خانه » همه » مذهبی » فرق بین زهد و تقوی چیست؟

فرق بین زهد و تقوی چیست؟

زهد، به معنای ساده زیستی و قطع علاقه مفرط به دنیا و تعلق به معنویت و آخرت است و تقوا، به معنای ملکه انجام واجبات و ترک محرمات می باشد. به لحاظ علم اخلاق اسلامی زهد و ترک تعلق به دنیا زیرساخت و زمینه ساز کوشش برای تحصیل تقوا و انجام وظایف دینی است. به نظر علمی کسی که به دنیا علاقه مفرط دارد، توان مدیریت صحیح زندگی دینی و معنوی خود را نخواهد داشت و از این نظر دچار ضعف خواهد بود. در ادامه توجه شما را به تعریف و توضیح فضیلت اخلاقی زهد و تقوا جلب می کنیم.
زهد: یکی از کمالات اخلاقی انسان زهد و ساده زیستی است و در متون دینی ما در باب مخالفت با تجملات دنیوی و دنیاگرایی تأکیدات فراوانی وارد شده است. اما دیدگاههای مختلف در این زمینه در طول تاریخ موجب بروز تفاسیر گوناگون در عرصه فرایندهای اجتماعی گشته است.
متأسفانه برداشت های ناروا از منابع دینی و یا نادیده گرفتن سنت و سیره حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و اعتقادات شخصی نحله های گوناگونی را پرورانده که جمعی در مسیر افراط و گروهی در وادی تفریط حقیقت زیبای زهد و پارسایی را مشوش ساخته اند. به گونه ای که گاهی با شنیدن واژه زهد, انزوا – تنهایی- دوری از مردم و تمدن و پیشرفت و ترقی و دعا و عبادت در گوشه ای آرام و فارغ از مشغله های زندگی, در ذهن انسان تداعی می گردد. در حالیکه این معنی واژگونه ساختن حقیقتی ارزشی و آلوده ساختن مفهومی ملکوتی است. امام صادق (ع ) در روایتی می فرماید: زهد نه آنست که مال دنیا را تباه کنی و نه آنکه حلال آنرا بر خود حرام گردانی . بلکه زهد آن است که اعتمادت به آنچه نزد حق است بیش از آن باشد که در نزد خودت یافت می شود. (رک : البحار, 77/172/8) و امیرالموئمنین علی (ع ) می فرماید: زهد در یک آیه از قرآن بیان شده است آنجا که می فرماید: تا آنکه بخاطر از دست دادن چیزی متأسف و متأثر نشوید و بر آنچه بدستتان رسیده فرحناک نباشید. (ر.ک : البحار, 78/37/3) و لذا پارسایی دل بستن به امر باقی و نومید گشتن نسبت به امر فانی است .
جدایی از زمین و قرب به ملکوت است . سبکبال گشتن برای پرواز در آسمان فضایل و ملکات انسانی است . حال آیا رشد و کمال و تعلیم و تربیت و سعادتمندی مانع پارسایی است یا معین آن؟ کدام مکتب و آئین همچون اسلام توصیه و تشویق نسبت به فراگیری علم و کسب معرفت و جوشش و بالندگی و تلاش عقلائی دارد؟ مگر نه این است که پیامبر مکرم اسلام (ص ) فرمودند: علم را طلب نمائید ولو اینکه در چین باشد. (ر.ک : کنزالعمال , 28697) و فراگیری آنرا بر همگان ضروری دانستند. (ر.ک : الکافی , 1/30/1)
در روایتی مولی امیرالموئمنین علی (ع ) تمام مواضع دنیا را جهل نامیدند مگر جایگاه علم که روشنی و فروغ است »الدنیا کلها جهل الا مواضع العلم « (ر.ک : البحار, 2/29/9) و این به صراحت قدر علم و شایستگی آن و حقارت دنیا و دلبستگی به آنرا تبیین می سازد. اما در باب نسبت بین اسلام و پیشرفت و ترقی و تجدد باید گفت: از لحاظ تاریخی می توان مدعی شد که اسلام همواره به نو شدن تمایل نشان داده است اما این نو شدن لزوما به معنای مدرنیسم و نوشدگی غربی نیست (واژه مدرنیته از واژه لاتین sunredom به معنای نو و تازه گرفته شده است مدرنیته یعنی نو شدن و نوشدگی و در برابر هر گونه تعلق به گذشته و سنت قرار می گیرد) هر چند وجوه اشتراکی نیز با آن دارد.
برای نمونه می توان به علم گرایی جهان اسلام که یکی از الگوهای نو شدن غربی بود اشاره کرد. توجه به حقوق بشر, عقل گرایی, مدارا با مخالفان و غیر هم کیشان, که همگی از مظاهر نو شدن غربی به شمار آمده اند ریشه در تمدم اسلامی داشته و برگرفته از آن هستند.
بحث آزاد در حوزه معارف دینی و گریز از جزمیت نیز از دیگر آموخته های تجدد غربی از جهان اسلام است. (ر.ک : بازتاب اندیشه , شماره 20, ص 21) اما نکته حائز اهمیت این است که پیشرفت و نو شدنی منظور نظر اسلام است که انسان را اسیر تمایلات نفسانی و دنیاطلبی نسازد بلکه او را از هوی و هوس برهاند.
وقتی تساوی دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب می گردد این بهترین معنای رشد و بالندگی است. اما این رشد نه برای ماندگاری در دنیا بلکه در جهت معرفت نفس و مبدأ و معاد است . چرا که دنیا مزرعه است و تمام سعی و تلاش انسان باید در جهت کاشت بهترین بذر در جان خویشتن برای برداشت عالی ترین محصول در فردای قیامت است .
قبل از هر چیز باید بگوییم به لحاظ بحث هاى شرعى و فقهى «اسراف» حرام است نه این که «سادگى» یک واجب شرعى باشد. هر کسى در اجتماع یک شأن مادى دارد که در صرف و خرج و سطح مادى زندگى باید به هم شأنى هاى خود رجوع کند.
مثلاً کسى که دبیر است بایدزندگى متعارف دبیرى را مد نظر داشته باشد و زندگى سایر دبیران را ملاحظه کند. اگر بنا بر فرض مردان دبیر دو دست کت و شلوار دارند، چندین دست کت و شلوار اسراف به حساب مى آید، زیرا هر دبیرى بشنود مى گوید چگونه با حقوق دبیرى چند دست کت و شلوار فراهم مى شود؟یعنى عرف دبیران چنین خرجى را نمى پذیرد.
به همین خاطر است که اگر کسى از درآمد خود بیش از شأن خود چیزى تهیه کرد به آن خمس تعلق مى گیرد (البته این مسأله ریزه کارى هاى دارد که باید به بحث هاى شرعى رجوع کرد) اما اگر بخواهیم سادگى را به لحاظ بحث هاى اخلاقى تبیین کنیم باید چند نکته را در نظر داشته باشیم از جمله این که سادگى داخل در کدامین مفهوم متعارف اخلاقى مى شود؟ سادگى و محدودیت سطح زندگى با چه انگیزه اى انجام مى گیرد؟ سادگى با چه شرایطى پسندیده است؟ و… در این باره باید دانست سادگى با زهد هم افق است.
زهد یعنى بى رغبتى دل به غیرخدا چه بسا کسانى زاهدنما باشند ولى دلشان بیش از یک فرد متمول و متمکن به دنیا گره خورده باشد و چه بسا زاهدانه زیستانى که ساده زیستى را از روى بخل انجام دهند گرچه بخل براى زن مطلوب است چنان که در نهج البلاغه هم آمده ولى مشروط به این که رعایت آن با حرامى مواجه نشود مثلاً اگر زن در محیط خانواده به گونه اى این بخل را اعمال کند که به وجاهت و عزت خانوادگى خدشه وارد سازد، اشکال شرعى دارد.
همین بخل براى مرد یک امر ناپسندیدهمى باشد و اگر ساده زیستى او ناشى از بخل باشد نه تنها ارزش اخلاقى ندارد بلکه مورد نکوهش هم مى باشد.
در دستورات شرعى وارد شده است که مرد مستحب است زندگى را بر اهل و عیال وسعت ببخشد، البته به سر حد اسراف نرسد. اما اگر انگیزه ساده زیستى یک امر پسندیده اى باشد مثل هم نوایى با بى نوایان جامعه یا دورى گزیدن از ورطه ى تجملات، تشریفات و مفاخر بى ارزش دنیوى یا ترس از مؤاخذه هاى احتمالى اخروى یا نگرانى از ناخشنودى على(ع) و حذف شدن اسم، از فهرست شیعیان آن حضرت یا… تمام این انگیزه ها بسیار مطلوب است ولى همه آنها مشروط به این است که با حرامى مواجه نباشد.
فرض کنید مرد به گونه اى ساده زیستى را اعمال کند که زن از او دل چرکین شود یا برعکس زن به گونه اى ساده زیستى را اعمال کند که مرد از او دلگیر شود و این کدورت اگر اذیت و آزار باطنى را به دنبال داشته باشد تحت عنوان ایذاء مؤمن قرار مى گیرد و ایذاء مؤمن هم حرام است.
پس نباید ساده زیستى به حدى برسد که یکى از دیگرى رنجیده، دل شکسته و متأذى شود. یا فرض کنید در مهمان دارى چه بسا بعضى از ساده زیستى ها توهین به مهمان باشد. در روایات بین مهمان ناخوانده و مهمان خوانده شدهفرق گذاشته شده است.
امام صادق(ع) مى فرمایند: «هرگاه برادر دینى تو خودش نزدت آمد، هر چه دارى برایش بیاور و اگر تو او را دعوت کردى خود را برایش به تکلف و زحمت بینداز»، (میزان الحکمه، ج 5، ص 525، ر 10828، نشرمکتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول، سال 1362). مخصوصا اگر مهمان از ارحام و خویشان باشد و توهین به او باعث کدورت و بعد منجر به قطع رحم شود. این ساده زیستى حرام مى باشد. مثال ها و موارد زیاد است اما باید دانست که ساده زیستى با تمام جوانبش اعمال گردد.

تعریف تقوی:

برای تعریف تقوی و آشنایی با حقیقت ان توجه به نکات زیر لازم است.
1. تقوی از ماده «وقی – یقیء» به معنی نگهداشت و حفظ است. در مفردات قرآن آمده «الوقایه حفظ الشیء مما یؤذیه و یضره» و قایه به معنی حفظ چیزی است از آن چه ه باعث آزار او می شود و به او زیان می رساند(1)
2. به لحاظ اخلاقی تقوی یک صفت نهادینه شده نفسانی و به تعبیر علمای اخلاق یک ملکه راسخه درونی و به تعبیری امروزی یک مهارت است. ملکه و مهارت حالت درونی و روانی ای است که باعث می شود عمل خارجی به راحتی، روان و بدون زحمت از انسان صادر گردد.
3. کاربرد این مهارت در صراط مستقیم اطلاعت و بندگی حق تعالی آشکار می شود و کارکرد مثبت آن در مسیر قرب الهی نمود پیدا خواهد کرد. به تعبیر برخی از عالمان اخلاقی این صفت باعث می شود که انسان تحاشی کند یعنی خود را از منطقه گناه به حاشیه ببرد و حفظ نماید.(2)
4> نوعی ترس نیز در معنای تقوی لحاظ شده است و آن ترس از خروج از مسیر بندگی و اطاعت حق است. انسان متقی پیوسته از این که از مسیر خدا خارج شود هراس دارد زیرا او که عاشق کمال و قرب الهی است در این صورت خود را خسارت زده و زیان دیده خواهد یافت.
با توجه به نکات فوق الذکر اکنون قادر خواهیم بود که با حقیقت تقوی، در یک تعریف نسبتا دقیق آشنا شویم. تقوی مهارت و ملکه درونی ای است که به انسان کمک می کند تا همواره در جاده مستقیم اطاعت و قرب الهی ثابت قدم بماند, به وظایف دینی خود عمل کند و خویش را از خطر انحراف و ترس از گمراهی برهاند. مصادیق تقوا در انجام واجبات و ترک گناهان است.

روش تحصیل تقوا:

عوامل حصول ملکه تقوی و تحکیم آن عبارت است از:
1> تقویت باور دینی (ایمان): بر طالب تقوی و قرب الهی فرض است که باور دینی و ایمان خویش را به خدای متعال و حقانیت بعثت انبیاء و دین الهی و کتاب آسمانی از طریق مطالعه و تفکر در حوزه های معرفتی و بینش دینی تقویت نماید. رعایت تقوا عملی است که برخاسته از ایمان انسان است و آدمی تا ایمان قوی و شناخت شفافی نسبت به حقایق هستی و اعتقادات دینی نداشته باشد ضامن اجرایی نخواهد داشت حوزه های معرفت دینی عبارتند از خداشناسی، خودشناسی، معادشناسی، فلسفه دین و جهان شناسی.
2> دین آشنایی: دیگر از لوازم این راه آشنایی با حلال و حرام الهی است. بر طالب تقوی لازم است که با احکام اخلاقی و عملی دین از طریق مطالعه و تحصیل کتب اخلاقی و رساله های عملیه آشنا باشد و راه عملی اطاعت خدای متعال را بداند و از بایدها و نبایدهای این مسیر اطلاع کافی داشته باشد. به خصوص شناختن گناهان و پی آمدهای سوء دنیوی و اخروی آن، نقش و تأثیر بسیار سازنده ای در حصول تقوی و تحکیم آن در انسان مؤمن دارد.
3> تمرین و ممارست: حصول هر مهارتی نیاز به تمرین، ممارست، مداومت و ایستادگی دارد. برای طالب تقوی نیز لازم است که در این مسیر از هر طریقی که ممکن است به تدریج عادت های بد خود را ترک و آنها را تبدیل به عادت های مثبت نماید. تمرین عملی و عادت نمودن به ترک گناهان و انجام واجبات الهی به تدریج زمینه حصول ملکه تقوی را در نفس آدمی فراهم خواهد آورد.
4>تلاوت قرآن کریم: از مداومت در تلاوت قرآن کریم همراه با تدبر در آیات الهی و فهم هدایت های قرآنی نباید غفلت نمود. قرائت و تلاوت پیوسته این کتاب مقدس همراه با فهم معانی آن به تدریج تأثیر بسیار سازنده ای در تقویت و تحکیم ایمان و عمل خواهد داشت.
5> شرکت در مجالس و محافل مذهبی، همراهی مؤمنان، همنشینی با عالمان ربانی، مطالعه سیره عملی رهبران معصوم(ع), امامان هدایت و اسوه های تقوا و همچنین مطالعه زندگی و سیره عملی عالمان وارسته, اهل تقوی و سلوک، همچنین سرگذشت گناهکاران و سرانجام منحرفان از راه خدا و تقوی همگی راه هایی هستند که به تقویت بعد معنوی انسان خواهد انجامید.
6. شیطان شناسی: شناختن شیطان، حیله ها و وسوسه هایی که برای اهل تقوی دارد و دام هایی که در راه خدا گسترده است، ضرورتی است که نباید از آن غافل ماند.رعایت رضایت الهی ودوری از گناهان ومقدم داشتن خواست خدا بر هواهای نفسانی در همه امور،از مصادیق تقوا محسوب می شود.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
– اخلاق در قرآن، ج 11
– کیفر گناه، رسول محلاتی
– گناه شناسی، محسن قرائتی
– گناهان کبیره، شهید دستغیب.
—————————–
پی نوشت ها:
1. مفردات راغب، ماده وقی، ص 881.
2. مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی، ج 11، ص 206.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد