فعالیتهای سیاسی علامه مجلسی
مجلسی بعد از رحلت آقا حسین خوانساری (كه منصب شیخالاسلامی را در زمان شاه سلیمان صفوی به عهده داشت)، در سال “1098 ه”.ق” با پیشنهاد و در خواست شاه سلیمان از طرف وی به مقام شیخالاسلامی دارالسلطنه اصفهان منصوب شد و تا پایان سلطنت وی در این مسند باقی ماند. بعد از مرگ شاه سلیمان در سال “1105 ه”.ق” و جلوس شاه سلطان حسین بر تخت سلطنت، علامه مجلسی مجدداً از طرف شاه صفوی در منصب قبلی خود ابقا گردید و تا سال وفاتش “1110 ه”.ق” عهدهدار این
فعالیتهای سیاسی علامه مجلسی
نويسنده: ابوالفضل سلطان محمّدی
علامه مجلسی در مدت هفتاد و سه سال عمر خود با چهار تن از پادشاهان صفوی معاصر بود كه به ترتیب عبارتاند از:
ـ شاه صفی؛ جانشین شاه عباس اول “1038ـ1052 ه”.ق”؛
ـ شاه عباس دوم “1052ـ1077 ه”.ق”؛
ـ شاه سلیمان صفوی “1077ـ1106 ه”.ق”؛
ـ شاه سلطان حسین صفوی؛ آخرین پادشاه سلسله صفوی “1106ـ1135 ه”.ق”.
مجلسی بعد از رحلت آقا حسین خوانساری (كه منصب شیخالاسلامی را در زمان شاه سلیمان صفوی به عهده داشت)، در سال “1098 ه”.ق” با پیشنهاد و در خواست شاه سلیمان از طرف وی به مقام شیخالاسلامی دارالسلطنه اصفهان منصوب شد و تا پایان سلطنت وی در این مسند باقی ماند. بعد از مرگ شاه سلیمان در سال “1105 ه”.ق” و جلوس شاه سلطان حسین بر تخت سلطنت، علامه مجلسی مجدداً از طرف شاه صفوی در منصب قبلی خود ابقا گردید و تا سال وفاتش “1110 ه”.ق” عهدهدار این منصب بود.
بنا بر این، علامه مجلسی به مدت هفت سال در دوران سلطنت شاه سلیمان و نیز پنج سال در سلطنت شاه سلطان حسین و در مجموع مدت دوازده سال شیخالاسلام اصفهان بود. وی در این مدت به رسم معمول، منصب امامت جمعه و قضاوت شهر اصفهان را نیز به عهده داشتند. بعد از محقق كركی، ایشان از با نفوذترین علمای دوران صفوی بودند، به طوری كه بعضی از مخالفان، او را مخترع مذهب شیعه ملقب ساختند (2). علامه در مدت تصدیشان بر منصب شیخالاسلامی فعالیتهای سیاسی مهمی را انجام دادند كه به اجمال به چند مورد آن اشاره میشود.
1ـ مرحوم مجلسی بعد از به دست گرفتن اجرای احكام شرع در دوران سلطنت شاه سلیمان نخستین كاری كه انجام داد، شكستن بت كفار هند در شهر اصفهان بود: “روزی به گوش شیخ رسید كه جماعتی از كفار هند پنهانی بتی را كه در شهر اصفهان بوده، میپرستیدند. پس حكم شرعی به شكستن آن بت صادر كرد و سعی و تلاش كفار مؤثر نیفتاد و هر چه مال و منال و هدایا تقدیم همایونی نمودند كه بلكه آن داهیه را از سر معبود خودشان دفع كرده باشند، سودی نبخشید و بر حسب حكم نافذ آن عالم ربانی، بت را شكستند”.(3) اهمیّت این كار مرحوم مجلسی در آن بود كه وجود بت در پایتخت كشور مدعی شعار توحید و نفی شرك و بتپرستی، مایه ننگ آن محسوب میشد.این اقدام وی در زمان خود و بعد از وی مورد تحسین و ستایش عالمان دینی قرار گرفت. به گفته ملك الشعرا “این عمل در ترویج شیخ، فایدتی بزرگ حاصل نمود”.(4)
2ـ مورخان نوشتهاند: در مراسم تاجگذاری شاه سلطان حسین صفوی، شاه اجازه نداد كسی از صوفیان به رسم معمول شمشیر را زیب پیكر وی سازد، و در عوض انجام آن را از شیخالاسلام خواست.(5) علامه مجلسی با دست خود شمشیر سلطنت را به كمر شاه بست و خطبه مراسم تاجگذاری را نیز انشا نمود. شاه صفوی در مقام سپاس از این اقدام علامه اظهار داشت: در عوض این خدمت چه خواستهای دارند تا آنها را برآورده سازد. علامه مجلسی سه خواسته را عنوان كرد: نخست، منع شراب؛ دوم، منع جنگ طایفهها و سوم، منع دستجات كبوتربازی. شاه خواستههای ایشان را پذیرفت و بیدرنگ فرمان لازم را صادر كرد.(6)
در مورد خواسته دوم و سوم، باید اوضاع اجتماعی آن روز اصفهان و دیگر شهرهای ایران ملاحظه شود؛ چرا كه در آن عهد، اشخاصی در پی ارتكاب این اعمال موجب اذیت و آزار شهروندان میگشتند. جنگ طایفهها هم كه بنیانگذار آن شاه عباس اول بود،پیامدهای ناگواری از قبیل كشته و زخمی شدن عدهای بیگناه را به دنبال داشت،این دو مسأله از مسائل و مشكلات اجتماعی آن دوران محسوب میشد، به گونهای كه رفع این منكرات جز با فرمانهای حكومتی امكانپذیر نبود.
درخواست نخست،بسیار مورد توجه و دارای اهمیت بود. به نظر میرسد علامه مجلسی با تیزبینی و آیندهنگری كه داشت،متوجه انحطاط دولت مقتدر صفویه در آینده نه چندان دور شده بود؛ زیرا به گمان قوی، او از شرابخواری شاه سلیمان و درباریان فاسد، آگاه بود.
به گفته شاردن “نمیتوان باور كرد كه تاب و تحمّل این پادشاه در نوشیدن مشروب تا چه اندازه است… شاه تقریباً همیشه مست است… حتی این پادشاه، بزرگان و اشراف را نیز مجبور میكرد مشروب بخورند…”(7).
تاریخ صفویّه پر از گزارشهایی است كه موّرخان درباره میگساری پادشاهان آن دادهاند. در میان پادشاهان صفوّیه، جز شاه طهماسب و احتمالاً شاه اسماعیل اول و سلطان محمد خدابنده صفوی، بقیّه سلاطین این سلسله به میگساری و عیاشی آلوده بودند. اعتیاد به شراب در مورد جانشینان شاه عباس اوّل، یعنی شاه صفی، شاه عباس دوّم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین از حد گذشته بود.
با توجه به حاكمیت چنین شرایط نامناسب اخلاقی بر دربار صفوی و نیز جامعه آن روز میتوان گفت: علامه مجلسی از ابتدای تصدّی منصب شیخالاسلامی در پی فرصتی میگشت تا فرمان منع شراب را از شاه صفوی بگیرد، به گونهای كه خود شاه و درباریان را نیز فرا گیرد. با وجود احتمال آلوده شدن شاه جدید به باده نوشی و لزوم پیشگیری از آن، اظهار چنین
خواستهای به منظور اجرای یكی از احكام الهی، ضروری مینمود. بنابراین، آنچه وظیفه دینی و مسؤولیت سیاسی وی اقتضا میكرد، انجام داد.
البته بنا به گزارشهای تاریخی، اقدامات علامه مجلسی در جلوگیری از آلوده شدن شاه صفوی به باده نوشی، با توطئه مریم بیگم ـ عمه پدر شاه ـ با شكست مواجه شد و شاه سلطان حسین نیز مانند اعقاب و پدران خود به شراب ِ ممنوع آلوده گشت. به گفته مورخان “از آن به بعد سخت پایبند شراب شد، به طوری كه ندرتاً هوشیار دیده میشد و طبعاً دیگر قادر به تمشیت امور دولتی نبود.”(8)
نتیجه نادیده گرفتن این حكم شریعت، آن بود كه شاه سلطان حسین بر اثر افراط در باده نوشی و عیاشی چنان سست عنصر و بیاراده گشت كه در حمله افغان با دست خود تاج و تخت سلطنت را به محمود افغان تسلیم كرد.
3ـ از دیگر اقدامات سیاسی علامه مجلسی تألیف رساله مستقل ساده و روان فارسی به نام “آداب سلوك حاكم با رعیّت” را میتوان ذكر كرد. این رساله ترجمه عهدنامه مالك اشتر به ضمیمه سه حدیث دیگر است. از آنجا كه مسلك علمی علامه مجلسی، به مسلك اخباری نزدیك بوده، قهراً سیاستنامه را نیز با همان روش تألیف كرد. به نظر میرسد علامه مجلسی با مشاهده فساد دولتمردان صفوی و گرایش آنها به عیاشی، تجملگرایی، اسراف و تبذیر، راحتطلبی، ظلم و ستم نسبت به مردم و غفلت آنان از امور كشورداری، در صدد نگارش این رساله برآمد و هدف از تألیف آن را “تنبیه ارباب غفلت و اصلاح اصحاب دولت”(9) بیان كرد. تاریخ تحریر این رساله كه با عنوان “كیفیّت سلوك ولات عدل با كافّه عباد” نیز نامگذاری شد، بنا بر قولی به سال “1103 ه”.ق” در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی ذكر شده است.(10)
ـ شاه صفی؛ جانشین شاه عباس اول “1038ـ1052 ه”.ق”؛
ـ شاه عباس دوم “1052ـ1077 ه”.ق”؛
ـ شاه سلیمان صفوی “1077ـ1106 ه”.ق”؛
ـ شاه سلطان حسین صفوی؛ آخرین پادشاه سلسله صفوی “1106ـ1135 ه”.ق”.
مجلسی بعد از رحلت آقا حسین خوانساری (كه منصب شیخالاسلامی را در زمان شاه سلیمان صفوی به عهده داشت)، در سال “1098 ه”.ق” با پیشنهاد و در خواست شاه سلیمان از طرف وی به مقام شیخالاسلامی دارالسلطنه اصفهان منصوب شد و تا پایان سلطنت وی در این مسند باقی ماند. بعد از مرگ شاه سلیمان در سال “1105 ه”.ق” و جلوس شاه سلطان حسین بر تخت سلطنت، علامه مجلسی مجدداً از طرف شاه صفوی در منصب قبلی خود ابقا گردید و تا سال وفاتش “1110 ه”.ق” عهدهدار این منصب بود.
بنا بر این، علامه مجلسی به مدت هفت سال در دوران سلطنت شاه سلیمان و نیز پنج سال در سلطنت شاه سلطان حسین و در مجموع مدت دوازده سال شیخالاسلام اصفهان بود. وی در این مدت به رسم معمول، منصب امامت جمعه و قضاوت شهر اصفهان را نیز به عهده داشتند. بعد از محقق كركی، ایشان از با نفوذترین علمای دوران صفوی بودند، به طوری كه بعضی از مخالفان، او را مخترع مذهب شیعه ملقب ساختند (2). علامه در مدت تصدیشان بر منصب شیخالاسلامی فعالیتهای سیاسی مهمی را انجام دادند كه به اجمال به چند مورد آن اشاره میشود.
1ـ مرحوم مجلسی بعد از به دست گرفتن اجرای احكام شرع در دوران سلطنت شاه سلیمان نخستین كاری كه انجام داد، شكستن بت كفار هند در شهر اصفهان بود: “روزی به گوش شیخ رسید كه جماعتی از كفار هند پنهانی بتی را كه در شهر اصفهان بوده، میپرستیدند. پس حكم شرعی به شكستن آن بت صادر كرد و سعی و تلاش كفار مؤثر نیفتاد و هر چه مال و منال و هدایا تقدیم همایونی نمودند كه بلكه آن داهیه را از سر معبود خودشان دفع كرده باشند، سودی نبخشید و بر حسب حكم نافذ آن عالم ربانی، بت را شكستند”.(3) اهمیّت این كار مرحوم مجلسی در آن بود كه وجود بت در پایتخت كشور مدعی شعار توحید و نفی شرك و بتپرستی، مایه ننگ آن محسوب میشد.این اقدام وی در زمان خود و بعد از وی مورد تحسین و ستایش عالمان دینی قرار گرفت. به گفته ملك الشعرا “این عمل در ترویج شیخ، فایدتی بزرگ حاصل نمود”.(4)
2ـ مورخان نوشتهاند: در مراسم تاجگذاری شاه سلطان حسین صفوی، شاه اجازه نداد كسی از صوفیان به رسم معمول شمشیر را زیب پیكر وی سازد، و در عوض انجام آن را از شیخالاسلام خواست.(5) علامه مجلسی با دست خود شمشیر سلطنت را به كمر شاه بست و خطبه مراسم تاجگذاری را نیز انشا نمود. شاه صفوی در مقام سپاس از این اقدام علامه اظهار داشت: در عوض این خدمت چه خواستهای دارند تا آنها را برآورده سازد. علامه مجلسی سه خواسته را عنوان كرد: نخست، منع شراب؛ دوم، منع جنگ طایفهها و سوم، منع دستجات كبوتربازی. شاه خواستههای ایشان را پذیرفت و بیدرنگ فرمان لازم را صادر كرد.(6)
در مورد خواسته دوم و سوم، باید اوضاع اجتماعی آن روز اصفهان و دیگر شهرهای ایران ملاحظه شود؛ چرا كه در آن عهد، اشخاصی در پی ارتكاب این اعمال موجب اذیت و آزار شهروندان میگشتند. جنگ طایفهها هم كه بنیانگذار آن شاه عباس اول بود،پیامدهای ناگواری از قبیل كشته و زخمی شدن عدهای بیگناه را به دنبال داشت،این دو مسأله از مسائل و مشكلات اجتماعی آن دوران محسوب میشد، به گونهای كه رفع این منكرات جز با فرمانهای حكومتی امكانپذیر نبود.
درخواست نخست،بسیار مورد توجه و دارای اهمیت بود. به نظر میرسد علامه مجلسی با تیزبینی و آیندهنگری كه داشت،متوجه انحطاط دولت مقتدر صفویه در آینده نه چندان دور شده بود؛ زیرا به گمان قوی، او از شرابخواری شاه سلیمان و درباریان فاسد، آگاه بود.
به گفته شاردن “نمیتوان باور كرد كه تاب و تحمّل این پادشاه در نوشیدن مشروب تا چه اندازه است… شاه تقریباً همیشه مست است… حتی این پادشاه، بزرگان و اشراف را نیز مجبور میكرد مشروب بخورند…”(7).
تاریخ صفویّه پر از گزارشهایی است كه موّرخان درباره میگساری پادشاهان آن دادهاند. در میان پادشاهان صفوّیه، جز شاه طهماسب و احتمالاً شاه اسماعیل اول و سلطان محمد خدابنده صفوی، بقیّه سلاطین این سلسله به میگساری و عیاشی آلوده بودند. اعتیاد به شراب در مورد جانشینان شاه عباس اوّل، یعنی شاه صفی، شاه عباس دوّم، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین از حد گذشته بود.
با توجه به حاكمیت چنین شرایط نامناسب اخلاقی بر دربار صفوی و نیز جامعه آن روز میتوان گفت: علامه مجلسی از ابتدای تصدّی منصب شیخالاسلامی در پی فرصتی میگشت تا فرمان منع شراب را از شاه صفوی بگیرد، به گونهای كه خود شاه و درباریان را نیز فرا گیرد. با وجود احتمال آلوده شدن شاه جدید به باده نوشی و لزوم پیشگیری از آن، اظهار چنین
خواستهای به منظور اجرای یكی از احكام الهی، ضروری مینمود. بنابراین، آنچه وظیفه دینی و مسؤولیت سیاسی وی اقتضا میكرد، انجام داد.
البته بنا به گزارشهای تاریخی، اقدامات علامه مجلسی در جلوگیری از آلوده شدن شاه صفوی به باده نوشی، با توطئه مریم بیگم ـ عمه پدر شاه ـ با شكست مواجه شد و شاه سلطان حسین نیز مانند اعقاب و پدران خود به شراب ِ ممنوع آلوده گشت. به گفته مورخان “از آن به بعد سخت پایبند شراب شد، به طوری كه ندرتاً هوشیار دیده میشد و طبعاً دیگر قادر به تمشیت امور دولتی نبود.”(8)
نتیجه نادیده گرفتن این حكم شریعت، آن بود كه شاه سلطان حسین بر اثر افراط در باده نوشی و عیاشی چنان سست عنصر و بیاراده گشت كه در حمله افغان با دست خود تاج و تخت سلطنت را به محمود افغان تسلیم كرد.
3ـ از دیگر اقدامات سیاسی علامه مجلسی تألیف رساله مستقل ساده و روان فارسی به نام “آداب سلوك حاكم با رعیّت” را میتوان ذكر كرد. این رساله ترجمه عهدنامه مالك اشتر به ضمیمه سه حدیث دیگر است. از آنجا كه مسلك علمی علامه مجلسی، به مسلك اخباری نزدیك بوده، قهراً سیاستنامه را نیز با همان روش تألیف كرد. به نظر میرسد علامه مجلسی با مشاهده فساد دولتمردان صفوی و گرایش آنها به عیاشی، تجملگرایی، اسراف و تبذیر، راحتطلبی، ظلم و ستم نسبت به مردم و غفلت آنان از امور كشورداری، در صدد نگارش این رساله برآمد و هدف از تألیف آن را “تنبیه ارباب غفلت و اصلاح اصحاب دولت”(9) بیان كرد. تاریخ تحریر این رساله كه با عنوان “كیفیّت سلوك ولات عدل با كافّه عباد” نیز نامگذاری شد، بنا بر قولی به سال “1103 ه”.ق” در زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی ذكر شده است.(10)
پی نوشت ها :
1- میرزا محمد علی مدرس، ریحانةالادب، ج5، ص246.
2- همان، ص194.
3- مهین پناهی،علامه مجلسی و آثار فارسی او،ص66 و 67.
4- لارنس لكهارت، انقراض سلسله صفویّه، ترجمه دكتر دولت شاهی،ص44 و سید عبدالحسین خاتون آبادی، وقایع السنین و الأعوام، ص541.
5- لارنس لكهارت، همان و حسن طارمی،علامه مجلسی،ص97.
6- لارنس لكهارت،همان،ص46.
7- همان.
8- علامه محمد باقر مجلسی، بیست و پنج رساله فارسی، ص135.
9- سید مصلح الدّین مهدوی، زندگینامه علامه مجلسی، ج2،ص203.
10- علامه محمد باقر مجلسی، حیاتالقلوب، ج1،مقدمه.
منبع: www.nezam.org
/خ