فیلم های شیطانی
در دهه های اخیر تولید و پخش فیلم های سینمایی گسترش زیادی پیدا کرده است. بنگاه های مختلف غربی خصوصاً هالیوود با سرمایه های عظیم و با هدایت غول های فرهنگی صهیونیستی، انسانیت، اخلاق و دین را هدف حملات قرار داده اند. هالیوود، مرکز فیلم سازی آمریکا، در هر سال حداقل 700 فیلم بلند سینمایی درست می کند و سالانه 15-16 میلیارد دلار سود خالص دارد و 78 % سینماها و تلویزیون های جهان را تغذیه می کند. جبهه شیطان با ساختن فیلم های شیطانی، سعی در تقویت این جریان دارد. این فیلم ها علاوه بر ترویج و عادی سازی سکس و روابط جنسی، نوشیدن الکل، خشونت، موسیقی های مختلف، رقص و اختلاط زن و مرد که جریان همه رسانه هاست، به شیوه های مختلف و با تکرار صحنه ها، پیام های شیطانی را القا می کنند. دنیای الحاد و مادی گرایی با این دسیسه ها و ابزارها، به مقابله حق و حقیقت آمده اند.
برخی نویسندگان در این باره می نویسند:
عصر ما، عصر فترت و احتضار شیطان و در عین حال عصر بسط و گسترش امور و مجاری تمدنی شیطانی است و این پارادایم دوگانه روشن گر بخشی از پیچیدگی های زمانه ی ماست. بنابراین اگر دستگاه تبلیغاتی «شیطان بزرگ» نمایش هایی کریه و خوفناک و در عین حال قدرتمندانه از یک صورت شیطانی ارائه می دهد، از سر دلسوزی و خیرخواهی و توجه به عالم غیب نیست. بلکه نمایش جلوه ای از ابلیس است که وجود خارجی ندارد و مخاطب را دچار حیرت می کند و به تدریج به انفعال می کشاند.
یکی از زمینه های به تصویر کشاندن شیطان در رسانه های غربی و به ویژه هالیوود را باید در قرائت های جدید از کتاب مقدس و به ویژه بخش استعاری و غامض مکاشفات یوحنا جست و جو کرد، آن جا که می گوید «… فرشته ای را دیدم که از آسمان پایین آمد… او اژدها (شیطان) را گرفت و به زنجیر کشید و برای مدت هزار سال به چاه بی انتها افکند. پس از پایان هزار سال، شیطان از زندان آزاد خواهد شد…» ( عهد جدید، مکاشفه یوحنای رسول، باب بیستم).
همین موضوع مورد توجه اربابان رسانه ای قرار گرفت و در پایان هزاره دوم و اوایل هزاره سوم محصولات فراوانی وارد بازار رسانه ای و به ویژه سینمایی شد آثاری هم چون: بچه رزماری، طالع نحس 1 و 2 و 3 و 4 (The OMEN)، جن گیر، کنستانتین (Constantin)، پایان روزها، دروازه نهم (The Ninth Gate)، درخشش (The Shining)، استیگماتا (Stigmata)، وکیل مدافع شیطان (The Devil’s Advocate) و حتی فیلمی هم چون «ون هلسینگ» و یا «دراکولا ساخته ی برام استوکر» و….
نمادهای شیطان
فارغ از انتقادهای عقلی، کلامی و تاریخی در باب صحت و سقم مکاشفات یوحنا، می توان وجوه مشترکی از نمایش شیطان در این آثار را برشمرد:
الف) «شیطان ظهور می کند» و در واقع از یک غیبت هزار ساله باز می گردد و این ظهور چه در سطح فردی و چه در مقیاس اجتماعی و سیاسی در بافت فرهنگی و ذهنیت کنترل شده غربی معنا می یابد. وجوه بارز آن در حوزه گرایش های سیاسی غرب فیلم هایی هم چون فاینال فانتزی (نهایت خیال) و یا «سرزمین بهشت» است که سال بازگشت و حمله شیطان به بشر را سال 1979 معرفی می کند یعنی سال ظهور انقلاب اسلامی ایران و حتی در فیلم فاینال فانتزی محل خروج شیطان را دره کاسپین (دریای مازندران) به تصویر می کشد.
ب) شیطان نوظهور غربی قدرت تصرف و تسخیر و حلول دارد و از کششی راز گونه بهره می برد. این شیطان آن گونه است که اگر روح خود را به او بفروشی قدرت هایی ویژه می یابی همین رازوارگی و منشأ حقیقی قدرت دانستن شیطان یکی از زمینه های شیطان گرایی نوین است.
ج) کسانی که سر راه شیطان و یا حتی مسیح قرار می گیرند، معمولاً تناسب درونی و شخصیتی با این واقعه ندارند، بدین معنا که شخص تصرف شده توسط شیطان و یا مورد توجه قرار گرفته توسط مسیح لزوماً انسان های به ترتیب پست و شریفی نیستند و حتی به نظر می رسد به عمد عکس این مطلب اتفاق می افتد، یعنی انسان های بی گناه ( هم چون در جن گیر، طالع نحس و…) تصرف شیطانی می شوند و از آن طرف در فیلمی مثل استیگماتا گویا روح مسیح در کالبد زن بدکاره ای حلول می کند.
ویژگی های شیطان هالیوودی علاوه بر نکات فراوانی که در کتاب ها، رمان ها و شبه فلسفه های نوپدید و به طور کلی نظام رؤیاپردازی و رسانه ای غرب به وجود آورده، تأثیراتی تدریجی در بلند مدت برجای گذاشته است. اتفاقی که در تاریخ 2006/6/6 اتفاق می افتد شاید نمونه ی گویایی باشد، در این تاریخ نسخه ی «طالع شیطانی 666» بازسازی شده و به بهانه ی قرار گرفتن سه 6 در شمارش تاریخ در کنار هم که نشانه ی شیطان است، به نمایش درمی آید، در این تاریخ دو طیف از مردم ظهور می کنند: گروهی که از ترس نحوست، قدرت و شر شیطان از خانه ها بیرون نمی آیند و گروهی که به عکس این تاریخ را برای جشن ها و عروسی های خود انتخاب می کنند. این دو گروه به نوعی مغلوب و منفعل از شیطان دست پرورده ی همین نظام فرهنگی هستند. این دو طیف در مورخه 1976/6/6 که نسخه ی اولیه طالع شیطانی به نمایش درآمد، وجود نداشتند و به نظر می رسد شیطان هالیوودی تأثیرات خود را برجای گذارده است.
این تأثیرات به گونه ای دیگر در پذیرش تدریجی و تلطیف و قلب ماهیت مفاهیم شر و شیطانی و سوق مخاطب به این هدف دیده می شود. در موج جدیدی از آثار هالیوودی شیطان دیگر آن موجود پلید و منفور نیست، پولانسکی که در فیلم «بچه ی رزماری» شیطان را قدرتمند، مخوف و منفی تصویر می کرد امروز به «دروازه نهم» می رسد که پرستش بی چون و چرا و محض شیطان را دلپذیر می کند، در فیلم دروازده نهم دیگر درگیری خیر و شر وجود ندارد بلکه مسئله، سبقت به سوی شیطان است، آن گونه که مخاطب آرزو می کند به جای قهرمان فیلم به قدرت مطلق و رازگونه ی شیطان ملحق شود.
نمادهای شیطان پرستی همچون ستاره پنج پر در فیلم رمز داوینچی به نمادهایی مثبت تبدیل می شوند و علامت 666 که پیش تر نماد نشانه شیطان دانسته می شد، به یک نماد هندسی مقدس تعبیر می شود. و یا فراماسونری با همه ی پلیدی هایش در فیلم «ثروت ملی» به عنوان میراث دار گنج عظیم و تاریخی کل بشر معرفی می شود. (1) و یا جادوگران که چهره ای کریه داشتند و همواره در سایه ی شیطان می زیسته اند، امروز به قهرمانان نوجوانان ما، در آثاری هم چون هری پاتر و ارباب حلقه ها بدل می گردند.
با این وصف به نظر می رسد وارد موج دوم نمایش های شیطانی شده ایم که به جرئت می توانیم عنوان شیطان گرایی بر آن اطلاق کنیم. موج اول به نمایش انحرافی خارج از جایگاه حقیقی شیطان معطوف بود و موج جدید به توجیه کردن، دلپذیر، صاحب تقدیر و مطلق معرفی کردن آن برمی گردد. در این موج پیچیدگی ها و گفتمان سیاه شیطان خدایی تبیین می شود.
پرسش اساسی دیگری که وجود دارد این که، اساساً نماد شرارت و ظلم و سیاهی روزگار ما کیست؟! ابلیس مطرح در ادیان آسمانی یا یک شیطان موهوم یا موجودی دیگر؟
این مسئله ای است که تأمل نخبگان فرهنگی و اندیشمندان و راهبران فرهنگ جامعه و رسانه ها را می طلبد و این ژرف کاوی روشن خواهد کرد که چرا «شیطان بزرگ» اذهان عمومی را به سمت یک شیطان موهوم دیگر معطوف می کند. (2)
برخی از نکاتی که فیلم های شیطانی در صدد القای آن هستند، عبارت است از:
1. قدرت مندی شیطان و شکست ناپذیری او ( فیلم طالع نحس، وکیل مدافع شیطان، کنستانتین، دروازه نهم و…)
2. کوبیدن و انکار دین، خدا و نهادهای مذهبی و مغلوب شدن نیروهای متدین ( فیلم طالع نحس، وکیل مدافع شیطان و…).
3. نفی آموزه های دینی و این تصور که خدا (مسیح) هادی، محافظ و کمک کار بندگان و متدینان است (فیلم 21 گرم و…).
4. عدم امکان مقابله انسان با شیطان و لزوم تسلیم در برابر او ( فیلم درخشش و…).
5. لزوم عصیان و دامن زدن به زشتی های مختلف مثل شراب خواری و روابط نامشروع ( فیلم استیگماتا و…).
امید است رسانه ها، صدا و سیما، مطبوعات، مردم و خصوصاً جوانان ما با هوشیاری هرچه بیشتر، دوری از سیل تبلیغات شیطانی غرب، مسلح شدن به سلاح ایمان و اخلاق و با ابزارهای مناسب به مقابله با دشمنان انسانیت و دین برخیزند.
پی نوشت ها :
1. این فیلم متأسفانه در دو نوبت بدون کمترین تحلیل از شبکه 3 سیما به نمایش درآمد.
2. www.mouud.org. شیطان در رسانه های غرب html همراه با تصرف و تخلیص.
منبع: کریمی، حمید، (1388)، جهان تاریک، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، مؤسسه بوستان کتاب ، اول.