قاعده ي فقهي تأليف قلوب
1. معناي تأليف قلوب
واژه ي مرکب « تأليف قلوب » را بايد از دو نظر بشناسيم: يکي از نظر لغوي و ديگري اصطلاح فقهي.
الف) معناي لغوي
« تأليف » از کلمه ي « الفت » گرفته شده و در لغت به معناي ارتباط پيدا کردن و جوش و پيوند خوردن مي باشد.
کلمه ي « التيام » نيز به معناي پيوند و جوش خوردن است، اما فقط در امور مادي و مربوط به جسم استعمال مي شود، مانند التيام زخم.
اما الفت و تأليف، پيوند و جوش خوردن معنوي دو چيز و دو موجود را مي گويند؛ مانند: اين که دو قلب متعلق به دو انسان به واسطه علاقه و محبت، الفت پيدا کنند و به هم جوش بخورند و نيز مانند اين که مفاهيم و معاني متعددي با هم تأليف شوند و جوش بخورند و مقصود واحدي را تداعي نمايند.
کلمه ي الفت و تأليف، در قرآن مجيد نيز به اين معنا و منظور استعمال شده است آن جا که مي فرمايد:
« إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً؛ (1)
هنگامي که شما ( مسلمانان پيش از اسلام و در حال کفر ) با يکديگر دشمن بوديد، اما خداوند به وسيله نعمت اسلام، ميان دل هاي شما « تأليف » و پيوند داد و همه برادر هم گشتيد. »
و در جاي ديگر مي فرمايد:
« لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ؛ (2)
[ اي پيامبر !] اگر تمام آن چه را که در روي زمين است مصرف مي کردي، نمي توانستي آن چنان که خداوند به واسطه ي اسلام ميان دل هاي مردم الفت و پيوند داد، تأليف و پيوند بدهي! »
بنابراين، معناي تأليف قلوب از نظر لغت؛ يعني ارتباط پيدا کردن و پيوند دل ها.
ب) تعريف فقهي
از نظر فقهي تأليف قلوب عبارت است از: « حمايت اقتصادي مسلمين و يا کفار توسط پيامبر، امام و يا ولي امر مسلمين به منظور جلب آنان براي جهاد و اسلام و دفاع از آن. »
براي اين حمايت اقتصادي اسلام بودجه ي خاصي را اختصاص داده و آن قسمتي از زکات است که به عنوان ماليات اسلامي، از مردم مسلمان گرفته مي شود.
کساني که چنين مورد کمک و حمايت قرار مي گيرند « مؤلفة قلوبهم» و يا « مُؤَلَّفَةُ القُلُوب » ناميده مي شوند.
در قرآن مجيد براي بودجه ي هنگفت زکات هشت مورد مصرف بيان گرديده است. متن آيه ي شريفه در اين باره چنين است:
« إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِينِ وَ الْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقَابِ وَ الْغَارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ؛ (3)
همانا زکات مخصوص: فقرا، مسکينان، بينوايان، کارمندان دولت اسلامي که مسؤول جمع آوري زکاتند، مؤلفة القلوب، آزادي بردگان، مقروضات و ورشکستگان، في سبيل الله ( کارهاي عام المنفعه، مانند: ساختن مسجد، پل، بيمارستان، کتابخانه و… ) ، ابن سبيل ( کساني که در حين مسافرت و دور از وطنشان خرج راه خود را تمام کرده و به آن نياز دارند )… .»
اين ها موارد مصرف بودجه ي زکات اسلامي است و فقهاي شيعه و سني نيز همه متفقند که موارد مصرف زکات اين هشت مورد است که خداوند به طور صريح بيان فرموده است. (4)
اما فقها، بعد از اتفاقشان بر اين هشت مورد، در مورد کيفيت هر يک از عناوين، اختلاف فتوا و نظر جزئي پيدا کرده اند.
چنان که ملاحظه فرموديد يکي از موارد هشت گانه « مؤلفةُ القُلُوب » مي باشد که بايد از زکات سهمي به آنان داده شود تا در جهاد و مبارزه شرکت کنند؛ اينان را خداوند به اين خاطر « مُؤلَّفَةُ القُلُوب » ناميده است که رهبر و امام مسلمين با پشتيباني و حمايت مالي جدي آنان، دل هايشان را نسبت به اسلام و مسلمين تأليف و پيوند مي دهد و آنان را براي دفاع از اسلام و يا مبارزه عليه دشمنان اسلام، تشويق و دلگرم مي سازد.
پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم در دوران حياتش، اصل تأليف قلوب را به کار مي بست. مثلاً از مشرکان شخصي به نام « صفوان بن اميه » و از منافقان، ابوسفيان تأليف قلوب شدند. (5)
صفوان بن اميه در جنگ حنين به همراه مسلمين جنگيد و از غنايم نيز سهم برد.
نتيجه
نتيجه ي مطالب مذکور اين است که دين مقدس اسلام، براي تشويق و تقويت ايمان مسلمانان ضعيف الايمان و نيز براي جلب کفار به جهاد و مبارزه عليه طاغوت ها و يا جلب آنان براي شرکت در دفاع از وطن اسلامي، بودجه ي مالي ويژه اي را در نظر گرفته و اعمال چنين سياستي در سياست خارجي « تأليف قُلوب » ناميده مي شود.
2. قلمرو عملکرد تأليف قلوب
دقيقاً چه کساني مؤلفة القلوب ناميده مي شوند ؟ آيا مسلمانان ؟ يا کفار ؟ يا مستضعفان و بي چارگان و قاصران ؟ کدام يک از اين ها ؟ آيا اصل تأليف قلوب اختصاص به يکي از اين موارد دارد و يا بر عکس، عام است و شامل همه ي اين ها مي گردد ؟
نظريات فقها در اين مسأله گوناگون است به طوري که شيخ يوسف بحراني يکي از فقهاي برجسته ي تشيع در اين باره مي گويد:
« سخنان اصحاب ما در تفسير کلمه ي مؤلفة القلوب و تعيين حوزه عملکرد اصل تأليف بسيار پراکنده و گوناگون است و احتمال هاي زيادي را در بردارد به طوري که برخي آن را مخصوص غير مسلمانان و کفار مي دانند.
برخي ديگر منافقان را مصداق مؤلفة القلوب مي شمارند و عده ديگر، دسته اي از مسلمانان را مشمول آن قرار مي دهند…
و شگفت انگيز و عجيب است که با وجود اخبار و روايات روشن و صريح درباره ي مؤلفة القلوب، چرا فقهاي ما اين همه دچار احتمالات شده اند و … .» (6)
به هر حال ما مصمم هستيم که اقوال و نظريات فقها را در قالب يک ترتيب و نظم خاص بيان کرده و سرانجام نتيجه مطلوب را بگيريم.
نظريات و اقوال فقها در مورد اين که منظور از مؤلفة القلوب چه کساني هستند، از قرار زير است:
الف) فقط کفار
عده اي از فقها معتقدند که تأليف قلوب فقط شامل کفار است که امام مسلمين بدين وسيله آنان را نسبت به اسلام خوش بين کرده و به همکاري در جهاد و مبارزه جلب مي کند. شيخ مفيد از جمله ي طرفداران اين قول است. (7)
اما شهيد اول صاحب متن لمعه در کتاب « بيان » خود خلاف اين قول را به شيخ مفيد نسبت داده و گفته است: « شيخ – رحمة الله عليه – تأليف قلوب مسلمانان را نيز جايز مي داند ». (8)
محقق حلي در کتاب معتبر خود شيخ طوسي را از جمله ي طرفداران انحصار تأليف قلوب به کفار مي شمارد. (9)
ب) منافقان
قول ديگر اين است که : اصل تأليف قلوب فقط شامل منافقان مي شود تا بدين وسيله آنان دلشان نرم شده و از نفاق خود دست بردارند. شهيد اول در کتاب « بيان » اين قول را به ابن جنيد نسبت داده است که يکي از بزرگان فقهاي شيعه مي باشد. (10)
در سيره ي پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم نيز مواردي مشاهده مي شود که در آن ها منافقان را « تأليف قلوب » کرده است؛ مانند: ابوسفيان و … .
در اين رابطه صاحب حدائق الناضره داستاني را نقل مي کند که دانستن آن بي فايده نيست:
پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم در جنگ حنين، با توجه به اصل تأليف قلوب عده اي از سران عرب، مانند: ابوسفيان و عينية بن الحصين الفراري و امثال آنان را در جنگ شرکت داد و از غنايم جنگي نيز سهمي براي آنان قائل شد. عده اي از اصحاب ناراحت شدند و به همراهي « سعدبن معاذ » به حضور رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم رفتند و سعد بن معاذ از طرف آنان خطاب به پيامبر عرض کرد:
اگر تقسيم مال ميان مسلمانان واقعي و منافقان- و نيز کفار و مشرکان، مانند: صفوان بن اميه- بر طبق آيه اي است که از جانب خدا نازل شده ما آن را مي پذيريم و اگر غير آن باشد، ما به آن راضي نيستيم. پيامبر از آن جماعت پرسيد: آيا همه ي شما در رأي با سرپرست خودتان سعد موافقيد ؟ گفتند: سرپرست و سيّد ما خدا و پيامبر اوست، اما رأي ما در اين مسأله مثل رأي سعد است و لذا خداوند در پاسخ آيه ي تأليف قلوب را نازل کرد و سهمي براي مؤلفة القلوب قائل شد. » (11)
اسکافي نيز مؤلفه القلوب را فقط منحصر به منافقان مي داند. (12)
با توجه به اسناد و مدارک مي توان گفت: منافقان يکي از مصاديق مؤلفة قلوبهم هستند و نه تنها مصداق منحصر به فرد آن.
پ) مسلمانان ضعيف الايمان
قول ديگر اين است که اصل تأليف قلوب شامل حال مسلماناني است که به توحيد خدا و نبوت حضرت محمد صل الله عليه و آله و سلم اعتراف دارند، اما داراي ايماني ضعيف و متزلزل و مضطرب هستند؛ با به کار گرفتن اصل تأليف و تحبيب قلوب گرايش آنان به اسلام زيادتر مي گردد و از تزلزل و اضطراب بيرون مي آيند.
شيخ يوسف بحراني صاحب « حدائق الناضره » از جمله ي قائلان و طرفداران اين قول است.
او در کتاب خود برخي از احاديث ائمه اطهار را براي تأييد نظر خود نقل کرده است؛ اما اين نظر صحيح به نظر نمي رسد؛ زيرا برخي از احاديث را توجيه کرده و از برخي نيز اصولاً صرف نظر و نقل نکرده است. مثلاً وقتي که داستان جنگ حنين را نقل مي کند فقط از منافقان نام مي برد و وجود صفوان بن اميه را در جنگ اصلاً ذکر نمي کند که از کفار و مشرکان بود. (13)
ت) کفار، منافقان و مسلمين
نظريه و قول ديگر اين است که اصل تأليف قلوب، يک اصل « عام » است شامل همه ي مصاديق ذکر شده مانند کفار، منافقين، مسلمين ضعيف الايمان، مسلمانان مرزنشين و … مي شود و همه را در بر مي گيرد و هيچ گاه اختصاص و انحصار به يکي از آن مصاديق نداشته و ندارد.
اين قول در ميان فقها، اعم از فقهاي اماميه، اهل سنت و زيديه، طرفداران بيشتري دارد و اکنون اهم اين اقوال را ملاحظه خواهيد کرد.
1) فقهاي شيعه ي اماميه
در رأس علما و فقهاي شيعه ي اثناعشري مي توان از شهيد اول و شهيد ثاني به عنوان طرفداران قول و نظريه ي عموميت اصل تأليف قلوب ياد کرد. فشرده ي نظريات شهيدين چنين است:
« مؤلفة قلوبهم، هم کفار و هم مسلمانان را شامل مي شود. مؤلفة القلوب از کفار، آن کساني هستند که براي جلب آنان به جهاد و مبارزه، سهمي برايشان قرار داده مي شود و مؤلفة القلوب از مسلمانان چهار دسته اند:
اول، آن دسته از مسلماناني که از مشرکان و کفار، هم چشم داشته باشند، در اين مورد، مسلمين تأليف قلوب مي شوند تا کفارِ هم چشم آنان نيز راغب به اسلام شوند.
دوم، آن دسته از مسلمين که نيت و ايمانشان ضعيف است و در امر دين متزلزلند، اينان نيز تأليف قلوب مي شوند تا شايد ايمانشان تقويت گردد و از تزلزل خارج شوند.
سوم، آن دسته از مسلمين که در هم جواري محل جمع آوري زکات باشند.
