طلسمات

خانه » همه » مذهبی » فطرت – نمونی زبان دین و قرآن (4)

فطرت – نمونی زبان دین و قرآن (4)

فطرت – نمونی زبان دین و قرآن (4)

از ویژگى هاى دین، هدایت گرى و فطرى بودن آن است و مراد از فطرى بودن دین، سازگارى و تطابق آن با فطرت انسان است، نه تحمیل بر آن. از سوى دیگر، هدف اصلى و اساسى دین،

00021111 - فطرت - نمونی زبان دین و قرآن (4)
0002111 - فطرت - نمونی زبان دین و قرآن (4)
نویسنده : علی تبار فیروزجانی رمضان

 

2 ـ 4. زبان دین، زبان فطرت و هدایت

از ویژگى هاى دین، هدایت گرى و فطرى بودن آن است و مراد از فطرى بودن دین، سازگارى و تطابق آن با فطرت انسان است، نه تحمیل بر آن. از سوى دیگر، هدف اصلى و اساسى دین، هدایت همه انسان ها در همه اعصار و مکان ها و در همه زمینه ها مى باشد و این هدف زمانى عملى و ممکن است که زبان آن نیز داراى ویژگى هاى فوق (فرازمانى، فرامکانى و…) باشد. یگانه زبانى که این ویژگى ها را داراست، زبان فطرت مى باشد که فرهنگ عمومى و مشترک همه انسان ها در همه زمان ها و مکان هاست و هر انسانى به آن آشنا و از آن بهره مند است.
به عبارت دیگر دین مبین اسلام، کتاب الاهى و وحى، نامه جاوید است که براى هدایت همگان نازل شده و از نظر وسعت حوزه رهنمود، جهان‌شمول و داراى دو ویژگى است:
1. به زبانى جهانى سخن مى گوید تا همگان از معارف آن بهره مند شوند؛
2. معارف آن براى همگان مفید و سودمند بوده، فردى از آن بى نیاز نیست: «تبارک اللّه الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیراً» (فرقان/ 1) یا «نذیراً للبشر» (مدثر/ 36) و این مقتضاى فطرى بودن دین است. بنابراین جهانى بودن دین اسلام و زبان آن بدین معناست که در فهم معارف دینى، نه فرهنگ خاصى شرط است و نه چیزى مانع آن و تنها زبانى که عامل هماهنگى جهان گسترده بشرى است، زبان فطرت است که فرهنگ عمومى و مشترک همه انسان ها در همه اعصار و همه امصار است و هر انسانى به آن آشناست و هیچ فردى نمى تواند بهانه بیگانگى با آن را در سر بپروراند.(جوادى آملى، 1378: 1/ 32 به بعد؛ همو، 1382: 78)
همان¬گونه که قبلاً نیز گفتیم مراد ما از زبان دین یا زبان قرآن، لغت و ادبیات نیست؛ بلکه سخن گفتن به فرهنگ، ویژگى ها و نیازهاى مشترک انسانى است. هر چند انسان ها از نظر زبان گویشى و ادبیات با یکدیگر بیگانه اند، در فطرت و خواسته هاى فطرى که همان فرهنگ فطرى، پایدار و تغییرناپذیر است، با هم مشترکند و دین و قرآن با همین زبان و فرهنگ با انسان ها سخن مى گوید. البته سخن گفتن خداوند به زبان فطرت انسان ها و عمومى بودن فهم کلام الاهى بدین معنا نیست که بهره همگان از دین و کتاب الاهى یکسان است؛ بلکه معارف دینى و قرآنى، مراتب فراوانى دارد و هر مرتبه آن، بهره گروهى خاص است. امام صادق ˜ در این‌باره مى فرماید «کتاب اللَّه عزوجل على اربعة اشیاء؛ على العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق؛ فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء». (مجلسى، 1403: 75 / ح 278)
مرحوم علامه طباطبایى در این زمینه معتقدند:
قرآن کریم با بیان لفظى خود، مقاصد دینى را روشن مى کند و دستوراتى در زمینه اعتقاد و عمل به مردم مى دهد؛ ولى مقاصد قرآن تنها به این مرحله منحصر نیست؛ بلکه در پناه همین الفاظ و در باطن همین مقاصد، مرحله اى معنوى و مقاصدى عمیق تر و وسیع تر دارد که خواص مى فهمند. ( 1378 الف: 86)
از این¬رو قرآن کریم با هیچ کتاب یا رشته علمى قابل مقایسه نیست. قرآن به لحاظ اینکه کتاب نور و هدایت است، نه کتاب عقلى محض و اینکه روش آن نه روش اهل کلام است و نه روش حکما، بلکه افزون بر داشتن همه مزایاى رشته هاى علمى یادشده، فضیلتى دارد که مخصوص خود اوست. (جوادى آملى،1381: 70) البته این به دلیل ذوبطون بودن مراتب آن است که هر چند براى عرف عقلا قابل فهم است، صرفاً زبان عرف نیست و از ویژگى هاى فراعرفى بهره‌مند است و نقطه اشتراک زبان لایه هاى ظاهرى قرآن با لایه هاى درونى، زبان فطرت و مطابقت با فطرت است.
با این بیان مى توان نظریه محاوره اى – عقلایى بودن زبان دین و نظریه خاص از زبان دین را جمع نمود. مراد کسانی که زبان خطابات دینى را زبان عرف عقلا مى دانند، همان لایه هاى ظاهرى و خطابات تکلیفى است. همچنین کسانى که معتقدند زبان دین را نمی‌توان با هیچ زبانى مقایسه کرد و با آنکه زبان خاص خود را دارد، ولى آشکار، همگانى و به دور از هرگونه غموض است، به همین حقیقت اشاره دارند که خاص بودن زبان قرآن و دین به دلیل لایه هاى درونى و بطون آن است و همگانى بودن آن از طریق لایه هاى ظاهرى مى باشد که در هر صورت، مطابق زبان فطرت است. از این¬رو فطرى بودن زبان دین، جامع آرای دیگر است و جامعیت آن به دلیل ویژگى «اشتراک معنوى در عین تشکیک» مى باشد. یعنى چون همه مخاطبان دین و قرآن از جهت شناخت در مرتبه اى خاص قرار ندارند، در شناخت و فهم لایه هاى ظاهرى مشکلى ندارند؛ اما در لایه هاى زیرین معارف دین، همگان در یک سطح نیستند؛ بلکه به حسب مراتب وجودى و علمى و عملى داراى مراتب متفاوتى هستند که نقطه وحدت بخش آنها فطرت است. ملاصدرا زبان اشتراک معنوى در عین تشکیک (وحدت وجود تشکیکى) را در مورد شناخت خداوند و صفات آن، بیان نموده است. (1363: 39 ـ 42)
نظریه فطرى بودن زبان دین با نظریه عقلایى بودن آن منافاتی ندارد؛ زیرا هر دو تقریر از زبان دین، تصویرى واقع‌بینانه تر و قابل قبول تر از ساختار زبان دین و قرآن ارائه مى دهد؛ ولى در عین‌حال زبان دین با هیچ¬یک از زبان هاى متعارف علمى، عرفى، رمزى، تمثیلى و… متناظر نیست و در قالب هیچ‌کدام از زبان هاى مزبور نمى گنجد. هرچند در زبان دین از تمثیل، نماد، رمز و… نیز بهره گرفته شده است.
سخن آخر اینکه، هر آنچه درباره زبان دین گفتیم، قول، فعل و تقریر معصومین را نیز در بر می‌گیرد؛ چه اینکه این موارد هم طرق بیان معارف دین هستند و از این لحاظ با زبان قرآن مشترک می‌نمایند.

نتیجه

با توجه به آنچه گفته شد، ویژگى هاى عمده زبان دین (قرآن و سنت) را که مطابق نظریه مختار نیز هست، مى توان بدین نحو بیان نمود:
1. زبان قرآن و سنت، زبان گفتارى و عملى است، نه زبان ساختار نوشتارى. در زبان گفتارى، متکلم بیشتر بر قراین حاضر در مجلس و ذهنیات و ظرفیت آنان تکیه مى کند. برخلاف زبان نوشتارى که نویسنده باید تمام قرائنى را که در فهم کلامش دخالت دارد، در خود نوشته اعمال نماید. در زبان نوشتارى از سیاق نوشتارى استفاده مى شود، همانند تمامى کتب علمى و غیر علمى؛ درحالی¬که در زبان گفتارى، سیاق سخن، سیاق گفتارى است که تابع مخاطبان حاضر در جلسه و موقعیت آنان است؛ از این¬رو در تفسیر آیات و فهم روایات، توجه به شأن نزول آیات و شناخت موقعیت آن نیز ضرورى است.
2. در زبان قرآن، در عین اینکه الفاظ از یکدیگر جدا هستند، به یکدیگر ارتباط دارند و متصل هستند و هر یک، بیان دیگرى است. از این¬رو آشنایى با الفاظ و قواعد زبان و لغت عربى براى راه یابى به تمام ابعاد مفهومى و محتوایى آیات قرآن و دریافت مقصود وحى کافى نمى باشد؛ بلکه افزون بر آن، توجه به آیات دیگر، شأن نزول ها و… ضرورى است. ارجاع متشابهات قرآن به محکمات آن نیز از این قبیل مى باشد.
3. با توجه به تناسب معارف الاهى با فطریات، طبایع، استعدادها و شرایط روحى انسان ها، کیفیت بیان معارف و مطالب، ابعاد وسیع روح انسان ها، در سطوح و شرایط و موقعیت هاى مختلف، منظور شده است؛ از این¬رو همه آیات در یک سطح نیستند؛ بلکه برخى از آیات با توده مردم سخن می‌گویند و براى همگان مفهوم است و برخى براى اهل دانش قابل فهم است و براى سطوح دیگر نیازمند توضیح و تفسیر مى باشد و در برخى موارد نیز «و ما یعلم تأویله الاّ اللَّه و الراسخون فى العلم» (آل‌عمران/ 7) یا در جایى همانند حروف مقطعه، صرفاً رمزى بین خداوند و رسول است.
4. چندسطحى و طولى بودن معنا از دیگر‌ ویژگى هاى زبان قرآن است و شناخت لایه هاى درونى آن از فهم عادى و معمولى بالاتر است. از این خصوصیت به داشتن ظهر و بطن نیز تعبیر مى شود. ظهر قرآن همان معناى ظاهرى است که در ابتدا به نظر مى رسد و بطن آن نیز معنایى است که در زیر پوشش معناى ظاهرى نهان است؛ خواه یک معنا باشد یا معانى بسیار. این ویژگى در سراسر قرآن مجید جارى است و ظاهر و باطن کلام اراده شده اند؛ اما این دو معنا در طول هم مراد هستند، نه در عرض یکدیگر؛ نه اراده ظاهر لفظ، اراده باطن را نفى مى کند و نه اراده باطن، مزاحم اراده ظاهر مى‌باشد. تمامى مراتب معنایى آن با فطرت ـ با توجه به ظرفیت آن ـ مطابقت داشته، همخوان است و ویژگى جاودانگى، جهانى بودن و پویایى قرآن را تضمین مى کند. این بیان با زبان فطرت و زبان اشتراک معنوى سازگار و همخوان است.
5. از ویژگى هاى دیگر زبان دین، آن است که هم با عقل سروکار دارد، هم با احساس، دل و وجدان و هم با عمل و رفتار. به عبارت دیگر، زبان دین زبانى است که با عقل، احساس، دل و وجدان، انسان را مورد خطاب قرار مى دهد. از این¬رو فطرى بودن زبان دین با ساختار عقلایى و محاوره اى آن منافات ندارد.
از سوى دیگر زبان دین صرفاً جنبه ادراکى ندارد؛ بلکه افزون بر آن، زبان انگیزش، احساس و تعهدآفرینى نیز مى باشد که از این¬رو زبان ناب هدایت است.
منابع:
– آلستون، ویلیام پى، 1381، فلسفه زبان، ترجمه احمد ایرانمنش و احمدرضا جلیلى، تهران، سهروردى.
– __________ ، «مجازهاى تحویل ناپذیر در الهیات» ترجمه ابوالقاسم فنایى، معرفت، ش19.
– آلستون و دیگران، ویلیام، 1376، دین و چشم اندازهاى نو، ترجمه غلامحسین توکلى، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.
– باربور، ایان، 1374، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى.
– پترسون، مایکل و دیگران، 1379، عقل و اعتقادات دینى، ترجمه احمد نراقى و ابراهیم سلطانى، تهران، طرح‌نو.
– جوادى‌آملى، عبدا…، 1380، انتظار بشر از دین، قم، اسراء.
– __________ ، 1378 الف، تسنیم (تفسیر ترتیبى قرآن کریم)، قم، اسراء.
– __________ ، 1374، تفسیر موضوعى قرآن، جلد 13 (معرفت شناسى در قرآن)، قم، جامعه مدرسین.
– __________ ، 1383، تفسیر موضوعى قرآن کریم، جلد 2 (توحید در قرآن)، قم، اسراء.
– __________ ، 1379، تفسیر موضوعى قرآن کریم، جلد 8، (سیره رسول اکرم »ص)، قم، اسراء.
– __________ ، 1383، تفسیر موضوعی قرآن کریم، جلد 9 (سیره رسول اکرم 6 ، در قرآن) قم، اسراء.
– __________ ، 1381، تفسیر موضوعی قرآن کریم (فطرت در قرآن) قم، اسراء.
– __________ ، 1378 ب، تفسیر موضوعى قرآن، ج 1 (قرآن در قرآن)، قم، نشر اسراء.
– __________ ، 1382 الف، دین شناسى، تحقیق محمدرضا مصطفى پور، قم، اسراء.
– __________ ،1382 ب، رحیق مختوم (شرح حکمت متعالیه)، قم، اسراء.
– __________ ، 1378 ج، شریعت در آینه معرفت، قم، اسراء.
– چالمرز، آلن، اف، 1379، چیستى علم، ترجمه سعید زیبا کلام، تهران، سمت.
– حر عاملى، محمد بن حسن، 1422، وسائل الشیعه، تحقیق الشیخ محمد الرازى (20 جلد)، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
– حکمت، على اصغر، 1361، امثال قرآن، تهران، بنیاد قرآن.
– موسوی خمینى، روح‌اللَّه، 1372، آداب الصلاة، تهران، نشر آثار امام(ره).
– خویى، ابوالقاسم، 1395: البیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دار الزهراء.
– رشاد، علی‌اکبر، 1382، دین‌پژوهى معاصر، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
– 1383، فلسفه دین، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
– مجله معرفت، شماره 48.
– رشید رضا، محمد، 1414، المنار، بیروت، دارالمعرفة.
– زمخشرى، محمود، 1415، الکشاف، قم، نشر البلاغة.
– سبحانى، جعفر، 1417، الملل و النحل، قم، مؤسسة النشر الاسلامى.
– صدرالدین شیرازى، محمد، مفاتیح الغیب، مصحح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى.
– ابن بابویه قمی، صدوق، محمد، 1404، عیون اخبار الرضا ˜ ، تحقیق حسین الأعلمى، بیروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات.
– طباطبایى، سیدمحمدحسین، 1372، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، صدرا، چاپ¬سوم.
– __________ ، 1391، المیزان فى تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، بیروت.
– __________ ، 1415 الف، رسالة الاسماء (مندرج در: الرسائل التوحیدیه)، چاپ دوم، قم، مؤسسه النشر الاسلامى.
– __________ ، 1378 الف، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
– __________ ، 1374 الف، قرآن در اسلام از دیدگاه شیعه، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
– __________ ، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
– __________ ، 1378 ب، نهایة الحکمة، تعلیقه استاد فیاضى، (3 جلد) انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، چاپ اول.
– __________ ، 1415 ب، نهایة الحکمة، مؤسسة النشر الأسلامى، قم: الطبعة الحادیة عشرة.
– طبرسى، فضل بن حسن، 1415، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق لجنة من المحققین، بیروت، مؤسسه الأعلمى للمطبوعات.
– رازى، فخرالدین، محمد، 1411، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دارالکتب العلمیة.
– مجلسى، محمدباقر، 1403، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
– مطهرى، مرتضى، 1378، مجموعه آثار، جلد 3، تهران، صدرا.
– معرفت، محمدهادى، 1379، مجله بیّنات، ش 1.
– هادوى تهرانی، مهدى، 1377، مبانى کلامى اجتهاد در برداشت از قرآن، قم، مؤسسه فرهنگی خانه خرد.
– هیک، جان، 1373، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، تهران، انتشارات بین‌المللى هدى.
– Alston. P: 1995 “Realism and christianism faith” in international journal for philosohy of Religion.
– Tillich, paul, 1962 “The meaning and justification of religious symbols” In religious Experience and Truth , A sympsium, ED Sidney Hook 3 – 11 London : Oliver and Boyd.
منبع: فصلنامه آیین حکمت، شماره 2

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد