خانه » همه » مذهبی » فواید بعثت انبیاء از دیدگاه نهج البلاغه (بخش سوم)

فواید بعثت انبیاء از دیدگاه نهج البلاغه (بخش سوم)

فواید بعثت انبیاء از دیدگاه نهج البلاغه (بخش سوم)

آزادی انسانها یکی از فواید بعثت انبیاء است. همچنین تذکر و یادآوری و شکوفا کردن مستقلات عقلیه، خدا پرستی و دوری از طاغوت موارد دیگری از فواید بعثت انبیاء می باشد. حضرت امیر فرمودند: خداوند پیامبران خود را مبعوث نمودتا توانمندی های پنهان شده عقل ها را آشکار سازند.

besat compressed(1) - فواید بعثت انبیاء از دیدگاه نهج البلاغه (بخش سوم)

1. آزادی انسان ها

یکی از فواید بعثت، نجات انسان ها از چنگال اسارت ها است زیرا همیشه زمام داران مادی برای تثبیت موقعیت خود انسان ها را به غل و زنجیر کشیده اند و اموری را برای آنها تحمیل کرده اند اما انبیاء آمده اند تا به انسان آزادی ببخشند و از بارهای سنگینی که بر دوش آنها سنگینی می کند آزاد کنند چنان که فرمود: وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ. (اعراف/157) و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد.

این بار سنگین و زنجیرها عباتند از زنجیر بت پرستی و خرافات و عادات و رسوم غلط و جهل و نادانی و قوانین نادرست و اسارت و استبداد طاغوتیان و مانند آن. و انبیاء مبعوث شدند تا انسان ها را از انواع قید و بند و اسارت نجات دهند.
 

2. تذکر و یادآوری و شکوفا کردن فطریات و مستقلات عقلیه

انسان بسیاری از حقایق موجود عالم هستی و همچنین بسیاری از بایدها و نبایدها را با عقلش درک می کند ولی همیشه وسوسه های در این ادراک عقلی نهفته است. از اینجا است لطف خدا ایجاب می کند پیامبرانی را مبعوث کند تا ضمن دعوت به سوی خدا بر این ادراکات عقلی صحه بگذارند و یا فتنه های واقعی خرد انسانی را با بیان خود که از وحی آسمانی سرچشمه می گیرد، تایید و تاکید کند و این چیزی است که قرآن از آن به تذکر یاد می کند و فرموده است: هذَا بَلاَغٌ لِلنَّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ وَ لِیَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَ لِیَذَّکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌. (ابراهیم/52) این (قرآن،) پیام (و ابلاغی) برای (عموم) مردم است؛ تا همه به وسیله آن انذار شوند، و بدانند او خدا یکتاست؛ و تا صاحبان مغز (و اندیشه) پند گیرند.

شکی نیست که یکی از منابع شناخت، عقل است و یکی از مهمترین راه های علم است اما «همان طوری که عرض شد» این هم از بسیاری از موارد عاجز می ماند. و نیاز به یک پشت پناه محکم دارد و آن جز وحی و بعثت چیز دیگر نیست. که آن را در مواقع ضروری یعنی در جائی که نمی تواند به تنهائی راه درست را تشخیص دهد، به راه درست هدایت کند. به فرموده آیت الله ناصر مکارم شیرازی: «پیامبران چیزی به انسان نمی دهند که در او نبوده است، بلکه آنچه دارد پرورش می دهند و گوهر وجود او را آشکار می سازند… حتی بعضی معتقد اند تمام تعلیماتی که به انسانها داده می شود عنوان یاد آوری دارد، چرا که ریهش علوم در درون جان انسانها نهفته است و معلمان (اعم از پیامبران و پیروان خط آنها) با تعلیمات خویش، آنها را از درون جان انسان ظاهر می کنند گوئ علوم همچون منابع آبهائ زیر زمین هستند که با حفره چاه بر سطح زمین جاری می شوند.» (1)

اگرچه عقل ذاتا حسن و قبح اشیاء را درک می کند ولی نه به نحو مطلق و به همه جزئیات و تمام مصادیق، آن را تشخیص بدهد بلکه این کار از حیطه عقل خارج است. بر این اساس، پیامبر گرامی اسلام یکی از فوائد بعثت انبیاء را تکمیل عقول بشر می داند و می فرماید: لا بعث الله نبیا و لا رسولا حتی یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امته. (2) خداوند هیچ پیامبر و رسولی را جز برای تکمیل خرد مبعوث نفرمود و خرد او بالاتر از عقول امت وی است.

بنا بر این، علوم عقلانی منهائ علوم وحیانی نمی تواند هدایت واقعی و سعادت حقیقی بشر اعم از دنیوی و اخروی را تضمین کند. (بلکه هر دو لازم و ضروری است) زیرا « روشنی و قاطعیت وحی صد در صد است، دور از هر اشتباه ولی روشنگری علم و عقل، همه جا خالص و صد در صد نیست.» (3)

و چون علوم عقلیه در بعضی از جاها صد در صد کامل نیست، ناچار نیاز به علومی است که با قاطعیت تمام راهنمائ کنند و اشتباهی در کار نباشد؛ به همین دلیل: «جامعه بشری در بخش اندیشه و نظر، محتاج به وحی الهی است. زیرا آنچه را باید بداند ولی نمی فهمد به کمک وحی می فهمد، و آنچه را که باید به صورت سالم و کامل فرا گیرد ولی توان آن را ندارد به مدد وحی تتمیم و تکمیل می کند.» (4)

با این همه نباید عقل را دست کم بگیریم چون اگر عقل نباشد زمینه آموزش تعلیمات پیامبران از بین می رود. در اندیشه امام علی فقدان عقل فقدان زندگی است. حضرت می فرماید: فقد العقل فقد الحیاة و لا یقاس الا بالاموات. (5) فقدان عقل فقدان زندگی است، (زیرا که بی خردان) مقایسه نمی شوند مگر با مردگان.

امیر المؤمنین علی (ع) هم در این زمینه می فرماید: فبعث فیهم رسله… و یثیروا لهم دفائن العقول. (6) خداوند پیامبران خود را مبعوث نمود… تا توانمندی های پنهان شده عقل ها را آشکار سازند.

با توجه به بیانات مزبور به خوبی روشن می شود که عقل انسان به تنهائ کفایت نمی کند بلکه برائ شکوفا کردن و تائید و تذکر به آن احتیاج به بعثت انبیاء است.
 

3.  خدا پرستی و دوری از طاغوت

از اهداف زیر بنایی و بنیادین بعثت انبیا فراخوانی مردم به پرستش خدای یگانه و دوری از طاغوت و مظاهر آن است: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنْ اُعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلَالَةُ…».(نحل/36) ما در هر امتی پیامبری برانگیختیم تا به آنان بگویند خدا را بپرستید و از پرستش غیر خدا (طاغوت) خودداری کنید گروهی هدایت یافتند و گروه دیگر (از طریق عناد و لجاج) شایسته ی گمراهی و ضلالت شدند

حضرت امیر باز می فرماید: خداوند محمّد (ص) پیامبر خود را بر انگیخت، تا وعده خود را انجام دهد و پیامبری را به وسیله او خاتمه بخشد و مردم روی زمین در آن روز مذهب های گوناگون وبدعت های زیاد و روش های مختلف داشتند. گروهی او را به مخلوق تشبیه می کردند (برای او عضو و مکان قایل بودند) برخی در نام وی تصرف می نمودند و گروهی به غیر خدا اشاره می کردند (بت ها را می پرستیدند) آنان را از گمراهی به شاهراه توحید هدایت کرد و از چنگال جهالت نجات داد». (7 (

حضرت علی (ع) همچنین در این باره می فرماید: «خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خداشناسی نمی دانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از انکار و عناد، ایمان بیاورند». ( (8

نیز در تشریح این انگیزه می فرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت تا آنچه را که بندگان خدا درباره توحید و صفات خدا نمی دانند فرا گیرند و به ربوبیت و پروردگاری و یگانگی وی پس از انکار ایمان آورند». (9 (

پس، معنای پرستش خدا و پرهیز و اجتناب از طاغوت، این است که جز عبادت خدای یکتا که معقول عقل نظر و مقبول عقل عمل است، پرستش دیگری منفی و باطل است. ( (10

این بود فوائد مهم بعثت، ولی بعثت انبیاء فوائد دیگر هم دارد مثل بشارت و إنذار و… که ما به خاطر محدودیت حجم تحقیق از آنها صرف نظر می کنیم و خوانندگان محترم را به کتابهای مطول مراجعه کنند.
 

پی نوشت ها:

(1) مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، ج۱، ص۲۲۱-۲۲۲.
(2) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۱.
(3) بهشتی، محمد. با هنر، محمد جواد، شناخت اسلام، ص۱۱۷.
(4) جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج۳، ص۱۷۳.
(5) کلینی، محمد بن یعقوب، همان، ج۱، ص۲۷، ح۳۰.
(6) نهج البلاغه، خطبه1.
(7) همان.
(8) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج4، ص287.
(9) نهج البلاغه، خطبه 143.
(10) جوادی آملی، عبدالله،  وحی و نبوت در قرآن، ص177.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد