درست است كه بين گفتار قرآن وتورات در مورد زني كه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ را از رود نيل نجات داد اختلاف وجود دارد. در قرآن آمده است كه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ را همسر فرعون نجات داد[1] در حالي كه تورات ميگويد آن زن، دختر فرعون بوده است.[2] بديهي است كه بين اين دو ديدگاه بگونهاي تضاد وجود دارد كه قابل جمع نميباشد و از صحت يكي كذب ديگري ثابت ميگردد.
بنابراين براي اثبات صحت يكي از اين دو نظر لازم است كه اين دو كتاب مقدس يعني تورات و قرآن، از نگاه سند و تدوين مورد بحث و بررسي قرار گيرد كه كدام يك از آنها سند متقن و مورد قبول دارد و از تحريف و دستبرد مصون و محفوظ مانده است.
تورات:
تورات كتاب مقدس يهوديان كه در نزد مسيحيان به عهد قديم معروف و مشهور ميباشد نه تنها گرفتار تحريف شده بلكه شيوه نگارش و نوع ادبياتي كه در آن به كار رفته نشان ميدهد كه اين كتاب نه وحي خدا است و نه نوشته خود حضرت موسي ـ عليه السلام ـ بلكه مضمون اين كتاب گزارشاتي است از تاريخ برخي پيامبران و نيز وقايعي كه بر بني اسرائيل گذشته است. در اين نوشته و پيوسته از حضرت موسي به صورت فرد غايب نام ميبرد و در تمام تورات موردي پيدا نميشود كه حضرت موسي از خود سخن گفته باشد. و به صورت متكلم به خود اشاره داشته باشد. و حتي نميتوان موردي را پيدا كرد كه موسي ـ عليه السلام ـ به صورت مخاطب پيام خدا مستقيماً به او خطاب شده باشد. به طور نمونه به موارد ذيل دقت شود:
1 . «موسي همانطور كه خدا به او دستور داده بود پسران ارشد بني اسرائيل را شمرد.»[3]2 . خداوند به موسي فرمود كه به قوم اسرائيل بگويد.»[4]3 . سالها گذشت و موسي بزرگ شد.. روز بعد موسي به ديدن هم نژادانش رفت.»[5]در سراسر تورات درباره حضرت موسي به صورت بالا تعبير آورده ميشود. به گونهاي كه هر خوانندهاي مطمئن ميشود كه فرد يا افراد ديگري غير از موسي ـ عليه السلام ـ وقايع و حوادث مربوط به وي را جمعآوري كرده و به صورت داستان تاريخي آنها را نقل نمودهاند تا جايي كه از مرگ حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و حوادثي كه پس از آن اتفاق افتاده سخن گفته شده است.[6]محققيني كه در رابطه با تورات مطالعه نموده و به بررسي پرداختهاند ديدگاه فوق را تأييد ميكنند و معتقدند كه اين كتاب مدتها بعد توسط ديگران نوشته شده است. كارل بوكاي ميگويد: مجموعه عهد عتيق در خلال نه قرن براساس حكايتهاي رايج نوشته شده و بنياد اسفار پنجگانه ـ كه به موسي نسبت داده شده ـ حدود قرن دهم قبل از ميلاد تدوين يافته است. سپس در زمان بعد الهيات و روايات كاهنان بدان افزوده شد و همچنين تدوين كتابهاي ديگر طي قرنها ادامه يافت و اينگونه عهد عتيق به عنوان يك اثر ادبي براي نژاد يهود خودنمايي ميكند كه تاريخ زندگي آنان را از آغاز تا زمان پيدايش حضرت مسيح،در بردارد. اين مجموعه در فاصله بين قرن دهم تا قرن اول قبل از ميلاد نوشته و تكميل شده است.[7]توماس ميشل ميگويد: «در قديم مردم معتقد بودند كه موسي تورات را نوشته است اما مطالعات جديد نشان ميدهد كه پاسخ به مسأله اصل و منشأ اسفار تورات از آنچه در ابتدا تصور ميشد دشوارتر است. تورات در طول نسلها پديد آمده است در ابتدا روايتهايي وجود داشت كه قوم يهود آنها را به طور شفاهي به يكديگر منتقل ميكردند سپس روايات مذكور در چند مجموعه نوشته شد. كه برخي از آنها در باب تاريخ و برخي در باب احكام بود. سر انجام در قرن پنجم قبل از ميلاد اين مجموعهها در يك كتاب گرد آمد.»[8]بنابراين نميتوان گفت كه تورات كلام خدا و يا سخن حضرت موسي ميباشد كه از هر گونه عيب و نقص خالي و بر همگان حجت باشد.
قرآن:
قرآن يكي از مهمترين معجزات پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ است كه هيچ كس نميتواند مانند آن را بياورد، قرآن بارها همه كساني را كه در شك و ترديد بودند، به اين امر دعوت كرد ولي آنها هرگز توان مقابله با آن را پيدا نكردند قرآن مي فرمايد: «بگو اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند همانند آن را نخواهند آورد، هر چند يكديگر را در اين كار ياري كنند.»[9] و همچنين ميفرمايد: «و اگر درباره آنچه بر بنده خود (پيامبر اسلام) نازل كردهايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود غير از خدا را براي اين كار فرا خوانيد اگر راست ميگوييد.»[10]بنابراين قرآن با گذشت زمان نه تنها كهنه نميشود بلكه نكات اعجازآميز آن، آشكارتر و عظمت محتوايش بر جهانيان روشنتر ميشود. قرآني كه امروز در دست مسلمين جهان است همان است كه بر پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل شد. نه چيزي از آن كاسته شده و نه چيزي بر آن افزوده گشته است.[11] از همان روز نخست گروه بزرگي از كاتبان وحي، آيات قرآن را پس از نزول مينوشتند، و مسلمانان موظف بودند شب و روز آن را بخوانند، و در نمازهاي پنجگانه خود آن را تكرار كنند، گروه عظيمي آيات قرآنر ا به خاطر ميسپردند و حفظ ميكردند.[12] حافظان قرآن و قاريان هميشه در جوامع اسلامي موقعيت و مقام ويژه داشته و دارند. مجموع اين امور و جهات ديگر سبب شد كه كمترين تغيير و تحريفي در قرآن راه نيابد.
افزون بر اين، خداوند حفظ آن را تا پايان جهان تضمين كرده است آنجا كه مي فرمايد «ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع از آن پاسداري ميكنيم»[13] با وجود اين تضمين الهي، تغيير و تحريف آن غير ممكن است.
با توجه به آنچه گذشت، روشن ميگردد كه قرآن كلام مستقيم خدا است و در آن هيچگونه دخل و تصرفي از طرف ديگران صورت نگرفته است و از هر گونه دستبرد و تحريف محفوظ و مصون مانده است. بنابراين در تعارض بين گفتار قرآن و تورات در مورد زني كه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ را از رود نيل نجات داد و بزرگ كرد، نظر قرآن مقدم است، چون هيچگونه خلاف در آن متصور نيست، در حالي كه به هيچ آيه تورات نميشود اعتماد كرد زيرا دقت در سير تدوين و آنچه بر او گذشته است مانع از اعتماد به صحت آن است و احتمال خلاف منتفي نيست پس فصل الخطاب، قول قرآن است كه ميگويد: همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براي ما مفيد باشد يا او را به عنوان پسر برگزينيم»[14]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . تفسير نمونه، ج 3، مكارم شيرازي.
2 . آشنايي با قرآن، ج 8، مرتضي مطهري.
پي نوشت ها:
[1] . قصص/9.
[2] . سفر خروج، ج2، ص6.
[3] . سفر اعداد، ج3، ص43.
[4] . همان، ج5، ص1.
[5] . سفر خروج، ج2، ص11.
[6] . صحيفه يوشع، ج1، ص1.
[7] . بوكاي، عهدين و قرآن و علم، ترجمه دكتر حسن حبيبي، بي جا، بي نا، ص 25 ـ 26.
[8] . توماس ميشل، كلام مسيحي، ترجمه حسين توفيقي، قم، مركز مطالعات و پژوهشهاي اديان و مذاهب، اول، 1377 ش، ص 32.
[9] . اسراء/88.
[10] . بقره/23.
[11] . راميار، محمود، تاريخ قرآن، تهران، امير كبير، دوم، 1362 ش، ص 211.
[12] . همان، ص 247.
[13] . حجر/9.
[14] . قصص/9.