فقاهت شریف رضی (1)
شیخ مفید – رحمه الله علیه – از حسین بن علی علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمودند: «بار الها! تو را سپاس می گویم که ما را به واسطه نبوّت پیامبرت گرامی داشتی و به ما قرآن آموختی و در دین ما را صاحب تفقّه و ادراکی فراتر از علم نمودی، به ما چشم و گوش و دل ارزانی داشتی و ما را از شاکرین قرار دادی» (1) شیخ کلینی از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمودند: «کمال به شکل کامل خود، در تفقّه در دین، صبر بر مصیبت و صبر بر تنگی روزی متجلّی می شود» (2)
طبرسی نیز در کتاب الإحتجاج از امام حسن عسگری علیه السلام نقل می کند که فرمودند: «هر آن کس از فقیهان دین که پرهیزگار باشد، دین خود را حفظ کند و با هوا و هوسش مقابله نماید و در برابر امر مولای خویش، اطاعت پیشه کند، بر عوام و عموم مردمان است که از او تقلید کنند.» (3)
فقفها – رضوان الله علیهم – محافظان شریعت و نگاهبانان دینند؛ و آنها را بر ما حقوق بسیاری است؛ چرا که در راه خدا و به منظور حفظ قرآن و حدیث از هرگونه تحریف و تغییر، رنج های بسیار تحمّل نموده و تلاش های بسیاری کرده اند.
از جمله راه های سپاسگزاری و ادای حقّی که ایشان بر گردن ما دارند، آن است که آنها را نه تنها به فراموشی نسپاریم، بلکه از
آنها به نیکویی یاد کنیم و از آثار ارزشمند و خدمات دینی آنها و زنده نگاه داشتن شیوه ائمه معصومین – علیهم السّلام – سخن به میان آوریم.
از جمله این فقیهان، سیّد بزرگوار، ابوالحسن محمّد بن حسین بن موسی، مشهور به شریف رضی رحمه الله علیه است؛ وی برادر سیّدِ شریف مرتضی بوده که از خاندان امیر المؤمنین علی علیه السلام به شمارند، و از آنجا که وی در شعر و ادب و تفسیر و حدیث به شهرت رسیده است و از دستاوردهای فقهی ایشان، جز در برخی کتب، سخنی به میان نیامده، لذا بر آن شدیم تا مقاله ای گویا درباره مقام فقهی وی به رشته تحریر در آوریم؛ و در ضمن، به این نکته نیز اعتراف داریم که شریف رضی، شاعری توانا، ادیبی زبردست، مفسّری بزرگ و آگاه و مطلّع به حدیث و کتب روایی بوده است و آثار جاودانه ای که از او به جای مانده، مانند «دیوان شعر» او، و تلخیص البیان و المجازات النبّویه در ادبیات و حقائق التأویل در تفسیر قرآن و نهج البلاغه و خصائص الأئمه در حدیث، خود گواه روشنی بر تبحّر وی، در این علوم است.
ما برای اثبات مهارت شریف رضی در زمینه فقه، به شش دلیل تمسّک جسته ایم.
1. دلایلی که نشان می دهد که وی، فقه را آموخته و در نزد فقهای بزرگ، شاگردی نموده است.
2. کتابی که درباره فقه تطبیقی تألیف نموده است.
3. مناظرات و احتجاجات فقهی وی.
4. وی نه تنها منصب قضاوت، بلکه منصب قاضی القضاتی را عهده دار بوده، و در عصر خویش به مقام پیشوایی شیعیان نیز نایل آمده است.
5. مباحث فقهی که در نوشته ها تألیفات وی می یابیم.
6. تصریح برخی از بزرگان به فقاهت وی.
1. آموختن فقه و شاگردی شریف رضی نزد فقیهان بزرگ
این أبی الحدید نقل کرده است که: «فخّار بن معدّ علوی موسوی – رضی الله عنه برایم روایت کرده است که : فقیه امام، أبو عبدالله محمّد بن نعمان، شیخ مفید، فاطمه – سلام الله علیها – دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را خواب می بیند در حالی که او در مسجد خودش در کرخ بود، بر وی داخل شدند و دو فرزندشان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام – همراهشان بسودند. حضرت فاطمه (س) آن بزرگوار را به شیخ مفید سپرده و به او فرمودند: « این دو را فقه بیاموز!» شیخ شگفت زده از این خواب بیدار شد. هنگامی که صبح همان شب که رؤیا را دیده بود، فرا رسید، در مسجد، فاطمه دختر ناصر، بر او وارد شد، در حالی که کنیزان وی اطرافش بودند و فرزندانش محمّد رضی و مرتضی که کودک بوند، پیش رویش. شیخ برخاست و به او سلام کرد. فاطمه گفت: ای شیخ! این دو فرزندان من هستند. آنان را به نزد شما آوردم تا به آنها فقه بیاموزید.
شیخ گریست و داستان رؤیایش را برای فاطمه باز گفت و تعلیم آن دو را بر عهده گفت؛ خدای تعالی نیز در آن دو، نعمت بخشید و درهای علم و فضیلت را چنان بر آنان گشود که در سراسر دنیا شهرت یافتند و تا زمان باقی است، یاد آنان نیز به جای می ماند. (4)
شریف رضی نقل کرده است که «از شیخمان، أبوبکر محمّد بن موسی خوارزمی – عفا الله عنه – در زمانی که نزد او به قرائت مشغول بودم، شنیدم که در اعتراض به ذکر اختلاف در وجوب نکاح می گفت …» (5)
در جایی دیگر گفته است که : «از استادمان، أبوبکر محمّد بن موسی خوارزمی – رِحمَه الله – در آن هنگام که قرائت را نزد وی به پایان رساندم، درباره این مسأله از کتاب الطهاره سؤال کردم که ….» (6)
و نیز نقل کرده است که : «شیخ ابوبکر محمد بن موسی الخوارزمی – أدامَ الله توفیقه – زمانی که «مختصر» ابی جعفر طحاوی را نزد او می خواندم، چون به این مسأله رسیدم، گفت: …» (7)
همچنین نقل کرده است که :« وقتی نزد شیخمان، ابوبکر، محمد بن موسی خوارزمی «مختصر» أبوجعفر طحاوی را می خواندم، حاشیه ای از قول ایشان بر این کتاب نوشتم و چون به این مسأله از کتاب النّکاح رسیدم …» (8)
نیز، گفته است: « شیخ ما، ابوبکر، محمّد بن موسی خوارزمی به من گفت: روایت حسن بن زیاد در این باره با قول محمّد بن حسن مخالف است؛ زیرا محمّد در این مسأله می گوید که: وصیّت شامل فرزند و نوه پسری می شود و نوه دختری را در بر نمی گیرد.» (9)
و همچنین گفته است: « قاضی القُضاه، أبوالحسن، عبد الجبّار بن أحمد، در آن زمان که نزد وی، کتابش را، موسوم به العمده فی أصول الفقه می خواندم، برایم ذکر کرده است که …» (10)
و نقل کرده است که : « در حاشیه ای که از قول قاضی القضاه، ابوالحسن عبدالجبّار ابن احمد – أدام الله توفیقه- به هنگام خواندن کتاب او، موسوم به تقریب الأصول نوشته ام، که …» (11)
گفته است که : «در آن هنگام که من نزد قاضی القضاه، أبوالحسن، عبد الجبّاربن احمد، اوایل کتاب معروف به شرح الأصول الخمسه او را می خواندم، در حاشیه ای به نقل از او آوردم که …» (12)
و در جای دیگر بیان می کند که: « از جمله مواردی که من حاشیه ای از قول قاضی القضاه أبی الحسن عبد الجبّاربن احمد نوشته، هنگامی بوده است که در خلال قرائت، به سخن درباره رؤیت رسیدم و بدانجا که هر کس در قبول خبر واحد، شرط کند که راوی آن عادل باشد ….» (13)
و گفته است که :« این مسأله را أبوالحسن کرخی در بحث «الأشربه» از کتاب «مختصر» خود ذکر کرده است … و من بخشی از این کتاب را – منظورم مختصر أبی الحسن کرخی است – نزد قاضی أبو محمد عبدالله بن محمّد اسدی أکفانی خوانده ام و وی اجازه روایت و نقل بقیه کتاب را به من داده است.
خود او هم، این کتاب را از أبوالحسن کرخی شنیده و فرا گرفته است. همچنین، نزد این قاضی بخشی از کتاب «المزنی» در علم [فقه] شافعی را خوانده ام و او اجازه روایت بقیه آن را به من داده است؛ روش وی در فرا گرفتن این کتاب بسیار عالی است؛ چرا که وی از پدرش، و او از جدّش و وی نیز از ابو ابراهیم مزنی که عراقی مذهب بود، روایت کرده است و تنها مسأله ای که وجود دارد، آن است که جدّ و پدر قاضی – بر طبق آنچه برای من نقل شده – شافعی مذهب بوده اند.» (14)
اینان چهار تن از فقهای شیعه، شافعی و حنفی بودند که سیّد رضی در زمینه فقه و اصول نزد آنان شاگردی کرده است و احتمال دارد پنجمین آنها، أبو اسحاق ابراهیم بن احمد بن محمّد طبری – فقیه مالکی – باشد که در سال 393 در گذشته است. برای اطّلاع بیشتر به «المنتظم» ابن جوزی و «الفوائد الرّضویّه» نوشته محدّث قمی مراجعه شود.! (15)
2. تألیف کتابی در فقه تطبیقی
شیخ نجاشی در فهرست خود آورده است که: محمد بن حسن بن موسی … شاعری ممتاز بوده که صاحب کتاب هایی نیز هست. از جمله این کتاب ها «حقایق التأویل»، «مجاز القرآن»، «خصایص الأئمه»، «نهج البلاغه»، «الزّیادّات فی شعر أبی تمام» و کتاب حاشیه ای بر اختلاف فقهاست … » (16)
علّامه طهرانی نیز در الذریعه نقل کرده است که : «مسائل الخلاف» کتابی است از سید شریف مرتضی که در «الفهرست» [از شیخ طوسی] آمده است و نجاشی از آن با عنوان «شرح مسائل خلاف» یاد کرده است.» (17)
نیز گفته است که: « تعلیق و حاشیه در زمینه اختلاف فقهاء متعلّق به شریف رضی است که نجاشی از آن یاد کرده است و شاید هم این حاشیه درباره مسائل مورد اختلاف در فقه، از آن برادرش، شریف مرتضی باشد، چنان که در الفهرست آمده است، یا شرح مسائل اختلاف متعلّق به خود او باشد، همان طور که نجاشی گفته است.» (18)
شیخ حرّ عاملی درباره یکی از اجازه های خود می گوید: « من به او [شیخ محمّد فاضل مشهدی] اجازه دادم که کتاب نهج البلاغه …. و مسائل اختلاف فقها و دیگر تألیفات سیّد رضی را از جانب من روایت کند.»
حال آن که در این عبارت سخنی از حاشیه و شرح نیامده است. (19)
3. مناظرات و احتجاجات فقهی سیّد رضی
سید رضی آمده است که : « ابو عبد الله محمّد بن یحیی بن مهدی جرجانی، فقیه عراقی که در فقه پیشتاز بوده، با من همراه شد تا به مذاکره در خصوص مطلبی از لغزش های مذهب شافعی – که پیش تر از بدان اشاره کردم – و موارد تردید پیروان این مذهب در زمینه پیشتاز بودن شافعی در علم لغت علاوه بر علم شریعت پرداخته و مطالب و مواضعی را که بر شافعی در کتبش وارد شده است، بیان کنیم» (20)
و در المجازات النبّویه نیز نقل کرده است که : «ابو عبدالله محمّد بن یحیی جرجانی فقیه، به من گفته است که » نزد اصحاب ما، نماز برتر از روزه است؛ زیرا نماز خودداری و پرهیزی را که در روزه وجود دارد، داراست و علاوه بر این، در آن، خشوع و تلاوت قرآن نیز هست …» (21)
شهید اوّل در کتاب «الذّکری» آورده است که:
« اگر شخصی که باید نماز شکسته بخواند، عمداً نمازش را کامل بخواند، نمازش باطل است؛ چرا که قصر و شکسته خواندن نماز، تکلیف و واجب است. این مسأله زمانی صادق است که انسان عالم به تکلیف خود – یعنی شکسته خواندن نماز – باشد؛ اما اگر به این حکم جاهل باشد، بنابر قول مشهور؛ اعاده نماز در وقت یا خارج از وقت لازم نیست … .
ما حدیث صحیحی از محمّد بن مسلم در اختیار داریم که از ابو جعفر علیه السلام درباره کسی که در سفر، نمازش را کامل بخواند، فرموده اند: «اگر آیه تقصیر[که در مورد شکسته خواندن نماز در سفر است] بر شخصی خوانده و برای او تفسیر شود و با این حال او نمازش را کامل بخواند، باید نماز خود را اعاده کند؛ اما اگر این آیه بر او خوانده نشده و وی نسبت به حکم، آگاهی نداشته باشد، پس هیچ اعاده ای بر عهده او نیست». آوردن جمله: «لا إعاده علیه» [هیچ اعاده ای بر عهده او نیست] که به صورت نکره در سیاق نفی آمده، افاده عموم می کند و اشاره به این نکته دارد که نه در وقت و نه در خارج آن، اعاده نماز واجب نیست. شریف رضی از برادرش مرتضی رضی الله عنه در مورد این حکم سؤال کرد و گفت:
اجماع فقها بر این است که هر کس نماز گزارد، در حالی که احکام آن را نداند، غیر مکفی است، و نیز جهل به تعداد رکعات، جهل به احکام آن است؛ پس از غیر مکفی است. سیّد مرتضی پاسخ داد: تغییر حکم شرعی به علّت جهل، جایز است؛ هر چند که
عذر و بهانه جاهل، قابل قبول نباشد. (22)
شهید ثانی نیز در روض الجنان، نقل کرده است که:
«اگر کسی نماز شکسته را کامل بخواند، در حالی که نسبت به واجب بودن شکسته خواندن نماز جاهل باشد، بنا بر قول مشهور، اعاده نماز، مطلقاً لازم نیست و این مطلب، بنا بر حدیث صحیح محمّد بن مسلم، نقل می شود؛ اما ابو صلاح و ابن جنید در این زمینه با وی مخالفند و اعاده را به هنگام وقت نماز، بر شخص واجب می دانند، و برخی از مذاهب هستند که اعاده نماز را برای کسی که با وجود واجب بودن قصر و شکسته خواندن آن، کامل می خواند، واجب می دانند؛ چرا که تعداد رکعات آن زیاد شده و این با تعداد رکعات نماز شکسته، منافات دارد.
سخنی که سیّد رضی برای برادرش سیّد مرتضی – رَحِمَهما الله – نقل می کند، تأیید کننده این حکم نماز درباره جاهل است که اجماع بر این قرار گرفته است که هر کس نمازی را به جای آورد که احکامش را نداند، غیر مکفی است و جهل به تعداد رکعات، جهل به احکام آن است وغیر مکفی است و سیّد مرتضی نیز در پاسخ آورده است که: تغییر حکم شرعی به سبب جهل جایز است؛ هر چند که جاهل عذری نداشته باشد. (23)
پینوشتها:
1- الارشاد للمفید، صص 215-214، چاپ آخوندی.
2- الکافی: ج 1، ص 32، چاپ آخوندی.
3- الاحتجاج، نوشته طبرسی، ص 225، چاپ سال 1350 هـ.
4- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 14، چاپ لبنان، در 4 مجلد، و فخار بن معد از بزرگان شیعه بوده است که در سال 630 هـ وفات یافته است.
5- المجازات النبویه، صص 86-85. خوارزمی شیخی بود از اهالی ری و فقیه ایشان، که ریاست و مسند فتوا دادن در مذهب ابوحنیفه به او ختم شد. وی در سال 403 هـ وفات یافت.
6- المجازات النبویه، صص 144-143.
7- تلخیص البیان: ص 205، چاپ بغداد و ص 280 چاپ مصر.
طحاوی، در مذهب حنفی، پیشوای فقه بود. وی در سال 331 هـ وفات یافت.
8- حقائق التأویل، صص 86-85.
9- حقائق التأویل ص 115.
10- المجازات النبویه، ص 18، و قاضی القضاه، شافعی معتزلی بود که در سال 415 هـ وفات یافت.
11- تلخیص البیان، ص 212، و تقریب الأصول احتمال دارد که در زمینه اصول فقهی باشد.
12- المجازات النبویه، ص 362، این کتاب ظاهر در مورد اصول عقاید است.
13- به کتاب المجازات النبویه، ص 48 مراجعه نمایید.
14- حقائق التأویل، ص 346، اکفانی، حنفی و عراقی مذهب بوده است و در سال 405 هـ وفات یافته است.
15- المنتظم، ج 7، ص 223 و الفوائد ص 498.
16- رجال نجاشی، ص 311.
17- الذریعه، ج 20، ص 345 و ج 14، ص 64.
18- الذریعه، ج 4، ص 322.
19- البحار، ج 110، ص 115 در مورد اجازه دادن به شیخ محمد فاضل مشهدی – رحمه الله علیه.
20- حقائق التأویل، ص 496. جرجانی صاحب کتاب شرح جامع کبیر شیبانی در مورد فروع فقه حنفی است. وی در سال 398 هـ وفات یافت.
21- المجازات النبویه، ص 189.
22- الذکری: سومین مطلب در احکام قصر، مسأله اول.
23- روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان: 389. و به فرائد الأصول شیخ انصاری – ص 299 مراجعه شود.
منبع:سالنمای النهج، شماره 6-8.
/ج