هدف اصلي از نزول قرآن هدايت مردم است:« شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ …[1] ؛ ماهِ رمضان ماهى است كه قرآن، براى راهنمايى مردم ، و نشانههاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است.» و پيامبر هم هدايت گر جهانيان است:« تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[2]؛ زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا بيمدهنده جهانيان باشد. » و بهره برداري از اين هدايت مخصوص متقين است:« ذَلِكَ الْكِتَابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[3]؛ آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است. » و قرآن، كتاب علمي به اصطلاح امروزي نيست، تا بيان علوم را از آن انتظار داشته باشيم، اين علوم به عقل خدادادي بشر واگذار شده است و اينكه در قرآن آمده: «ما قرآن را نازل كرديم تا بيان كننده هر چيز، هدايت گر، رحمت و بشارت دهنده براي مسلمين باشد»[4] مرحوم علامه طباطبائي فرموده: “هر چيزي” كه در اين آيه آمده است، مربوط به هدايت بشر است كه همان معارف حقيقه مربوط به دنيا و آخرت و اخلاق باشد.[5]قرآن تمام مسائل را بيان مي كند، ولي انسان هاي عادي آنها را نمي فهمند و فهميدن بيان “همه چيز” از قرآن منحصر به پيامبر – صلي الله عليه و آله وسلم – و ائمه –عليهم السلام – است، چانچه مرحوم علامه چهار روايت را در ذيل همين آيه ذكر مي كند، به اين مضمون كه ائمه–عليهم السلام – همه چيز را از قرآن مي فهمند، پس آنها بايد بيان كنند.[6]آياتي در قرآن وجود داردكه يا با صراحت و يا با اشاره، مسائل مورد سئوال را مطرح نموده است كه اين آيات در چند قسمت مطرح مي شود:
الف)آيات مربوط به حرکت زمين
آياتي كه درباره حركت زمين وارد شده است. مجموعاً 82 آيه در قرآن درباره زمين آمده است كه قسمتي از آنها درباره بيان جاذبه زمين[7] و يا اندازه زمين و… مي باشد. اما آياتي كه درباره حركت زمين است به بعضي از آنها اشاره مي شود:
1ـ « وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ[8]؛كوه ها (و زمين) را مي بيني و آنها را ساكن و جامد مي پنداري، در حالي كه مانند ابر در حركتند.»
مسلماً حركت كوه ها بدون حركت زمين هاي ديگر كه به آنها متصل است، معني ندارد و به اين ترتيب معني آيه چنين مي شود كه زمين با سرعت حركت مي كند، همچون ابرها.[9]2ـ « وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا [10]؛او كسي است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد.» مي دانيم پيدايش نظام «شب» و «روز» بر اثر گردش زمين به دور خويش است.[11] تا اينجا نتيجه اين شد كه قرآن يا با صراحت و يا با اشاره حركت زمين را بيان نموده است.
ب) خورشيد و ماه
اولا: خداوند مي فرمايد خورشيد و ماه هم حركت دارند: «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ [12]؛ او كسى است كه شب و روز و خورشيد و ماه را آفريد؛ هر يك در مدارى در حركتند! » كه مراد يا حركت دوراني به دور خويش است، و يا حركتي است كه همراه منظومه شمسي دارد.[13] ثانياً: اين حركت منظم است، نه براي خوشيد سزاوار است كه به ماه رسد، و نه ماه به خورشيد هر كدام از آنها در مسير خود شناورند:«لا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ »[14]ثالثاً: قرآن مي گويد: نور خورشيد از خودش و نور ماه اكتسابي است. خدا در ميان آسمان چراغ روشني (سراج) و ماه (منير) نور بخشي آفريد:« تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا».[15]سراج به معني چراغ است كه نور از درون خودش سرچشمه مي گيرد و اين متناسب با وضع خورشيد است كه طبق تحقيقات مسلم علمي، نورش از خود اوست. بر خلاف ماه كه تعبير به منير يعني “روشني بخش” شده كه نورش از خودش نيست.[16] در آيه ديگر از نور خورشيد، تعبير به ضياء كه نور ذاتي است، و از نور قمر به نور كه اعم است، تعبير شده است.[17]و در آيه 16 سوره نوح، تعبير به نور و سراج شده است. از مجموع اينها مساله خسوف و كسوف به خوبي قابل پيش بيني است. چون ممكن است در طول اين حركت منظم، سيارات در مقابل هم قرار گيرند كه خسوف و كسوف پديد مي آيد. دانشمندان هم از حركات منظم زمين و خورشيد، مساله خسوف و كسوف را پيش بيني مي كنند.[18]اين ائمه – عليم السلام – هستند كه بايد اشارات قرآن را بيان كنند و ما مي بينيم كه در روايات به خوبي به مساله خسوف و كسوف اشاره شده است. امام سجاد عليه السلام در دعاي اول ماه مي گويد: «اي ماه كه خدا تو را نشاني از نشانه هاي ملك و علامتي از علامت هاي سلطنت خود قرار داد، و ترا به افزايش و نقصان و طلوع و غروب و نورانيت و خسوف مسخر خويش گردانيد.»[19] و در وسائل الشيعه ج5 ، ص 142 حدود 78 روايت درباره خسوف و كسوف و نماز آيات و علت آن بيان شده است و طبق مقدمه كه ذكر شد، ائمه – عليم السلام – مبين قرآن مي باشند.
بنابر اين خسوف و كسوف را از آياتي كه حركت خورشيد و ماه و منازل و برج هاي براي آن دو و همچنين مساله ذاتي بودن نور خورشيد و اكتسابي بودن نور ماه به خوبي مي توان استفاده كرد، گذشته از اين، روايات هم مساله را با صراحت تمام بيان نموده اند و ائمه – عليم السلام – مبين قرآن مي باشند.
باز هم تأكيد مي شود كه قرآن كريم، رسالتش تبيين مسايل علمي مربوط به آفرينش و… نيست؛ و اگر چنانچه در بعضي مواردمسايلي را بيان فرمود، جهت تذكر و ياد آوري مي باشد. قرآن كتاب هدايت و تربيت است، لذا انتظارمان از آن بايد به تناسب رسالتش باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه؛ مكارم شيرازي، چاپ چهاردهم از انتشارات دار الكتب الاسلاميه تهران.
2. بهترين راه شناخت خدا ؛ محمدي ري شهري.
3. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر صلي الله عليه و آله ـ ؛ دكتر پاك نژاد.
پي نوشت ها:
[1]- بقره/ 185.
[2]- فرقان/ 1.
[3] .بقره / 2 .
[4]- نحل/ 89.
[5]- طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، قم، دار الكتب الاسلاميه، ج12، ص 347.
[6]- همان، ص 350.
[7]- فاطر/41؛ رعد/2؛ لقمان/10.
[8]- نمل/88.
[9]- مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، 1374 هـ ش، ج15، ص 569.
[10]- فرقان/62.
[11]- مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، 1374 هـ ش، جلد15، ص 144.
[12]- انبياء/33.
[13]- تفسير نمونه، ج13، ص 399.
[14]- يس/40.
[15]- فرقان/61.
[16]- تفسير نمونه، ج15، ص 144.
[17]- يونس/5، تفسير نمونه، ج8، ص 226.
[18]- همان، ج23، ص 82 .
[19]- بحارالانوار، ج 58، ص 178 و صحيفه سجاديه.