چهارم، آن دسته از مسلمين که مرزنشين باشند، آن ها نيز تأليف قلوب مي شوند تا در دفاع و حراست از مرزها، قوي تر و مصمم تر باشند. » (14)
از سخنان شيخ الطائفه ابو جعفر طوسي در کتاب « نهايه » نيز چنين بر مي آيد که مانند شهدين، معتقد به شمول و عموميت اصل تأليف قلوب است؛ زيرا شيخ در نهايه به طور عام گفته است:
« مؤلفة قلوبهم کساني هستند که بدين واسطه به امر جهاد و مبارزه، ترغيب و تشويق مي گردند. » (15)
و هيچ توضيحي نداده است.
همچنين محقق حلي نيز تصريح کرده است که تأليف قلوب شامل مسلمين و کفار هر دو مي شود. (16)
همچنين از متأخرين، حاج آقا ضياء الدين عراقي نيز معتقد است که تأليف قلوب عموميت دارد و شامل کفار و غير مسلمانان نيز مي شود. (17)
و نيز فقيه مجاهد و مرجع بزرگ اسلام آية الله العظمي امام خميني (ره) معتقد به عموميت و شمول اصل تأليف قلوب بر کفار و مسلمين مي باشد. ايشان در تحرير الوسيله چنين مي فرمايد:
« مؤلفة قلوبهم آن عده از کفار هستند که با تأليف قلوب، قصد مي شود که آنان به جهاد و مبارزه ترغيب شوند و يا اين که گرايش پيدا کنند به دين اسلام. همين طور آن عده از مسلمانان که عقيده ي آنان نسبت به اسلام ضعيف است، مشمول تأليف قلوب هستند. » (18)
تا اين جا نظريات و فتاواي فقهاي شيعه در مورد اين که اصل تأليف قلوب عموميت دارد و منحصر به کفار و يا مسلمين نمي باشد را ملاحظه فرموديد و اکنون ببينيم فقهاي اهل سنت در اين باره چه نظريه اي دارند.
2) فقهاي اهل سنت
فقهاي اهل سنت نيز در اين مسأله چندان اختلافي با فقهاي شيعه ندارند و معمولاً عموميت تأليف قلوب را با شکل ويژه اي تصريح مي کنند. اختلاف آنان فقط در نسخ و عدم نسخ حکم تأليف قلوب بعد از رحلت پيامبر است که در آينده به آن خواهيم پرداخت.
در کتاب « دليل الطالب » که بر اساس فقه احمدبن حنبل نوشته شده است درباره ي مسأله ي مورد بحث ما چنين مي گويد:
« منظور از مؤلفة القلوب آن کسي است که در ميان عشيره و قبيله خود صاحب نفوذ و مطاع باشد؛ چنين کساني تأليف مي شوند: يا به خاطر اين که به اسلام ايمان بياورند و يا براي اين که ايمان ضعيفشان تقويت گردد و يا عاملان زکات را در برابر بازدارندگان آن حمايت کند. » (19)
چنان که از کتاب « الفقه علي المذاهب الخمسه » استفاده مي شود، بقيه ي مذاهب فقهي اهل سنت نيز عموماً قائلند که حکم تأليف قلوب عموميت دارد به مسلمان و غير مسلمان، مشروط بر اين که اين حمايت اقتصادي و تأليف، به مصلحت اسلام و جامعه اسلامي باشد. (20)
سيّد محمد شيخ الاسلام از علماي شافعي ايران در کتاب خود، مؤلفة القلوب را به چهار قسم زير تقسيم کرده است:
1. تازه به اسلام گرويده اي که ايمان او ضعيف باشد؛
2. کسي که مسلمان شده و در ميان قبيله ي خود عنوان و وجهه اي دارد و همراهي مالي با او از طريق اعطاي زکات، باعث اسلام آوردن ديگران بشود؛
3. مسلمان قوي الايمان که به وسيله ي زکات دادن به او، مسلمانان از شر قبيله ي کافر او مصون بمانند؛
4. کسي که در وصول زکات و گرفتن آن از مانع الزکات، مسلمانان را حمايت کند؛ (21) در اين جا قسم چهارم مطلق است و مي توان آن را عموميت داد.
قرضاوي نويسنده ي کتاب محققانه و ارزشمند « فقه الزکات » ضمن يک بررسي فقهي همه جانبه از مسأله ي تأليف قلوب، در مورد اقسام مؤلفة قلوبهم چنين مي نويسد:
« مؤلفة قلوبهم اعم از کافر و مسلمان داراي انواع و اقسام ذيل مي باشد:
1. دسته اي از آن ها کساني هستند که با عطا و کمک اقتصادي، اميد آن مي رود که خود و يا قبيله و اقوامشان اسلام را بپذيرند؛ مانند صفوان بن اميه که پيامبر صل الله عليه و آله و سلم در روز فتح مکه به او امان داده بود، پيامبر چهار ماه به او مهلت داد که در کار خويش بينديشد و راهش را انتخاب نمايد و در اين مدت، غايب بود و ليکن در جنگ حنين، قبل از آن که مسلمان شود، شرکت جست و پيامبر هنگام عزيمت به حنين اسلحه او را به عاريت گرفت و شتران بسياري به او بخشيد و …، سپس او مسلمان شد و در اين باب احمد با اسناد خود از انس روايت کرده است که :
پيامبر صل الله عليه و آله و سلم در مورد جلب ديگران به اسلام از عطا کردن و بخشيدن، هيچ ابا و امتناعي نداشت؛ چنان که مردي از آن حضرت چيزي در خواست کرد و حضرت دستور فرمود: گوسفندان زيادي به او بدهند و آن گاه که او به ميان قبيله ي خود بازگشت چنين گفت:
اي قوم! اسلام را بپذيريد، زيرا که محمد در بخشش چون کسي است که هرگز از فقر و تنگدستي نمي هراسد.
2. دسته ي ديگر از مؤلفةُ القُلُوب کساني هستند که به خاطر دفع شر آنان و وابستگانشان، مورد تأليف قرار مي گيرند، چنان که ابن عباس نقل کرده است که : هرگاه جماعتي نزد پيامبر مي آمدند و آن حضرت چيزي از زکات را به آنان مي پرداخت و آن ها نيز زبان به مدح اسلام مي گشودند و مي گفتند: اين دين، دين خوبي است و اگر آن حضرت چيزي به آن ها نمي داد، مي گفتند اين، دين بدي است.
