آزار على علیه السلام، آزار پیامبر خداصلى الله علیه وآله است.
اینک روایتى را مى خوانیم که در آن، آزار على علیه السلام، همان آزار پیامبر خداصلى الله علیه وآله دانسته شده است.
احمد بن حنبل در المسند مى گوید: پیامبر خداصلى الله علیه وآله فرمود:
«من آذى علیّاً فقد آذانی»
«هر که على را بیازارد، در واقع مرا آزرده است»(1).
این حدیث، در منابع بسیارى از جمله: صحیح (تألیف: ابن حِبّان)، المستدرک (تألیف: حاکم نیشابورى)، الاصابه (تألیف: ابن حجر) و اُسد الغابه (تألیف: ابن اثیر) نقل شده است.(2)
متقى هندى این روایت را در کتاب کنزالعمّال از ابن شِیبه و احمد بن حنبل نقل کرده است.(3)
بخارى در تاریخ خود، و طبرانى و دیگران نیز این حدیث را آورده اند.(4)
کینه ورزى با على علیه السلام نفاق است
مسلم در صحیح خود، روایتى را از على علیه السلام – با تأکید و سوگند – نقل کرده است که آن حضرت فرمود:
«و الذی فلق الحبّة و برأ النسمة! إنّه لعهد النبیّ الأُمیّ إلیّ: أن لا یحبّنی إلاّ مؤمن و لا یُبغضی إلاّ منافق»(5).
«سوگند به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید! عهد و پیمانى است از پیامبر امّى به من، که: جز مؤمن مرا دوست نمى دارد و جز منافق مرا دشمن نمى شمارد».
این روایت، با همین متن و نظیر آن، در منابع بسیارى از پیشوایان اهل سنت از جمله: نَسایى، تِرمذى، ابن ماجه نقل شده است.(6)
همچنین احمد در المسند، حاکم در المستدرک و متقى هندى در کنزالعمال، آن را نقل کرده اند.(7)
در مسند احمد و صحیح ترمذى این گونه آمده است:
ام سلمه گوید که پیامبر خداصلى الله علیه وآله همواره مى فرمود:
«لا یحبّ علیّاً منافق و لا یبغضه مؤمن»
«منافق هرگز على را دوست نمى دارد و مؤمن، هیچ گاه او را دشمن نمى شمارد».
از این احادیث، چنین استفاده مى شود که: دوست داشتن على علیه السلام با دوستى منافقان، قابل جمع نیست؛ لذا، اگر کسى به امامت على علیه السلام و ولایت آن حضرت پس از پیامبر خداصلى الله علیه وآله معتقد باشد و از طرفى، منافقان را دشمن ندارد، چنین فردى، خودش منافق است و از جانب هر دو گروه مؤمنان و منافقان نیز رانده خواهد شد؛ چرا که از یک سو، منافقان، به ولایت على علیه السلام معتقد نیستند و این فرد، معتقد است؛ از طرفى، مؤمنان، منافقان را دوست نمى دارند و این فرد، منافقان را دشمن نمى دارد.
بنابراین، در هیچ حالى و به هیچ شکلى، این دو موضوع با یکدیگر قابل جمع نیستند. پس باید صاحب مذاهب مختلف نظر خود را راجع به هر کسى که در جنگ جمل و صفین شرکت نمود اصلاح نمایند. ضمن این که کلیه احادیثى که یکى از عوامل این دو جنگ در سلسله راویان است از وثاقت و حجیّت خواهد افتاد.
پی نوشت ها
1) مسند احمد: 3/483.
2) صحیح ابن حبان: 15/365، المستدرک: 3/121، الاصابه: 4/534، اسد الغابه: 4/114.
3) کنزالعمال: 11/601.
4) المستدرک: 3/122، مجمع الزوائد: 9/129، در اسد الغابه و الاصابه، در شرح حال عده اى از ائمه نقل شده است.
5) صحیح مسلم: 1/61، کتاب الایمان، باب بیان اطلاق اسم الکفر على من ترک الصلاة.
6) سنن ابن ماجه: 1/42، سنن نسایى: 8/117، سنن ترمذى: 5/299.
7) مسند احمد: 1/84، 128، کنز العمال: 13/120 شماره 36385.
اینک روایتى را مى خوانیم که در آن، آزار على علیه السلام، همان آزار پیامبر خداصلى الله علیه وآله دانسته شده است.
احمد بن حنبل در المسند مى گوید: پیامبر خداصلى الله علیه وآله فرمود:
«من آذى علیّاً فقد آذانی»
«هر که على را بیازارد، در واقع مرا آزرده است»(1).
این حدیث، در منابع بسیارى از جمله: صحیح (تألیف: ابن حِبّان)، المستدرک (تألیف: حاکم نیشابورى)، الاصابه (تألیف: ابن حجر) و اُسد الغابه (تألیف: ابن اثیر) نقل شده است.(2)
متقى هندى این روایت را در کتاب کنزالعمّال از ابن شِیبه و احمد بن حنبل نقل کرده است.(3)
بخارى در تاریخ خود، و طبرانى و دیگران نیز این حدیث را آورده اند.(4)
کینه ورزى با على علیه السلام نفاق است
مسلم در صحیح خود، روایتى را از على علیه السلام – با تأکید و سوگند – نقل کرده است که آن حضرت فرمود:
«و الذی فلق الحبّة و برأ النسمة! إنّه لعهد النبیّ الأُمیّ إلیّ: أن لا یحبّنی إلاّ مؤمن و لا یُبغضی إلاّ منافق»(5).
«سوگند به خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید! عهد و پیمانى است از پیامبر امّى به من، که: جز مؤمن مرا دوست نمى دارد و جز منافق مرا دشمن نمى شمارد».
این روایت، با همین متن و نظیر آن، در منابع بسیارى از پیشوایان اهل سنت از جمله: نَسایى، تِرمذى، ابن ماجه نقل شده است.(6)
همچنین احمد در المسند، حاکم در المستدرک و متقى هندى در کنزالعمال، آن را نقل کرده اند.(7)
در مسند احمد و صحیح ترمذى این گونه آمده است:
ام سلمه گوید که پیامبر خداصلى الله علیه وآله همواره مى فرمود:
«لا یحبّ علیّاً منافق و لا یبغضه مؤمن»
«منافق هرگز على را دوست نمى دارد و مؤمن، هیچ گاه او را دشمن نمى شمارد».
از این احادیث، چنین استفاده مى شود که: دوست داشتن على علیه السلام با دوستى منافقان، قابل جمع نیست؛ لذا، اگر کسى به امامت على علیه السلام و ولایت آن حضرت پس از پیامبر خداصلى الله علیه وآله معتقد باشد و از طرفى، منافقان را دشمن ندارد، چنین فردى، خودش منافق است و از جانب هر دو گروه مؤمنان و منافقان نیز رانده خواهد شد؛ چرا که از یک سو، منافقان، به ولایت على علیه السلام معتقد نیستند و این فرد، معتقد است؛ از طرفى، مؤمنان، منافقان را دوست نمى دارند و این فرد، منافقان را دشمن نمى دارد.
بنابراین، در هیچ حالى و به هیچ شکلى، این دو موضوع با یکدیگر قابل جمع نیستند. پس باید صاحب مذاهب مختلف نظر خود را راجع به هر کسى که در جنگ جمل و صفین شرکت نمود اصلاح نمایند. ضمن این که کلیه احادیثى که یکى از عوامل این دو جنگ در سلسله راویان است از وثاقت و حجیّت خواهد افتاد.
پی نوشت ها
1) مسند احمد: 3/483.
2) صحیح ابن حبان: 15/365، المستدرک: 3/121، الاصابه: 4/534، اسد الغابه: 4/114.
3) کنزالعمال: 11/601.
4) المستدرک: 3/122، مجمع الزوائد: 9/129، در اسد الغابه و الاصابه، در شرح حال عده اى از ائمه نقل شده است.
5) صحیح مسلم: 1/61، کتاب الایمان، باب بیان اطلاق اسم الکفر على من ترک الصلاة.
6) سنن ابن ماجه: 1/42، سنن نسایى: 8/117، سنن ترمذى: 5/299.
7) مسند احمد: 1/84، 128، کنز العمال: 13/120 شماره 36385.