فقه و مراحل تربیت
با توجه به تحولات و پیشرفتهایی که در خصوص مراحل رشد و تربیت حاصل شده، اکنون در تعلیم و تربیت جدید، بر اساس مراحل رشد، «مراحل تربیت» تعریف شده است و بر اساس این مراحل گفته می شود که وظایف مربیان چیست. در اینجا باید موضعمان را درباره این مراحل مشخص کنیم که آیا اینها را قبول داریم یا نه و آیا این کارشناسی ها را معتبر می دانیم یا نمیدانیم؟ فقه باید در اینجا وظایف را مشخص کند.
همین گونه در زمینه ابزارها، روشها و شیوههای متکثری که امروز برای تعلیم و تربیت وجود دارند، باید موضع فقهی ما در قبال اینها روشن شود. همچنین روشها و اصولی که مطرح اند در این قلمرو جای می گیرند. از جمله این مباحث که به نحوی ریشه در سنت ما هم دارد، بحث انواع علوم علوم واجب، علوم محرم و….) است. این بحث به شکل بسیطی در فقه مطرح شده، ولی با تحولاتی که امروز در علوم ایجاد شده است و با ملاحظه عناوین ثانوی و کلی باید وضعیت آنها را مشخص کنیم. اینها بعضی از قلمروهایی هستند که در فقه تربیت باید مورد بحث قرار گیرند.
همان گونه که عرض شد، موضوعات فقه، یا توقیفی اند و به خود شرع برمی گردند یا موضوعاتی عرفی اند. موضوعات عرفی، هم گاهی بسیط اند و گاهی به سبب تحول علوم، دامنه و بعد علمی پیدا می کنند. بخش هایی از فقه التربیه از همین قسم آخر و میان رشته ای است. تلاش علمی و اجتهاد در عرصه فقه التربیه کار دشواری است. از یک سو باید همه پیش نیازها یا حد نصاب آشنایی و آگاهی به تعلیم و تربیت در پژوهشگر این رشته جمع شود تا توانایی شناخت علمی موضوعات را داشته باشد یا دست کم این توانایی را داشته باشد که وقتی به کارشناسان مراجعه می کند بتواند بفهمد و خودش هم به اطمینانی برسد. به این لحاظ، از حیث موضوع، آگاهی مناسب و نسبتا پیشرفته به موضوعات لازم است؛ یعنی نوعی تخصص در حوزه علوم تربیتی ضرورت دارد.
از سوی دیگر وقتی فرد می خواهد وارد بحث فقهی شود و تعیین حکم کند، باید همان مسیری را که برای اجتهاد تعیین شده است بپیماید و همه پیش نیازهای اجتهاد را بگذراند؛ از ادبیات عرب گرفته تا قواعد و اصولی که برای دسترسی به اجتهاد لازم اند. در اینجا کار، مثلا با «فقه عبادات» متفاوت است. در فقه عبادات، تخصص های موضوعی، گسترده و پیچیده نیست؛ چون از خود فقه گرفته می شود، اما در اینجا تخصص های موضوعی لازم است و فرد باید با تعلیم و تربیت آشنایی کافی داشته باشد و چون تخصص های حکمی و معمولی لازم دارد، باید با اجتهاد آشنا باشد و مبانی و منابع و روشها را هم بشناسد.
سیر فکری خود من این طور بود که پانزده سال قبل که با حوزه مسائل تعلیم و تربیت آشنایی پیدا کردم و وارد تدریس و تحقیق شدم، متوجه شدم که اگر بخواهیم به نظام تربیتی اسلام دست پیدا کنیم، باید به قلمروها، و لایه های اصلی برگردیم که عبارت اند از: فلسفه تربیتی، اخلاق تربیتی و فقه تربیتی. البته این کار با مراجعه به منابع اصیل و روش درست میسر است. بنابراین، بنده از همان لایه رویین شروع کردم، ولی اندکی که به عمق و لایه های زیرین پرداختم، دیدم که از همان سنت های خودمان سردر می آوریم. در واقع ما باید دانش های گذشته خودمان را در قلمروهای نو بازسازی کنیم و اینجاست که باید تحولات جدید حوزه با سنت گره بخورند و اینکه اینها جدا از سنت باشند، اصلا کار بی ریشه ای است که ما را به انحرافاتی هم مبتلا می کند. ما حتما باید اینها را به سنت ها و مبانی خودمان گره بزنیم. این سیر در ذهن من انجام گرفت تا اینکه به این حوزه رسیدم. یکی از این لایه های عمیق، همان فقه تربیت بود.
در اینجا باید تأکید کنم که وقتی این مباحث را به مباحث کهن و سنتی و اصیل خود پیوند می زنیم – و باید هم پیوند بزنیم – عملا در آنجا هم گاهی باید تجدیدنظرها و بازسازی هایی بکنیم تا بتوانیم با روشهای اجتهادی به موضوعات جدید جواب بدهیم. ولی به هر حال، باید داد و ستد وجود داشته باشد و همه چیز به ریشه ها برگردد.
یک توصیه کلی هم درباره قلمروهای دیگر علوم انسانی دارم. در علوم انسانی – اجتماعی، مثلا در حوزه اقتصاد یا سیاست هم پیشتر کارهایی شده، ولی حوزه تربیت، مدیریت، ارتباطات اجتماعی، هنر، و پاره ای از موارد دیگر، قلمروهای جدیدی هستند که حتما باید به فلسفه و فقه اینها بپردازیم و در این زمینه، از علوم انسانی و اجتماعی مرتبط با این قلمروها بهره بگیریم. در خصوص تدریس فقه التربیه باید بگویم که از سالها قبل با حضور و مشارکت جمعی از دانش پژوهان و فضلا و پژوهشگران حوزه، این حرکت آغاز شد و همچنان ادامه دارد و امیدوارم به زودی بخشی از این درس ها، که با همت گروهی از دوستان در دست تقریر و آماده سازی است، منتشر شود.
اینکه در قلمروهایی که دائم کار شده، دقتهای جدیدی بکنیم کار خوبی است و این نباید در حوزه متروک شود. اما وظیفه حوزه این است که قلمروهای خودش را گسترش بدهد و به عرصه های جدید توجه کند؛ چه به لحاظ محتوا، چه به لحاظ صورت بندی های جدید و چه به لحاظ نظام پردازی در این حوزه ها. اینها همه رسالتهای حوزه اند. من رسالت حوزه را بسیار فراتر از شرایط جاری و متداول آن میدانم. البته خوشبختانه در دهه های اخیر شاهد آن هستیم که حوزه به سمت مباحث جدید و بسط رسالت خود می رود، اما تأکید می کنم که پرداختن به این قلمروهای جدید، باید از موضع روش اجتهادی و سنت دیرپای حوزه باشد. نباید بریده از آن باشد و به این قضایا نگاه سطحی شود. معتقدم فقه تربیت و فقه مدیریت و فقه روابط اجتماعی می توانند، دست کم یک کتاب فقهی مناسب باشند و اجتهاد در آن هم معقول و متصور است. زمینه کار هم موجود است. ما فضلایی داریم که به این مباحث پرداخته اند و اگر مدتی کار کند، طبعا می توانیم کسانی داشته باشیم که گرایش تخصصی فقهشان در همین زمینه ها باشد. در همین باره، در جامعة المصطفى العالمیه (مرکز جهانی علوم اسلامی سابق) «مدرسه تخصصی فقه» تأسیس شده است که به تخصصی کردن و ایجاد گرایشهای جدید برای فقه می پردازد و تلاش شده است با نگاهی نو، به این عرصه جدید و باور و اندیشه قدیمی بنگرد.
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