فرایند تعلیم و تعلم و تربیت
فرایندی که آن را «تعلیم و تعلم» یا «تربیت» می نامیم، یک حوزه مبانی و مبادی دارد که دارای جنبههای نظری است و عمدتأ بحث رفتاری در آن مطرح نیست؛ ولی بخش وسیعی از آن، رفتارهایی است که در این فضا و فرایند از مربی یا متربی صادر می شود؛ اعم از اینکه در فضای رسمی باشد یا غیررسمی. هر جا رفتاری اختیاری از مربی یا متربی صادر شود، مصداقی است از رفتار اختیاری مکلف و در نتیجه مصداقی است از موضوع فقه و در حوزه فقه قرار می گیرد. بنابراین، هر عملی که از مربی یا متربی در مقام تربیت – به معنای عام آن، اعم از تعلیم و تربیت – صادر شود و به نحوی اختیاری باشد، شریعت و فقه باید برای آن، حکمی از احکام خمسه را تعیین کند و اینجاست که «فقه تربیتی» معنا می یابد.
با دقت در این مبحث می توان نتیجه گرفت که «مبانی تربیت» از قلمرو مستقیم موضوع فقه بیرون است. «اهداف تربیت» نیز جز در اهداف رفتاری و مواردی که هدف، صبغه رفتاری بیابد، از این حوزه خارج است؛ اما «اصول و روش های تعلیم و تربیت» و همچنین رفتارهای متربی، على الأصول در قلمرو فقه قرار می گیرند. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بحث عوامل، مراحل و محیط تربیت، و نیز مبانی و اهداف، از آن جهت که گاهی در تعیین احکام فقهی تأثیر دارند، می توانند در فقه تربیتی مورد بحث قرار گیرند.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بحث عوامل، مراحل و محیط تربیت، و نیز مبانی و اهداف، از آن جهت که گاهی در تعیین احکام فقهی تأثیر دارند، می توانند در فقه تربیتی مورد بحث قرار گیرند. بنابراین، تربیت به منزله فرایندی انسانی، هم موضوع علوم تربیتی در شاخه ها و گرایش های گوناگون آن قرار می گیرد و هم موضوع فقه. البته هدف علوم تربیتی، شناخت این فرایند و قوانین حاکم بر آن، و هدف فقه، تعیین احکام شرعی رفتارهای تربیتی است و موضوعات گوناگون در رشته های مختلف علوم تربیتی، می تواند در این قلمرو قرار گیرد. بدین ترتیب می توان مبانی علوم تربیتی و فقه را از لحاظ موضوع، عموم و خصوص من وجه دانست.
معرفت: از مقدمه ای که حضرتعالی فرمودید، چنین برداشت می شود که حوزه مسائل فقه التربیه، اعمال اختیاری و رفتارهای مربی و متربی است که به نحوی باید در فقه بررسی شوند. آیا نمی توانیم بگوییم فقه التربیه نگاهی اجتهادی به مسائل تربیت دارد و ما باید به موضوعات تربیتی نگاه فقهی و اجتهادی داشته باشیم و آنها را مورد بررسی فقهی قرار دهیم؟
استاد اعرافی: دقیقا همین است؛ یعنی رفتارهایی که از مربیان و متربیان در مقام تربیت صورت می پذیرد، اعم از رفتارهای معلمان، مربیان و دیگر کسانی که در مقام تربیت اند، حتی پدر و مادر، باید در حوزه فقه قرار گیرد تا حکم آنها تعیین شود؛ یعنی موضوع تربیت را بر فقه عرضه می کنیم و فقه با روش اجتهادی و بر پایه منابع خود، حکم آن را بیان می کند.
معرفت: فقه التربیه بیشتر جنبه فقهی دارد یا تربیتی؟ آیا می توان آن را یک حوزه میان رشته ای جدید دانست؟ استاد اعرافی: تحول فقه یک واقعیت است. پرسش مهم این است که اصولا فقه چگونه متحول می شود و چگونه روند تکاملی خود را می پیماید؟ در پاسخ به این پرسش، به علل فراوانی می توان اشاره کرد که در تحول فقه مؤثرند. یکی از عوامل تحول و گسترش دامنه فقه، تغییراتی است که در موضوعات رخ می دهد؛ زیرا با وجود آنکه برخی موضوعات در فقه از ناحیه شریعت تحدید شده و موضوعات توقیفی اند – مانند عبادات که شرع آن را تعیین کرده است و می گوید این نوع از رفتارها واجب است، مثل، نماز و حج – اما موضوع بخش اعظمی از فقه رفتارهایی است که در عالم خارج اتفاق می افتد. در این نوع دوم، شارع در تحدید و تعریف موضوع دخالت ندارد، بلکه موضوع همان واقعیت خارجی است و فقه، فقط وضعیت موضوع را از لحاظ احکام پنچگانه مشخص می کند.
در این قسم دوم، همچنین پیدایش موضوعات نو و دگرگونی موضوع و شناخت بهتر آن و وضعیت های متکثری که آن موضوع می یابد، در تعیین و ترتب احکام مؤثر است و در حقیقت، گاهی موضوعات جدیدی می توانند پیدا شوند. این امر، در پی پیشرفت در فناوری رخ می دهد. برای مثال، با پیشرفت علم و خلق فناوری های ژنتیک یا فناوری هسته ای، رفتارها و موضوعات جدیدی پیدا می شود و در نتیجه فقه باید به این پرسش ها جواب دهد و دامنه اش گسترش می یابد. این نوعی تحول در فقه است که به پیدایش و خلق موضوعات جدید مربوط است. گاهی نیز پیشرفت علم ، شناخت بهتری درباره موضوع به دست میدهد.
در قسم اول از موضوعات فقهی، گزاره فقهی نوعی خلوص دارد و ناب است؛ زیرا هم موضوع و هم محمول، از خود شرع است. اما در قسم دوم، میان رشته ای است؛ چون موضوع از عالم خارج می آید و فقه باید درباره آن اعلام موضع کند؛ یعنی اعلام موضع در مورد رفتارهای انسان مختار که در عالم رخ می دهد. در این قسم دوم، همیشه موضوعات متحول می شوند. در تحول و پیدایش موضوعات، علوم انسانی و اجتماعی و فناوری های جدید مؤثرند و از این رهگذر می توانند بر فقه اثر بگذارند. برای مثال، با پیشرفت اقتصاد، موضوعات جدیدی مطرح می شود و شناختهای جدیدی از موضوعات پیدا می کنیم که عملا بر فقه اثر می گذارند. در تعلیم و تربیت نیز همین گونه است؛ هم موضوعات تربیتی که به طور معمول فقه درباره آنها بحث می کرده، ممکن است با تحول علوم تربیتی تحول یافته باشند و شناخت جدیدی از آن پیدا شود و هم روشهای جدیدی ممکن است مطرح شود. بدین ترتیب، مباحث جدیدی در فقه پدید می آید.
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