طلسمات

خانه » همه » مذهبی » فلسفه ، تعریف ، اقسام و جایگاه شفاعت

فلسفه ، تعریف ، اقسام و جایگاه شفاعت

در ابتدا گفتنی است؛ خداوند متعال نظام جهان را در امور مادی و معنوی براساس حکمت و استواری قرار داده است و فواید متعددی برای آن مترتب کرده است. به طور مثال خداوند می تواند به یک اراده تمام درختان را سر سبز کند اما نظام دنیا را بر این اساس قرار داده که باغبان ها تلاش کنند و رشد درخت در یک سیر طبیعی انجام پذیرد تا استعدادها به فعلیت برسد. زیبائیها برای مردم بیشتر جلوه کند و … در امور معنوی نیز همین طور است خداوند متعال می تواند به طورمستقیم هر کس را بخواهد بیامرزد اما گاهی اولیاء و امامان را واسطه قرار می دهد و این واسطه فواید متعددی دارد؛ از آن جمله، تشخیص گناهکاری که نافرمانی خدا کرده به طور طبیعی و فطری اگر بتوانند کسی را واسطه کند راحت تر به این کار اقدام می کنند. و از سوی دیگر شفاعت امامان نشان دهنده مقام آنان نزد خداوند است. و وقتی مردم، برخی مشکلات شان به واسطه امامان حل می کنند، موجب محبت و رغبت به سوی امامان و استفاده از مقام علمی و معنوی آنان می شود و در هدایت هر چه بیشتر مردم موثر خواهد بود. جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:

یک. استحقاق شفاعت

شفاعت یکى از مظاهر رحمت گسترده الهى است و به اراده خدا و رضایت او، شفیعان اجازه شفاعت دارند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى است که شخص مجرم واسطه اى پیدا مى کند و از طریق پول و قدرت، او را وادار مى کند تا بر قاضى و حاکم تأثیر بگذارد. در شفاعت، همه چیز تنها و تنها برخاسته از اراده حکیمانه خداوند است و او به شفیع اجازه مى دهد تا بر اساس اراده و خواست الهى، در مورد برخى بندگان – که استحقاق عفو الهى را دارند – شفاعت کنند.
شفاعت اولیاى الهى، بى حساب و گزاف نیست. تأمّل و درنگ در شرایط شفاعت و شفاعت شوندگان، آشکار مى سازد که شفاعت در حقیقت، پاداش و جایزه الهى به کسانى است که در دنیا اهل ایمان و عمل صالح بوده اند؛ یعنى، بر خلاف پارتى بازى – که امرى ناروا و ناحق است و بر پایه استحقاق افراد نیست – شفاعت بر مبناى استحقاق و قابلیت افراد استوار است. آنان این قابلیت را به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا، تحصیل کرده اند.

دو. قانون شفاعت

شفاعت قانونى حکیمانه و بر اساس رحمت و فضل الهى است و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمان است.
به عنوان مثال در قوانین کشورها، طبق یک ماده قانونى، کسى که مرتکب جرم خاصى شود، باید پنج سال زندانى بکشد و طبق ماده قانونى دیگر هر مجرمى که واجد شرایط عفو باشد، قبل از تحمل دوره کامل حبس، مورد عفو قرار گرفته و آزاد مى شود.
عفو چنین مجرمى، نه تبعیض است و نه نقض قانون؛ بلکه بر اساس قانون دیگرى است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمان و برخاسته از قابلیت شخص مجرم است.

سه. عدم تبعیض در شفاعت

خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشى ندارد و بین بندگان در امکان بهره مندى از قانون شفاعت، تبعیضى قائل نمى شود.
هر انسانى قادر است با تحصیل شرایط، از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروى قرار دهد؛ یعنى، شفاعت، قانونى عام و فراگیر و با اعلام قبلى است؛ بر خلاف پارتى بازى که به صورت گزینشى، فردى، غیرفراگیر و نامبتنى بر پایه استحقاق است

یک. تعریف شفاعت

«شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و میانجى گرى است. در گفت وگوهاى روزمره، به وساطت و میانجى گرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى – به منظور عفو مجرمى یا برآوردن حاجت کسى – شفاعت گفته مى شود.
این معنا برآمده از ریشه لغوى این کلمه است؛ زیرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج – در مقابل «وتر» به معناى فرد – گرفته شده است. المقاییس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فیروزآبادى، قاموس المحیط، ماده شفع، ج 3، ص 45. گویا شخصى که متوسّل به شفیع مى شود، نیروى خود را به تنهایى براى رسیدن به مقصود کافى نمى بیند؛ بدین جهت نیروى شفیع و میانجى را به آن ضمیمه مى کند تا به مقصود خود نایل آید.
در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر – خواه در دنیا و خواه در آخرت – است».

دو. جایگاه شفاعت

1. در بینش توحیدى، خداوند مبدأ هستى است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فیض الهى اند.
2. خداوند، عالم هستى را بر اساس «نظام اسباب و مسببات» بنیان نهاده است و تحقق هر پدیده و پیدایش هر نوع اثرى در این عالم، از طریق سبب و علّت خاصى صورت مى گیرد؛ یعنى، اراده حکیمانه او به تحقّق امور، از طریق اسباب معیّن، تعلق گرفته است. امام صادق(ع) مى فرماید: «ابى اللّه ان یجرى الاشیاء الاّ بأسباب، فجعل لکل شى ءٍ سبباً»؛ «خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسباب فراهم آورد، پس براى هر چیزى سببى قرار داده است» میزان الحکمه، ح 8166، ج 3، ص 1231..
در نتیجه: عالم هستى – که یک پارچه تجلّى فیض و عطاى خداوند است – مجموعه اى به هم پیوسته از اسباب و مسبب ها است.
خداوند فیض خود را – اعم از مادى و معنوى – از طریق سبب ها و علّت ها اعطا مى کند و اینها واسطه هاى فیض او است. «نقش اسباب و علل، وساطت در رسیدن فیض الهى به مخلوقات (شفاعت) است».
به تعبیر دیگر «شفاعت»، همان سبب بودن و تأثیرگذارى اسباب بر طبق نظام حاکم بر عالم هستى است. در حقیقت، در نگرش توحیدى، فیض الهى وقتى به اسباب و واسطه ها نسبت داده مى شود، «شفاعت» است.
سبب بودن جمیع علّت ها و اسباب طبیعى (همچون: سوزندگى آتش، روشنى و حرارت بخشیدن خورشید، درخشندگى ماه) و نیز سببیّت و تأثیرگذارى علل معنوى (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براى آمرزش گناهان و نقش پیامبران و کتاب هاى آسمانى در جهت هدایت انسان ها) همگى شفاعت نامیده مى شود. این اسباب و علت هاى طبیعى و معنوى، شفیعان و واسطه هاى فیض الهى اند.

سه. اقسام شفاعت

با توجه به تعریفى که ارائه شد، شفاعت داراى سه قسم است:

1. شفاعت تکوینى

با توجه به نگرش توحیدى، اسباب و علل در اصل وجود و نیز در علّت بودن و تأثیر گذاریشان، وابسته به «علة العلل» (خداوند) و واسطه فیض او به مخلوقات اند. این وساطت «شفاعت تکوینى» نامیده مى شود.

2. شفاعت رهبرى

یکى از معارف مربوط به اصل معاد، انگاره «تجسّم اعمال» است. بر اساس آیات و روایات، همان گونه که باطن و حقیقت اعمال، افکار، اوصاف و اخلاق انسان به صورت حقیقتى عینى، در آخرت تجلّى مى کند؛ حقیقت روابط معنوى میان انسان ها نیز در آخرت به صورت ملکوتى خود، مجسم مى شود. وقتى شخصى، سبب هدایت یا گمراهى انسانى باشد، این رابطه رهبرى و دنباله روى در روز رستاخیز، مجسّم شده و «رهبر» پیرو خود را به دنبال خویش وارد بهشت یا جهنم مى کند. قرآن کریم مى فرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»؛ اسراء (17)، آیه 71. «روزى (رستاخیر) که هر گروهى را با رهبر و پیشوایشان فرا مى خوانیم» و در مورد فرعون مى فرماید: «یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»؛ هود (11)، آیه 98. «روز قیامت، پیشاپیش پیروانش حرکت مى کند؛ پس آنان را وارد دوزخ مى کند».
مقصود از شفاعت رهبرى، جلوه گرى رابطه هدایت میان امام و مأموم (رهبر و پیرو) است. امام همان گونه که در دنیا، واسطه هدایت پیرو خویش است، در آخرت نیز واسطه ورود پیرو خویش به بهشت مى شود و او را با خود به آنجا وارد مى کند.

3. شفاعت مغفرت

مغفرت و آمرزش نیز همانند هر رحمت و فیض دیگرى، از طریق مجارى خاص و بر اساس نظام اسباب و مسببات به بندگان مى رسد؛ یعنى، خداوند امورى را به عنوان سبب هاى آمرزش و بخشش قرار داده است. با توجه به تعریف شفاعت، نقش این اسباب (واسطه هاى فیض مغفرت)، شفاعت مغفرت نامیده مى شود.
یکى از اسبابى که خداوند براى آمرزش قرار داده، درخواست اولیاى الهى در آخرت است؛ یعنى، خدا، آنان را واسطه در رسیدن فیض بخشش و مغفرت، به بندگانى خاص قرار داده است. بدین جهت اولیاى الهى، همانند سایر اسباب و علل، «شفیعان» نامیده مى شوند و به نقش وساطت آنان در رسیدن فیضِ «مغفرت و بخشش الهى» به بندگانى خاص، «شفاعت» مى گویند. در حقیقت شفاعت اولیاى الهى در آخرت، یکى از مصادیق «شفاعت مغفرت» است.
شهید مطهرى مى نویسد: «شفاعت مقصود، شفاعت مغفرت است.، همان مغفرت الهى است که وقتى به خداوند نسبت داده مى شود، با نام «مغفرت» خوانده مى شود و هنگامى که به وسایط و مجارى رحمت منسوب مى گردد، نام «شفاعت» به خود مى گیرد» مجموعه آثار، ج 1، ص 259..
در حقیقت، خداوند اراده کرده است بندگان خود را از رحمت مغفرت خویش بهره مند سازد؛ لکن براى اعطاى آن، مانند سایر فیض هاى خویش، اسباب خاصى قرار داده و شرایطى قائل شده است.
بر این اساس، خداوند، اولیاى الهى را به عنوان شفیعان و واسطه هاى فیض معین کرده تا آنان براى بندگانى که در دنیا با اعمال خویش، شایستگى بهره مندى از این رحمت الهى را پیدا کرده اند، درخواست مغفرت کنند.
قرآن کریم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمى کنند، مگر کسانى که خداوند به آنان اذن دهد» طه (20)، آیه 109. و «شفاعت نمى کنند مگر براى کسانى که خداوند مى خواهد آنان را ببخشاید». انبیاء (21)، آیه 28. بنابراین، شفاعت اولیاى الهى، چیزى جز فیض الهى و جلوه گرى خواست و اراده خداوند نیست.
در حقیقت شفاعت، قانونى است که خداوند واضع آن است. بر طبق این قانون، اولیاى الهى – که از سوى خداوند به عنوان سبب هاى فیض مغفرت نصب شده اند – بر اساس شرایطى، براى عده اى خاص از گنه کاران، درخواست مغفرت مى کنند؛ یعنى، آنان واسطه فیض مغفرت الهى اند.

توضیحات بایسته:

یکم. این بخشش و آمرزش، بى حساب و گزاف نیست؛ بلکه شامل حال بندگانى مى شود که با عمل خود در دنیا، استحقاق آن را پیدا کرده اند.
دوم. قرار دادن اولیاى الهى به عنوان اسباب و واسطه هاى مغفرت، بر اساس حکمت و حساب است.
سوم. شفاعت، به معناى ضمیمه شدن درخواست اولیاى الهى با عمل و تلاش خود آدمى است. در حقیقت، شفاعت جزء علت و تمام کننده سبب است و به تنهایى مستقل در تأثیر نیست سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ج 1، ص 158.؛ بلکه تلاش و قابلیت شفاعت شونده نیز مهم است.
چهارم. با توجه به اینکه معناى شفاعت در لغت، وساطت است، از توسّل به اولیاى الهى نیز با عنوان شفاعت تعبیر مى شود. پس مباحث مربوط به شفاعت اخروى، نباید با شفاعت به معناى توسّل، خلط و اشتباه شود.
انسان از هنگام قبض روح، مراحل گوناگونى همچون: سکرات مرگ، عالم برزخ، گذرگاه هاى روز قیامت و حسابرسى اعمال را در پیش دارد. شفاعت اولیاى الهى براى انسان گنه کار، داراى مراحل و مراتبى است.
این شفاعت، بر اساس رابطه معنوى میان شخص با اولیاى الهى است. هر اندازه این رابطه بیشتر و قوى تر باشد، تأثیر آن نیز بیشتر خواهد بود. بر این اساس گستره شمول شفاعت در حق گنه کاران متفاوت است. ر.ک: تجسم عمل و شفاعت، ص 115. ممکن است هنگام مرگ، باعث نجات از سختى سکرات مرگ باشد و یا کسانى در برزخ مورد شفاعت قرار گیرند. بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3. برخى نیز بعد از طى مراحل گوناگون پس از مرگ و چشیدن سختى ها و وحشت برزخ و موقف هاى قیامت، مورد مغفرت خداوند قرار گیرند و از دوزخى شدن نجات یابند. همچنین برخى دیگر پس از دخول در جهنم و چشیدن عذاب، قابلیت مغفرت و بخشش الهى را پیدا کنند و آن گاه با شفاعت از آتش دوزخ نجات یابند. روایات اهل سنت: صحیح مسلم، ج 1، ص 117.
امام صادق(ع) مى فرماید: «اى شیعیان! به اتکاى شفاعت ما گناه نکنید. به خدا سوگند! شفاعت ما به مرتکب زنا نمى رسد؛ مگر پس از آنکه عذاب دردناک الهى و هول و ترس جنهم را بچشد». کافى، ج 5، ص 476، ح 9؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 31، ح 70.
و نیز: «کسانى که [ به واسطه گناهانشان ]حد و کیفر الهى بر آنان لازم آمده، مسلمان فاسق اند و در جهنم همیشگى و ابدى نیستند؛ بلکه روزى از جهنم [ به شفاعت ] خارج مى شوند و شفاعت جایزه و پاداشى براى آنان است [ به سبب ایمان و آن مقدار از عمل صالح که انجام داده اند]» بحار الانوار، ج 8، ص 40، ح 22 و 23..
امام باقر(ع) مى فرماید: «گروهى از مردم در آتش مى سوزند و خوب که گداخته شدند، شفاعت به سراغشان مى آید». میزان الحکمه، ج 1، ص 475، ح 2940.
در حقیقت گنه کارانى که ایمان به خدا و پیوند معنوى با اولیاى الهى را حفظ کرده اند، در برزخ، یا گذرگاه هاى قیامت و یا در دوزخ، تا حدى به مجازات اعمال خود مى رسند و همین کیفرها، مقدمه اى بر پالایش از عوارض گناه آنان شده و قابلیت مغفرت و بخشش الهى از طریق شفاعت را پیدا مى کنند.

چهار. شفیعان قیامت:

با توجه به مفهوم گسترده شفاعت، تمام اسباب و علّت هاى مادى و معنوى، شفیعان درگاه الهى اند؛ چون واسطه فیض خداوند به مخلوقات هستند. امّا در خصوص شفاعت مغفرت (شفاعتى که نتیجه آن آمرزش گناهان است)، شفیعان درگاه الهى عبارت اند از:

1. توبه

قرآن کریم مى فرماید: «وَ هُوَ الَّذِى یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ» ؛ شورى (42)، آیه 25. «و او است آن که توبه را از بندگان خود مى پذیرد و از گناهان مى گذرد». در آیات متعددى از قرآن کریم، نقش توبه و استغفار در آمرزش و بخشش گناهان، بیان شده است. مائده (5)، آیه 39؛ فرقان (25)، آیه 71؛ تحریم (66)، آیه 8؛ توبه (9)، آیه 104؛ نساء (4)، آیه 110؛ انفال (8)، آیه 33؛ مائده (5)، آیه 74. بنابراین توبه از اسباب و علل رسیدن فیض مغفرت و بخشش الهى به بنده گنه کار و از شفیعان درگاه الهى است. از آنجا که اثر توبه علاوه بر آخرت، در همین دنیا ظاهر شده و قبل از مرگ، سبب آمرزش گناهان مى شود، در روایات از آن به عنوان بهترین شفیع نام برده شده است. امام على(ع) فرمود: «لا شفیع انجح من التوبه»؛ «هیچ شفیعى بهتر و کارآمدتر از توبه نیست» بحار الانوار، ج 8، ص 58، ح 75.؛ چون در همین دنیا اثر مى کند و مکافات کار انسان، به قبر و قیامت کشیده نمى شود.

2. ایمان و عمل صالح

قرآن کریم مى فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ» ؛ مائده (5)، آیه 9. «خداوند کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است». در آیات متعددى ایمان و عمل صالح، به عنوان سبب مغفرت و آمرزش دانسته شده است. حج (22)، آیه 50؛ سبأ (34)، آیه 4؛ فاطر (35)، آیه 7؛ فتح (48)، آیه 29؛ هود (11)، آیه 11؛ یس (36)، آیه 11.
در روایات نیز از مصادیق عمل صالح – چون، روزه، اداى امانت، صداقت و راست گویى – به عنوان شفیعان درگاه الهى یاد شده است. میزان الحکمه، ج 4، ص 1475، احادیث 9508 و 9511 و 9513؛ مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 256.

3. قرآن کریم

کسانى که در دنیا قرآن را دستور زندگى خود قرار داده و به آن عمل کرده اند، در روز رستاخیز از شفاعت آن بهره مند خواهند شد. سنن ترمذى، ج 4، ص 414، ح 2914؛ مسند ابن حنبل، ج 8، ص 273؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 78.
امام على(ع) مى فرماید: «در روز قیامت، قرآن براى هر کس شفاعت کند، پذیرفته مى شود».
نهج البلاغه، خطبه 176.

4. اولیاى الهى

بر اساس روایاتى از شیعه و اهل سنت، ملائکه، انبیا، اوصیاى پیامبران و امامان معصوم، عالمان و دانشمندان دینى، شهیدان و مؤمنان، در روز قیامت، شفیعان درگاه الهى اند. در این قسمت به ذکر چند نمونه از روایات بسنده مى کنیم:
– رسول اکرم(ص): «سه گروه نزد خداوند شفاعت مى کنند و شفاعت آنها پذیرفته مى شود: پیامبران، عالمان و شهیدان» میزان الحکمه، ج 4، ص 1474؛ ج 6، ص 2794، ح 9502. و نیز: «در روز قیامت، من شفاعت مى کنم و شفاعتم پذیرفته مى شود و على شفاعت مى کند و شفاعتش پذیرفته مى شود و اهل بیتم شفاعت مى کنند و شفاعت شان پذیرفته مى شود». همان، ج 4، ص 1475، ح 9505.
– امام صادق(ع): «به خدا سوگند! ما در حق شیعیان گنه کارمان شفاعت مى کنیم». بحار الانوار، ج 8، ص 37، ح 15.
– امام صادق(ع): «در روز قیامت … به عابد گفته مى شود: به بهشت برو و به عالم گفته مى شود: بایست و به سبب آنکه مردم را تربیت و ادب نیکو آموختى، براى آنان شفاعت کن». همان، ص 56.

پنج. مرحله شفاعت پذیر در حیات پس از مرگ:

انسان از هنگام قبض روح، مراحل گوناگونى همچون: سکرات مرگ، عالم برزخ، گذرگاه هاى روز قیامت و حسابرسى اعمال را در پیش دارد. شفاعت اولیاى الهى براى انسان گنه کار، داراى مراحل و مراتبى است.
این شفاعت، بر اساس رابطه معنوى میان شخص با اولیاى الهى است. هر اندازه این رابطه بیشتر و قوى تر باشد، تأثیر آن نیز بیشتر خواهد بود. بر این اساس گستره شمول شفاعت در حق گنه کاران متفاوت است. ر.ک: تجسم عمل و شفاعت، ص 115. ممکن است هنگام مرگ، باعث نجات از سختى سکرات مرگ باشد و یا کسانى در برزخ مورد شفاعت قرار گیرند. بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3. برخى نیز بعد از طى مراحل گوناگون پس از مرگ و چشیدن سختى ها و وحشت برزخ و موقف هاى قیامت، مورد مغفرت خداوند قرار گیرند و از دوزخى شدن نجات یابند. همچنین برخى دیگر پس از دخول در جهنم و چشیدن عذاب، قابلیت مغفرت و بخشش الهى را پیدا کنند و آن گاه با شفاعت از آتش دوزخ نجات یابند. روایات اهل سنت: صحیح مسلم، ج 1، ص 117.
امام صادق(ع) مى فرماید: «اى شیعیان! به اتکاى شفاعت ما گناه نکنید. به خدا سوگند! شفاعت ما به مرتکب زنا نمى رسد؛ مگر پس از آنکه عذاب دردناک الهى و هول و ترس جنهم را بچشد». کافى، ج 5، ص 476، ح 9؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 31، ح 70.
و نیز: «کسانى که [ به واسطه گناهانشان ]حد و کیفر الهى بر آنان لازم آمده، مسلمان فاسق اند و در جهنم همیشگى و ابدى نیستند؛ بلکه روزى از جهنم [ به شفاعت ] خارج مى شوند و شفاعت جایزه و پاداشى براى آنان است [ به سبب ایمان و آن مقدار از عمل صالح که انجام داده اند]» بحار الانوار، ج 8، ص 40، ح 22 و 23..
امام باقر(ع) مى فرماید: «گروهى از مردم در آتش مى سوزند و خوب که گداخته شدند، شفاعت به سراغشان مى آید». میزان الحکمه، ج 1، ص 475، ح 2940.
در حقیقت گنه کارانى که ایمان به خدا و پیوند معنوى با اولیاى الهى را حفظ کرده اند، در برزخ، یا گذرگاه هاى قیامت و یا در دوزخ، تا حدى به مجازات اعمال خود مى رسند و همین کیفرها، مقدمه اى بر پالایش از عوارض گناه آنان شده و قابلیت مغفرت و بخشش الهى از طریق شفاعت را پیدا مى کنند.
در نتیجه روشن شد که شفاعت با تمام اقسامش رحمت الهی است که شامل حال انسان می شود. شفیعان اعم از انبیاء، امامان، اولیاء و … واسطه های در انتقال این رحمت گسترده ای الهی می باشند و این وساطت هم به خاطر این است که خداوند رحمتش را براساس اسباب و علل به بندگانش می رساند نه مستقیم، تا نقش واسطه هم روشن شود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد