دليل ديگرى كه فيض به آن استناد كرده دليل انصراف است‏يعنى اخبار و روايات غنا به زمان عباسيان برمى‏گردد، در حالى كه در عهد خلفاى مذكور در مجالس آنها اباطيل ومحرمات ديگرى هم بوده و اساسا در هر زمانى، مجالس شعرخوانى با آواز غنا مرسوم بوده و بعضا با محرمات ديگرى چون پايكوبى و ميگسارى نيز درهم آميخته و لذا نمى‏توان تنها در مورد عباسيان ادعاى انصراف نمود. (33)
آية‏الله جناتى در اين مساله چنين مى‏گويد: (34) «براساس آنچه آورديم و برطبق آنچه نويسنده از عناصر خاصه استنباط و نيز از عناصر مشترك منابع اسلامى به دست آورده است، مى‏توان با قاطعيت اظهار داشت كه: آوازهايى كه براساس غرض صحيح و داراى سبك و شيوه متقن – و متمايز از الحان اهل فسوق و شيوه‏هاى لهو و باطل – باشد و مفاهيم بلند اخلاقى، عرفانى، مذهبى، دينى، اجتماعى، فرهنگى و تربيتى را در برداشته باشد و روح جامعه را براى تخلق و نيكيها آماده كند و مفاهيم مذهبى و عقيدتى را با لطافت در قلبها جاى دهد و روحيه مقاومت و مبارزه با دشمنان وطن و مذهب را تقويت نمايد و جلو تمايل و گرايش نسلها به سوى آوازهاى فاسد و مفسد و آهنگهاى مهيج‏شهوانى را سد كند – مانند بسيارى از سرودهايى كه از راديو و تلويزيون جمهورى اسلامى پخش مى‏شود – نه تنها هيچ‏گونه اشكالى ندارد، بلكه بسيار خوب و پسنديده است و اميدواريم كه گامهايى استوارتر و مثبت‏تر و دقيق‏تر در اين راستا همسو با موازين شرعى و احكام اسلامى برداشته شود.
منتها بايد توجه داشت كه بيان اين مطلب سبب تجرى افراد ناآگاه نشود و گمان نكنند كه آوازها و آهنگهايى كه در زمان پيش از جمهورى اسلامى به گونه لهو و فسادانگيزى ساخته شده‏اند و فقها آنها را حرام دانسته‏اند و يا آوازها و آهنگهايى كه توسط عناصر فاسد و فاسق به صورت مخفى سروده و نواخته شده است و همچنين آهنگها و آوازهاى راديوهاى خارجى كه به گونه لهوولعب است; نيز بدون اشكال است! بلكه! اصولا مصداق اصلى غنا همين آوازها و آهنگهايى است كه به منظور فساد و فسادانگيزى ساخته شده و اگر تهييج‏شهوت و به هدر دادن وقتها و نيروها و انحراف عواطف و تشويش اعصاب و تخدير قواى نسلها و بخصوص نسل جوان، توسط مستكبران و طاغوتيان و عناصر ناصالح و خوشگذران تهيه مى‏شود و از طريق نوارهاى كاست و ويدئو و شبكه راديويى بيگانه در اختيار جوانان مسلمان قرار مى‏گيرد.

حكم موارد مشكوك
 

در تكميل اين بحث مى‏بايست، به حكم موارد مشكوك نيز اشاره كنيم زيرا در برخى موارد، انسان نمى‏تواند غنا بودن و يا نبودن آواز و سرودى را به طور قطع مشخص كند. در چنين مواردى حكم شرع چيست؟ آيا مى‏توان بدان پرداخت و آن را شنيد يا نه؟
در مواردى كه شبهه موضوعى و مصداقى باشد، چون موضوع حرمت غنا و آواز در آنها محرز نيست‏بدين جهت از نظر شرع و متفكران مذاهب اسلامى شنيدن آن اشكال ندارد. زيرا مشمول قاعده حليت و برائت است. توضيح اين گفتار به اين است: حكم حرمت هر گاه مربوط به موضوعى باشد كه در تحقق آن شك شود، شك اين گونه‏اى در فرض مساله در واقع بازگشت‏به اين دارد كه حكم متوجه به مكلف شده است‏يا نه، پس، شك در اصل تكليف است، و همه متفكران اصولى گفته‏اند در مواردى كه شك در اصل تكليف باشد به وسيله‏اصل برائت دفع مى‏شود و در فرض مساله چون غنا و آوازى كه موضوع براى حرمت است محرز و ثابت نمى‏باشد از اين رو به وسيله اصل برائت مى‏گوييم شنيدن آن اشكالى ندارد. اما در مواردى كه شبهه مفهومى باشد نيز حكم چنين است. زيرا در مباحث اصولى صاحبنظران و متفكران گفته‏اند: هر گاه موضوع حكم حرام داراى مفهوم قدر متيقن باشد در غير آن، حكم به حليت مى‏شود و در مورد غناى حرام همين حكم جارى است و در مورد غناى حرام كه قدر متيقن وجود دارد مانند سرودهاى شهوانى و ترانه‏هاى شهوت‏انگيز و بى‏محتوا و باطل. بنابراين همه موارد مشكوك آن حلال خواهد بود.
براساس گفته‏هاى مذكور، سرودهايى كه خوانندگان، و هنرمندان در صدا و سيماى جمهورى اسلامى اجرا مى‏كنند، به نظر من از نظر موازين شرعى هيچ‏گونه اشكالى ندارد; چون، بخش زيادى از آنها «با توجه به شرايط فقه اجتهادى و موازين منابع و پايه‏هاى استنباط شناخت در تحقق غناى (حرام) قطعا، از سنخ غناى شرعى كه موضوع براى حرمت است نمى‏باشند. اگر چه، غناى به معناى لغوى، بر آنها صدق كند و بخش ديگر از آنها; چون مصداق غناى حرام بودن آنها مشكوك است، برطبق موازين فقه اجتهادى، محكوم به حليت است‏».

عرف و غنا
 

در نظر فقه اماميه، دليل مستقلى بر اعتبار و حجيت عرف – فى‏نفسه – وجود ندارد. بدين‏جهت، هيچ يك از اقسام آن نمى‏تواند دليل مستقلى در مقابل كتاب، سنت، اجماع و عقل باشد بلكه، اعتبار و حجيت آن منوط به كاشفيت از تاييد و امضاى شارع است كه در اين فرض داخل در سنت مى‏شود.
«عرف‏» تابع شرايط فيزيكى، فرهنگى و اجتماعى مى‏باشد و بدين سبب مى‏توان گفت كه يكى از علل تعدد تعاريف غنا، به خاطر متغير بودن عرفها بوده است.
حسن كاتب از اديبان و موسيقيدانان قرن ششم، در توصيف مطرب بودن غنا مى‏گويد: (35) «و انما الغناء ما اطرب ذوى‏المعرفة به‏» يعنى غناى واقعى آن است كه موجب طرب اهل فن موسيقى گردد و سپس مى‏گويد: هر چه جهل مردم بيشتر باشد، زودتر با هر صدايى طربناك مى‏شوند ولى كسانى كه آشنا به علم موسيقى هستند، بخوبى مى‏توانند به رموز موسيقى آوازى پى ببرند و آن را از صداى ناموزون و بى‏آهنگ و عاميانه تشخيص دهند.
جمله اخير «كاتب‏» تاييدى است‏بر اين كه: كارشناس مى‏تواند صداى زيبا، آهنگين و متناسب با نتهاى موسيقى را از صداى خوش ولى ناموزون تمييز دهد.
همان‏طور كه ميان عالم و جاهل به موسيقى، در طربناك شدن تفاوت است در افراد مختلف از لحاظ سرشت و طبيعت، ذوق و قريحه، لطافت روح و صفاى باطن، عاطفى بودن يا عقلانى بودن، تفاوت چشمگيرى وجود دارد. با توجه به مسائل فوق، دانشمندان فقه امامى شيعه، قيد قابليت در اطراب را در غنا ذكر كرده‏اند، يعنى غنا آن است كه شانيت و قابليت ايجاد طرب در متعارف مردم (نه تمام مردم) را داشته باشد و اين قيد «متعارف‏» هم تاييدى است‏بر تفاوت افراد در اثرپذيرى از موسيقى. (36) شايد كسانى كه براى غنا اقسام و مراتب قائل شده و مرتبه‏اى از آن را عبارت از صوتى دانسته‏اند كه مانند خمر و مسكر موجب تخدير و سبكسرى و زوال عقل مى‏گردد; با عنايت‏به مطالب ياد شده گفته‏اند. (37)
گاه، عامل خارجى موجب تاثر و اندوه در فرد، مى‏شود و گاه مساله‏اى يا خبرى خوشحال كننده به انسان مى‏رسد در اين دو حال اگر خواننده با لحن محزون بخواند، آن شخص متاثر بسرعت گريان مى‏شود و اگر با نواى سبك و آهنگ شاد و نشاط‏آور بخواند، آن شخص خوش‏خبر، خيلى زود به وجد و طرب مى‏آيد و در پوست‏خود نمى‏گنجد.
افراد بشر داراى «حواس پنجگانه‏» مى‏باشند، ماهيت اين حواس كه دريچه قلوب‏اند به ميزان مراقبت و اجتناب از ممنوعات شرعى و عقلى، شكل مى‏گيرد و در قالبهاى معين متشكل مى‏شود. در اين حالات، افراد در استفاده از مدركات و محسوسات، بهره‏هاى متفاوت و تاثيرات گوناگون مى‏پذيرند. از طرفى، افراد اهل تعقل كه عاطفه در آنها نمود كمرنگ دارد، از زيباييها و كمالات ادراكى، كمتر منفعل مى‏شوند. از اين‏رو، موسيقى و آواز نيز افراد را بطور متفاوت برمى‏انگيزد.

حكم غنا از ديدگاه اجتهادى امام خمينى‏قدس سره
 

مساله‏13 – غنا فعلش و سماعش حرام است، همين‏طور كاسبى كردن به وسيله آن و غنا مجرد صوت خوب نيست، بلكه آن كشيدن صوت و ترجيع آن به كيفيت‏خاص مطربى كه مناسب مجالس لهو و محافل طرب و آلات لهو و ملاهى است. و فرقى نيست‏بين استعمال غنا در كلام حق چون قرائت قرآن و دعا و مرثيه و غيره از شعر يا نثر بلكه اگر كسى غنا را در آنچه كه خداى تعالى به وسيله آن اطاعت مى‏شود، استعمال كند، عقابش مضاعف مى‏شود.
بله، گاهى غناى زنهاى خواننده در عروسيها استثنا مى‏شود كه آن بعيد نيست و ترك نمى‏شود احتياط به اكتفا كردن به همراهى عروسيها در مجلسى كه براى آن مهيا مى‏شود مقدما و مؤخرا، نه مطلق مجالس، بل احوط اجتناب است مطلقا. (38)

بحث اخلاقى در مورد غنا
 

لازم به تذكر است، گرچه به لحاظ اجتهادى از بعضى احاديث استنباط مى‏شود كه پاره‏اى از غناها حلال است، همان‏طورى كه مرحوم فيض و سبزوارى فرموده‏اند در مواردى احتياط در خوددارى از غنا است.
گرچه مرحوم محقق سبزوارى غنا را به دو دسته تقسيم كرده و لكن بالصراحه مى‏فرمايد: ولا خلاف عندنا فى تحريم الغنا فى الجمله. (39)
حضرت امام خمينى‏قدس سره نيز هر چند غناى زنهاى خواننده در عروسيها را استثنا مى‏فرمايد ولى در خاتمه مى‏فرمايد: (40) احوط اجتناب است مطلقا، به فرض كه ما بتوانيم حليت‏بعضى از غناها را ثابت كنيم; غنا امر مباحى مى‏شود و به ما دستور داده شده از امر مباح نيز اجتناب كنيم.
مرحوم فيض مى‏فرمايد: گرچه جايز بودن غنا اختصاص به عروسيها ندارد بخصوص كه بعضى از روايات دلالت‏بر عدم اختصاص جواز غنا به عروسيها دارد ولى از اين نكته نيز نبايد غفلت كرد كه: پاره‏اى از اعمال، زيبنده كسانى كه غيرت دينى دارند نمى‏باشد هر چند از نظر شرعى مباح باشند. (41)

پى‏نوشتها و مآخذ:
 

1- نسخه خطى اين كتاب در كتابخانه آستان قدس به شماره عمومى 7055 موجود است.
2- نسخه خطى اين كتاب در كتابخانه آستان قدس موجود است.
3- الكنى و الالقاب، ج‏3، ص‏159، و ريحانة الادب، ج‏3، ص‏73.
4- همان.
5- لسان‏العرب، ج‏15، ص‏136.
6- المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، فيومى، ج‏1 و 2، ص‏455، المكتبة العلميه بيروت، لبنان.
7- المكاسب المحرمة، امام خمينى‏قدس سره، ناشر اسماعيليان، 1368.
8- النهاية فى غريب الحديث و الاثر، ابن‏اثير، ج‏3، ص‏391، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، چاپ چهارم، 1364.
9- الغناء و هو مد الصوت المشتمل على ترجيع المطرب. كفاية الاحكام، كتاب تجارت، مقصد دوم.
10- الفقه على المذاهب الاربعه، عبدالرحمان الجزيرى، ج‏2-42، داراحياء التراث العربى، بيروت.
11- مفتاح الكرامة فى شرح قواعد العلامه، محمد جواد عاملى، دار احياء التراث العربى، بيروت.
12- مكاسب شيخ انصارى، چاپ سنگى، ص‏37.
13- همان.
14- حضرت سجادعليه‏السلام به قدرى قرآن را زيبا و جالب قرائت مى‏فرمود كه هر كس صداى او را مى‏شنيد فريفته مى‏شد و بى‏اختيار مى‏ايستاد و به صداى دلنشين حضرت گوش فرامى‏داد.
15- تفسير صافى، فيض كاشانى، ج‏1 ص‏62.
16- جلد سوم، صفحه 35 و نيز مفتاح الشرائع، ج‏2، ص‏21; مفتاح ص‏465; مجمع الذخائر الاسلاميه، ص‏1401.
17- عين عبارات فيض در كتاب الوافى، جلد سوم، صفحه 35 و نيز در كتاب مفاتيح الشرايع، ج‏2، ص‏21. مفتاح، 465 به همين‏گونه آمده است: والذى يظهر من مجموع الاخبار الواردة فى اختصاص حرمة الغنا و ما يتعلق به من الاجر و التعليم و الاستماع و البيع و الشراء كلها بما كان على النحو المعهود المتعارف فى زمن بنى‏العباس من دخول الرجال عليهن و تكلمهن بالاباطيل و لعبهن بالملاهى من العيدان و القصيب و غيرها دون ما سوى ذلك كما يشعر به قوله‏عليه‏السلام بالتى يدخل عليها الرجال.
18- در كتاب وسائل الشيعة، ج‏12، ص‏86، باب 160، حديث دوم آمده است. محمدبن على بن الحسين قال: سال رجل على بن الحسين عن شراء جارية لها صوت فقال: ما عليك لو اشتريتها فذكرتك الجنة، يعنى بقراءة القرآن و الزهد و الفضائل التى ليست‏بغناء فاما الغناء فمحظور.
19- كفاية الاحكام، كتاب تجارت، فصل سوم، مقصد دوم، مبحث فيما يحرم التكسب به، چاپ سنگى بدون شماره صفحات، مكاسب شيخ انصارى، ص‏39.
20- و فى رواية عبدالله بن سنان عن ابى‏عبدالله قال: قال رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله اقرؤوا و القرآن بالحان العرب و اصواتها و اياكم و لحون اهل الفسق و اهل الكبائر فانه سيجى‏ء من بعدى اقوام يرجعون القرآن ترجيع الغناء و النوه و الرهبانية لايجوز تراقيهم قلوبهم مقلوبه و قلوب من يعجبه شانهم. المستدرك – كتاب الصلاة، الباب 20 من ابواب القرائة، فى غير الصلاة.
21- عين عبارات محقق سبزوارى در كفايه: نقول يمكن الجمع بين هذه الاخبار و الاخبار الكثيرة الدالة على تحريم الغناء بوجهين احدهما، تخصيص تلك‏الاخبار بما عدا القرآن و حمل ما يدل على ذم التغنى بالقرآن على قراءة تكون على سبيل اللهو كما يصنعه الفساق فى غنائهم و ثانيهما ان يقال المذكور فى تلك الاخبار الغناء و المفرد المعرف باللام لا يدل على العموم لغة و عمومه يستنبط من حيث انه لا قرينة على ارادة بعض الافراد من غير تعيين ينافى غرض الافادة…
22- اين قسمت در عبارات كفايه نيست (و ما آن را از مكاسب ص‏38 نقل نموديم) ممكن است‏شيخ اعظم از رساله ايشان در غنا نقل فرموده باشد.
23- مكاسب محرمه شيخ انصارى.
24- آنچه را دو محدث بزرگوار فرموده‏اند در واقع دخالت دادن عنصر زمان و مكان در مسائل فقهى مى‏باشد و اين كلامى متين است.
25- آية‏الله العظمى گلپايگانى نيز بر همين عقيده مى‏باشند.
26- شيخ على شهيدى صاحب حاشيه بر شرح لمعه كه از معاصران فيض و سبزوارى بوده در رساله‏اى كه عليه اين دو بزرگوار نوشته، سخت‏به آنها تاخته و تشنيعات عجيب بر سبزوارى رانده و معتقدان اباحه غنا و سماع را به حد كفر رسانده است.
27- بنابراين عقيده اگر غنا از مصاديق لهو باشد، حرام و گرنه حرمتى ندارد لذا لزومى ندارد مانند مرحوم شيخ براى مكاسب حرام دو عنوان مستقل در نظر گرفت: الثالثة عشره الغناء، العشرون اللهو بلكه همان عنوان لهو كفايت مى‏كند.
28- كتاب الوافى، جلد سوم، صفحه 34 و 35.
29- المكاسب المحرمه، صفحه 210. انت‏خبير بان ظاهر هذه العباره بل صريحها صدرا و ذيلا ان الغنا على قسمين…
30- در كتاب كفاية الاحكام مرحوم محقق سبزوارى كتاب تجارت مقصد دوم آمده است: مشهور بين اصحاب اين است كه حداء (صوتى كه در سير دادن شتر ترجيع مى‏شود) از حرمت غنا استثنا شده است. وى در ادامه مى‏فرمايد: البته من دليلى براى آن نمى‏يابم مگر اين كه بگوييم ادله منع غنا شامل حداء نمى‏شود. در مورد كنيز آوازخوان در عروسى به شرط اين كه همراه با حرام ديگرى از قبيل سخنان باطل، اشتغال به ملاهى، و دخول مردان به مجلس زنان همراه نباشد اختلاف شده، گروهى مانند شيخ طوسى و شيخ مفيد قائل به اباحه شده‏اند و گروهى نظير قاضى مكروه دانسته‏اند، دسته سوم مانند ابن‏ادريس و علامه حلى قائل به حرمت‏شده‏اند. لكن لازمه جمع بين اخبار انتخاب قول اول (يعنى اباحه) مى‏باشد. بعضى از فقها مراثى امام حسين‏عليه‏السلام را نيز استثنا كرده‏اند كه بعيد به نظر نمى‏رسد.
31- اشاره دارد به سخنان شيخ على شهيدى از معاصران فيض سبزوارى.
32- به عنوان نمونه به احاديث ذيل توجه فرماييد: صحيحه ريان بن الصلت قال سالت الرضاعليه‏السلام يوما بخراسان عن الغنا: و قلت: ان العباسى ذكر عنك انك ترخص فى الغنا فقال كذب الزنديق ما هكذا قلت له سالنى عن الغنا فقلت: ان رجلا اتى اباجعفرعليه‏السلام فساله عن الغنا فقال: يا فلان اذا ميزالله بين الحق و الباطل فاين يكون الغناء قال مع الباطل فقال: قد حكمت. وسائل الشيعه كتاب التجارة – الباب -99 من ابواب ما يكتسب به. و مانند موثقة عبدالعلى قال: سالت ابا عبدالله عن الغنا و قلت: انهم يزعمون: ان رسول‏الله‏صلى الله عليه وآله رخص فى ان يقال جئناكم جئناكم حيونا حيونا فقال: كذبوا ان الله عزوجل يقول: ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين. همان ماخذ و مانند حسنه نضربن قابوس قال: سمعت اباعبدالله يقول: المغنية ملعونة ملعون من اكل كسبها، همان ماخذ.
33- بعلاوه مرحوم امام براى مدعاى خويش به صحيحه على بن جعفر استناد كرده‏اند صحيحه على بن جعفر عن اخيه قال سالته عن الرجل يتعمد الغناء يجلس اليه قال: لا. پس مى‏فرمايد: علاوه بر اين حديث، احاديث زياد ديگرى وجود دارد كه مجالى براى انكار آن وجود ندارد.
34- كيهان فرهنگى، شماره‏26.
35- مجله ادبستان، شماره‏27، مقاله غنا.
36- و قد تصدى العلم الفقيه الشيخ محمدرضا آل الشيخ العلامة الشيخ محمدتقى رحمهما الله لتفسيره فى رسالة لطيفة مستقلة فقال: الغناء صوت الانسان الذى من شانه ايجاد الطرب بتناسبه لمتعارف الناس… المكاسب المحرمه ص‏198، امام خمينى‏قدس سره.
37- فان للغنا اقساما كثيره و مراتب كثيره غاية الكثرة فى الحسن و الاطراب فربما بلغ فيه غايته كما لو كان الصوت بذاته فى كمال الرقه و الرخامه… المكاسب المحرمه، ص‏200، امام خمينى.
38- الغناء حرام فعله و سماعه و التكسب به، و ليس هو مجرد تحسين الصوت، بل هو مده و ترجيعه بكيفية خاصة مطربة تناسب مجالس اللهو و محافل الطرب و آلات اللهو و الملاهى، و لافرق بين استعماله فى كلام حق من قراءة القرآن و الدعاء و المرثية و غيره من شعر او نثر، بل يتضاعف عقابه لو استعمله فيما يطاع به الله تعالى، نعم قد يستثنى غناء المغنيات فى الاعراس… تحريرالوسيلة، فى المكاسب المحرمه، ج‏2، ص‏7.
39- كفاية الاحكام، كتاب تجارت، فصل سوم، مقصد دوم، مبحث فيما يحرم التكسب به، چاپ سنگى بدون شماره صفحات.
40- تحريرالوسيلة، ج‏2، ص‏7، مكتبة العلميه الاسلامية، تهران.
41- الوافى، فيض كاشانى، ج‏3، ص‏35.
 

منبع:فصلنامه مشکات شماره 52 پاييز 1375 متن مقاله
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :gh_reza9542

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد