یک. اتکال به خداوند
با آنکه طبق اشاره بعضى از آیات قرآنى، از همان آغاز حرکت، به پیامبر خداصلى الله علیه وآله وعده موفقیت داده شده بود؛ همان، آیه 7. امّا این وعده مانع از آن نبود که حضرت رسول، ارتباط دائمى خود را با خداوند حفظ نکند.
طبق گزارش ها، در شب هفدهم – که خواب بر لشکریان اسلام غلبه کرد تنها شخص بیدار، پیامبرصلى الله علیه وآله بود که تا صبح به اقامه نماز راز و نیاز با پروردگار خود مشغول بود. الارشاد، ص 66؛ بحارالانوار، ج 19، ص 279. در هنگام آغاز نبرد، دست به دعا برداشت و از درگاه خداوند، وفاى به وعده و پیروزى مسلمانان را خواستار شد و چنان مشغول دعا بود که عبا از دوش ایشان افتاد. الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 531 و 621 ؛ المغازى، ج 1، ص 59. آن حضرت با راز و نیاز و دعاى خود، توانست این باور را به سپاه منتقل کند که تنها خداوند، شایسته اتکال است و هیچ نیرویى، توان مقاومت در مقابل اراده الهى را ندارد و وعده او قطعى است. قرآن کریم نیز با نزول آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى »؛ انفال (8)، آیه 17: «شما آنان را نکشتید، بلکه این خداوند بود که آنان (مشرکان) را به قتل رسانید و اى پیامبرصلى الله علیه وآله تو پرتاب نمى کردى هنگامى که پرتاب کردى بلکه این خداوند بود که پرتاب مى کرد». ر.ک: براى اطلاع بیشتر به المیزان، ج 9، ص 38.، به این حقیقت و باور اشاره مى کند.
دو. عدم تبعیض در استفاده از امکانات
در این نبرد سپاه اسلام تنها داراى هفتاد شتر بود که هر سه نفر به نوبت سوار بر یک شتر راه پیمایى مى کردند. پیامبر خدا با آنکه رهبرى این نبرد را بر عهده داشت و همین مسئولیت اقتضا مى کرد، به تنهایى از یک شتر اختصاصى استفاده کند؛ اما چنین نکرد و به همراه حضرت على علیه السلام و زید بن حارثه، به نوبت از یک شتر استفاده کردند. السیرة النبویه، ج 2، ص 606؛ الکامل، ج 1، ص 527؛ المغازى، ج 1، ص 24؛ طبقات، ج 2، ص 118؛ درباره پیامبرصلى الله علیه وآله و حضرت على علیه السلام منابع اتفاق نظر دارند، اما درباره نفر سوّم بین منابع اختلاف است و او را ابولبابه، زید و مرثد بن ابى مرثد ذکر کرده اند.
همچنین با آنکه این سپاه داراى دو المغازى، ج 1، ص 27؛ طبقات، ج 2، ص 8. یا سه طبقات، ج 2، ص 21. اسب بود و این حیوان در آن زمان مرکبى در سطح عالى به حساب مى آمد؛ اما پیامبرصلى الله علیه وآله به خود اجازه نداد که از یکى از آنان استفاده کند.همان. پس از پایان نبرد نیز، پیامبرصلى الله علیه وآله از غنایم نبرد براى خود، چیزى بیش از آنکه سهمش بود، برنداشت.
سه. استفاده از نظرات کارشناسى
بیشتر مسلمانان مى خواستند براى به غنیمت گرفتن کاروان تجارتى قریش به رهبرى ابوسفیان، از مدینه خارج شوند و تصوّر یک جنگ تمام عیار در مخیله آنان خطور نمى کرد. از این رو هنگامى که پیامبرصلى الله علیه وآله به بدر رسید و با سپاه دشمن روبه رو شد؛ از یاران خود براى جنگ یا بازگشت مشورت خواست و در اینجا نظر آنان – به ویژه دیدگاه انصار براى او مطرح بود؛ زیرا در بیعت عقبه، آنان تعهّدى به جنگ در بیرون از مدینه نداده بودند. انصار نیز در پاسخ مشورت پیامبرصلى الله علیه وآله سنگ تمام گذاشته و آمادگى کامل خود را اعلام کردند. السیرة النبویه، ج 2، ص 614؛ طبقات، ج 2، ص 11؛ المغازى، ج 1، ص 48.
همچنین هنگام برپایى اردو از آنان، با عبارت «اشیروا عَلَىَّ فى المنزل» درخواست کرد تا موقعیتى مناسب از نظر نظامى را به او معرفى کنند. وقتى حباب بن منذر انصارى، کنار چاه هاى بدر را از نظر نظامى مناسب معرفى کرد، حضرت صلى الله علیه وآله دیدگاه مشورتى و کارشناسانه او را پذیرفت و دستور انتقال از محلّى که خود قبلاً اعلام توقف کرده بود، به محلّ معرفى شده را صادر کرد. المغازى، ج 1، ص 53.
چهار. رعایت تاکتیک هاى نظامى
پیامبرصلى الله علیه وآله از همان آغاز خروج از مدینه، در پى کسب اطلاعات از سپاه دشمن بود و از هر فرصتى براى این کار استفاده مى کرد. در راه حرکت به شخصى به نام سفیان ضَمرى بر خورد و بدون آنکه خود را معرفى کند، از سپاه جدا شده و به نزد او رفت و اطلاعات دقیقى از زمان خروج قریشیان و نیز محلّ استقرار آنان به دست آورد. هنگامى که آن شخص از پیامبرصلى الله علیه وآله خواست تا خود را معرفى کند، آن حضرت به صورت مبهم به او جواب داد و پس از آنکه از استقرار قریش آگاه شد،درصدد ارزیابى نفرات و نیروى نظامى آنان برآمد و با آگاه شدن از اینکه در روز بین نه تا ده شتر براى غذاى خود نحر مى کنند، تعداد آنان را بین نهصد تا هزار تن ارزیابى کرد. همان، ج 1، ص 53. پس از آن با استفاده از نظرات کارشناسى حباب بن منذر، بهترین چاه محل را به عنوان اردوگاه خود انتخاب کرد تا نیروهاى خودى، دغدغه اى از جهت آب نداشته باشند. همان.
پیامبرصلى الله علیه وآله در روز نبرد به صف آرایى سپاه خود پرداخت و مانند یک رهبر نظامى خبره، از آنان سان دید و با چوبدستى خود به تنظیم صفوف آنان پرداخت. همان، ص 56. آن حضرت محل استقرار سپاه خود را به گونه اى انتخاب کرده بود که سپاه اسلام، در سمت مغرب و پشت به خورشید قرار گرفتند و در مقابل، سپاه کفر رو به روى خورشید مستقر شدند همان. که همین نکته، به شکست آنان کمک فراوانى کرد.
شعارهاى جنگى نیز یکى دیگر از مصادیق رعایت مسائل نظامى بود. در این نبرد پیامبرصلى الله علیه وآله براى مهاجران، شعار «یابنى عبدالرحمن» و براى خزرجیان شعار «یاعبداللّه» و براى اوسیان شعار «یا بنى عبید اللّه» را انتخاب کرد. شعار همه مسلمانان نیز در این نبرد «یا منصور اَمِتْ» (اى یارى شده بمیران) بود. طبقات، ج 2، ص 11. همچنین گفته شده است: شعار مسلمانان در این نبرد «اَحَد، اَحَد» بوده است.السیرة النبویة، ابن هشام، ج 2، ص 634.
شاید این ابتکار مسلمانان – که در جواب شعار ابوجهل که فریاد مى زد: ما بُت عزى داریم و شما ندارید؛ شعار دادند: «اللّه مولانا و لامولى لکم»؛ تاریخ سیاسى اسلام، سیره رسول خداصلى الله علیه وآله، ص 432. به اشاره پیامبرصلى الله علیه وآله بوده باشد.
سپردن پرچم جنگ به دست افراد لایق و شجاع نیز یکى دیگر از مسائل نظامى بود. در این نبرد، پرچم مهاجران در دست حضرت على علیه السلام بود. همان، ص 429.
پس از آنکه پیامبرصلى الله علیه وآله صفوف سپاه خود را در مقابل دشمن آراست، یکى از مسلمانان به نزد آن حضرت آمد و به خیال خود، مکان بهترى را براى صف آرایى به پیامبرصلى الله علیه وآله معرفى کرد. اما آن حضرت فرمود: من سپاه خود را آراسته و پرچم را نصب کرده ام و دیگر آن را تغییر نمى دهم. المغازى، ج 1، ص 56.
این خود رعایت بزرگ ترین نکته روانى هنگام آراستن صفوف است؛ زیرا اگر پیامبرصلى الله علیه وآله مى خواست سپاه آراسته خود را به جایى دیگر انتقال دهد، در حین انتقال احیاناً دچار بى نظمى و سردرگمى مى شد و بعد از آن نیز هر کس به خود اجازه اظهار نظر مى داد.
پس از آنکه پیامبر خدا نزول فرشتگان الهى را مشاهده کرد، به منظور تقویت روحیه سپاه خود و نیز تمایز آنان از سپاه دشمن، به آنان فرمود: «فرشتگان بر خود نشان زده اند، شما هم نشان بزنید» و مسلمانان به کلاهخود و شبکلاه هاى خود، نشانه هایى از پشم و پر زدند. طبقات، ج 2، ص 13.
پنج. پرهیز از آغازیدن نبرد
پس از استقرار دو سپاه، پیامبرصلى الله علیه وآله نهایت سعى خود را براى ترغیب قریش به بازگشت کرد و حتى به وسیله عمر بن خطاب، براى آنان پیغام فرستاد؛ اما قریشیان متکبّر نپذیرفتند و به خیال خود، قصد سرکوب مسلمانان را داشتند تا کاروان هاى خود را از خطر آنان برهانند. المغازى، ج 2، ص 61. بالاخره این قریشیان بودند که با کشتن برخى از مسلمانان، اولین خون را بر صحنه نبرد جارى ساختند. همان، ج 2، ص 65.
شش. حضور فعالانه در نبرد
حضور فعالانه پیامبرصلى الله علیه وآله در صحنه نبرد و در صف مقدم جنگ، از نکات بسیار بارز آن است. طبق گزارش هاى راویان، حضرت خود زره پوشیده و بر سپاهیان دشمن حمله مى برد و با تلاوت آیات قرآنى، به مسلمانان وعده پیروزى مى داد. طبقات، ج 2، ص 22.
حضرت على علیه السلام نیز بیشترین نقش را در پیروزى این نبرد ایفا کرد و به گزارش برخى از منابع، تعداد 35 نفر از کشته شدگان (پنجاه درصد آنان) را به تنهایى به قتل رساند؛ الارشاد، ج 2، ص 64 و 65، در این منبع نام تمام 35 نفر ذکر شده است. با این حال او درباره حضور رسول خدا در نبرد مى گوید: «روز بدر چون کار سخت و دشوار مى شد، به رسول خدا پناه مى بردیم که از همه مردم دلیرتر و بى باک تر بود و هیچ کس از آن حضرت به دشمن نزدیک تر نبود». طبقات، ج 2، ص 20.
هفت. خلوص دینى در نبرد
پیامبر خداصلى الله علیه وآله از همان آغاز مى دانست که رویارویى سهمگینى را در پیش دارند و نیرویى جز قدرت ایمان و اعتقاد به خداوند، نمى تواند پشتیبان مسلمانان باشد. شعارهایى همچون دفاع از خاک و وطن و نیز نمى تواند پشتوانه لازم به حساب آید. از این رو وقت حرکت – هنگامى که چشم مبارکش به دو نفر از مشرکان شجاع مدینه در سپاه خود افتاد از آنان پرسید: شما براى چه به دنبال ما راه افتاده اید؟ آنان جواب دادند: تو فرزند خواهر ما هستى و به ما پناه آورده اى و ما به همراه قوم خود براى کسب غنیمت آمده ایم.
آن حضرت در پاسخ فرمود: «لا یخرجنَّ معنا رجل لیس على دیننا»؛ «کسى که بر دین ما نیست، نباید همراه ما باشد» و از آنان درخواست پذیرفتن اسلام را کرد و حتى وقتى آنان شجاعت فوق العاده خود را مطرح کردند، باز هم نپذیرفت.المغازى، ج 1، ص 47.
هشت. رعایت مسائل اخلاقى
یکى از صحنه هاى پر شور و افتخارآمیز این واقعه، حادثه اى است که عمق توجّه پیامبر اکرم را به مسائل اخلاقى و حقوق مردم اثبات مى کند و آن اینکه حضرت رسول صلى الله علیه وآله هنگام تنظیم صفوف خود، از چوب دستى استفاده مى کرد که ناخودآگاه ضربه اى خفیف، بر شکم یکى از سپاهیان خود – به نام «سواد بن غزیه» فرود آمد. پس از آن «سواد» رو به پیامبرصلى الله علیه وآله کرد و گفت: اى رسول خدا! مرا به دردآوردى؛ در حالى که خداوند تو را به حق و عدل مبعوث کرده است؟! پیامبر خدا با شنیدن این سخن، بى درنگ لباس خود را بالا زد و از سواد خواست تا او را قصاص کند؛ اما سواد – که از آغاز به دنبال بهانه بود شکم پیامبرصلى الله علیه وآله را بوسید. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 626.
صحنه دیگر آن است که پس از هویدا شدن آثار شکست در سپاه قریش، به مسلمانان دستور داد ابوالبخترى را – که در هنگام محاصره شعب ابى طالب به مسلمانان کمک مى رساند نکشند. همچنین از آنان خواست تا کسانى را که به اجبار قریش وارد صحنه کارزار شده اند، از بین نبرند. همان، ج 2، ص 629.
سفارش به نیک رفتارى با اسیران نیز یکى دیگر از صحنه هاى هیجان انگیز اخلاقى این نبرد است. مسلمانان به این سفارش عمل کردند؛ به طورى که اسیران را در خوراک بر خود ترجیح مى دادند و ایثار خود را اثبات مى کردند. الکامل، ج 1، ص 536.
نه. پرهیز از تبعیض
رعایت اصل برابرى و ترجیح ندادن خود و خویشاوندان بر سایر مسلمانان،از نکات مورد توجه در این نبرد است. از صحنه هاى جالبى که این امر را بیشتر براى مسلمانان آشکار کرد، آن بود که در این جنگ، تنى چند از خویشان پیامبرصلى الله علیه وآله – از جمله عباس عموى آن حضرت و عقیل بن ابى طالب و نوفل بن حارث پسر عموهاى آن حضرت در میان اسراى مشرکان بودند و قرار بر این بود که هر کدام از اسیران یا خانواده هاى آنان، با پرداخت فدیه آزاد شوند. طبقات، ج 2، ص 16.
عباس به بهانه نداشتن مال، قصد فرار از این قرار را داشت؛ اما پیامبرصلى الله علیه وآله با اخبار غیبى به او خبر داد که از مالى که هنگام آمدن به جنگ، نزد «امّ الفضل» همسر خود گذاشته اى، فدیه خود و دو برادرزاده اش عقیل و نوفل را پرداخت کند. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 46. و عباس چاره اى جز اطاعت از این دستور نداشت.
ده. توجه به بالا بردن سطح آموزشى مسلمانان
استفاده بهینه از امکانات و موقعیت ها، از دیگر نکات درس آموز این نبرد است. در پایان نبرد، در میان اسیران مشرک، تعدادى از افراد با سواد و آشنا به خط حضور داشتند که از نظر مالى نه خود و نه خانواده هایشان تمکّن پرداخت فدیه را نداشتند. پیامبرصلى الله علیه وآله از این موقعیت به بهترین شکل استفاده کرد و فرمود: هر اسیرى که بتواند به ده نفر از مسلمانان خط بیاموزد، آزاد خواهد شد. طبقات، ج 2، ص 19 و 23. بدین ترتیب گام مهمى در سوادآموزى مسلمانان برداشته شد.