خانه » همه » مذهبی » قرآن چراغ شب‌های ظلمانی

قرآن چراغ شب‌های ظلمانی

قرآن چراغ شب‌های ظلمانی

از ابوسعید خدری روایت شده است که گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه‌ای خواند و در ضمن آن فرمود: ‌ای مردم، شما در زمان مهلت و آرامش هستید و به سرعت دارید می‌روید و به خوبی می‌بینید که شب و روز چگونه هر

Ghoran11111 - قرآن چراغ شب‌های ظلمانی
Ghoran - قرآن چراغ شب‌های ظلمانی

 

نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 

عَن أَبِی سَعیدِ الخُدری قالَ: خَطَبَنا رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) قالَ فی خُطبَتِهِ لاعَیشَ اِلَّا لِعالِمٍ ناطِقٍ اَو مُستَمِعٍ واعٍ. اَیُّهَا النّاسُ اِنَّکُم فی زَمانِ هُدنَةٍ وَ اِنَّ السَّیرَ بِکُم سَریعٌ وَ قَد رَاَیتُمُ اللَّیلَ وَ النَّهارَ کَیفَ یُبلِیانِ کُلَّ جَدیدٍ وَ یُقَرِّبانِ کُلَّ بَعیدٍ وَ یَأتِیانِ بِکُلِّ مُوعُودٍ. فَقالَ لَهُ المِقدادُ: یا نَبِیَّ اللهِ وَ مَا الهُدنَةُ؟ فقال: دارُ بَلاءٍ و انقِطاعٍ فَاِذَا التَبَست عَلَیکُمُ الأُمُورُ کَقِطَعِ اللَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ فَاِنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ صادِقٌ مُصَدَّقٌ وَ مَن جَعَلَهُ امامَهُ قَادَهُ اِلَی الجَنَّةِ وَ مَن جَعَلَهُ خَلفَهُ ساقَهُ اِلی النَّارِ.
از ابوسعید خدری روایت شده است که گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما خطبه‌ای خواند و در ضمن آن فرمود: ‌ای مردم، شما در زمان مهلت و آرامش هستید و به سرعت دارید می‌روید و به خوبی می‌بینید که شب و روز چگونه هر چیز نو و تازه‌ای را کهنه و هر چیز دوری را نزدیک می‌گردانند و هر وعده‌ای را حاضر می‌سازند. آن‌گاه مقداد گفت: ‌ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، «هُدنه» چیست؟ حضرت فرمود: یعنی دنیا سرای آزمایش و کوچ کردن است، پس هنگامی که رخدادها بر شما مانند پاره‌ای از شب تار مشتبه شد بر شما باد که به قرآن بازگشت کنید، زیرا قرآن شفاعتگری است که شفاعتش پذیرفته می‌شود و راستگویی است که سخنش تصدیق شده است. کسی که قرآن را پیش روی خود قراردهد (و به آن عمل کند)، او را به بهشت رهنمون می‌شود و هر که آن را پشت سر بیندازد (و به آن بی اعتنایی کند) او را به جهنّم می‌راند.
بحار الانوار، ج 77، ص 177

نور هدایت

در حدیث مورد بحث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: ‌ای مردم، شما در زمان «هُدنه» هستید. شما را در این دنیا آزاد گذاشته و اختیار داده‌اند. این دنیا به سرعت در حال گذر است. شب و روز، هر چیز تازه‌ای را کهنه می‌گرداند و هر دوری را نزدیک می‌کند و هر وعده‌ای را به انجام می‌رساند. شگفت اینکه در محیطی زندگی می‌کنیم که در آن قرار و آرامی نیست، همه چیز با شتاب در حال دگرگونی است. به قول اقبال:

 

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم *** موجیم که آسودگی ما عدم ماست

موج حرکت است و اگر آرام گیرد اصلاً موجی در کار نیست. وقتی انسان به حالات انسان‌ها می‌نگرد می‌بیند که بچّه‌ها به سرعت جوان و جوانان پیر و پیران رهسپار قبرستان می‌شوند. این اطّلاعیه‌های وفات، هشداری است به همه‌ی انسان‌ها.
در ادامه، مقداد می‌پرسد: ‌ای پیامبر خدا، هُدنه چیست؟
فرمود: دنیا آزمایشگاه است. دورانی است که شما را به حال خودتان گذاشته‌اند. خداوند به شما کاری ندارد و در برابر گناهان و اعمالی که انجام می‌دهید فوراً مجازاتتان نمی‌کند.
در زمینه‌ی آزمایش الهی بحث‌های فراوانی شده است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) چرا خدا مردم را آزمایش می‌کند؟

مگر آزمایش برای این نیست که اشخاص یا چیزهای مبهم و ناشناخته را بشناسیم و از میزان جهل و نادانی خود بکاهیم؟ اگر چنین است، خداوندی که علمش به همه چیز احاطه دارد و از اسرار درون و برون هر کس و همه چیز آگاه است چرا امتحان می‌کند، مگر چیزی بر او مخفی است که با امتحان آشکار شود؟
پاسخ این مهم را در اینجا باید جست که مفهوم آزمایش در مورد خداوند با آزمایش‌های ما بسیار متفاوت است. آزمایش‌های ما برای شناخت بیشتر و رفع ابهام و جهل است، امّا آزمایش الهی در واقع همان پرورش و تربیت است.
در حقیقت امتحان خدا به کار باغبانی پرتجربه شبیه است که دانه‌های مستعد را در سرزمین‌های آماده می‌باشد، این دانه‌ها با استفاده از مواهب طبیعی شروع به رشد می‌کنند، تدریجاً با مشکلات می‌جنگند و با حوادث پیکار می‌کنند، در برابر طوفان‌های سخت و سرمای کشنده و گرمای سوزان ایستادگی به خرج می‌دهند تا شاخه گلی زیبا یا درختی تنومند و پرثمر بار آید که بتواند به حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
سربازان را برای اینکه از نظر جنگی نیرومند و قوی شوند به مانورها و جنگ‌های فرضی می‌برند و در برابر انواع مشکلات، تشنگی، گرسنگی، گرما، سرما، حوادث دشوار و موانع سخت قرار می‌دهند تا ورزیده و آبدیده شوند.
و این است رمز آزمایش‌های الهی.

ب) آزمایش‌های الهی همگانی است

از آنجا که نظام حیات در جهان هستی نظام تکامل و پرورش است و تمامی موجودات زنده مسیر تکامل را می‌پیمایند، حتّی درختان استعدادهای نهفته‌ی خود را با میوه بروز می‌دهند، همه‌ی مردم از انبیا گرفته تا دیگران، طبق این قانون عمومی، باید آزمایش شوند و استعدادهای خود را شکوفا سازند.

ج) راه‌های آزمایش

آیات قرآن نمونه‌هایی از اموری که انسان با آنها امتحان می‌شود، از قبیل ترس، گرسنگی، زیان‌های مالی و مرگ فرزندان، پیامبران و دستورهای خداوند، حتّی برخی خواب‌ها را ذکر کرده است و به طور کلّی از نظر قرآن، شرور و خیرها نیز از آزمایش‌های الهی محسوب می‌شوند: (ونَبلُوَکُم بِالشَّرِّ وَ الخَیرِ). (1)
بعد حضرت دستوری فرمودند که در بسیاری از کتاب‌ها به صورت روایتی مستقل آمده است: فَإِذا التَبَسَت عَلَیکُمُ الاُمورُ کَقِطَعِ اللیلِ المُظلِمِ فَعَلیکُم بِالقُرآنِ: «اگر کارها بر شما چون شب سیاه و ظلمانی مشتبه شد به دامن قرآن چنگ بزنید، که این قرآن هم شفاعت می‌کند و هم شفاعتش پذیرفته می‌شود. هم راستگوست و هم خدا آن را تصدیق کرده. هر که قرآن را پیش روی خود قرار دهد او را به بهشت رهنمون می‌شود و هر که آن را پشت سر اندازد وی را به جهنّم می‌رانَد».
این پیش رو داشتن و پشت سر انداختن قرآن، دو معنا می‌تواند داشته باشد:
توجّه به قرآن یا بی اعتنایی به آن.
قرآن استاد انسان باشد نه ابزار او. یعنی خود را بر قرآن عرضه کند نه قرآن را بر خود.
برخی وقتی پیش‌داوری‌های خود را کردند و تصمیمشان قطعی شد، در لابه‌لای قرآن می‌گردند که آیه‌ای منطبق با فکر خودشان بیابند. آنان فقط به همان آیه‌ای که یافته‌اند تمسّک می‌جویند و آیات دیگر را رها می‌کنند و با این کار مصداق آیه‌ی (نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعضٍ) (2) می‌شوند و می‌گویند: به بعضی ایمان می‌آوریم و بعضی را انکار می‌کنیم. پیداست که چنین کسی قرآن را پشت سر خود افکنده است.
بسیاری از مذاهب انحرافی که در اسلام پدید آمده‌اند، مانند وهّابیّت، به همین درد مبتلا هستند. انسان وقتی در عقاید آنان دقیق می‌شود می‌بیند آیات واضح و روشن را وانهاده و آیاتی را که معنای دو پهلو دارند و بر مقصودشان منطبق است گرفته اند.
در مقابل دسته‌ای خود را شاگرد قرآن می‌دانند و می‌گویند: تصمیم ما همان گفته‌ی قرآن است. قرآن را راهنمای حلّ مشکلات خویش می‌دانند و مصداق این آیه‌ی قرآن هستند که می‌فرماید: «(فَلَا وَ رَبِّکَ لَایُؤمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُم ثُمَّ لَایَجِدُوا فِی اَنفُسِهِم حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسلِیماً)؛ به پروردگارت سوگند که آنها ایمان نخواهند آورد، مگر اینکه در اختلافات خود تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند». (3)
در نهج البلاغه خوانده‌اید که «الإِسلامُ هُوَ التَّسلِیمُ: «اسلام همان تسلیم است».(4)
و تا انسان در مقابل قرآن تسلیم محض نباشد مسلمان واقعی نخواهد شد. اینکه کسی عقیده‌ی خود را بر قرآن تحمیل کند نادرست و نوعی خودپرستی است، چرا که قرآن می‌فرماید: باید هم در ظاهر و هم در باطن تسلیم باشند.
با این همه تأکیدها باز قرآن در حوزه‌های ما آن مقام بایسته و شایسته را ندارد. کاش آن مقدار که به علم معانی و بیان اهمّیّت می‌دهیم به قرآن و تفسیر آن اهمّیّت می‌دادیم، زیرا چنانکه در قرآن آمده است ما معتقدیم: «(وَ لا رَطبٍ وَ لا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبینٍ)؛ و هیچ تر و خشکی وجود ندارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است». (5)
عدّه‌ای همچون وهّابی‌ها فقط به الفاظ قرآن بسیار اهمّیّت می‌دهند و در قرائت می‌کوشند، امّا به محتوای آن کاری ندارند. وقتی قاری قرآن آیات را یک نفس می‌خواند اللّه اللّه می‌گویند، امّا زمانی که آیات تکان دهنده‌ی قیامت قرائت می‌شود چون یک نفس نخوانده اللّه اللّه ندارد.
قرآن باید کتاب درسی ما باشد. قرآن در بین ما مظلوم است، باید حتّی بحث تفسیری داشته باشید به عنوان اینکه قرآن چه می‌گوید، نه اینکه من چه می‌گویم. مهم این است که معتقد شوید. هر چه بیشتر با قرآن کار کنید نورانیّت، صفا و درک تازه‌ای نصیب شما می‌شود. اصلاً روشنایی فکر انسان آن لحظاتی است که با قرآن کار می‌کند. و باید بدانید که شما در مورد قرآن سه وظیفه‌ی مهم دارید: تلاوت قرآن، فهم قرآن و، از همه مهم‌تر، عمل به قرآن.

پی‌نوشت‌ها:

1. رجوع شود به: تفسیر نمونه، ذیل آیات 155-157 سوره‌ی بقره.
2. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 150.
3. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 65.
4. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی 125.
5. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 59.

 

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد