يكي از فرقه هاي معروف شيعي، فرقة اسماعيليه است. اين فرقه تاريخ پرماجرائي دارد. از اين روي بحث دربارة عقايد و تطورات تاريخي آن پيوسته مورد توجه محققان و نحله شناسان قرار گرفته است.
اصول عقائد اسماعيليه:
1. از ديدگاه اسماعليه، اسماعيل بزرگترين فرزند امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ امام است و مرگ او را انكار كرده مي گويند: او زنده و غايب است و روزي ظهور خواهد كرد.
2. خداي تعالي به واسطه حقيقتي كه از آن با كلمة «كن» تعبير مي شود دو عالم را آفريد:
الف: عالم باطن كه عالم امر غيب است و شامل عقول و نفوس و ارواح و حقايق كلي مي باشد.
ب: عالم ظاهر كه عالم خلق و شهادت است و شامل اجزاي علوي و سفلي و اجسام فلكي و عنصري است و بزرگترين موجودات اين عالم به ترتيب بزرگي، عرش، كرسي و اجسام ديگر است. و بدين ترتيب آغاز و انجام سلسلة هستي خداست.[1]3. ذات باري تعالي برتر از وهم و عقل و فكر است. خداوند بالاتر از حد صفات است. با هيچ صفتي و تعين و حدي چه به سلب و چه به ايجاب از وي سخن نتوان گفت.[2]4. آنها عقل كل و نفس كل را دو اصل و بن مي خوانند و گاهي بنام اصل اول و ثاني از آندو نام مي برند.[3]5. آنان به بهشت و دوزخ جسماني معتقد نيستند ولي براي مبتديان اين كلمات را به معني معمول آن تفسير مي كنند و مانند غلاة به حلول، تناسخ ارواح باور داشتند از نظر آنها بهشت، همان عقل است و كليد در بهشت گفتار رسول خداست.
6. تعاليم ظاهري آنان با معتقدات شيعة دوازده امامي چندان تفاوتي ندارد و همان احكام شرعي اسلام مانند نماز و روزه، و زكات و غيره است.[4]7. مظهر عقل كل در اين عالم وجود ناطق است. ناطقان همان پيغمبران اولوالعزمند كه شمار آنان هفت است. هر پيغمبري وصي و جانشيني دارد كه در حال حيات او از علم او بهره مند بوده است. پس از هر ناطقي هفت امام روي كار مي آيند.دورة هر پيغمبري هزار سال است و چون دورة او سرآيد پيغمبر و شريعت ديگري ظهور كند. و شريعت پيشين را نسخ مي نمايد.
8. در روي زمين يك ناطق وجود دارد و او پيامبر صاحب شريعت است، يعني پيامبري كه قانون الهي را كه بوسيلة فرشته به او القاء مي شود، ابلاغ مي كند. ادوار نبوت از هفت دور تشكيل مي شود و هر مرحله از دوره نبوت بوسيله يك ناطق و يك وصي افتتاح مي گردد. و يك يا چند دسته هفت گانه از امامان جانشين آنان مي گردد و سپس آن دوره بوسيله آخرين امام يعني (قائم) يا امام رستاخيز كه دوران پيشين را خاتمه مي دهد، پايان مي پذيرد و او امام مقيم است.[5]9. در مورد امامت بر اين باورند كه امام مظهر عالم امر است. و حجّت او مظهر عقل اول (عقل كل) است. امام حاكم بر عالم باطن و معلم ديگران است. گرچه امام گاهي پنهان مي گردد، ولي دعوت او ظاهر خواهد بود تا اينكه حجت از جانب خدا بر بندگان تمام گردد. معتقدند كه علاوه بر حجت خدا، پيوسته در روي زمين دوازده نفر نقيب كه حواريين و خواص حجت اند وجود دارد.[6]10 يك امام وجود دارد كه وارث امام اساس است وظيفة او ايجاد تعادل ميان ظاهر و باطن كه پيوستگي آنها ضروري است، مي باشد.
از نظر اسماعيليان امامت داراي مراتب چهارگانه زير است.
1 ـ امام مقيم: او كسي است كه پيامبر ناطق را بر مي انگيزد و اين عالي ترين درجه امامت است و آن را (رب الوقت) نيز گويند.
2 ـ امام اساس: او وصي و جانشين پيامبر و امين راز و ياور او است و سلسله امامان مستقر در نسل او تداوم مي يابد.
3 ـ امام مستقر: او كسي است كه امام پس از خود را تعين مي كند، راه تعيين امام از نظر اسماعيليه دو چيز است:1 ـ وراثت، 2 ـ نص امام مستقر.
4 ـ امام مستودع: او به نيابت از امام مستقر به انجام امور امامت قيام مي كند و حق تعيين امام پس از خود را ندارد وي را نايب الامام نيز گويند.[7]يكي از عقايد شاخص اسماعيليه در معارف و احكام ديني، باطن گرائي و تاويل است به عقيدة آنان شرايع الهي داراي ظاهر و باطن است و باطن آن را جز امام و جانشين او نمي داند و همه آنچه در شرايع آسماني آمده مثالها و رموزي است براي حقايق باطني، بنابراين در مورد احكام و معارف ديني مثل نماز و تيمم و زكات و حج تاويلاتي داشتند كه چنين تاويلات موجب شد كه علماي اسلام اسماعيليه را خطر جدي براي عقايد اسلامي به شمار آورند.
مرحوم استاد شهيد مطهري در اين باره گفته است:
«اسماعيليه آن قدر در انديشه هاي اسلامي بر اساس باطنيگري دخل و تصرف كرده اند كه مي توان گفت اسلام را قلب كرده اند.»
آنان آيات قرآني و احاديث و احكام شرع را تاويل مي كنند و ظاهر آنها را درست نمي دانند بلكه به باطن آنها مي گرايند.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرق شيعه تاليف نوبختي، ابي محمد الحسن بن موسي.
2. سيري در تاريخ شيعه تاليف داود الهامي.
3. ملل و نحل تاليف ابوالفتح محمد بن عبدالكريم شهرستاني.
پي نوشت ها:
[1] . رباني، علي، فرق و مذاهب كلامي، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، چاپ امير، چاپ اول، 1377، ص73-65.
[2] . مشكور، محمد جواد، تاريخ شيعه، انتشارات اشراقي، چاپ پنجم، 1372، ص226.
[3] . مشكور، محمد جواد، تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام، همان، ص231.
[4] . طباطبايي، سيد محمد حسين، شيعه در اسلام، ناشر دفتر انتشارات اسلامي، 1362، ص53.
[5] . هاشم عثمان، اسماعيليه، بيروت، انتشارات اعلمي، چاپ اول، 1998م، ص66.
[6] . رباني، علي، در آمدي بر علم كلام، انتشارات دارالفكر، چاپ اول، 1378، ص230.
[7] . همان، ص231.
[8] . همان، ص75.