طلسمات

خانه » همه » مذهبی » فخر رازی و آیه ولایت

فخر رازی و آیه ولایت

فخر رازی و آیه ولایت

بحثی که خدمتتان ارائه داده‌ایم پیرامون آیه ولایت (55 مائده) می‌باشد. شیعیان همواره برای اثبات امامت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، به این آیه استدلال می‌کنند و به اجماع امّت این آیه

0028974 - فخر رازی و آیه ولایت
0028974 - فخر رازی و آیه ولایت
 

نویسنده: علی خاتمی
منبع : راسخون

 

چکیده
بحثی که خدمتتان ارائه داده‌ایم پیرامون آیه ولایت (55 مائده) می‌باشد. شیعیان همواره برای اثبات امامت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، به این آیه استدلال می‌کنند و به اجماع امّت این آیه در شأن حضرت علی (ع) نازل شده است. اما برخی سعی داشته‌اند که با ارائه‌ی اشکالاتی رساندن معنای ولایت حضرت علی (ع) را از این آیه انکار کنند. ما در این نوشتار اثبات می‌کنیم که ولی به معنای اولی در تصرّف و سرپرستی جامعه در همه‌ی شئون آن است نه به معنای دوست و یاری و همچنین الذّین لفظ جمع است اما از آن معنای مفرد ارائه شده است که فقط در مورد شخص حضرت علی (ع) است و دادن زکات به سائل در نماز نه تنها مانع حضور و توجه به خدا نمی‌شود بلکه مؤید حضور و توجه به حضرت حق می‌شود، چون خود عبادت است.
کلید واژه: آیه ولایت- حضرت علی (علیه السلام) – شبهه فخر رازی، قرآن. ولایت
مقدمه
تحقّق یافتن هدف از آفرینش انسان، منوط به راهنمایی وی به وسیله وحی است، و حکمت الهی اقتضاء داشته که پیامبرانی را مبعوث فرماید تا راه سعادت دنیا و آخرت را به بشر بیاموزند و او را به آخرین سرحد منزل کمال برسانند. همچنین دین مبین اسلام، همگانی و جاودان و نسخ ناشدنی است و بعد از پیامبر اسلام (ص) پیامبری نخواهد آمد و این ختم نبوت زمانی امکان پذیر است که آخرین شریعت آسمانی پاسخگوی تمام نیاز های بشر بوده و تا پایان جهان بقاء داشته باشد. قرآن کریم این پاسخگویی را تضمین کرده است ولی همه‌ی احکام و قوانین اسلام از ظاهر آیات کریمه استفاده نمی‌شود؛ مانند تعداد رکعات نماز و…لذا قرآن در صدد بیان تفاصیل احکام و قوانین نیست و تعلیم و تبیین آن‌ها برای مردم به عهده‌ی پیامبر اکرم (ص) می‌باشد. اما شرایط دشوار زندگی آن حضرت و جنگ‌های متمادی با کفّار مجال نمی‌داد تا ایشان تمام احکام و قوانین را برای عموم بیان فرمایند و ضمانتی هم برای ماندگار بودن آن احکام نبود؛ لذا اینجا نیاز به جانشینی است که دارای علم خدادادی بوده و دنباله رو راه پیامبر (ص) باشد. امّا نکته مورد اهمیّت این است که آیا این امام را خدا و رسولش تعیین می‌کند یا جامعه بشری؟ خداوند در آیه 124 سوره مبارکه‌ی بقره می‌فرمایند: «و اذ ابتَلَی اِبراهیمَ ربُّهُ بکلمتٍ فاَتَمَّهُنِّ قالَ اِنّی جاعِلُکَ لِلناسِ اماماًقالَ وَمِن ذُرِّیَّتی قالَ لاینالُ عَهدِی الظَّالمین» با این فرمایش خداوند، به خوبی روشن شد که امام معصوم، توسط خداوند تعیین می‌شود و جامعه‌ی بشری هیچ حق دخالت در انتخاب ندارند. همچنین خداوند تبارک و تعالی در آیه 55 سوره مبارکه مائده امام و جانشین حضرت رسول (ص) را تعیین می‌کند. «اِنّما وَلیُکُم الله وَ رَسوله وَالَّذینَ آمنوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاة و یُؤتونَ الزَّکاة وَهُم راکِعُون» تنها ولی و صاحب اختیار شما خدا، پیامبر و کسانی هستند که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند. با توجه به این آیه به خوبی روشن شد که حضرت علی (علیه السلام) جانشین بلافصل نبیّ مکرم اسلام (ص) است و همچنین اکثر علمای اهل تسنن به اینکه این آیه در مورد حضرت علی (ع) است اعتراف کرده‌اند. اما با توجه به روشنی معنی آیه و شواهدی که نشان می‌دهد این آیه در مورد ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است باز افرادی مانند فخر رازی با وارد کردن شبهاتی به این آیه سعی داشته‌اند که این امر بدیهی و آشکار را انکار و بر روی حق پرده افکنند. ما در این نوشتار به سه شبهه فخر رازی در مورد آیه ولایت می‌پردازیم، که انشاء الله مورد توجه خوانندگان عزیز قرار گیرد. برای وارد شدن به این بحث لازم است در ابتدا، تعاریفی از امامت، خدمت خوانندگان عزیز ارائه دهیم:مفردات راغب درباره‌ی کلمه امام در آیه نَدعُوا کُلَّ أُنَاسِ بِإِمَامِهِم (أسراء-71) این طور می‌نویسد: «الإِمامُ المُؤتمُّ به إِنساناً کَأَن یَقتَدِیَ بقوله أَو فِعله أَو کتاباٌ.»(1) یعنی کسی که مردم به وی اقتدا می‌کنند، و گفته شده که به معنای کتاب است. محقق طوسی در کتاب قواعد العقائد این تعریف را برای امام اختیار کرده است: «امامت، ریاست عام دینی است که مشتمل بر ترغیب همه مردم به حفظ مصالح دینی و دنیوی و باز داشتن آن‌ها از اعمالی است که ضرر دینی و دنیوی دارد.»(2) علّامه حلّی در کتاب باب حادی عشر این گونه می‌فرماید: «الإِمامَة ریاسةٌ عامَّةٌ فی أُمرِالدِّینِ و الدُّنیا لِشخص مِنَ الأَشخاصِ نِیابَةً عنِ النَّبِیّ.»(3) امامت عبارت است از ریاست عمومی و همه جانبه در امور دنیا و دین برای شخصی از اشخاص به نیابت از پیامبر. ابن خلدون در مقدمه‌ی خود این تعریف را اختیار کرده است: «امامت، خلافت و جانشینی صاحب شریعت، در پاسداری از دین و تدبیر امور دنیوی امّت است.»(4) علّامه مصباح یزدی درباره امامت می‌فرمایند: «ریاست همگانی و فراگیر بر جامعه اسلامی در همه‌ی امور دینی و دنیوی» (5) با تعاریف فوق تا حدودی معنای امام روشن شد، لذا به بحث اصلی می‌پردازیم.