3. گروه ديگر آن هايي هستند که تازه مسلمان شده اند، اينان نيز به اين دليل مورد حمايت اقتصادي و تأليف قرار مي گيرند که در اسلامِ خود ثابت قدم بمانند.
از زهري درباره ي « مؤلفة القلوب » پرسيدند که چه کساني هستند ؟ او پاسخ داد: کسي که از نصارا و يهود به دين اسلام بگروند؛ گفته شد: آيا اگر غني باشد چطور ؟ پاسخ داد: هر چند که غني باشد.
همچنين حسن ( بصري ) نيز گفته است: مؤلفة القلوب کساني هستند که تازه مسلمان شده اند.
و اين مسأله به اين دليل است که فرد تازه مسلمان شده به خاطر نفي دين سابق خود و پذيرش اسلام، موقعيت خود را در ميان خانواده از دست مي دهد و چه بسا با او به مبارزه بپردازند و به طور کلي وي را طرد کنند، در اين صورت، زندگي اقتصادي او به مخاطره مي افتد و بي شک به کمک و حمايت اقتصادي نياز دارد تا بتواند در عقيده ي انتخابي خود ثابت قدم بماند.
4. از جمله ي مصاديق مؤلفة القلوب، بزرگان و زعماي مسلماناني هستند که از کفار، نظير و هم چشم داشته باشند، با تأليف قلب شخصيت هاي مسلمان، نظير آن ها از کفار نيز به اسلام تمايل پيدا مي کنند، چنان که ابوبکر در مورد « عدي بن حاتم » و « برقان بن بدر » چنين عمل نمود، با اين که اسلامشان نيک بود و ليکن اين کار به خاطر منزلتي بود که در پيش اقوام و قبيله خود داشتند.
5. از مصاديق ديگر مؤلفة القلوب، زعما و شخصيت هاي ضعيف الايمان مسلمين هستند که در ميان قوم خود، داراي نفوذ کلام باشند، اينان نيز مورد تأليف قرار مي گيرند تا در دين خود استوار شوند و احتمالاً در امور مربوط به جهاد کمک نمايند، چنان که رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم اموال زيادي از غنايم جنگ « هوازن » را به « طُلقاي مکّه » عطا کرد، در حالي که در ميان آن ها، هم ضعيف الايمان وجود داشت و هم منافقان بودند، اما بعد از آن جريان، ايمان اکثر آن ها تقويت و تثبيت گرديد. (22)
6. دسته ي ديگر از گروه مؤلفة القلوب، مسلماناني هستند که در مرزهاي کشور اسلامي زندگي مي کنند، اينان نيز بدين طريق مورد حمايت قرار مي گيرند تا در مقابل تجاوزِ احتمالي دشمن، تقويت شوند.
7. و از مصاديق مؤلفة القلوب کساني هستند که با استفاده از نفوذ کلام خود، در ميان بعضي از اقوام که از پرداخت زکات به دولت اسلامي امتناع دارند، آن ها را ترغيب به پرداخت زکات نمايند و بدين وسيله زکات دهندگان را ياري کنند.
همه ي اين ها که بر شمرديم، تحت عنوان کلي و عمومي « مؤلفة قلوبهم » داخل هستند و استثنا ندارند. » (23)
3) فقهاي زيديه
احمد بن يحيي المرتضي يکي از علماي برجسته و مهم فرقه ي زيديه ( در قرن هشتم هجري ) در کتاب فقهي خود، درباره ي معناي تأليف قلوب و مصاديق خارجي آن چنين مي نويسد:
« وَ تَأليفُ کُلّ أحَدٍ جائِز للإمام فَقط لِمَصلحَةٍ دينيّةٍ وَ مَن خالَفَ فيما أَخَذَ لأجلِهِ ردَّ؛ (24)
تأليف قلوب هر کسي که امام و رهبر مسلمين به صلاح اسلام تشخيص دهد، جايز است؛ اما اگر پول را آن شخص در آن منظوري که امام داشته است مصرف نکند و يا آن کارِ مطلوبِ امام را به جاي نياورد، پول پس گرفته مي شود.
نتيجه گيري
از سخنان فوق معلوم مي شود که طبق آراي همه ي مکاتب و مذاهب فقهي اسلام ( با اختلاف نظر جزئي ) اصل تأليف قلوب، يک اصل عام است شامل دسته هاي مختلف مسلمين و کفار و منافقان مي شود؛ يعني امام و رهبر جامعه ي اسلامي مي تواند در تأليف قلوب هر کس و يا قبيله و دسته اي که براي اسلام مصلحت ببيند، از زکات بپردازد و قلب آنان را تأليف کند.
شيخ ضياء الدين عراقي، از علما و فقهاي برجسته ي متأخر شيعه ي اثناعشري به صراحت مي گويد:
« تأليف قلوب شامل مسلمان و کافر، هر دو مي گردد، نه تنها براي اين که مستقيماً در جهاد با کفار ديگر همراه مسلمين بشوند، بلکه براي دفاع از اسلام و نيز افزودن به شوکت و عظمت نام آن، مي توان پول خرج کرد و تأليف قلوب نمود، حتي نه تنها مسلمان بودن مؤلفة القلوب شرط نيست، بلکه فقير بودن آنان نيز شرط نيست؛ در صورت غني بودن آنان نيز اگر مصلحت اسلام اقتضا کند، بايد پول به آنان داد تا تأليف قلوب گردند. » (25)
چنان که قبلاً بيان گرديد نظر و فتواي امام خميني – رضوان الله تعالي عليه – نيز در تحرير الوسيله، عموميت تأليف قلوب بر مسلمان و غير مسلمان است و لذا امروزه مي توان از اين اصل استوار فقهي در سياست خارجي دولت اسلامي، در مورد نهضت هاي آزادي بخش و تز صدور انقلاب، استفاده کرد.
با اصل تأليف قلوب مي توان تمام نهضت هاي ضد استعماري و استبدادي جهان- اعم از اسلامي و غير آن- را متوجه انقلاب اسلامي گردانيد. که در آينده در اين باره با تفصيل بيشتر بحث خواهيم کرد.
3. آراي فقها در نسخ و عدم نسخ حکم تأليف قلوب
مسأله ديگري که در اين جا بايد مطرح و بررسي شود اين است که آيا حکم تأليف قلوب که در زمان حضرت خاتم الانبيا صل الله عليه و آله و سلم مورد عمل بوده بعد از رحلت آن حضرت نيز به قوت خود باقي است يا اين حکم بعد از آن حضرت نسخ شده است ؟
پاسخ به اين سؤال بر عهده ي مذاهب فقهي شيعه و سني به طور عموم است، اما سؤال ديگري نيز در اين مقام وجود دارد که پاسخ آن صرفاً بر عهده ي فقهاي شيعه است:
بر فرض اين که مسلم گرديد حکم تأليف قلوب نسخ نشده و بعد از پيامبر نيز به قوت خود باقي است، آيا در دوران غيبت امام زمان (عج) و در زمان رهبري و مرجعيت فقها نيز اين حکم وجود دارد يا خير ؟
اين ها دو پرسش مهم هستند که بايد پاسخ داده شوند و با استفاده ي از متون فقهي، پاسخ آن ها چنين است:
پاسخ سؤال اول
از نظر تمام فقهاي شيعه، حکم تأليف قلوب بعد از رحلت پيامبر صل الله عليه و آله و سلم به قوت خود باقي است. فقها در اين عقيده چنين استدلال مي کنند که اين مسأله در زمان حيات پيامبر تا آخرين لحظه مورد قبول و عمل بوده و پيامبر صل الله عليه و آله و سلم نيز هيچ سخني در نسخ آن نازل نشده و لذا چه دليلي است بر اين که گفته شود بعد از پيامبر نبايد به اصل تأليف قلوب عمل کرد ؟ هيچ دليلي از قرآن و سنت در اين باره وجود ندارد و براي همين، بايد حکم به بقاي آن کرد.
محقق در کتاب معتبر مي گويد:
« حکم تأليف قلوب بعد از پيامبر باقي است، چون آن حضرت تا هنگام وفاتش به آن عمل مي کرد. » (26)
شهيد اول نيز در کتاب بيان همين نظريه را تأييد مي کند. (27)
از حدائق الناضره ي بحراني نيز استفاده مي شود که بعد از رحلت حضرت رسول و در زمان ائمه عليهم السلام اين حکم باقي بوده است.
بحراني از طبرسي، صاحب « مجمع البيان » نيز نقل مي کند که به شرط وجود امام عادل، حکم تأليف قلوب باقي است و مي تواند مورد عمل قرار بگيرد. (28)
از فقهاي متأخر شيعه حاج آقا ضياء الدين عراقي و امام خميني را مي توان به عنوان قائلان به بقاي حکم تأليف قلوب بعد از پيامبر ذکر کرد. (29)
من از فقهاي شيعه کسي را نيافتم که معتقد به نفي و نسخ حکم تأليف قلوب بعد از پيامبر باشد. اين که چرا بعضي از آنان، در زمان غيبت امام معصوم آن را منتفي دانسته اند، در محل خود ذکر خواهيم کرد.
اکنون که نظريات فقهاي شيعه در اين مسأله روشن گرديد بهتر است نظر فقهاي اهل سنت را بدانيم.
احمد بن رشد قرطبي، يکي از علما و فقهاي مالکي، مي گويد:
« قول حق اين است که : اصل تأليف قلوب، بعد از پيامبر صل الله عليه و آله و سلم باقي است و نسخ نشده است و امام مسلمين با صلاح ديد خود، سياست تأليف قلوب را به کار مي برد. » (30)
شيخ يوسف بحراني، از شافعي نقل مي کند که : حکم تأليف قلوب در هر زماني ثابت بوده و نسخ نشده است. (31)
نويسنده ي کتاب « اَلفِقهُ عَلي المَذاهِبِ الخَمسَة » مي گويد:
« فقط حنفي ها معتقدند که بعد از رحلت پيامبر، اصل تأليف قلوب نسخ شده است، چون آن زمان مسلمين ضعيف بودند و به آن نياز داشتند و اکنون ديگر نيازي به آن ندارند! و بقيه مذاهب معتقدند که حکم باقي است. »
از فقهاي زيديه نيز چنان که از صاحب عيون الازهار في فقه الائمة الاطهار نقل گرديد، معتقد به بقاي حکم تأليف قلوب هستند. (32)
مرحوم استاد محمد جواد مغنيه در اين مسأله، کلام جامعي دارد که دقت در آن مي تواند پاسخي به اين سؤال باشد:
« فقها اختلاف نظر پيدا کرده اند در اين که آيا مؤلفة القلوب آناني هستند که اظهار اسلام نمي کنند و يا منظور، مسلمانان شاک و ضعيف الايمان مي باشند ؟ مسلم اين است که پيامبر، مشرکان را تأليف قلوب مي کرده که صفوان بن اميه از جمله ي آن هاست و همين طور منافقان را نيز تأليف قلوب مي کرده که ابوسفيان از جمله ي آن هاست و در اين باره رواياتي از اهل بيت وارد شده است؛ لذا مي توان گفت: تأليف قلوب به هر دو گروه عموميت دارد.
برخي از مذاهب فقهي معتقدند: حکم تأليف قلوب، بعد از پيامبر ساقط شده است، چون آن وقت مسلمين ضعيف بودند و به آن نياز داشتند، ولي ديگر نيازي به آن ندارند؛ اما فقهاي شيعه معتقدند : مادامي که در روي زمين، غير مسلماني باقي است، حکم تأليف قلوب نيز به قوت خود باقي است، چون محال است که مسبب از بين برود و سبب آن باقي بماند و معلول ساقط شود، در حالي که علتش موجود باشد. » (33)
يوسف القرضاوي، يکي از علماي معاصر اهل سنت، ضمن يک بحث نسبتاً مفصل در اين که تأليف قلوب نسخ نشده و به قوت خود باقي است، سخنان تازه تري دارد که چکيده ي آن ها چنين است:
آنان که ادعا کرده اند: حکم تأليف قلوب نسخ شده است، تمام دلايل و برهانشان در دو چيز خلاصه مي شود:
1. اين که صحابه بر نسخ آن اجماع کرده اند؛
2. اين که حکم تأليف قلوب به خاطر کمي تعداد مسلمين، در ابتداي کار، مورد نياز بود و اکنون با انتشار جهاني اسلام، نيازي به مسأله ي تأليف و جلب حمايت ديگران وجود ندارد.
قرضاوي آن گاه اين دو دليل را به اين صورت مردود مي کند:
1. بيهودگي ادعاي نسخ: حقيقت اين است که ادعاي نسخ شدن حکم تأليف با اجماع صحابه، چيز بي اساس و بيهوده اي مي باشد، چون مدعيان مي گويند: بعد از رحلت پيامبر صل الله عليه و آله و سلم عمر سهم مؤلفة القلوب را قطع کرد و صحابه نيز از او در اين باره نهي و انتقاد نکردند و اين دليل نسخ شدن حکم تأليف قلوب مي باشد در حالي که اولاً عمر احساس کرد که آن قبايل و افرادي که سهم تأليف قلوب مي گرفتند، ديگر در شرايط جديد نمي توانند جزء مصاديق و مستحقان اين حکم باشند و اين مسأله به هيچ وجه به معناي نسخ شدن آيه و حکم نمي باشد، زيرا تغيير مصداق، به معناي ابطال و يا رفع حکم نيست. در طول زمان، مصاديق و موارد احکام شرع عوض مي شود، اما اصل حکم مرتفع نمي گردد و نص تعطيل نمي شود.
ثانياً « نسخ » ابطال حکمي است که شارع و خداوند آن را تشريع کرده و ابطال حکم در اختيار کسي است که تشريع حکم نموده است نه غير آن، و تشريع کننده ي حکم، همانا خداوند مي باشد که به واسطه ي پيامبرش انجام داده است و لذا نسخ، فقط در دوران پيامبر صل الله عليه و آله و سلم درست مي باشد نه در دوران صحابه و هيچ آيه اي تا وفات پيامبر صل الله عليه و آله و سلم حکم تأليف قلوب را نسخ نکرده است. به دليل اين که به حکم تأليف قلوب تا آخرين لحظات عمر مبارک پيامبر عمل مي شد و اين عمر بود که بعد از آن حضرت، آن سهم را قطع کرد و لذا هيچ نسخي در کار نبوده است.
علاوه بر اين که بسياري از علما و مفسران نيز، مانند : ابو عبيد و طبري و … گفته اند اين آيه از محکمات بوده و نسخ نشده است.
پس، معلوم گرديد که ادعاي نسخ شدن آيه ي تأليف قلوب، بي اساس مي باشد.
2. وجود نياز به تأليف قلوب در اين زمان: ادعاي اين مطلب که در زمان کنوني و بعد از پيامبر، با افزايش تعداد مسلمين، ديگر نيازي به تأليف قلوب نمي باشد، يک ادعاي نادرست بوده و نادرستي اين سخن به سه دليل است:
الف) آن چنان که بعضي از فقهاي مالکي گفته اند؛ دادن سهمي از زکات براي تأليف قلوب افراد و اقوام، صرفاً به اين دليل نيست که به ما کمک بکنند، تا کسي بتواند بگويد که فعلاً ما به کمک ديگران نياز نداريم، بلکه مقصود از اعمال تأليف قلوب، ترغيب ديگران به دين اسلام و نجات آن ها از ضلالت و کفر و آتش جهنم است.
بعد از پيامبر، در عصر ما نيز اين مسأله باقي است و چه بسا افرادي که ابتدا به خاطر مال و ثروت، به اسلام بپيوندند و به تدريج ايمانشان استوار و اصلاح شود.
ب) علت اقدام به تأليف قلوب از طرف امام مسلمين، ضعف دين اسلام و يا فقر کساني نيست که مورد تأليف قرار مي گيرند، اين قبيل چيزها، قيدهاي بي دليلي است که ناآگاهانه بر اطلاعات و عمومات نصوص زده مي شود و مخالف حکمت شرايع مي باشد؛ در حالي که حتي مي بينيم حمايت و تعاون اقتصادي اقوام و ملل کافر را نسبت به همديگر نقش عمده اي دارد، مانند کمک اقتصادي ممالک اروپا و آمريکا نسبت به يکديگر.
پيامبر اسلام صل الله عليه و آله و سلم بعد از فتح مکه و در اوج پيروزي و عزت اسلام و مسلمين افراد و اقوام و قبايل را تأليف قلوب مي کرد و لذا کسي نمي تواند با اسناد به افزايش جمعيت مسلمين در اين عصر، استدلال کند که : ديگر نيازي به تأليف قلوب نيست.
پ) دليل سوم اين است که ما نمي توانيم بپذيريم که اسلام، اکنون بي نياز از کمک و ياري ديگران است، در حالي که اسلام، در اين زمان دچار غربت و تنهايي شده و در مظلوميت کامل مي باشد و ملت هاي مسلمان، از هر سو مورد هجوم قرار گرفته اند و برخي از آنان دچار ذلت و خود کم بيني شده اند ، بنابراين، در چنين موقعيتي، اسلام نيازمند اتحاد کامل مسلمانان است و اين که آنان، حمايت ديگران را نسبت به خود جلب کنند و لذا تأليف قلوب در اين زمان، بيش از هر وقت ديگر مي تواند مشکل گشا باشد. (34)
تا اين جا با نقل آرا و نظريات فقها و علماي شيعه و سني، پاسخ سؤال اول داده شد.
پاسخ سؤال دوم
سؤال دوم اين بود که آيا در زمان غيبت امام عليه السلام نيز حکم تأليف قلوب به قوت خود باقي است و يا اختصاص به زمان حضور امام معصوم عليه السلام دارد ؟
فقهاي شيعه با اکثريت قاطع مي گويند که اختصاص به زمان حضور امام معصوم ندارد، بلکه در زمان غيبت نيز اِعمال سياست تأليف قلوب جايز مي باشد.
فقط تعداد نادري از علما، آن را مخصوص زمان حضور امام عليه السلام پنداشته اند.
بحراني، اين نظريه را به شيخ طوسي نسبت داده و گفته است: چون شيخ، تأليف قلوب را فقط در رابطه با جهاد ابتدايي و از لوازم آن مي داند و از طرفي، در زمان غيبت امام زمان عليه السلام جهاد ابتدايي جايز نيست و لذا نتيجه گرفته است که در زمان غيبت امام، تأليف قلوب نيز جايز نمي باشد.
سپس بحراني اين قول را نقد و بررسي کرده و رد مي کند و مي گويد:
« کلمه ي جهاد، فقط به جهاد ابتدايي گفته نمي شود، جهاد دفاعي نيز جهاد است و در زمان غيبت، جايز مي باشد و لذا بنابراين قاعده، مي توان گفت که در زمان غيبت امام نيز تأليف قلوب جايز است. » (35)
اما قائلان به جواز تأليف قلوب در زمان غيبت امام معصوم، زيادند، از جمله مي توان محقق حلي و شهيد اول از قدما و حاج آقا ضياء الدين عراقي و امام خميني (ره) از فقهاي متأخر و معاصر را به عنوان نمونه نام برد.
امام خميني در تحرير الوسيله مي فرمايد:
« ظاهر اين است که حکم تأليف قلوب در زمان ما نيز باقي است. » (36)
عراقي نيز مي گويد:
« تأليف قلوب هر کسي که موجب شوکت و عظمت اسلام باشد، جايز است و اختصاص به کافر يا مسلمان، فقير يا غني ندارد، چنان که اختصاص به زمان حضور امام زمان ندارد و آن ها که پنداشته اند در رابطه با جهاد ابتدايي، تأليف قلوب نيز جايز نيست، ظاهراً حرفشان بي مورد و ممنوع است. » (37)
4. کيفيت کاربرد اصل تأليف قلوب در اين عصر
آخرين مسأله اي که بايد در اين بحث به آن پاسخ داده شود اين است که اصل تأليف قلوب را در عصر حاضر چگونه مي توان در سياست خارجي به کار برد و چگونه از آن استفاده ي عملي کرد ؟ و چه کسان و دسته هايي مصاديق مؤلفة القلوب مي باشند ؟
با توجه به مطالبي که تا اين جا گفته شد مي توان گفت:
اصل تأليف قلوب را اکنون مي توان در مورد تمام حرکت ها و نهضت هاي آزادي بخش جهان، به کاربرد؛ يعني جمهوري اسلامي مي تواند با به کارگيري اين اصل انقلابي اسلام، تمام حرکت هاي ضد استعمار و ضد ظلم و استبداد جهان را، زير چتر حمايتي خود قرار دهد.
اين کار را مي توان از طريق وزارت خارجه و سفارتخانه ها انجام داد و نيز مي توان دايره مستقلي در وزارت خارجه به نام « دايره تأليف قلوب » به وجود آورد تا مسؤوليت حمايت و کمک به نهضت هاي آزادي بخش را در سطح جهاني به عهده بگيرد.
برخورد وزارت خارجه ي حکومت اسلامي، با دولت ها و رژيم ها، بايد براساس اصل « تولّي و تبرّي » استوار باشد. براساس موازين اسلامي، از برخي آن ها تبري جويد و با برخي ديگر، رابطه ي دوستانه برقرار سازد، البته اين بسته به ماهيت و عملکرد آن رژيم ها مي باشد. همچنين، حکومت اسلامي در رابطه با نهضت ها و حرکت ها، بايد از اصل تأليف قلوب استفاده نمايد.
اگر وزارت خارجه کشور اسلامي بتواند به اين دو اصلي که گفتيم- در خارج- جامه ي عمل بپوشاند و آن ها را تحقق بخشد، در آن صورت، آن چه که صدور انقلاب اسلامي مي ناميم عملاً تحقق يافته و يا حداقل زمينه ي بسيار مساعدي براي صدور پيدا کرده است.
فقه شيعه، فقه آزادي و نجات و انقلاب است و بايد آن را احيا کرده و بشر را در جريان فيض سعادت بخش آن قرار بدهيم، به اميد آن روز.
بنابراين، مي توان به طور خلاصه در پاسخ اين سؤال که مصداق کنوني مؤلفة القلوب چه کساني هستند ؟ گفت: مصدايق کنوني مؤلفة القلوب، حرکت هاي ضد کفر و يا ضد استعمار و امپرياليسم و استبدادي جهان هستند که امروزه اصطلاحاً « نهضت هاي آزادي بخش » ناميده مي شوند و دامنه ي اين نهضت ها، از آمريکاي لاتين گرفته تا سياه پوستان تحقير شده ايالات متحده آمريکا و تا قاره ي زرخيز آفريقا و خاورميانه و آسيا گسترده است و در ميان آن ها، حرکت هاي اصيل اسلامي نيز فراوانند اين ها هستند مصاديق کنوني مؤلفة القلوب.
براي مزيد فايده در شناسايي مصاديق مؤلفة القلوب در عصر ما و آشنايي دقيق تر با حوزه ي عملکرد آن در شرايط کنوني، قسمتي از کتاب فقه الزکات را که به اين مسأله مربوط مي شود در اين جا نقل مي کنيم.
نويسنده ي کتاب مزبور، ضمن طرح اين سؤال که در عصر کنوني موارد مصرف سهم مؤلفة القلوب چيست ؟ چنين پاسخ مي دهد:
« از مطالبي که گفته شد معلوم گرديد که منظور شارع اسلام از تعيين اين سهم ( سهم مؤلفة القلوب از زکات ) همانا متمايل ساختن و گرايش دادن دل ها نسبت به دين اسلام و يا تثبيت مؤمنان در مقام ايمان و يا تقويت ايمان ضعيف الايمان ها و کسب يار و هوادار براي اسلام و يا در مصون نگاه داشتن اسلام و دولت آن از شرّ و ضرر احتمالي مي باشد. و اين منظور شارع، گاهي با اعطاي کمک اقتصادي به برخي از دولت ها- مانند: دولت هاي جهان سوم- و گاهي نيز با حمايت اقتصادي جمعيت ها و دسته ها و قبايل مسلمان و غير مسلمان عملي مي شود که آن ها را بدين وسيله نسبت به اسلام خوش بين و متمايل بسازيم و يا بدين وسيله بتوانيم برخي از نيازهاي دفاعي خود را تهيه کنيم.
چنان که اين افرادي که گروه گروه به اسلام مي پيوندند هيچ گونه حمايت و کمکي از جانب حکومت هاي موجود مسلمين دريافت نمي کنند، در حالي که شديداً به حمايت و کمک نيازمند مي باشند و سهم مؤلفة القلوب بايد در اين موارد مصرف شود، چنان که قبلاً از زهري و حسن بصري نقل کرديم.
مگر نمي بينيد که مبشران مسيحي، کساني را که نام مسيحي براي خود بر مي گزينند چگونه مورد حمايت قرار مي دهد و حکومت هاي استعماري نيز اين دسته هاي تبشيري را با ميليون ها دلار پول حمايت مي کنند، در حالي که در مذهب مسيحيت بودجه اي براي تبليغات در نظر گرفته نشده است.
ليکن در آيين مقدس اسلام، هزينه و سهم ويژه اي براي تبليغ و جلب قلوب ديگران به اسلام، اختصاص داده شده است که همان سهم مؤلفة القلوب از بودجه ي هنگفت زکات است.
از آن جا که دين اسلام بر فطرت بشري استوار است، در بسياري از نقاط جهان خود به خود رشد مي کند وليکن به دليل اين که اين اسلام گرايان به هيچ وجه مورد حمايت قرار نمي گيرند، لذا امکان آن بينش و بصيرت ژرف را نسبت به اسلام پيدا نمي کنند و يا آن چه را که از لحاظ مادي به خاطر پذيرفتن اين دين و حمايت از آن، از دست داده اند، نمي توانند جبران کنند.
بسياري از جمعيت هاي اسلامي در ممالک مختلف، سعي در رفع چنين کمبودهايي دارند و ليکن هيچ گونه پشتوانه ي کمکي ندارند.
قاره اي، مانند آفريقا محل برخوردها و کشمکش هاي مذهبي و سياسيِ حادّي است، حکومت ها، مردم و شخصيت هاي آن، مورد رقابت قدرت طلبان جهاني است. تبشير استعماري و يا استعمار تبشيري به نام مسيحيت از يک طرف و غُده سرطاني صهيونيسم و اسراييل نيز از طرف ديگر و الحاد مارکسيستي نيز از سويي آن جا را مورد هجوم خود قرار داده اند و مي خواهند هر کدام به تنهايي اين قاره را ببلعند و جايز نيست اسلام در مقابل اين همه فتنه و توطئه، بي موضع و ساکت بماند، اسلام بايد با اين توطئه ها مقابله کند تا شريعت خدا را در زمين نشر بدهد.
دين اسلام که زماني از موضع تهاجمي در مقابل ضلالت و کفر و ظلم برخوردار بود، اکنون متأسفانه آن را دچار موضع دفاعي ساخته ايم و لذا چنان که سيّد رشيد رضا نيز مي گويد: در زمان ما يکي از مصاديق مؤلفة القلوب مسلماناني هستند که مورد هجوم همه جانبه ي کفار استعمارگر قرار گرفته اند و در تحت بردگي و استعمار به سر مي برند، مگر نه اين که اکنون تمام ملت هاي مسلمان زير چکمه هاي استعمار لگدکوب مي شوند ؟
پس مسلمانان بايد بدانند که تأليف قلوب در اين زمان نيز مصداق دارد. » (38)
در اين جا سؤال ديگري نيز ممکن است مطرح شود و آن اين که آيا براي کمک به حرکت ها و جمعيت هاي متمايل به اسلام و آزدي بخش و يا دولت هاي غير مسلمان، به منظور تأليف قلوب جز مورد زکات که سهم تعيين شده از طرف خداوند به طور منصوص در قرآن مجيد مي باشد، مي توان به طور کلي، از بيت المال مسلمين در چنين مواردي استفاده کرد يا خير ؟
پاسخ اين پرسش با توجه به وجود ولايت امام معصوم عليه السلام و نيز ولايت فقيه جامع الشرايط به نيابت از معصوم، در بينش اسلامي شيعي، مثبت است؛ زيرا امام و فقيه، با استفاده از ولايت خود مي توانند در صورت صلاح ديد خود، در بيت المال تصرف بکنند و آن را در موارد مختلف به مصرف برسانند.
از لحاظ فقه اهل سنت نيز پاسخ صاحب کتاب فقه الزکات به اين پرسش مثبت مي باشد. (39)
پينوشتها:
1. آل عمران (3) آيه ي 103.
2. انفال (8) آيه ي 63.
3. توبه (9) آيه ي 60.
4. ر.ک: البيان ( شهيد اول )، ص 193 به بعد و بداية المجتهد، ج1، ص 200.
5. فقه الامام جعفر الصادق، ج2، ص 90.
6. حدائق الناضره، ج5، کتاب زکات، ص 36.
7. شرح لعمه، ج1، ص 170.
8. البيان، ص 194.
9 و 10. المعتبر، ص 279.
11. الحدائق الناضرة في احکام العترة الطاهره، ج5، ص 36.
12. مستمسک العروة، ج9، ص 246.
13. الحدائق الناضرة، ج5، ص 37.
14. شرح لعمه، ج1، ص 170.
15. النهاية في الفقه و التفاوي، ص 184.
16. المعتبر في شرح المختصر، ص 279.
17. شرح تبصرة المتعلمين، ج3، ص 127.
18. تحرير الوسيله، ج1، ص 336، مسأله 12.
19. مرعي بن يوسف حنبلي، دليل الطالب، ص 74.
20. الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 180.
21. راهنماي مذهب شافعي، ج1، ص 99.
22. پس از فتح مکه، پيامبر اسلام (ص) گروهي از مشرکان را از مجازات معاف داشت و فرمود: « أنتم الطُّلَقاءِ؛ شما آزاديد ». از جمله ي طلقا ابوسفيان پدر بزرگ يزيدبن معاويه بود که حضرت زينب در دوران اَسارت خود خطاب به او با لحن تحقير آميز فرمود: « يَابنَ الطُّلَقاء. »
23. فقه الزکاة، ج2، ص 595.
24. عيون الازهار في فقه الائمة الاطهار، ص 135.
25. شرح تبصرة المتعلمين، ج3، ص 217.
26. المعتبر في شرح المختصر، ص 279.
27. البيان، ص 195.
28. حدائق الناضره، ج5، ص 37.
29. شرح تبصرة المتعلمين، ج3، ص 127؛ تحرير الوسيله، ج1، ص 336.
30. بداية المجتهد، ج1، ص 201.
31. حدائق الناضره، ج5، ص 37.
32. ص 135.
33. فقه الامام جعفر الصادق، ج2، ص 90.
34. ر.ک: فقه الزکاة، ج2، ص 598 و 608.
35. حدائق الناضره، ج5، ص 37.
36. تحرير الوسيله، ج1، ص 336.
37. شرح تبصرة المتعلمين، ج3، ص 127.
38. فقه الزکاة، ج2، ص 610 ( البته برخي موارد، ترجمه ي آزاد و مفهومي شد ).
39. ر.ک: فقه الزکاة، ج2، ص 611.
منبع مقاله :
شکوري، ابوالفضل؛ (1377)، فقه سياسي اسلام، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم