کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
فُتُوَّت یا آئین جوانمردی عنوان مسلکی صوفیانه است که در بسیاری از کشورهای اسلامی رواج داشت. این آئین، شکلی از خدمتگزاری به جامعه و انسانها با مرام و آداب ویژه بود. فتوت بر جنبههای اخلاقی اسلام تأکید داشت و از لحاظ اجتماعی وسیلهای برای دستگیری از فقیران وموجب استیصال ستمگران شد. پس از اسلام، تمام فتیان خود را به حضرت علی(ع) منسوب میدانند.
محتویات
- ۱ واژه فتوت
- ۲ فتوت و جوانمردی در قرآن
- ۳ پس از اسلام
- ۴ فتوت و تصوف
- ۵ آداب و شرایط فتوت
- ۶ اصطلاحات ویژه فتیان
- ۷ عیاری و شطاری
- ۸ فتوت در اسپانیا و سیسیل
- ۹ فتوت در پاکستان و هند
- ۱۰ آسیبهایی که فتوت به آن دچار شد
- ۱۱ زوال نهایی فتوت
- ۱۲ فتیان تهرانی در قرن ۱۹
- ۱۳ معرفی کتاب
- ۱۴ پانویس
- ۱۵ منبع
- ۱۶ پیوند به بیرون
واژه فتوت
فتوت، لغتی عربی و در فارسی به معنی جوانی، جوانمردی و بخشندگی است.[۱] این لغت از فتی مشتق شده است. کلمه فتی (به صورتهای مختلف مفرد، مثنی و جمع) هشت بار در قرآن[۲] آمده و قبل از اسلام هم، در ادبیات عرب کاربرد داشته است.
فتی در لغت به معنی جوان و در اصطلاح، کسی است که به رشد اخلاقی و روحی رسیده باشد. وجه نامیدن چنین اشخاصی به جوان و جوانمرد این است که انسان، پیش از این که به رشد اخلاقی برسد همچون کودک است؛ اما جوان از لحاظ سلامت روحی و جسمی در بهترین دوره عمرش به سر میبرد و جوانمرد هم به لحاظ کمالات اخلاقی در بهترین و قویترین حالات است.[۳]
فتوت و جوانمردی در قرآن
ازجمله کاربرد واژه «فتی» بهمعنی جوان در قرآن کریم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- در سوره یوسف، آیه ۳۰ در مورد حضرت یوسف(ع) از آن جهت که تن به کار زشت نداد؛
- در آیات ۶۰ و ۶۳ سوره کهف در مورد یوشع که با حضرت موسی(ع) همراهی کرد؛
- در سوره انبیاء آیه ۶۰ در مورد حضرت ابراهیم(ع) به کار رفته است.
در جاهای دیگر به معانی جوان و غلام و کنیز استعمال شده است. [۴]
پس از اسلام
محمد(صلی الله علیه و آله)
قبل از بعثت پیامبر اسلام(ص) ، او را به خاطر راستگویی و امانتداریاش، محمد امین لقب داده بودند. آن حضرت پیش از بعثت در پیمان حلف الفضول مبنی بر دفاع از مظلومان مکه در برابر ستمگران شرکت کرد.[۵]
پس از بعثت، مشرکین انواع آزارها را به او و پیروانش رساندند و حتی کار را به جایی رساندند که برای حفظ جانش مکه را ترک کرده و به مدینه هجرت کردند، اما پس از فتح مکه او همان کلماتی را که یوسف به برادران جفاکارش گفت اعلام کرد و خانههای برخی بزرگان مکه را محل امن قرار داد و عفو عمومی را شامل آنان کرد.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
شجاعت علی(ع) و ذوالفقارش در جنگهای متعدد به ویژه خیبر، و خندق که در آن عمرو بن عبدود را کشت ولی لباس و زرهاش را به غنیمت برنداشت و اُحُد که شجاعت و جنگآوریاش باعث شد تا محمد(ص) بگوید صدای هاتف غیبی را شنیدم که میگفت «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار » القابی چون، حیدر کرار، اسدالله الغالب که به او داده شده، خوابیدن در بستر پیامبر(ص) به جهت حفظ جان او در لیلة المبیت و…
مهمان نوازی و کَرَمش در کندن چاه های فراوان و وقف آنها، بخشیدن انگشتری به فقیر در نماز، بخشیدن افطار سه روز خود و خانواده به فقیر و یتیم و اسیر،[۶] خوش رفتاری و مدارا با قاتلش (ابن ملجم مرادی)، بخشش دشمنانی چون مروان بن حکم، عبدالله بن زبیر، و… در جنگ جمل و… از صفات بارزی است که باعث شد تمام فتیان پس از اسلام خود را به علی(ع) نسبت دهند.
ارکان فتوت
در حدیثی از امیرالمؤمنین علی(ع)، ارکان فتوت چهار چیز معرفی شدهاند؛ گذشت در حال توانمندی و قدرت[۷]، بردباری هنگام خشم[۸]، دخالت ندادن دشمنیهای شخصی در برخورد و قضاوت درباره اشخاص[۹] و ایثار در حال احتیاج.[۱۰]
ترویج فتوت به وسیله بعضی خلفا و پادشاهان
از پادشاهانی که به این مسلک گرایش داشتند میتوان شمس المعالی قابوس، اسامه ابوالمظفر شامی، صلاح الدین ایوبی و الناصر لدین الله عباسی را نام برد. محمد الظاهر بالله، فرزند خلیفه الناصر، المستنصر بالله، سلطان جلال الدین منکوبرنی و نورالدین ارسلان شاه زنگی شهرزوری (که به دست المستنصر خرقه پوشیدند)، از دیگر حاکمان و پادشاهان فتی بودهاند.
الناصر لدین الله
وی بیشترین سهم را در توسعه این منش داشته است. الناصر در سال ۵۷۸ق به دست شیخ مالک بن عبدالجبار حنبلی (متوفی ۵۸۳) خرقه فتوت پوشید و تاسیس نظام فتوت ناصری را اعلام نمود. او ۵۰۰ دینار به شیخ مزبور و خلعتی به پسرش شمس الدین علی و انعامی به دامادش یوسف العقاب داد و امر کرد صورتهای فتوت را طبق آیین فتوت ناصری تجدید کرده و امیران و پادشاهان کشورهای اسلامی خرقه فتوت را از خلیفه بخواهند. سلطان عزیزالدین کیکاووس اول، پادشاه روم، از کسانی است که خرقه فتوت پوشید و این مسلک تا حدود سه قرن بعد در آنجا به قوت خود باقی ماند.
الناصر لدین الله، در قلمرو خلافتش مجازات سنگینی برای عیاران و شطارانی که به خرابکاری مشغول بودند وضع کرد. او از میان جوانمردان، جاسوسانی را برگزید تا خرابکاریها و کارهای زشتی که برخی انجام میدهند به وی اطلاع دهند. الناصر لدین الله، عدهای را به جرم قتل به دار کشید و دست برخی را به خاطر دزدی قطع کرد.
در ۶۵۶ بساط خلافت عباسی به دست هلاکو خان مغول برچیده شد و تشکیلات فتوت هم از بین رفت، ولی خلفای فاطمی مصر و بازماندگان خلفای عباسی باز به ترویج و توسعه آن میپرداختند و تا قرن بعدی فعالیتهای فتیان عرب مصر در فتوت نامهها ذکر شده است.
فتوت و تصوف
بزرگان متصوفه همواره تصوف را برای خواص، و جوانمردی را برای عوام میدانستهاند.[۱۱] ابن عربی معتقد است:
پروفسور هارتن معتقد است، فتیان بسیار ملایمتر از صوفیه ملامتیه بودهاند. از بزرگان صوفیه که قبلا از جوانمردان بودهاند، ابوحامد احمد بن خضرویه بلخی، ابوحفص عمر بن سلمه حداد نیشابوری و ابوالحسن علی بن احمد بن سهل صوفی پوشنگی را میتوان نام برد و از صوفیانی که به فتیان داخل شدهاند نجم الدین زرکوب، علاء الدوله سمنانی و میرسیدعلی همدانی بودهاند.
آداب و شرایط فتوت
برای ورود به فتوت، پنج شرط؛ توبه راستین، ترک علاقههای دنیوی، یکی بودن دل و زبان، اقتدای راستین به بزرگان فتوت و ترک خواهش، ضروری بوده است.[۱۲] علاوه بر این پنج شرط، مرد بودن، بلوغ، عقل (دیوانه و سفیه نبودن)، اسلام (مسلمان بودن)، استقامت، مُرُوّت و حیا نیز در فتی شدن، شرط بودهاند.[۱۳] این شرایط، در روند تاریخی به ۷۲ شرط رسیده است.
موانع فتوت
ابن المعمار معتقد است، هرچه که اسلام را باطل کند باطل کننده فتوت هم هست. او در کتابش ۲۰۰ گناه را برمیشمارد که جوانمرد حقیقی باید از همه آنها دوری کند.[۱۴]
فتیان اولیه، 12 صنف، کاهن، معتاد به شراب، دلاک، دلال، بافنده، قصاب، جراح، صیاد، کارگزار دیوان دولتی و مُحتَکِر را شایسته ورود در مسلک خود نمیدانستند. همچنین از نظر آنان برخی کارها موجب خروج فتی از فتوت میشد؛ شراب خواری، زنا، لواط، سخنچینی، دورویی، تکبر، ترس، حسادت، کینه، دروغ، مخالفت در کار خوب، خیانت، نگاه شهوت آلود به نامحرم، عیبجویی، خسیسی، غیبت، تهمت، دزدی، حرام خواری و بیتوجهی به تربیت و نصیحت دیگران و… از این مواردند. در دوره انحطاط فتیان برخی از این کارها به دست منسوبان به این مسلک انجام شد.
شرایط لازم برای داوطلب فتوت
پیران فتوت، انجام بیست و هشت کار را لازم میشمردند تا بعد از آن مریدان تازه را به سلک فتوت وارد نمایند. از این ۲۸ کار، چهار فریضه، چهار سنت، چهار ادب، چهار رکن، چهار شرط و هشت مستحب بود. مثلا چهار فرض این بود که پیر، مرید را با تشریفات خاص، غسل فتوت بدهد، تحقیق کند که این داوطلب قبل از این دست ارادت به دیگری نداده باشد، در موقع گرفتن دست مرید دردود بر رسول را ورد خود کند و آب و نمک را برای مراسم بعدی در مجلس حاضر سازد و…[۱۵]
چگونگی ورود در فتیان
نامه نوشتن
داوطلب مسلک فتوت (که اصطلاحا او را طالب یا صغیر میگفتند) تقاضانامهای با مضمون اجازه ورود به فتیان به استاد (یا مطلوب) تقدیم میکرد و او تقاضانامه را مطالعه میکرد و داوطلب (طالب) تا چهل روز در خدمت استاد بود و مورد آزمایش قرار میگرفت. او در این چهل روز علاوه بر استاد باید در خدمت سه نفر دیگر هم میبود که عبارتند از: پیر فتوت (نقیب) که بازرس داوطلبان بود، پدر عهد که عهدنامه را میخواند و استاد شَدّ که کمربند طالبان را با تشریفات خاصی میبست. پس از خدمت چهل روزه، اگر داوطلب (طالب) صلاحیت ورود به این سلک را مییافت لقب ابن (پسر) را به او میدادند و با مراسمی خاص او را وارد مسلک جوانمردان میکردند.
سه بند زدن
پس از تایید صلاحیت طالب، مراسم خاصی برای ورودش به جرگه فتیان ترتیب داده میشد. در این مراسم، استاد شدّ، جوانمردان شهر را دعوت میکرد و مجلسی آراسته میگردید. در آن مجلس استاد شد و مطلوب روی دو سجاده جداگانه رو به قبله مینشستند و طالب نیز ساکت و صامت در نزدیکی پدر عهد مینشست و سپس طبق دستور «مطلوب» ابن یا فرزند آب و نمک را به مجلس میآورد و چراغ پیه سوز پنج فتیله را روشن میکرد و به حاضران محفل حلوا و شیرینی تقدیم میکرد، آنگاه پدر عهد (که کارش تلاوت آیات قرآن درباره استواری عهد و پیمان بود) آیه اوفوا بالعقود یا دیگر آیات را میخواند و استاد شَدّ، پیشبندی را به کمر طالب میبست و آن را سه گره میزد (این کار، سه بند زدن نامیده میشد). رسم سه بند بستن به بسته شدن کمر حضرت ابراهیم(ع) به دست جبرئیل در ساخت کعبه اشاره دارد[۱۶]
لباسهای آنان
علاوه بر کمربندی که استاد شدّ به نشانه قیام به خدمت خلق بر کمر طالب میبست، سایر لباسهای آنان نیز دارای حکمت و پیشینه بوده است. کلاه یا عمامه برای بزرگداشت مقام فتیان است و سراویل (شلوار) علامت پاکدامنی. به اعتقاد فتیان، پیامبر(ص)، علی(ع) را سراویلی پوشاند. آنان شلوار را علامت تمییز مردی از نامردی میدانند و آن را مانند خرقه، محترم میشمردند.
کأس الفتوة
آنان در موقع پوشیدن لباس فتوت، کاسهای از آب نمکین به مرید مینوشاندند که آن را کاس الفتوة میگفتند و این عمل را نیز به حضرت رسول(ص) و امیرالمومنین(ع) منسوب میدانستند. درباره حکمت این کار میگفتند: این عمل برای آن است که جوانمردان حق نمک یکدیگر را بشناسند و آن طور که نمک در غذاها چاشنی و موجب زیاد شدن لذت خوردن غذاست، کار فتوت ایشان هم لذت داشته باشد.
در زمان جاهلیت، ابوجهل سرور جوانمردان بود و افراد، برای ورود به این مسلک شراب مینوشیدند (مثلا چهارصد نفر با ابوجهل خمر خورده بودند) در آن زمان که پیامبر اسلام(ص) نوجوان بود، چهل نفر از نوجوانان پیشش آمده، از او درخواست نوشیدن کاس فتوت کردند و او گفت میان ما خمر نباشد و آب و نمک نوشیدند. این امر بر ابوجهل گران آمد و چهارصد نفر از هم پیمانانش را برای ضرب و شتم پیامبر(ص) و یارانش فرستاد اما این چهارصد نفر از آن چهل نفر کتک خوردند و برگشتند.[۱۷]
اصطلاحات ویژه فتیان
شرح اصطلاحات زیر در کتابهای الفتوة ابن المعمار و نفائس الفنون فی عرائس العیون آمده
- بیت: گروه مخصوص فتیان که از دیگر گروهها ممتاز باشند مثل بیت الوهاس
- حزب: گروه مخصوص فتیان منسوب به یک شخص (جزئی از بیت)
- نسبت: رساندن نسبت نهایی خود به جد یا بزرگ خود
- کبیر: نقش پدر فتیان را بر عهده دارد که نوشیدن آب و نمک در محضر او انجام میشده
- زعیم: اندرز دهنده فتیان
- جد: بزرگ فتیان که به منزله مرشد برای صوفیان است
- رفیق: دوست در فتوت
- مسابل: «طالب» هایی که تحت رهبری یک «مطلوب» باشند
- دکش: تارک فتوت (نوعی کلمه نفرین)
- بکر: کسی که عزم ورود به جوانمردان را دارد
- ثقیل: کسی که از «کبیر» یا «حزب فتوت» جدا شود
- وکیل: قائم مقام وظایف «کبیر»
- نقیب: ناصح و واسطه مصالح فتیان
- شَدّ: بستن کمر با سه گره
- تکمیل: اتمام شرایط دیگر فتوت (مثلا پوشیدن خرقه فتوت) قبل یا بعد از «شَدّ»
- شرب: نوشیدن آب و نمک فتوت
- محاضره: اجتماع فتیان در یک مجلس
- نقله: انتقال (با اجازه) از یک «کبیر» یا «بیت» به «کبیر» یا «بیت» دیگر
- تعبیر: عبور کردن و پیشرفت از مقام «کبیر» به «جد»
- اخذ: بازپس گیری لباس فتوت از یک داوطلب (به عنوان مجازات او)
- رمی: نوعی محاکمه که در آن «طالبها» امکان فسخ فتوت «کبیر» را دارند
- عیب: انجام اموری که جوانمردی را باطل میکنند (گناهان کبیره)
- محاکمه: در محاکمه، فتیان میتوانستند علیه یکی از بزرگان خود با ارائه دلیل اقامه شکایت کنند و داد خود را از او بستانند
- وقف: ممنوع شدن جوانمردِ متهم، از حضور در اجتماع فتیان، تا ثابت شدن پاکی او
- هبه: بخشیدن «رفیق» از سوی یک «کبیر» به «کبیر» دیگر
عیاری و شطاری
عیاری و شطاری، نوعی از فتوت اجتماعی هستند. گروه فتیان اجتماعی برای بهبود رفاه عموم مردم تلاش میکردند و معمولا کارهایشان را پنهانی انجام میدادند. اولین گروه فتیان اجتماعی در کوفه برای مقابله با ستم کاریهای حجاج بن یوسف شکل گرفت.
عیاران را به خاطر مبارزه با حکومتهای استبدادی، خارجی هم مینامیدهاند. از نامهای دیگر عیاران، فتیان سیفی،[۱۸] حدث[۱۹] بوده و شطاران را در اسپانیا، صقوره هم مینامیدهاند. از جمله عیاران معروف، ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث صفاری بودهاند. زمان مخصوص نهضت عیاران از قرن سوم تا ششم هجری و شطاران در قرنهای هفتم تا نهم هجری بوده است.
مهمترین مراکز عیاری و شطاری در کشورهای عربی، کوفه و دمشق و بغداد و قاهره و در ایران، خراسان و ماوراء النهر بوده است. عیاران و شطاران، گاهی آلودگی هایی مانند دزدی و نارواییهای جنسی و… داشتهاند. و شطاران غارتگری و راهزنی را گناه نمیدانستند و این قبیل کارها را نوعی زرنگی میشمردند.[۲۰] در کل، عیاران و شطاران، برخلاف بزرگان فتیان، خود را مقید به برخی احکام شرعی نمیکردند.
از جمله کتابهایی که درباره عیاران و شطاران نوشته شده، سمک عیار، اسکندرنامه، الفرج بعدالشدة، داراب نامه، ماه نخشب و… را میتوان نام برد.
فتوت در اسپانیا و سیسیل
نشانههای واضح جوانمردی در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) را میتوان در اسپانیا دید. فتوت از راه ایران و سایر کشورهای اسلامی وارد اسپانیا و سیسیل شده و این دو کشور مرکز جوانمردان در اروپا بودهاند. البته، فتوتی که به این مناطق وارد شد بیشتر جنبه شوالیه گری (مهارت در اسب سواری، و نیزه و شمشیر بازی) داشت و البته شجاعت، سخاوت و عشق با عفت هم از ویژگیهای آنان بوده است. البته تاثیر شجاعتهای فتیان مسلمان در جنگهای صلیبی را نباید در گسترش فتوت در این مناطق نادیده گرفت. شهسواران اسپانیایی دارای همان خصوصیات ادبی و هنری و مذهبی بودهاند که سهروردی برای فتی لازم میشمرد.[۲۱]
مهمترین دوره پیشرفت جوانمردی در اسپانیا، عهد عبدالرحمن سوم (الناصر لدین الله عباسی) و حکم دوم (المستنصر بالله) و دوره وزارت عظمای حاجب المنصور، وزیر هشام دوم (الموید بالله) است.
موسی بن ابی الغفران، از شهسواران اسپانیولی بوده که در دوره ضعف حکومت مسلمین در اسپانیا چندین ماموریت شگفت انگیز انجام داده و در شهر غرناطه چندین بار در برابر سپاه فردیناند پنجم ایستادگی کرده است.
فتوت در پاکستان و هند
از فتیان شبه قاره، شخصیتهای زیر را میتوان نام برد؛
- شیخ سراج الدین عثمان اخی اهل لکنهو که بیشتر در دهلی زندگی میکرده و از سال ۷۲۸ق در بنگاله به ارشاد و وعظ میپرداخته،
- شیخ سیداشرف جهانگیر سمنانی که در بعضی سفرها همراه میر سید علی همدانی بوده و در بنگاله سکونت گزیده،
- سلطان شهاب الدین محمد غوری که به تشکیلات فتوت ناصری وابسته بوده است،
- حبیب الله فتوت کشمیری،
- فتوت حسین خان که در قرن دوازدهم هجری در عهد محمدشاه (از پادشاهان تیموری شبه قاره هند و پاکستان) زندگی میکرده،
- میرزا ابوتراب (فتوت لاهوری) که جدش از خواف (هرات) به هند آمد و خود از ملازمان محمددارا شاه قادری پسر شاه جهان بود که در حمله احمدشاه ابدالی به لاهور، شهید شد.
آسیبهایی که فتوت به آن دچار شد
دلایل انحطاط و زوال فتوت همان دلایل زوال تصوف است. مهمترین علل اولیه بیعملی و ریاکاری برخی صاحبان این مسلک بوده که به تازه واردان نیز سرایت کرد، به علاوه، در بعضی لنگرگاههای فتیان فسادهایی چون بیکسب و کار بودن و مفت خوری، گرایش به پسران أمرَد (شاید به این خاطر فتیان متاخر لوطی نام گرفتند) و… رواج پیدا کرده بود که فتیان بعدی نتوانستند جلوی آن را بگیرند و این امر باعث انحطاط و زوال آنها شد. میر سید علی همدانی درباره این افراد میگوید «جمعی از ارباب نفوس شخصی را بر خود تقدیم میکنند و وی را اخی میخوانند و به دواعی مرادات نفسانی چند روز صحبتی با انفاق میدارند و آخر به وحشت و عداوت میانجامد ». اوحدی مراغه ای در مثنوی خود به نام جام جم این طبقه را تحت عنوان «در فتوت داران به دروغ» مورد انتقاد قرار داده است.
اعمال بد در قرنهای شکوفایی فتیان هم وجود داشته، اما جلوی آن گرفته میشده چنانکه خلیفه الناصر لدین الله عباسی، برخی را گردن زد و دست برخی را قطع کرد.
زوال نهایی فتوت
با ظهور صفویه و افزایش قدرت قزلباش و صوفیه، تشکیلات جوانمردی از بین رفت و فرقه لوطی و مشدی جانشین آنها شدند[۲۲]؛ پس از بسته شدن زوایا و لنگرهای فتیان، پیروان فتوت در گوشه و کنار ایران پراکنده باقی ماندند و چون مردانشان جوانان نابالغ را زیر دست خود میپروردند و ایشان را به آئین خود خو میدادند، کلمه لوطی و الواط را درباره ایشان به کار بردند و چون اکثریتشان در شهر مشهد بودهاند به نام مشهدی و مشدی نیز معروف شدند و کلمه اخ و اخوی و برادر را که سابقا جوانمردان درباره یکدیگر به کار میبردند به کلمه داداش و داش تبدیل کردند.[۲۳] در شبه قاره هند و پاکستان نیز کلمه دادا به عنوان معادل داداش یا داش باقی مانده است.
فتیان تهرانی در قرن ۱۹
عبدالله مستوفی (متولد ۱۲۵۵) در کتاب شرح زندگانی من، زندگی فتیان امروزی (لوطی) را گزارش کرده است. او مینویسد:
-
- نان خوردن از دسترنج خود، احترام نسبت به بزرگتر، محبت و مهربانی با کوچکتر، دستگیری از ضعیف، کمک به مردمان درمانده و پاکدامن، تعصب اهل محله و شهر و کشور را داشتن، فداکاری، بیپروایی، رُک گویی، بیاعتنایی به جاه، عدم تحمل تعدی و بیحیایی و… اخلاق خاصه داشی بود.
داشهای تهران هم مانند الناصر لدین الله به کبوتر بازی علاقه داشتند و از دیگر علایقشان بلبل بازی، جنگ انداختن خروسها در سر چهارراهها و میدان عمومی و… بوده است. توانایی شناگری و ورزشکار بودن، هم از لوازم لوطی گری بوده است. برخی از آنها قماربازی هم میکردهاند و قاب بازی و لیس بازی از قمارهای مخصوص مشدیهای تهران بوده است.
معرفی کتاب
- فتوت نامه منظوم (منسوب به عطار یا هاتفی)
- کتاب الفتوة، ابوعبدالرحمن السلمی نیشابوری
- رسالة فی الفتوة، علی بن عبدالرسولی
- تحفةالاخوان، خواجه عبدالله انصاری
- کتاب الفتوة، شهاب الدین سهروردی
- کتاب الفتوة، محمدبن المعمار الحنبلی
- تحفة الاخوان فی خصائل الفتیان (عربی)، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی
- ترجمه فارسی تحفة الاخوان فی خصائل الفتیان، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی
- تحفة الوصایا، احمدبن الیاس نقاش خرتبرتی
- عمدة الوسیلة، احمدبن الیاس نقاش خرتبرتی
- مرآة المرواة، علی بن حسن بن جعدویه
- کتاب الفتوة، اخی احمد المحب بن شیخ محمد بن میکائیل اردبیلی
- کتاب الفتوة، ابوحامد، احمد بن محمد عبدالملک اشعری
- فتوت نامه، نجم الدین زرکوب تبریزی
- رساله فتوّتیه، میرسیدعلی همدانی
- رسالة فی الفتوة، شیخ علاء الدوله بیابانکی سمنانی
- فتوت نامه منظوم، ناصری سیواسی
- فتوت نامه سلطانی، ملاحسین واعظ کاشفی
- فتوت نامه کبیر یا مفتاح الدقایق، سیدمحمود بن سیدعلاء الدین (تفسیر فتوت از منظر تشیع)
- نساب الانساب و ادب الاکتساب، ابراهیم منیری بن اسکندر بلغرادی (تفسیر فتوت از منظر تسنن)
- ارباب الطریق، حاجی ابراهیم
- رسالة الفتوة، شیخ مقداد بن عبدالله السیوری
- رسالة الفتوة، امام فخرالدین رازی
- فتوت نامه قصاب، (مولف نامعلوم)
- رساله هفده سلسله یا عیاری نامه، (مولف نامعلوم)
- ذیل علی فصل «الاخیة الفتیان الترکیة فی کتاب الرحلة لابن بطوطة »، م جودت
- الفتوة عندالعرب و الاحادیث الفروسیة والمثل العلیا، عمر الدسوقی
- آیین جوانمردی، هانری کربن، ترجمه احسان نراقی.[یادداشت ۱]
پانویس
- ↑ فرهنگ معین
- ↑ نساء، ۲۵؛ یوسف، ۳۰، ۳۶، ۶۲؛ کهف، ۱۰، ۱۳، ۶۳؛ انبیاء، ۶۰.
- ↑ کتاب الفتوة، ابن المعمار: ترجمه، ص۱۳۹.
- ↑ تاریخ و فرهنگ جوانمردی، ص۲۹.
- ↑ نک الکامل ابن اثیر.
- ↑ انسان، ۸.
- ↑ العفو مع القدرة.
- ↑ الحلم فی حال الغضب
- ↑ النصیحة مع العداوة.
- ↑ الایثار مع الحاجة.
- ↑ سرچشمه تصوف در ایران، ص۱۳۲.
- ↑ فتوت نامه سلطانی.
- ↑ نک: کتاب الفتوة، ابن المعمار، ص۱۶۳-۱۷۰ و نفائس الفنون، ج۲، ص۱۱۶-۱۱۷.
- ↑ نک: کتاب الفتوة، ابن المعمار، ص۲۵۶-۲۶۱.
- ↑ سرچشمه تصوف در ایران، ص۱۴۰.
- ↑ نک: فرهنگ ایران زمین شماره ۱۰، ۱۳۴۱ش، ص۲۴۴-۲۵۲.
- ↑ نک: رسایل جوانمردان، ص۱۸۸-۱۹۶.
- ↑ نک: فتوت نامه منظوم ناصری.
- ↑ در سوریه و عراق به این نام خوانده میشدهاند.
- ↑ زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۵، ص۶۱ به بعد.
- ↑ نک: آغاز و ارتقای شیوه جوانمردی، (اردو) سالنامه نقوش ۱۹۵۸ م لاهور.
- ↑ ارزش میراث صوفیه، ص۲۱۰-۲۱۲.
- ↑ سرچشمه تصوف در ایران، ص۱۳۳.
- ↑ در قسمت اول این کتاب (تهران، نشرنو، چاپ اول، ۱۳۶۳ش)، ترجمه کتاب «رسایل جوانمردان» هانری کربن آمده است که پس از پیشگفتار مترجم و مقدمه مؤلف، درباره هفت فتوتنامه (عبدالرزاق کاشانی، شمس الدین آملی، دو مورد از شهاب الدین عمر سهروردی، نجم الدین زرکوب تبریزی، درویش علی بن یوسف کرکهری، چیتسازان) سخن گفته شده است و در قسمت دوم (آیین جوانمردی از دید دیگر محققان) نوزده مقاله از صاحب نظران آمده است؛ از جمله: «فتوت در کشورهای اسلامی»، فرانتس تیشنر؛ «فتوت و کتابهای مهم مربوط به آن»، سعید نفیسی؛ «فتوت و قیامهای ضد خلافت»، غلام حسین یوسفی؛ «فتوت و تشیع»، کامل مصطفی شیبی؛ «اهل ملامت و فتیان»، عبد الحسین زرینکوب.
منبع
- منبع اصلی: ریاض، محمد، فتوّت نامه، تاریخ، آیین، آداب و رسوم، به انضمام رساله فتوتیه میر سید علی همدانی، به اهتمام عبدالکریم جربزه دار، اساطیر، تهران، ۱۳۸۲ش.