۱۳۹۳/۰۹/۱۸
–
۵۳۵ بازدید
روش فهم دین از نظر دین چیست؟ چیزی که عقلانی و اثبات شده باشد همواره منطقی و صحیح است ، پس می توانیم بدون دین و بر اساس عقل مطلق درست زندگی نمود ؟
اگر دین را مجموعه ای از عقاید و اخلاق و احکام فقهی و قوانین حقوقی بدانیم دو پرسش اساسی رخ میدهد؛ یکی به جنبه هستی شناختی و علم به مبدا پیدایش این مجموعه مربوط میشود و دیگری به جنبه معرفت و علم بشر به محتوای درونی مجموعه دین.پرسشی که درباره بُعد هستی شناسی دین مطرح است این که منشا پیدایش این مجموعه از کجاست؟ جوابش این است که دین، مخلوق اراده و علم ازلی خداوند است و هیچ عامل دیگری جز خدای سبحان در تدوین محتوای آن سهمی ندارد.
اما پرسشی که درباره بُعد معرفت شناختی دین مطرح است این است که؛ بشر از کجا و به چه طریق علم به محتوای دین پیدا میکند و میفهمد که چه عقیده ای جزء دین و چه قانون و چه حکمی داخل در مجموعه آن است؟ حق این است که عقل و نقل بعد از وحی و تحت شعاع آن،هر دو منبع معرفت شناختی دین را تامین میکنند. و این مطلب در خود دین هم آمده است، یعنی دین هم گفته که باید با چه روشی بیائید که حقیقت را بفهمید؛ خداوند متعال در سوره احقاف آیه 4 میفرمایند «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین» بگو خبر دهید از آنچه میخوانید از جز خدا بنمائید مرا که چه چیز آفریدند از زمین یا مر ایشانراست شرکتى در آسمانها بیارید مرا کتابى پیش از این یا بازمانده از دانش اگر راستگو هستید . یعنی باید در کتابهای پیشین الهی؛ نظیر تورات و انجیل و صحف ابراهیم، شاهدی نقلی بر خالق بودن بت ها و یا شریک خالق بودن آنها باشد یا آنکه نشانه علمی (دلیل عقلی) بر این مدعا بیاورید: «أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ». پس این آیه دلیل عقلی را در کنار دلیل نقلی، حجت قرار داده است. یعنی وقتی که میگوید اگر شما دلیل نقلی و یا عقلی بر خالق بودن بت ها و یا شریک خالق بودن بتها آوردید من قبول میکنم، از این میفهمیم که خداوند حجت بودن این دو دلیل را قبول دارد که میگوید اگر آوردید من قبول میکنم. و یا آیات دیگری هم در قرآن وجود دارد که دلیل عقلی و نقلی را حجت قرار میدهد که از ذکر آنها صرف نظر میکنیم و به همین یک مورد بسنده میکنم.
البته باید به این نکته توجه داشت که مراد از عقل، هرعقلی نمیباشد بلکه مراد از عقل در اینجا به معنای نیروی ادراکی ناب است که از گزند وهم و خیال و قیاس و گمان مصون است و پیش از هر چیز گزاره اولی؛ یعنی اصل امتناع تناقض را به خوبی میفهمد و در ظلّ آن گزاره های بدیهی را کاملا ادراک میکند؛ مانند بطلان جمع دو ضد و بطلان جمع دو مثل و…
هر گاه عقل قطعی مطلبی را بگوید آن مطلب صحیح میباشد و یک قاعده است که میفرماید «کلما حکم به العقل حکم به الشرع»، یعنی هر چیزی را که عقل بگوید دین هم همان را میگوید و برعکس؛ هر چه را که دین بگوید عقل هم همان را میگوید.
اما این دلیل نمیشود که ما بدون توجه به دین و بر اساس عقل مطلق درست زندگی کنیم. چونکه عقل در حوزه دین محدویت هایی دارد، از جمله اینکه خود عقل میداند که ادراک ذات حق تعالی منطقه ممنوعه است و هیچ مُدرکی به آنجا دسترسی ندارد، همانگونه که کنه صفات حق تعالی که عین ذات اوست نیز منطقه ممنوعه دیگری برای عقل است.
یکی دیگر از محدودیت های ادراکی عقل، به مقوله جزئیات دینی مربوط میشود. مثلا عقل چه میداند که فلان نماز باید چند رکعت باشد. عقل از کجا میفهمد که تلبیه گفتن حاجی در حج قِران چگونه است ؟ . و صدها مورد دیگر که عقل قادر به درک آنها نمیباشد.
برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به کتاب: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، علامه جوادی آملی، انتشارات اسراء.
اما پرسشی که درباره بُعد معرفت شناختی دین مطرح است این است که؛ بشر از کجا و به چه طریق علم به محتوای دین پیدا میکند و میفهمد که چه عقیده ای جزء دین و چه قانون و چه حکمی داخل در مجموعه آن است؟ حق این است که عقل و نقل بعد از وحی و تحت شعاع آن،هر دو منبع معرفت شناختی دین را تامین میکنند. و این مطلب در خود دین هم آمده است، یعنی دین هم گفته که باید با چه روشی بیائید که حقیقت را بفهمید؛ خداوند متعال در سوره احقاف آیه 4 میفرمایند «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْکٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین» بگو خبر دهید از آنچه میخوانید از جز خدا بنمائید مرا که چه چیز آفریدند از زمین یا مر ایشانراست شرکتى در آسمانها بیارید مرا کتابى پیش از این یا بازمانده از دانش اگر راستگو هستید . یعنی باید در کتابهای پیشین الهی؛ نظیر تورات و انجیل و صحف ابراهیم، شاهدی نقلی بر خالق بودن بت ها و یا شریک خالق بودن آنها باشد یا آنکه نشانه علمی (دلیل عقلی) بر این مدعا بیاورید: «أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ». پس این آیه دلیل عقلی را در کنار دلیل نقلی، حجت قرار داده است. یعنی وقتی که میگوید اگر شما دلیل نقلی و یا عقلی بر خالق بودن بت ها و یا شریک خالق بودن بتها آوردید من قبول میکنم، از این میفهمیم که خداوند حجت بودن این دو دلیل را قبول دارد که میگوید اگر آوردید من قبول میکنم. و یا آیات دیگری هم در قرآن وجود دارد که دلیل عقلی و نقلی را حجت قرار میدهد که از ذکر آنها صرف نظر میکنیم و به همین یک مورد بسنده میکنم.
البته باید به این نکته توجه داشت که مراد از عقل، هرعقلی نمیباشد بلکه مراد از عقل در اینجا به معنای نیروی ادراکی ناب است که از گزند وهم و خیال و قیاس و گمان مصون است و پیش از هر چیز گزاره اولی؛ یعنی اصل امتناع تناقض را به خوبی میفهمد و در ظلّ آن گزاره های بدیهی را کاملا ادراک میکند؛ مانند بطلان جمع دو ضد و بطلان جمع دو مثل و…
هر گاه عقل قطعی مطلبی را بگوید آن مطلب صحیح میباشد و یک قاعده است که میفرماید «کلما حکم به العقل حکم به الشرع»، یعنی هر چیزی را که عقل بگوید دین هم همان را میگوید و برعکس؛ هر چه را که دین بگوید عقل هم همان را میگوید.
اما این دلیل نمیشود که ما بدون توجه به دین و بر اساس عقل مطلق درست زندگی کنیم. چونکه عقل در حوزه دین محدویت هایی دارد، از جمله اینکه خود عقل میداند که ادراک ذات حق تعالی منطقه ممنوعه است و هیچ مُدرکی به آنجا دسترسی ندارد، همانگونه که کنه صفات حق تعالی که عین ذات اوست نیز منطقه ممنوعه دیگری برای عقل است.
یکی دیگر از محدودیت های ادراکی عقل، به مقوله جزئیات دینی مربوط میشود. مثلا عقل چه میداند که فلان نماز باید چند رکعت باشد. عقل از کجا میفهمد که تلبیه گفتن حاجی در حج قِران چگونه است ؟ . و صدها مورد دیگر که عقل قادر به درک آنها نمیباشد.
برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به کتاب: منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، علامه جوادی آملی، انتشارات اسراء.