شبهه اول:

نقول: الذی یدل علی أن حمله علی الناصر أولی وجوه: الأول: أن اللائق بما قبل هذه الآیة و بما بعدها لیس إلا هذا المعنی، أما ما قبل هذه الآیة فلأنه تعالی قال: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ [المائدة: 51] و لیس المراد لا تتخذوا الیهود و النصاری أئمة متصرفین فی أرواحکم و أموالکم لأن بطلان هذا کالمعلوم بالضرورة، بل المراد لا تتخذوا الیهود و النصاری أحبابا و أنصارا، و لا تخالطوهم و لا تعاضدوهم، ثم لما بالغ فی النهی عن ذلک قال: إنما ولیکم اللَّه و رسوله و المؤمنون الموصوفون، و الظاهر أن الولایة المأمور بها هاهنا هی المنهی عنها فیما قبل، و لما کانت الولایة المنهی عنها فیما قبل هی الولایة بمعنی النصرة کانت/ الولایة المأمور بها هی الولایة بمعنی النصرة، و أما ما بعد هذه الآیة فهی قوله یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ [المائدة: 57] فأعاد النهی عن اتخاذ الیهود و النصاری و الکفار أولیاء، و لا شک أن الولایة المنهی عنها هی الولایة بمعنی النصرة، فکذلک الولایة فی قوله إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ یجب أن تکون هی بمعنی النصرة، و کل من أنصف و ترک التعصب و تأمل فی مقدمة الآیة و فی مؤخرها قطع بأن الولی فی قوله إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ لیس إلا بمعنی الناصر و المحب، و لا یمکن أن یکون بمعنی الإمام، لأن ذلک یکون إلقاء کلام أجنبی فیما بین کلامین مسوقین لغرض واحد، و ذلک یکون فی غایة الرکاکة و السقوط، و یجب تنزیه کلام اللَّه تعالی عنه. (6) فخر رازی می‌گوید: چون این دو آیه (51 و 57 سوره مبارکه مائده) بین دو دسته از آیاتی قرار گرفته‌اند که نهی از ولایت یهود و نصاری می‌کند، و مراد از ولایت آن‌ها نصرت و یاری آن‌هاست، بنابراین مراد از ولایت در این دو آیه هم، به معنای نصرت و یاری کردن است. بنابر این معنای ولایت در تمام این آیات (51،55،57) به معنای نصرت ویاری است. در ابتدا لازم است با تعاریفی از کلمه ولی آشنا شویم و سپس به پاسخ گویی این اشکال می‌پردازیم:راغب اصفهانی می‌گوید معنای اصلی این کلمه عبارت است از قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر به نحوی که فاصله ای در کار نباشد؛ یعنی اگر دو چیز آنچنان بهم متصّل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آن‌ها نباشد، ماده ولی استعمال می‌شود. «الولاء و التوالی أن یحصل شیئانِ فصاعداٌ حصولاٌ لیس بین هما ما لیس منها» (7) همچنین راغب راجع به کلمه‌ی ولایت از نظر موارد استعمال می‌گوید: «الوِلایة النصرةُ و الوَلایة تولی الأمر و حقیقتُهُ تولی الأمر» (8) وِلایت به کسر واو به معنی نصرت است و اما وَلایت به فتح واو به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است، و گفته شده است که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدّی و صاحب اختیاری است.
شیخ طبرسی در کتاب مجمع البیان فی تفسیر القرآن واژه‌ی ولی را این گونه معنا می‌کنند:
«الولی هو الذی یلی النصرة و المعونة و الولی هو الذی یلی تدبیر الأمور یقال فلان ولی المرأة إذا کان یملک تدبیر نکاح‌ها و ولی الدم من کان الیه المطابة بالقود والسلطان ولی الأمر الرعیة و یقال لمن یرشحه لخلافته علیهم بعده ولی عهد مسلمین.»(9) ولیّ: یار و مددکار، سرپرست و صاحب اختیار. ولی زن، کسی است که نکاحش بدست اوست. ولی دم، کسی است که صاحب اختیار خون مقتول باشد، از لحاظ قصاص یا عفو یا گرفتن خون بها. سلطان، ولی امر ملت است، کسی است که شخصی را ولیعهد خود کرده، او را برای جانشینی تربیت می‌کند.
شهید آیت الله مرتضی مطهّری (رحمة الله علیه) در باره ی ولایت می‌فرمایند:
از نظر اسلام دو نوع ولاء وجود دارد:
1. ولاء منفی؛ قرآن کریم مسلمانان را از اینکه دوستی و سرپرستی غیر مسلمانان را بپذیرند سخت بر حذر داشته است. البته نه از باب اینکه دوست داشتن انسان‌های دیگر را بد بداند.
2. ولاء اثباتی؛ ولاء اثباتی نیز خود دو دسته است :

الف ولاء اثباتی عام (10)

قرآن کریم می‌فرماید:المؤمنونَ والمؤمناتُ بَعضَهُم أًولِیاءُ بَعضٍ یأمرونَ بِالمعرُوف وَینهونَ عنِ المنُکَرِ-توبه/آیه 71 مردان و زنان مومنه بعضی ولی بعضی دیگرند، به معروف امر می‌کنند و از منکر باز می‌دارند.

ب ولاء اثباتی خاص (11)

ولاء اثباتی خاص، ولاء اهل بیت (علیهم السلام) است. همچنین ولاء خاص دارای انواعی است که عبارت است از:

1 ولاء محبت یا ولایت قرابت (12)

لازم به ذکر است آیه ولایت دربردارنده ولاء محبت هم مباشد؛ اما فقط این ولاء را در بر ندارد لذا با اندکی تأمل در آیات قرآن این گفته‌ی اهل سنت که ولایت به معنای «دوست» است مرود می‌باشد.
استاد مطهری در ادامه می‌فرمایند:
مثلاً معنای آیه الله ولیّ الّذین آمنو…(257 بقره) این نیست که خدا دوست اهل ایمان است و همچنین معنای اولیاءَاللهِ لاخَوفٌ علیهِم ولا هم یَحزنونَ این نیست که بر دوستان خدا ترسی نیست. در اینجا ولیّ از قبیل فعیل به معنای مفعول است. پس معنی چنین می‌شود:کسانی که خداوند ولیّ امر آن‌ها و متصرّف در شئون آن‌هاست مورد ترس و نگرانی نمی‌باشند. همچنین معنای آیه المؤمنونَ والمؤمناتُ بَعضَهُم أًولِیاءُ بَعضٍ -توبه/آیه 71 این نیست که مؤمنین دوستان یکدیگر اند، بلکه این است که مؤمنین نسبت به یک دیگر متعهد و در شئون یک دیگر متصرف و در سرنوشت یکدیگر مؤثرند و لهذا بعد می‌فرماید: یأمرونَ بِالمعرُوف وَینهونَ عن المنُکَرِ؛ و از اینجا روشن می‌شود که مقصود آیه این نیست که خدا و پیامبر و علی دوستان شمایند، بلکه این است که اختیار دار و ذی حق در تصرف در شئون شما هستند؛ و به فرض اینکه استعمال ولیّ به معنای «دوست» صحیح باشد، در اینجا مناسبت ندارد که به صورت حصر گفته شود که منحصراً ولیّ شما خدا و پیامبر و علی است. از اینجا معلوم می‌شود که توجیه برخی مفسرین اهل سنت -که گفته‌اند مفاد این آیه چیز مهمی نیست، بلکه صرفاً این است که علی دوست شماست یا علی باید محبوب و مورد علاقه شما باشد (اگر فعیل به معنی مفعول باشد) -غلط است (13)

2 .ولاء زعامت (14)

زعامت یعنی حق رهبر اجتماعی و سیاسی و آیه ولایت (55 سوره مائده) ناظر بر چنین ولایتی است.
3.ولاء تصرّف یا ولاء غیبی و ملکوتی (15)
4. ولاء امامت و پیشوای روحانی و دینی (16) ولاء امامت و پیشوایی و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی؛ یعنی مقامی که دیگران باید از وی پیروی کنند، او را الگوی اعمال و رفتار خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند. آیه ولایت ( 55 مائده) ناظر بر چنین ولایتی است.
آیت الله حسینی میلانی واژه‌ی ولایت را ابتداً تعریف و به این اشکال این گونه پاسخ می‌دهند، که به طور خلاصه خدمتتان عرض می‌کنیم : «واژه‌ی ولایت از نظر لغوی دارای معانی مختلفی است که یا به صورت مشترک لفظی است یا معنوی. واژه ولی را اگر به معنای مشترک معنوی بگیریم، به یک معنای واحد دست می‌یابیم که همان قیام به امر و عهده دار شدن کارهای دیگری است؛ و اگر به معنای مشترک لفظی بگیریم (یعنی معانی آن باهم هیچ اشتراکی ندارند)، دارای معانی گوناگونی خواهد بود که یکی از این معانی این است:»
سزاوار تر بودن چیزی، و اولویت داشتن نسبت به امری.
در مشترک لفظی برای اینکه بفهمیم آن لفظ در کدام یک از معانی آن به کار رفته است باید به قرائن و شواهدی که مراد و مقصود گوینده را مشخص می‌کند توجه کنیم. قرینه‌ها دو گونه‌اند:
1 قرینه‌ی مقامیّه
2 قرینه‌ی لفظیّه
در اینجا قرینه‌ی مقامیه همان دقت در مقام و زمانی است که این آیه (55 مائده) نازل شده است، و با آن قرائن روشن می‌شود که واژه‌ی ولایت در معنای اولویّت و سرپرستی امر مسلمین است. همچنین بعضی دیگر از قرائن تصریحات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است که قرائن لفظّیه نامیده می‌شود. یکی از این روایات، روایت ابوذر غفاری است که بعداًٌ به ذکر کامل آن می‌پردازیم و در تفسیر فخر رازی نیز آمده است. ابوذر (رضی الله عنه) می‌گوید: رسول خدا فرمودند: خدایا برادرم موسی به درگاهت سؤال کرد. پروردگارا، سینه‌ام را بگشای، کارم را آسان و زبانم را باز کن تا سخنم را بفهمند. برادرم هارون را که از خویشان من است، وزیر من گردان، پشتم را به او قوی کن و او را در کارها شریکم گردان (آیاتی از سوره طه 25 تا 32) تو به او وحی کردی که: بزودی بازویت را به برادرت محکم می‌کنیم و برای شما قدرتی قرار می‌دهیم که آنها به شما دسترسی پیدا نکنند-قصص 35.پروردگارا منم محمد پیامبر (ص) و برگزیده تو. خدایا، سینه‌ام را بگشای و کارم را آسان و علی (ع) را وزیر من گردان، و پشت مرا به او محکم کن. ابوذر گفت:به خدا سوگند، هنوز سخن پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خدا نازل شد و گفت: ای محمد بخوان. گفت: چه بخوانم: گفت : إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ…آیت الله میلانی در ادامه می‌فرمایند: آیا هیچ انسان عاقل و فهمیده ای، که کمترین توجه به لغت و روش قرآن و آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) وارد شده، داشته باشد، می‌پذیرد که ولایت در این آیه با این قرائن، به معنای نصرت و یاری است؟ آیا عقل انسان می‌پذیرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به درگاه خدا تضرّع و زاری کند تا خداوند به مردم اعلام کند که علی یاور شماست!؟ (17)
فیلسوف و مفسّر بزرگ اسلام حضرت علّامه محمّد حسین طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب گران قدر تفسیر المیزان می‌فرمایند: «شاهد بر فساد این گفته، تفاوت آیات قبل و بعد این آیه است از جهت مضمون، زیرا در آیه» یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ …تنها مؤمنین را از ولایت کفار نهی می‌کند و منافقین را که در دل کافرند به این رذیله که در کمک کفار و جانب داری آنان سبقت می‌جویند سرزنش می‌نماید، بدون اینکه کلام مرتبط الخطاب به کفار شود و روی سخن متوجه کفار گردد، به خلاف آیات بعد که پس از نهی مسلمین از ولایت کفار دستور می‌دهد که رسول خدا (ص) مطلب را به گوش کفار برساند و اعمال زشت آنان را که همان سخریه و استهزاست، و معایب درونیشان را که همان نفاق است گوشزدشان سازد، پس آیات قبل، غرضی را بیان می‌کنند و آیات بعد، غرض دیگری را ایفا می‌نمایند با این حال چگونه بین این دو دسته آیات وحدت سیاق هست؟ (18)
علّامه سیّد شرف الدّین موسوی در کتاب المراجعات این گونه می‌فرمایند:
سیاق آیات در صورتی حجت است که دلیل بر خلاف آن وجود نداشته باشد، زیرا در صورت وجوب دلیلی مخالف سیاق، اطمینانی بر نزول آیه در این سیاق پیدا نمی‌شود، زیرا به اجماع امّت ترتیب جمع قرآن، مطابق ترتیب نزول آن نبوده است و در قرآن، بسیاری از آیات بر خلاف آن چیزی است که از سیاق فهمیده می‌شود. مثل آیه تطهیر که در سیاق آیات مربوط به زنان پیامبر (ص) است، در حالی که نصّ بر اختصاص آیه تطهیر به أهل کساء موجود است. (19) محاضرات-سبحانی-ص 332
علّامه مظفر در کتاب دلائل الصدق می‌گوید:
اهل سنت اتفاق دارند که این آیه درباره‌ی علی (علیه السلام) نازل شده است چنانکه در صحاح ستّه نیز نقل شده است. سپس گوید:ولی در اینجا به معنای اولی در تصرف است زیرا خداوند بعد از ولایت خود و رسول خود (صلی الله علیه و آله وسلم) ولایت علی (علیه السلام) را ذکر نموده است؛ و چون ولایت خداوند عام است، ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و علی (علیه السلام) نیز تام خواهد بود. (20)

شبهه دوم:

«اشکال الثانی: و هو أن اللائق به علی علیه السلام أن یکون مستغرق القلب بذکر اللَّه حال ما یکون فی الصلاة، و الظاهر أن من کان کذلک فإنه لا یتفرغ لاستماع کلام الغیر و لفهمه، و لهذا قال تعالی: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ [آل عمران: 191] و من کان قلبه مستغرقا فی الفکر کیف یتفرغ لاستماع کلام الغیر.»(21) سزاوار به شأن حضرت علی (علیه السلام) آن است که در حال نماز مستغرق در یاد و ذکر خداوند باشد؛ و چنین کسی چگونه استماع کلام غیر را می‌کند؟
پاسخ:
1. خداوند تبارک تعالی، خاتم بخشی حضرت علی (علیه السلام) را از مناقب ایشان دانسته و حضرت رسول (ص) نیز ایشان را تحسین کرده‌اند؛ لذا ما در اینجا حدیثی ذکر می‌کنیم که خود شاهد و دلیل محکمی بر گفته‌ی ما است. «أنا جندب بن جنادة البدری أبوذر الغفاری سمعت رسول الله (ص) بهاتین و إلا فصمتا و رأیته بهاتین و إلا فعمیتا یقول علی قائد البررة و قاتل الکفرة منصور من نصره مخذول من خذله أما إنی صلیت مع رسول الله (ص) یوما من الأیام صلاة الظهر فسأل سائل فی المسجد فلم یعطه أحد شیئا فرفع السائل یده إلی السماء و قال اللهم اشهد أنی سألت فی مسجد رسول الله فلم یعطنی أحد شیئا و کان علی راکعا فأومأ بخنصره الیمنی إلیه و کان یتختم فیها فأقبل السائل حتی أخذ الخاتم من خنصره و ذلک بعین رسول الله (ص) فلما فرغ النبی (ص) من صلاته رفع رأسه إلی السماء و قال اللهم إن أخی موسی سألک فقال رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی فأنزلت علیه قرآنا ناطقا» سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما اللهم و أنامحمّد نبیک و صفیک اللهم فاشرح لی صدری و یسر لی أمری و اجعل لی وزیرا من أهلی علیا اشدد به ظهری قال أبو ذر فو الله ما استتم رسول الله الکلمة حتی نزل علیه جبرائیل من عند الله فقال یا محمد اقرأ قال و ما أقرأ قال اقرأ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» الآیةو روی هذا الخبر أبو إسحاق الثعلبی فی تفسیره بهذا الإسناد بعینه. (22)
ترجمه:
من ابوذر غفاری هستم. با این دو گوش خودم از پیامبر خدا (ص) سخنی شنیدم که اگر نشنیده باشم کر بشوم و با این دو چشم خود پیامبر را دیدم که اگر ندیده باشم، کور گردم. می‌فرمود: «علی رهبر انسان‌ها و قاتل کافران است. هر که علی را یاری کند، یاری می‌شود و هر که علی را ترک کند، خوار می‌گردد».آگاه باشید، روزی با پیامبر مشغول خواندن نماز ظهر بودم. سائلی در مسجد، سؤال کرد و کسی چیزی به او نداد. وی دستش را به آسمان بلند کرد و گفت:خدایا گواه باش. در مسجد پیامبر، سؤال کردم و احدی مرا دستگیری نکرد، در این وقت علی (ع) که مشغول رکوع بود با انگشت دست راستش- که در آن انگشتری بود- به سائل اشاره کرد و او انگشتری را از انگشت علی (ع) بیرون آورد. این‌ها در برابر چشم پیامبر گرامی انجام گرفت. همین که از نماز فارغ شد، سر به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا برادرم موسی به درگاهت سؤال کرد. پروردگارا، سینه‌ام را بگشای، کارم را آسان و زبانم را باز کن تا سخنم را بفهمند. برادرم هارون را که از خویشان من است، وزیر من گردان، پشتم را به او قوی کن و او را در کارها شریکم گردان (آیاتی از سوره طه 25 تا 32) تو به او وحی کردی که: به زودی بازویت را به برادرت محکم می‌کنیم و برای شما قدرتی قرار می‌دهیم که آنها به شما دسترسی پیدا نکنند-قصص 35».پروردگارا منم محمد پیامبر (ص) و برگزیده تو. خدایا، سینه‌ام را بگشای و کارم را آسان و علی (ع) را وزیر من گردان، و پشت مرا به او محکم کن. ابوذر گفت:به خدا سوگند، هنوز سخن پیامبر تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خدا نازل شد و گفت:ای محمد بخوان. گفت: چه بخوانم: گفت : إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ…عین این خبر را ابواسحاق ثعلبی در تفسیر خود نقل کرده است. همان طور که در این حدیث شریف ملاحظه کردید هم خداوند تبارک و تعالی و هم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) را به خاطر چنین عملی تحسین کرده‌اند.
2 .صدقه دادن به فقیر خود نوعی عبادت برای خدا است، و لذا نه تنها حضرت علی (علیه السلام) به امور دنیوی اشتغال نداشته‌اند، بلکه تمام وجودشان غرق توجه به خداوند تبارک و تعالی بوده است. آلوسی در تفسیر روح المعانی در این مورد می‌نویسد: «وقتی این سؤال را از ابن جوزی حنبلیِِ مذهب متعصّب پرسیدند، او در پاسخ، این دو بیت شعر را خواند:»
یسقی و یشرب و لاتلهیه سکرته
عن الندیم و لا یلهو عن النّاس
اُطاعه سُکـــرُهُ حتّی تمکّن من
فعــلِ الـصحاةِ فهذا واحد النّاس
می‌نوشد و می‌نوشاند و مستی او، او را از توجّه به ساقی باز نمی‌دارد و از مردم غافل نمی‌سازد. مستی او در اختیار اوست تا جایی که توانسته همانند انسان‌های هوشیار عمل کند؛ پس او یگانه و منحصر به فرد از این مردم است. (23)
3 .حضرت علامه‌ی بزرگوار طهرانی (رضوان الله تعالی) در پاسخ به این اشکال می‌نویسند: «عدم استماع در حال فنآء فی الله است؛ نه در حال بقاء بالله؛ و حالات آن بزرگوار، هم فناء و هم بقاء بوده است؛ و معلوم است که بَقآءِ بعد از فَنآء اشرف و افضل است.» (24)

شبهه سوم:

«أنه تعالی ذکر المؤمنین الموصوفین فی هذه الآیة بصیغة الجمع فی سبعة مواضع و هی قوله: وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ و حمل ألفاظ الجمع و إن جاز علی الواحد علی سبیل التعظیم لکنه مجاز لا حقیقة، و الأصل حمل الکلام علی الحقیقة» (25) فخر رازی می‌گوید : خداوند مؤمنان را در این آیه در هفت جا به صیغه‌ی جمع آورده است؛ آن هفت جا این گونه است: الَّذِینَ – آمَنُوا- الَّذِینَ- یُقِیمُونَ- یُؤتُونَ- هُم – رَاکِعُونَ، و استعمال صیغه‌ی جمع در معنای مفرد، اگرچه بر سبیل تعظیم جایز است، لکن این گونه استعمال مجاز است و اصل آنست که لفظ را بر معنای حقیقی خودش حمل کنیم که همان عمومیّت و جمعیّت بوده باشد، نه خصوص فرد.
پاسخ:
1 وجود آیات بسیاری در قرآن کریم دالّ بر استفاده کردن لفظ جمع به جای مفرد می‌باشد.
الف آیه مباهله (سوره مبارکه آل عمران-آیه 61) یکی از مصداق‌های قرآن برای به کار گیری لفظ جمع به جای مفرد است. خدای سبحان می‌فرمایند: «أنفُسَنَا وَ أنفُسَکُم…»و بیاوریم جان‌های خود و جان‌های شما را «وَنِسَآءَنَا وَنِسَاءَکُم» و زن‌هایمان و زن‌هایتان در حالی که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) وسلم فقط حضرت علی (علیه السلام) را و از بین زنان نیز فقط حضرت زهرا (علیها السلام) را با خود بردند در حالی که الفاظ به کار برده شده در آیه مذکور جمع است.
ب. آیه 173 سوره مبارکه آل عمران:
الَّذِینَ قالُوا لَهُمُ النَّاس قَد جَمَعُوا لَکم فَاخشَوهُم… «آن مؤمنانی که به آن‌ها مردم گفتند» مراد نعیم بن مسعود اشجعیی است که مفرد است اما به صیغه‌ی جمع آمده است.
ج. آیه 49 سوره‌ی مبارکه حجرات:
إنَّ الَّذیِنَ یُنَادُنَکَ مِن وَرَآءِ الحُجُرَاتِ… «به درستی که آنان که تو را از پشت اتاق‌ها صدا می‌زنند» که مراد ثابت بن قَیس بنِ شِماس است که مفرد می‌باشد اما به صیغه‌ی جمع آمده است.
د. آیه 8 سوره مبارکه‌ی منافقون:
یَقُولُونَ لَئِن رَجَعنَا إلی المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الأَعَزُّمِنهَا الأذَلَّ… «می‌گویند که اگر ما به شهر مدینه بازگشتیم، حتماً عزیزترین افراد ما، ذلیل‌ترین افراد را از آن خارج خواهند کرد» و مراد از گوینده این کلام، عَبدُ اللَهِ بن أُبِّی بنِ سَلُول است.
2. تشویق و ترغیب مردم به جهت احسان به فقراء
«قال زمخشری: فإن قلت: کیف صح أن یکون لعلیّ رضی اللَّه عنه و اللفظ لفظ جماعة؟ قلت: جی‌ء بعلی لفظ الجمع و إن کان السبب فیه رجلا واحداً، لیرغب الناس فی مثل فعله فینالوا مثل ثوابه، و لینبه علی أن سجیة المؤمنین یجب أن تکون علی هذه الغایة من الحرص علی البرّ و الإحسان و تفقد الفقراء، حتی إن لزهم أمر لا یقبل التأخیر و هم فی الصلاة، لم یؤخروه إلی الفراغ منها» (26) زمخشری از علمای بزرگ اهل سنت است و تألیفات زیادی در علوم مختلف دارد. یکی از تألیفات او در زمینه‌ی علوم قرآنی، تفسیر معروف کشاف است. او قرآن کریم را در این کتاب از لحاظ ادبی و بلاغی تفسیر کرده است. وی در تفسیر کشاف این شبهه را این گونه پاسخ می‌دهد:این که در چنین مواردی لفظ جمع آورده شود به این جهت است که بقیّه مردم به انجام دادن این عمل تشویق شوند و توجه مردم را به این نکته جلب کند که مؤمن باید تا این حد بر احسان به فقرا حریص باشند که حتی در حال نماز از کمک و احسان به فقیران غافل نشوند، و این چیزی است که از تمام مؤمنین خواسته شده است؛ لذا به همین خاطر این آیه به صورت جمع آمده است.
3 .بزرگ جلوه دادن کار حضرت علی (علیه السلام) و تعظیم ایشان
شیخ طبرسی (رحمة الله علیه) در تفسیر مجمع البیان می‌فرمایند: «أن أهل اللغة قد یعبرون بلفظ الجمع عن الواحد علی سبیل التفخیم والتعظیم و ذللک أشهر فی کلامهم من أن یحتاج إلی الإستدلال علیه» (27) به کار گیری صیغه‌ی جمع به جای مفرد در مورد امیر المؤمنین علی (علیه السلام) برای تکریم و تعظیم وی است، زیرا اهل لغت لفظ جمع را برای شیء یا شخص واحد، از باب تعظیم به کار می‌برند و این گونه استعمال، مشهورتر از آن است که نیازی به دلیل آوردن برای آن باشد. آیت الله حسینی میلانی نیز می‌فرمایند: «گروهی از علماء و دانشمندان اهل سنت در پاسخ این اشکال چنین گفته‌اند: در چنین مواردی خدای متعال، می‌خواهد این فضیلت و منقبت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بزرگ نشان دهد. از این رو، از یک نفر به صیغه‌ی جمع حکایت می‌کند تا از علی (علیه السلام) و آن چه انجام داده به بزرگی یاد کند؛ همچنان که مرسوم است که گاهی برای بزرگداشت یک نفر لفظ جمع به کار می‌رود.»(28)
4 .محفوظ ماندن قرآن کریم از خطر تحریف
علّامه سیّد شرف الدّین موسوی در کتاب المراجعات این گونه می‌فرمایند: «بد گویان علی (علیه السلام)، دشمنان بنی هاشم و سایر منافقان و حسودان و کسانی که می‌خواستند خود پیش بیفتند، طاقت آن را نداشتند که این واقعیت را به ()صیغه‌ی مفرد» بشنوند، که در این صورت محلی برای به گمراهی انداختن وجود نداشت و در این حال –به سبب مأیوس شدن آن‌ها از خواسته‌ی خود-ممکن بود وضعی از ناحیه آنان به وجود آید (تحریف قرآن) که عواقب آن موجب وحشت بر اسلام شود، لذا به ()صیغه‌ی جمع آورده شد با اینکه برای مفرد بود تا از این وضع پیشگیری گردد. (همچنین کنایه رساتر از تصریح است) (29) همچنین در کتاب تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة به این نکته اشاره شده است: «بعضی در تفسیر این آیه (55 مائده) می‌گویند: اگر مقصود امیر المؤمنین (ع) بود و مقصود از ولایت هم، ولایت تصرّف بود به اسم او تصریح می‌شد. یا اینکه» و الّذی آمن را به صورت مفرد می‌گفت. اینان غافل هستند از اینکه اگر به اسم علیّ (ع) تصریح می‌شد یا «مؤمن» را مفرد می‌آورد با ملاحظه اتّفاق در اینکه این آیه درباره علیّ (ع) نازل شده است، اسم علی را حذف می‌کردند تا مطلب را بر مخالفین علیّ (ع) مشتبه سازند (30)
5 .علّامه فقید آیت الله طهرانی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرمایند:
استعمال لفظ جمع به جای مفرد نشده است؛ بلکه لفظ جمع در همان معنای کلّی و جمعی استعمال شده است؛ و همان معنای کلی اراده گردیده است؛ منتهی الأمر آن معنای کلی بیش از یک فرد در خارج نداشته است؛ و آن حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بوده است. (31)
6. در باره داستان اعطاء انگشتری مولی امیر المؤمنین (علیه السلام) شعراء بزرگ صدر اسلام تا کنون از جمله خُزَیمَة بن ثابت، حسانُ بنُ ثَابت، دِعبل خزاعِی و صاحب بنِ عُبّاد و… در قصائد و مدائح خود، اشعاری نغز سروده‌اند، که خود دلیل روشن بر مفرد بودن فاعل این عمل نیک می‌باشد. (32)
7. در «مناقب» ابن شهر آشوب آمده است: «والروایة متواترة من طریق المخالفین و تجری ا لأخبار به لفظِ الجمع و هو واحد مجری الأخبار بذلک عن الواحد قوله تعالی: »الَّذِینَ قالُوا لَهُمُ النَّاس قَد جَمَعُوا لَکم فَاخشَوهُم (173 آل عمران) -إنَّ الَّذیِنَ یُنَادُنَکَ مِن وَرَآءِ الحُجُرَاتت (49 حجرات) -َقُولُونَ لَئِن رَجَعنَا إلی المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الأَعَزُّمِنهَا الأذَلّل (8 منافقون) الآیة ثم ان قوله والَّذیِنَ آمنوا لیسَ علی العموم بل بَعضهم لأنه وصف بإِقامة الصلاة وایتاءالزکاة فی حال الرکوعع (33) در اینجا الذَّینَ آمَنُوا رای افاده‌ی عموم نیست زیرا توصیف شده است به اقامه‌ی صَلاة و دادن زَکاة در حال رکوع.
8. جمع آوردن واژه‌ی الَّذین این معنا را می‌رساند که فرزندان حضرت علی (علیه السلام) بعد از ایشان ولایت جامعه اسلامی را بر عهده دارند و جانشینان آن بزرگوار هستند چنانچه بعضی از أَدَبَآء می‌گویند:
فَإذَا مَا اقتَضَی بِهِ الَّفظ مَعنیَ
الجَمعِ کَانَت مِن بعده لِبَنِیهِ
پس اگر لفظ جمع (الَّذینَ) اقتضا ندارد که تنها بر علی (علیه السلام) حمل شود برای آن است که ولایت بعد از او برای پسران او می‌باشد. (34)
نتیجه
ولایت در این آیه شریفه به معنای اولی در تصرّف و سرپرستی جامعه در همه‌ی شئون آن است نه به معنای دوستی ویاری، زیرا:
1. ولایت (به فتح واو و کسر واو) همان تصدّی و صاحب اختیاری است.
2.ولایت در اینجا به معنای ولاء اثباتی است و شامل ولاء محبّت و زعامت و امامت و تصرف است نه به معنای دوستی ویاری.
3.ولایت چه به معنای مشترک معنوی و چه به معنای مشترک لفظی بنا به قرینه‌ی مقامیّه ی و لفظیه به معنای اولی در تصرّف و سرپرستی جامعه در همه‌ی شئون آن است.
4. سیاق آیات در صورتی حجت است که دلیل بر خلاف آن وجود نداشته باشد زیرا در صورت وجوب دلیلی مخالف سیاق، اطمینانی بر نزول آیه در این سیاق پیدا نمی‌شود و چنین اختلافاتی در سیاق آیات زیاد است.
5. اهل سنت اتفاق دارند که این آیه درباره‌ی علی (علیه السلام) نازل شده است و خداوند بعد از ولایت خود و رسول خود (صلی الله علیه و آله وسلم) ولایت علی (علیه السلام) را ذکر نموده است؛ و چون ولایت خداوند عام است، ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و علی (علیه السلام) نیز تام خواهد بود. حضرت علی (علیه السلام) در حال نماز و دادن زکاة به سائل مستغرق در یاد و ذکر خداوند بوده و ان زکاة به سائل نه تنها مانع حضور و توجه به خدا نمی‌شود بلکه مؤید حضور و توجه به حضرت حق می‌شود. زیرا:
1.زکات دادن خود نوعی عبادت است.
2.عدم استماع در حال فنآء فی الله است؛ نه در حال بقاء بالله؛ و حالات آن بزرگوار، هم فناء و هم بقاء بوده است؛ و معلوم است که بَقآءِ بعد از فَنآء اشرف و افضل است.
3. خداوند تبارک تعالی، خاتم بخشی حضرت علی (علیه السلام) را از مناقب ایشان دانسته و حضرت رسول (ص) نیز ایشان را تحسین کرده‌اند؛ و روایات زیادی از سنی و شیعه شاهد بر گفته‌ی ما است.
از واژه‌ی الَّذین آمنوا در این آیه، معنای مفرد اراده شده است که حضرت علی (علیه السلام) می‌باشند، زیرا:
1.وجود آیات بسیاری در قرآن کریم دالّ بر استفاده کردن لفظ جمع به جای مفرد می‌باشد
2.به تشویق و ترغیب مردم به جهت احسان به فقراء این آیه به لفظ جمع آورده شده.
3.در چنین مواردی خدای متعال، می‌خواهد این فضیلت و منقبت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بزرگ نشان دهد لذا لفظ جمع آورده است.
4. محفوظ ماندن قرآن کریم از خطر تحریف زیرا حضرت علی (ع) دشمنان زیادی داشتند.
5. لفظ جمع در همان معنای کلّی و جمعی استعمال شده است و همان معنای کلی از آن اراده گردیده است؛ منتهی الأمر آن معنای کلی بیش از یک فرد در خارج نداشته است؛ و آن حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بوده است.
6 .قصائد و مدائح شعراء ی بزرگ، از صدر اسلام تاکنون از جمله خُزَیمَة بن ثابت، حسانُ بنُ ثَابت، دِعبل خزاعی و صاحب بنِ عُبّاد … خود دلیل روشن بر مفرد بودن فاعل این عمل نیک می‌باشد.
7 .در اینجا الذَّینَ آمَنُوا برای افاده‌ی عموم نیست زیرا توصیف شده است به اقامه‌ی صَلاة و دادن زَکاة در حال رکوع.
8 .جمع آوردن این آیه به جهت جانشینی و ولایت فرزندان حضرت علی (علیه السلام) بر جامعه‌ی اسلامی بعد از ایشان است.

پی نوشت ها :

1. المفردات فی غریب القرآن- ابی القاسم الحسین بن محمد راغب اصفهانی- ص 28
2. قوائد القوائد- خواجه نصیر الدّین محمد بن محمد بن حسن طوسی /علی ربّانی گلپایگانی- ص 108
3. باب حادی عشر – علّامه حسن بن یوسف حلّی /دکتر علی شیروانی- ص 140
4. ترجمه محاضرات فی الإلهیات-آیت الله جعفر سبحانی/عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی- ص 297
5. اصول عقائد -آیت الله محمّد تقی مصباح یزدی – ص 298
6.مفاتیح الغیب – ابو عبدالله محمد بن عمر فخر الدّین رازی- ج 12- ص 384
7.المفردات فی غریب القرآن- ابی القاسم الحسین بن محمد راغب اصفهانی- ص 577
8.همان- ص 577
9. مجمع البیان فی تفسیر القرآن-شیخ ابی علی الفضل بن الحسن طبرسی- ج 2 – ص 250
10. ولاء ها ولایت‌ها- استاد شهید آیت الله مرتضی مطهّری – ص 29
11.همان-ص 39
12.همان-ص 48
13.همان- ص 59 و 60
14.همان- ص 66
15.همان- ص 75
16.همان-ص 60
17. نگاهی به آیه ولایت –آیت الله سید علی حسینی میلانی- ص 41 و 42
18. ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن -علّامه سید محمّد حسین طباطبایی- ترجمه‌ی سید محمد باقر موسوی همدانی – ج 6-ص 5
19.المراجعات-علامه سید شرف الدین موسوی عاملی-ص 167-شماره 44
20.دلائل الصدق لنهج الحق-محمد حسن مظفر نجفی-ج 4-ص 298
21. مفاتیح الغیب – ابو عبدالله محمّد بن عمر فخر الدّین رازی- ج 12- ص 386
22.مجمع البیان فی تفسیر القرآن- شیخ ابی علی الفضل بن الحسن طبرسی- ج 2-ص 251-
23. تفسیر روح المعانی -شهاب الدّین محمود آلوسی- ج 6-ص 169
24.امام شناسی -علامه سید محمّد حسین حسینی طهرانی -امام شناسی- ج 5-ص 260
25.مفاتیح الغیب – ابو عبدالله محمّد بن عمر فخر الدّین رازی- ج 12- ص 385
26. تفسیر الکشاف عن الحقائق غوامض التنزیل -محمود زمخشری – ج 1-ص 649
27. مجمع البیان فی تفسیر القرآن-شیخ ابی علی الفضل بن الحسن طبرسی – ج 2-ص 253
28. نگاهی به آیه ولایت –آیت الله سید علی حسینی میلانی – ص 58
29. المراجعات-علامه سید شرف الدین موسوی عاملی-ص 168-شماره 44
30. ترجمه تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة-رضاخانی /حشمت الله ریاضی-ج 4-ص 535
31.امام شناسی -علامه سید محمّد حسین حسینی طهرانی -امام شناسی- ج 5- ص 255
32. مناقب آل ابی الطالب (علیه السلام) – محمد ابن شهرآشوب مازندرانی – باب نصوص علی امامته (علیه السلام) -ج 3
33.همان-ج 3-ص 5
34.همان؛

منابع
1.قرآن کریم
2.فخر الدّین رازی-ابو عبدالله محمد بن عمر-مفاتیح الغیب–سوم – بیروت- دار احیاء التراث العربی- 1420 ه. ق
3.طبرسی-ابی علی الفضل بن الحسن –مجمع البیان فی تفسیر القرآن-اوّل-قم -نور وحی- 1388
4. مظفر نجفی -محمد حسن -دلائل الصدق لنهج الحق-اوّل-قم-مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) –1422 ه. ق
5.راغب اصفهانی-ابی القاسم الحسین بن محمد-المفردات فی غریب القرآن-اوّل-بیروت-دار احیاء التراث العربی-1428 ه. ق
6.طوسی-خواجه نصیر الدّین محمد بن محمد بن حسن-قوائد القوائد-علی ربّانی گلپایگانی-قم-مرکز مدیریت حوزه علمیه-1418 ه. ق
7.علامه حسینی طهرانی- سید محمد حسین-امام شناسی- اوّل-بیجا-انتشارات حکمت- 1406 ه. ق
8.حسینی میلانی- سید علی- نگاهی به آیه ولایت-هیئت تحریریه مرکز حقائق اسلام- سوم- قم- مرکز حقائق اسلام- 1389 ه. ش
9.مطهّری-استاد مرتضی-ولاء ها و لایتها- سی یکم- تهران- انتشارات صدرا-1390 ه. ش
10.علّامه حلّی-حسن بن یوسف-باب حادی عشر-دکتر علی شیروانی- دوّم-قم-دار الفکر-1385 ه. ش
11.سبحانی-جعفر- ترجمه محاضرات فی الإلهیات-عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی-دوم-قم-مرکز مدیریت حوزه علمیه-1390 ه. ش
12.زمخشری-محمود-تفسیر الکشاف عن الحقائق غوامض التنزیل- سوم-بیروت-دار الکتاب العربی-1407 ه. ق
13.آلوسی-شهاب الدّین محمود-تفسیر روح المعانی- چهارم-بیروت-دار إحیا التراث العربی-1405 ه. ق
14.ابن شهرآشوب مازندرانی -محمد – مناقب آل ابی الطالب (علیه السلام) -بی‌چا- قم-مؤسسه انتشارات علامه-1379 ه. ق
15.علّامه طباطبایی- سید محمّد حسین- ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن- سید محمد باقر موسوی همدانی- پنجم-قم- دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم-1374 ه. ش
16.آیت الله مصباح یزدی-محمد تقی-اصول عقائد-پنجاه و چهارم-تهران-شرکت چاپ و نشر بین الملل-زمستان 1390 ه. ش
17.ترجمه تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة-خانی رضا/حشمت الله ریاضی-اوّل-تهران-مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور-1372 ه. ش
18.علّامه موسوی-سید شرف الدّین-المراجعات-بی‌چا- بیروت- انتشارات دار الصادق- بی تا

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد