در واقع اين پرسش يكي از پرسش هايي است كه افراد بسياري به پاسخگويي آن پرداخته اند و با توجه به ديدگاههاي متفاوتي كه داشته اند، نظرات متفاوتي را هم ارائه داده اند كه بعضي از آنها كاملاً مباين و مخالف نظرات ديگر است. در اصطلاح جامعه شناسان كلمه دين شامل دين هاي الهي و دين هاي غير الهي مي شود. در صورتي كه در فرهنگ اسلام و اصطلاح متكلمين مسلمان، دين تنها به شريعت حقه، اطلاق مي شود و به شرايع باطل مثل بت پرستي و ستاره پرستي و …. دين نمي گويند هر چند كه از حيث لغت دين، هم شامل اديان حقه مي شود و هم باطل (كه در قرآن هم در سورة كافرون به اين صورت استعمال شده است). فلذا چون ماهيت دين در فرهنگ ها و ديدگاه هاي مختلف يكسان نيست جامعه شناسان تعاريف مختلفي از آن ارائه داده اند. جيمز فريزر مي گويد: دين عبارت است از سازش انسان با قواي برتر از آدمي كه به گمان دين داران اين قواي فوق طبيعي، جهان و زندگي انسان را اداره مي كنند.
اميل دوركيم مي نويسد: دين عبارت است از يك رشته معتقدات به چيزهايي مقدس به انضمام يك دستگاه روحانيت. و ادوارد تيلور چنين آورده كه: دين به طور كلي عبارت است از ايمان و اعتقاد به ارواح و موجودات روحاني.[1]و رايناخ در تعريفي بدبينانه مي نويسد:دين عبارت است از مجموعة وسوسه هائي كه از به كار انداختن آزادانه قوا و استعدادات ما جلوگيري مي كند.[2] تعريف هاي ديگري نيز البته وجود دارد كه ذكر آنها ضروري به نظر نمي رسد.
متكلمين و دانشمندان مسلمان با عنايت به اسلام دين را تعريف كرده اند چنانكه استاد علامه طباطبائي مي فرمايد: «دين عبارت است از مجموعه اي مركب از معارف مربوط به مبداء و معاد و قوانين اجتماعي كه از طريق وحي و نبوت اخذ مي شود[3]».
حال كه با برخي از نظريات درباره دين آشنا شديم مبدأ و پيدايش اديان و قديمي ترين دين را هم جستجو مي كنيم. بعضي از جامعه شناسان مثل ادوارد تيلور رسم نياپرستيAncestor- worship)) يا آئين پرستش اجداد را نخستين شكل دين در قبائل اوليه دانسته اند و گفته اند تقديس ارواح مردگان آغاز پديد آمدن دين ابتدايي بوده است[4].گروه ديگري از مردم شناسان و جامعه شناسان هم آغاز دين را سحر و جادوگري ابتدايي در اجتماعات اوليه انساني مي دانند سحر و جادو (Magic) از نظر تعريف جامع، كوششي بوده براي تسلط بر طبيعت به وسيله الفاظ و اعمال غير واقعي و از راه خطا.
جامعه شناساني كه جادو را آغاز دين شمرده اند، مبناي جادو را اعتقاد به مانا دانسته اند و «مانا را در نظر قبائل ابتدايي محرك اشياء جانبخش جانداران، قدرت دهنده جادوگران توصيف كرده اند[5]».
گر چه مجال اين مقاله اندك است و نمي توان تمام ابعاد نظريه ها را مورد بررسي قرار داد، امّا اجمالاً مي گوئيم كه تمام اين نظريه ها مبناي قطعي و يقيني ندارند و اختلافات و تباين نظرات در اين باره، خود مبيّن اين موضوع است.
در كتابهاي آسماني و خصوصاً قرآن كريم با توجه به اين كه حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ اولين انسان داراي شعور و مصداق واقعي كلمه انسان بوده و داراي مقام نبوت بوده است، پس اولين دين عالم، دين خداپرستي است كه هيچ شرك و خرافه اي در آن وجود نداشته است (اگر چه در طول زمان خرافه ها ساحت اديان را پوشانده اند كه خداوند در هر دوره اي به مقتضاي درك و فهم مردم آن زمان پيامبري را به نبوت براي زدودن خرافه ها، مبعوث مي كرده است) يكي از محققين مسلمان در اين باره مي نويسد: اگر كسي علاقمند باشد كه از رهگذر نصوص آسماني و كتب الهي راهي به سوي حقيقت در برابر خود باز كند، قطعاً به اين نتيجه مي رسد كه حق با كساني است كه مي گويند عقيدة صحيح الهي مبدأ پيدايش اديان است.
قرآن مجيد و نيز عهدين كه متون مقدس يهودي و مسيحي هستند، ماجراي خلقت انسان را اين گونه نقل مي كنند كه خدا انسان را از خاك آفريد …. و از اين متون برمي آيد كه نخستين انسان خداشناس بوده و در حقيقت ذاتاً ديندار خلق شده و از همان ابتداء با خدا سخن گفته است.
اين كه انسان از ابتدا خداشناس بوده، نه فقط از آن روست كه عقيده الهي، فطري و غريزي است، آنگونه كه خدا فرموده «دين آسماني عقيده اي فطري است كه خداوند درون انسانها را بر اساس آن سرشته است[6]». بلكه در تطور زماني نيز عقيده الهي به عنوان اولين آئين و اعتقاد به شمار مي رود، اما انحراف و اختلاف به عنوان عارضه دامنگير آنها شد، قرآن اين معني را تأييد كرده و مي فرمايد:
«مردم جز امتي واحد نبود و بعدها دچار اختلاف شدند[7]»،[8] و در روايتي هم آمده است كه: تمام انسانها بر اساس فطرت و دين الهي زاده مي شوند و پدر و مادرانند كه آنها را مسيحي يا يهودي يا مجوس بار مي آورند.[9]
خلاصه آنكه تمام نظريات كه خواستند ديانت اوليه را با ديانت هاي گذشته و جوامع عقب افتاده تطبيق دهند، بايد گفت چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند، چرا كه همة آنها فرضياتي مبتني بر فرضياتي ديگرند كه صلاحيت ارائه واقعيات ثابت مثل دين اوليه را ندارند و نهايتاً بايد اين نكته گفته شود كه در اديان شرقي و هندي هم افسانه هايي براي آئين اوليه بشر آمده كه پيروان آن اديان هم چندان بدان تكيه نمي كنند و آنها را در غير معني ظاهر آنها تفسير مي نمايند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.تحقيق در عقايد مذاهب اهل سنت و فرقة اسماعيليه (بخش جامعه شناسي اديان) دكتر يوسف فضايي.
2. تاريخ جامع اديان، جان بي ناس، ترجمة علي اصغر حكمت.
پي نوشت ها:
[1] . فضايي، يوسف، تاريخ عقايد و مذاهب اهل سنت، آشيانه كتاب، چ اول. 83، تهران، ص 33.
[2] . ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه زرياب خويي، چاپ تهران، 1350، ص 409.
[3] . علامه طباطبائي، تفسير الميزان، ج 1، ص 469.
[4] . تاريخ عقايد و مذاهب اهل سنت، ص 35.
[5] . فضايي، يوسف، بنيان هاي اجتماعي دين، چاپ تهران، 1356،ص 209.
[6] . روم/30.
[7] . يونس/19.
[8] . درّاز، عبدالله، مدخلي بر كاوش در تاريخ اديان، نشر فرهنگ اسلامي، 77، تهران، ص 182.
[9] . سفينة الٍبحار، ج2، ص373.