امامان معصوم(ع) دارای دو جنبه ظاهری و باطنی و به عبارت دیگر جنبه جسمانی و روحانی و نورانی می باشند و هر چند دارای آثار و احکام خاص خود می باشد. از نظر مادی و جسمانی همانند سایر انسان ها می باشند و نیازهای انسانی در آنها وجود دارند. گرسنه و تشنه می شوند نیاز به ازدواج دارند. از عواطف و احساسات انسانی برخوردارند و خلاصه محکوم به احکام موجود در جهان مادی و جسمانی هستند. در آیات فراوانی از قرآن کریم بر جنبه بشری و بعد جسمانی پیامبران معصوم الهی(ع) تأکید شده و آن بزرگواران خود را انسان هایی که مفتخر به دریافت وحی و لایق ارتباط با جهان بالا و عالم ملکوت شده اند معرفی کرده اند. آیه آخر سوره مبارکه کهف چنین است: «قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی؛ ای پیامبر به مردم بگو: من تنها بشری همانند شما هستم که به من وحی می شود» اتفاقا از جمله بهانه جویی های مشرکان همین نکته بود که چرا ما باید به پیامبرانی که بشری همانند ما و از جنس خود ما هستند ایمان بیاوریم؟ آیه 94 سوره مبارکه اسراء می فرماید: تنها چیزی که مانع شد مردم بعد از آمدن هدایت ایمان بیاورند، این بود که گفتند: آیا خداوند بشری را به عنوان رسول فرستاده است؟ قوم بی ایمان معاصر حضرت هود(ع) به نقل قرآن کریم در آیه 33 و 34 مؤمنون چنین می گفتند: این (حضرت هود(ع« انسانی همانند شما است از آن چه می خورید می خورد و از آن چه می نوشید می نوشد (33) اگر شما از بشری همانند خود اطاعت کنید زیانکارید(34).حتی چنین اشکالی را بر پیامبر(ص) نیز می گرفتند و می گفتند: «چرا این پیامبر غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟ چرا فرشته ای همراه او نازل نشده که همراه او مردم را انذار کند؟» (فرقان، آیه 7).
قرآن در یک جمله کوتاه و روشن پاسخ پرمعنایی به آنها داده و می گوید: «قل لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا؛ اگر بر روی زمین فرشتگانی بودند که با آرامش گام می زدند، ما از آسمان فرشته ای را به عنوان پیامبر بر آنها نازل می کردیم» (اسراء، آیه 95).
یعنی همواره رهبر باید از جنس پیروانش باشد، انسان برای انسان ها و فرشته برای فرشتگان. دلیل این همگونی رهبر و پیروان نیز روشن است، زیرا از یک سو مهمترین بخش تبلیغی یک رهبر، بخش تبلیغ عملی او است یعنی الگو و اسوه بودن و این تنها در صورتی ممکن است که دارای همان غرایز و احساسات و همان ساختمان جسمی و روحی باشد وگرنه فرشته ای که نه شهوت جنسی دارد و نه نیاز به مسکن و لباس و غذا و نه سایر غرایز انسانی در آن موجود است، هیچ گاه نمی تواند سرمشقی برای انسان ها باشد. رهبر باید همه دردها، نیازها و خواسته های پیروان خود را درک کند تا برای درمان و پاسخگویی به آن آماده باشد (تفسیر نمونه، ج 12، ص 289، ذیل آیه 94 سوره اسراء).
از طرف دیگر همه عظمت و بزرگی و درجات عالی معصومین(ع) از بعد معنوی و مقام نورانیت و ملکوتی آنها سرچشمه می گیرد و معجزه ها و کرامت ها و کارهایی که از عهده بشر معمولی خارج است در اثر ارتباط عمیق و ریشه دار اولیای الهی با کانون عظمت علم و قدرت یعنی خداوند متعال حاصل می گردد و همین بعد و جنبه است که آنان را از سایر بندگان، ممتاز و جدا ساخته و در جایگاهی رفیع و والا نشانده است؛ جایگاهی که به تعبیر روایات و دعاها و زیارت هایی که از خود معصومین(ع) به ما رسیده است درک علو و برتری و عظمت آن برای ما قابل درک نمی باشد.
در حدیثی از علی(ع) خطاب به ابوذر چنین آمده است: «ای اباذر! بدان من بنده خداوند عز وجل و خلیفه و جانشین او بر بندگان هستم ما را خدا نشمارید و در فضیلت ما هر چه خواستید بگویید؛ زیرا شما به کنه و منتهای آن چه در ما است [کمالات ما] نمی رسید؛ و خداوند عز وجل به ما بزرگتر و بالاتر از آن چه شما توصیف می کنید و یا بر قلب شما خطور می کند، عطا فرموده است. شما اگر ما را این چنین شناختید مؤمنان (واقعی) هستید (علی سعادت پرور، فروغ شهادت، ص 30).
انبیا و اوصیا(ع) چون هرگز حجابی بین آنها و فطرتشان نبوده، دائما از منبع نور و مقام نورانیت حق سبحانه بهره مند هستند واز این نظر می توانند به اذن خداوند و با حفظ جنبه عبودیت و بندگی و فقر، مانند حق سبحانه علم و آگاهی داشته باشند که این همان مقام خلافت الهی است، چنان که در دعای رجبیه که از امام زمان(عج) صادر شده آمده است: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک؛ فرقی میان تو (خداوند) و آنان نیست، جز آن که آنان بندگان و مخلوق تو هستند» (مفاتیح الجنان، اعمال ماه رجب).
پیامبران و اولیای الهی با توجه و تکیه بر همین منزلت نورانیت و کمال قربی که به خداوند دارند، نبوت و وصایت خود را آشکار می سازند و صدور معجزه و کرامت و امور خارق العاده بر این مقام و درجه مبتنی و استوار است. پس این مقام و عظمت واقعا برای اولیای حق و معصومین(ع) وجود دارد و این چنین نیست که چنین چیزی برای آنان بافته باشند و یا به ناحق به آنها نسبت داده باشند. اگر این جنبه الهی و ملکوتی و روحانی در آنها نبود و کمال پیوستگی و قرب را به پروردگار نداشتند «عصمت» که زاییده معرفت عمیق و عالی است در مورد آنان معنا نداشت و وقتی عصمت نبود، پیروی بی چون و چرا و اطاعت محض و کامل و سرسپردگی با اطمینان کامل خاطر به آنها تحقق نمی یافت. ولی در عین حال این عظمت الهی و مقام بزرگ و کمالات عالی آنها باعث نمی شود که ما با آنها ارتباطی نداشته باشیم و آنان نتوانند مقتدا و الگو و اسوه ما باشند؛ بلکه آنان ما را به تبعیت و پیروی از خود دعوت کرده اند و از ما خواسته اند با پیروی از آنان در عقاید و رفتار و کردار، قدم در مسیری که خود نهاده اند، نهیم و به کمالات آنان البته به اندازه ظرفیت خود نایل آییم و به میزان استعداد و توانایی خود قله های معنویت و روحانیت را فتح نماییم. پس مهم آن است که به هر دو جنبه معصومین(ع) عنایت و توجه داشته باشیم و هر دو را با هم حفظ و رعایت کنیم چون توجه به این دو جنبه و اشتباه نکردن یکی با دیگری، ضامن سعادت و هدایت ما است.
اتفاقا خود ائمه(ع) فرموده اند دو گروه به خاطر افراط و تفریط در مورد ما به هلاکت افتادند، یک گروه آنان که هر نوع فضیلت و کمال و شرافت آنها را انکار نموده و از در دشمنی و عناد با آنان برآمدند و بذر کینه آنان را در دل ها افشاندند و گروه دیگر کسانی که با دیدن کمالات و فضایل و امتیازات آنان، در مورد آنها ادعای الوهیت و خدایی کردند. امیر مؤمنان(ع) در این مورد در نهج البلاغه حکمت 117 می فرماید: «هلک فی رجلان: محب غال و مبغض قال؛ دو گروه انسان در مورد من نابود شدند: گروهی که در محبت به من زیاده روی کرده (و صفات خدایی به من نسبت دادند) و گروهی که بغض و کینه مرا در دل داشتند».
برای آشنا شدن با مقامات ائمه(ع) زیارت جامعه کبیره را که از حضرت هادی(ع) روایت شده در مفاتیح الجنان همراه با ترجمه آن مطالعه نمایید.
قرآن در یک جمله کوتاه و روشن پاسخ پرمعنایی به آنها داده و می گوید: «قل لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزلنا علیهم من السماء ملکا رسولا؛ اگر بر روی زمین فرشتگانی بودند که با آرامش گام می زدند، ما از آسمان فرشته ای را به عنوان پیامبر بر آنها نازل می کردیم» (اسراء، آیه 95).
یعنی همواره رهبر باید از جنس پیروانش باشد، انسان برای انسان ها و فرشته برای فرشتگان. دلیل این همگونی رهبر و پیروان نیز روشن است، زیرا از یک سو مهمترین بخش تبلیغی یک رهبر، بخش تبلیغ عملی او است یعنی الگو و اسوه بودن و این تنها در صورتی ممکن است که دارای همان غرایز و احساسات و همان ساختمان جسمی و روحی باشد وگرنه فرشته ای که نه شهوت جنسی دارد و نه نیاز به مسکن و لباس و غذا و نه سایر غرایز انسانی در آن موجود است، هیچ گاه نمی تواند سرمشقی برای انسان ها باشد. رهبر باید همه دردها، نیازها و خواسته های پیروان خود را درک کند تا برای درمان و پاسخگویی به آن آماده باشد (تفسیر نمونه، ج 12، ص 289، ذیل آیه 94 سوره اسراء).
از طرف دیگر همه عظمت و بزرگی و درجات عالی معصومین(ع) از بعد معنوی و مقام نورانیت و ملکوتی آنها سرچشمه می گیرد و معجزه ها و کرامت ها و کارهایی که از عهده بشر معمولی خارج است در اثر ارتباط عمیق و ریشه دار اولیای الهی با کانون عظمت علم و قدرت یعنی خداوند متعال حاصل می گردد و همین بعد و جنبه است که آنان را از سایر بندگان، ممتاز و جدا ساخته و در جایگاهی رفیع و والا نشانده است؛ جایگاهی که به تعبیر روایات و دعاها و زیارت هایی که از خود معصومین(ع) به ما رسیده است درک علو و برتری و عظمت آن برای ما قابل درک نمی باشد.
در حدیثی از علی(ع) خطاب به ابوذر چنین آمده است: «ای اباذر! بدان من بنده خداوند عز وجل و خلیفه و جانشین او بر بندگان هستم ما را خدا نشمارید و در فضیلت ما هر چه خواستید بگویید؛ زیرا شما به کنه و منتهای آن چه در ما است [کمالات ما] نمی رسید؛ و خداوند عز وجل به ما بزرگتر و بالاتر از آن چه شما توصیف می کنید و یا بر قلب شما خطور می کند، عطا فرموده است. شما اگر ما را این چنین شناختید مؤمنان (واقعی) هستید (علی سعادت پرور، فروغ شهادت، ص 30).
انبیا و اوصیا(ع) چون هرگز حجابی بین آنها و فطرتشان نبوده، دائما از منبع نور و مقام نورانیت حق سبحانه بهره مند هستند واز این نظر می توانند به اذن خداوند و با حفظ جنبه عبودیت و بندگی و فقر، مانند حق سبحانه علم و آگاهی داشته باشند که این همان مقام خلافت الهی است، چنان که در دعای رجبیه که از امام زمان(عج) صادر شده آمده است: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک؛ فرقی میان تو (خداوند) و آنان نیست، جز آن که آنان بندگان و مخلوق تو هستند» (مفاتیح الجنان، اعمال ماه رجب).
پیامبران و اولیای الهی با توجه و تکیه بر همین منزلت نورانیت و کمال قربی که به خداوند دارند، نبوت و وصایت خود را آشکار می سازند و صدور معجزه و کرامت و امور خارق العاده بر این مقام و درجه مبتنی و استوار است. پس این مقام و عظمت واقعا برای اولیای حق و معصومین(ع) وجود دارد و این چنین نیست که چنین چیزی برای آنان بافته باشند و یا به ناحق به آنها نسبت داده باشند. اگر این جنبه الهی و ملکوتی و روحانی در آنها نبود و کمال پیوستگی و قرب را به پروردگار نداشتند «عصمت» که زاییده معرفت عمیق و عالی است در مورد آنان معنا نداشت و وقتی عصمت نبود، پیروی بی چون و چرا و اطاعت محض و کامل و سرسپردگی با اطمینان کامل خاطر به آنها تحقق نمی یافت. ولی در عین حال این عظمت الهی و مقام بزرگ و کمالات عالی آنها باعث نمی شود که ما با آنها ارتباطی نداشته باشیم و آنان نتوانند مقتدا و الگو و اسوه ما باشند؛ بلکه آنان ما را به تبعیت و پیروی از خود دعوت کرده اند و از ما خواسته اند با پیروی از آنان در عقاید و رفتار و کردار، قدم در مسیری که خود نهاده اند، نهیم و به کمالات آنان البته به اندازه ظرفیت خود نایل آییم و به میزان استعداد و توانایی خود قله های معنویت و روحانیت را فتح نماییم. پس مهم آن است که به هر دو جنبه معصومین(ع) عنایت و توجه داشته باشیم و هر دو را با هم حفظ و رعایت کنیم چون توجه به این دو جنبه و اشتباه نکردن یکی با دیگری، ضامن سعادت و هدایت ما است.
اتفاقا خود ائمه(ع) فرموده اند دو گروه به خاطر افراط و تفریط در مورد ما به هلاکت افتادند، یک گروه آنان که هر نوع فضیلت و کمال و شرافت آنها را انکار نموده و از در دشمنی و عناد با آنان برآمدند و بذر کینه آنان را در دل ها افشاندند و گروه دیگر کسانی که با دیدن کمالات و فضایل و امتیازات آنان، در مورد آنها ادعای الوهیت و خدایی کردند. امیر مؤمنان(ع) در این مورد در نهج البلاغه حکمت 117 می فرماید: «هلک فی رجلان: محب غال و مبغض قال؛ دو گروه انسان در مورد من نابود شدند: گروهی که در محبت به من زیاده روی کرده (و صفات خدایی به من نسبت دادند) و گروهی که بغض و کینه مرا در دل داشتند».
برای آشنا شدن با مقامات ائمه(ع) زیارت جامعه کبیره را که از حضرت هادی(ع) روایت شده در مفاتیح الجنان همراه با ترجمه آن مطالعه نمایید.