قران و کتاب
قران و کتاب
بنابرين در آغاز قرآن مجيد به كلمه «كتاب» كه جامع استبرمىخوريم و در جاهاى ديگر نيز به همين لفظ مىرسيم. اين كتابى است كه از جانب خداى جهانيان نازل شده و از طرف خداى عزيز حكيم بر قلب مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله فرود آمده: «وانه لتنزيل رب العالمين» (3)
در ماه رمضان: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن». در شب قدر اين حادثه بزرگ اتفاق افتاده: «انا انزلناه فى ليلة القدر» (4) به زبان عربى: «وانا جعلناه قرآنا عربيا». (5) كلمات و حروف قرآن مشخص است: كلمات 77701 و حروف قرآن 223390.
قرآن داراى سى جزء و هر جزء شامل چهار حزب است. از سال آغازين وحى تاكنون هيچ دگرگونى در آن راه نيافته به حكم: «انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحافظون» (6) هيچ تغيير و دگرگونى در آن راه نخواهد يافت.
مصطفى را وعده كرد الطاف حق گر بميرى تو نميرد اين سبق (7)
دومين سوره قرآن، بقره، طولانىترين سورههاى قرآن است286 آيه دارد. در اين سوره طولانىترين آيه قرآن هم آمده استبدين صورت: «يا ايها الذين آمنوا اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه وليكتب بينكم كاتب بالعدل ولاياب كاتب ان يكتب كما علمه الله فليكتب وليملل الذى عليه الحق…» «اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر معامله مىكنيد به وامى براى مدت معينى پس آن را بنويسيد و بايد نويسندهاى آن را ميان شما به دادگرى بنويسد و نويسنده از نوشتن بدان گونه كه خدا به وى آموخته است، نبايد خوددارى كند…» (8)
«ابوالفتوح رازى» در تفسير خود روض الجنان وروح الجنان فى تفسير القران در ذيل اين آيه شريفه مىنويسد: «علما گفتند: خداى تعالى در اين سورت پانصد حكم بيان كرد، از جمله آن بيست و پنجحكم در اين آيت است، يكى: اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه، گفت: چون دينى به كسى دهى بنويسى.
دوم گفت: بايد تا دبيرى از ميان شما آن بنويسد به عدل [چنان كه] از جانبى بر جانبى ظلم نباشد.
سهام: كاتب را وعظ كرد تا امتناع نكند از آن كه چنان نويسد كه خداى تعالى فرمود.
نزديك هفت مورد از موارد بيست و پنجگانه مربوط استبه كتابت و نوشتن اسناد و مواثيق و املاء ولى كه نيابت كند از سوى كسى كه سفيه و كم عقل و نابالغ و ضعيف و عاجز باشد.
تاكيد قرآن كريم بر كتابت و اقامه شهود و استوار داشتن امر در اين آيه شريفه كه مربوط استبه دين و داين و مديون كه حقى از كسى تباه نشود; همه نشان اهميتخاص حق و عدالت و اقامه آن در جامعه و برقرارى قسط و عدل است كه تحقق آن از اهداف مهم نظام اسلامى است در همه جا و دين قويم اسلام مىباشد; در همه وقت.
از سوى ديگر، بنابر مشهور نخستين آياتى كه بر رسول مكرمصلى الله عليه وآله نازل شد; آيات سوره «علق» است كه در آن از «قرائت» و «تعليم» و «قلم» كه ابزار كتابت است; سخن مىگويد: خواندن به نام خدا، خداى آفريننده «انسان» از «خون بسته» از موجود حياتى بسيار ريزى كه آن هم مخلوق «او»ست. «تعليم» به ياد «او» كه خود قادر متعال است و اين قدرت را در بشر نهاد كه بياموزد و با «قلم» كه ابزار ثبت مفاهيم است تمدن بشرى و تاريخ آن را آغاز نمايد كه اگر «نبشتن» نبود اثرى از «گذشته» نبود.
«اقرا باسم ربك الذى خلق… اين كلمات مقدس نخستين اشعه وحى است كه از مبدا فيض هستى بر قلب مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده است.
اسلام فجر صادق و انفجار حقيقى نور است.
چون اسلام دينى است مبتنى بر فطرت خداشناسى و خداپرستى و اعتقاد به جزا و پاداش و معاد و نبوت و عدل و امامت و رهبرى مردمان به سوى حقيقت و نور محض; با سلاح علم و تعليم و قرائت و كتابت و خواندن و تدبر و تفكر به ميدان مىآيد. اسلام مىخواهد هر چه را مىشنويم و مىبينيم با فهم و فراست توام باشد نه با جهالت و ناآگاهى.
قرآن در سوره جمعه از كسانى كه كتاب آسمانى را در كنار دارند و مىخوانند; اما از خواندن آن بهرهاى نمىبرند چنين ياد كرده است:
«مثل الذين حملوا التوراة ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا… (9)
علامه طباطبايى (ره) مىنويسند: «راغب مىگويد كلمه «سفر» به فتحه سين و سكون فاء به معنى پردهبردارى است كه البته در خصوص اعيان استعمال مىشود مانند (سفر عمامه) يعنى برداشتن عمامه از سر و (سفر خمار) برداشتن نقاب از صورت تا آن جا كه مىگويد و سفر به كسر سين و سكون فاء (كه جمع آن اسفار است) به معناى كتابى است كه از حقايق پردهبرمىدارد و در قرآن آمده… اين بود گفتار راغب و منظور از اين كه فرمود: (مثل آنهايى كه تورات بر آنان تحميل شد) به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد و مراد به اينكه فرمود (ولى آن را حمل نكردند) اين است كه به آن عمل نكردند. شاهد و مؤيد اين مطلب ذيل آيه مزبور است كه مىفرمايد: «بئس مثل القوم الذين كذبوا بآيات الله والله لا يهدى القوم الظالمين.» (10) «چه بد است مثل گروهى كه به دروغ داشتند آيات خدا را و خدا هدايت نمىكند گروه ستمكاران را.»
و منظور از كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند; يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان، موسىعليهالسلام نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد ولى رهايش كردند و به دستورات آن عمل ننمودند; لذا خداى تعالى بر ايشان مثلى زد و آنان را به خرانى تشبيه كرد كه كتابهايى بر آن خرها بار شده ولى خران هيچ آگاهى از معارف وحقايق آن كتابها ندارند; در نتيجه از حمل آن كتابها چيزى بجز خستگى برايشان نمىماند.
در آيه قبل هم خداوند سخن را با مساله بعث پيامبرى امى آغاز كرد و بر مسلمانان منت نهاد كه از ميانه همه اقوام امى (ناخوانا) پيامبر را در بين آنان مبعوث كرد تا كتاب را بر آنان بخواند و تزكيهشان كند و كتاب و حكمتشان بياموزاند و در نتيجه آنان را از ظلمتهاى گمراهى به سوى نور آگاهى هدايت نمايد و از حضيض جهل به اوج علم و حكمتشان برساند و در آخر سوره هم به طور عتابآميز و سرزنش آگين مىفرمايد: آن مردم بسوى لهو و تجارت ميل كردند و پيامبر دلسوز را سرپا در حال خطبه در نماز جمعه رها كردند، با اين كه نماز جمعه از بزرگترين مناسك دينى است (11) : «… واذا راوا تجارة اولهوا انفضوا اليها وتركوك قآئما قل ما عندالله خير من اللهو ومن التجارة والله خير الرازقين (12) .»
سخن در اين است كه بايد آيات كتاب آسمانى را شنيد يا خواند و به شنيدهها و خواندهها عمل كرد; اگر كتابها و مطالب بر اذهان تحميل شود ولى از آنها سودى عملى عايد نشود كارى خواهد بود بى حاصل و حتى حجاب درك حقيقت و رسيدن به معرفت و عرفان حق.
سعدى شيرازى تحت تاثير قرآن كريم است كه در باب هشتم گلستان خود مىگويد:
«دو كس رنجبيهوده بردند و سعى بىفايده كردند: يكى آنكه اندوخت و نخورد و ديگر آن كه آموخت و نكرد
علم چندان كه بيشتر خوانى چون عمل در تو نيست نادانى نه محقق بود نه دانشمند چارپايى بر او كتابى چند آن تهى مغز را چه علم و خبر كه بر او هيزم استيا دفتر (13)
اين انفجار نور علم، اين تاكيد فراوان بر كتابت و نگارش در دادوستدها و عهود و مواثيق و اسناد از هر نوع، اين سفارش كه قيدوا العلم بالكتابه (14) از آغاز برآمدن خورشيد اسلام از سرزمينى كه در آن بجز عده معدودى همه امى بودند; باعث تنظيم رسائل، مكاتيب، كتابها گرديد و دانشمندان و محدثان فراوانى ظهور كردند و كمكم در حلقات درس پيشوايان بزرگوار اسلام و ائمه بزرگوار صدها تن عالم سترگ تربيتشد و كتابخانههاى بسيار بوجود آمد و مدارس و دارالعلمهاى بزرگ پى افكنده شد.
عالمان بزرگوار اسلامى همه عاشق علم و كتاب و حليف كتبخانهها بودهاند; ما درين مقام از «صاحببن عباد» وزير و سخنور شهير ايرانى در قرن چهارم هجرى و مروج مذهب تشيع و مشوق فرمانروايان به آبادانى مملكت و مروج علم و ادب نام مىبريم:
«مردمان دانشدوستبعد از مصاحبت و مجالستبا دانشمندان، چيزى را خوشتر از مطالعه كتب علم و ادب نمىدانند; و بلكه بعضى آنها مصاحبت كتاب را بر مجالستبا اصحاب ترجيح مىدهند، و بعضى بواسطه اشتياق عظيم كه به فراگرفتن و اندوختن معلومات دارند، بر جمع كتب مولع و حريص مىشوند. يكى از اين اشخاص صاحببن عباد است كه در فراهم آوردن كتب علمى و ادبى از هر قبيل سعى بسيار و در نتيجه كوشش بسيار و بذل اموال فراوان آن مقدار كتاب جمع كرد كه بنا به گفته مورخين هيچ وزير بلكه هيچ صاحب تاج و سرير را ميسر نشده بود. صاحب، هر وقت كتابى مفيد را مىشنيد كه تازه تاليف شده است تا نسخه آن را به دست نمىآورد; آرام نمىگرفت.» «از جمله ياقوت در ترجمه احمدبن عبدربه گويد كه صاحببن عباد چون آوازه عقدالفريد را شنيد، سعى كرد تا نسخهاى از آن به دست آورد، چون آن را مطالعه كرد گفت: «هذه بضاعتنا ردت الينا، من گمان مىكردم اين كتاب بر اخبار بلاد ايشان (اندلس) است و اكنون مىبينم اخبار بلاد ما را نوشته است و ما را بدان حاجتى نيست…»
وقتى كه ابوالفرج على بن حسين اصفهانى (متوفى در356 ه ) اغانى را تاليف كرد، صاحب نسخهاى از آن را به دست آورد و آن را برخلاف عقدالفريد سخن بپسنديد و انيس خود قرار داد، چنان كه ابن خلكان گويد: قبل از يافتن اغانى هر وقتبه سفرى مىرفت، سى شتر كتاب با خود مىبرد، چون اغانى به او رسيد تنها آن را در سفرها با خود مىبرد.
بالجمله صاحب بن عباد كتابخانهاى بسيار بزرگ مشتمل بر صدوبيست هزار كتاب، تقريبا، كه حفظ و تنظيم آن هميشه به خازنى دانشمند و فاضل مفوض بود; تاسيس كرد…
پيش از صاحب ملوك و وزراء را رسم آن بود كه كتب خود رامانند جواهر و زر و سيم در خزانهاى مىنهادند و اهل علم و طلبه را از مطالعه آنها محروم مىگذاردند، و عاقبت آن كتب طعمه ارضه و تبديل به خاك مىشد; ولى صاحب بن عباد دفاتر و دواوين و كتب بسيار از انواع علوم و اشعار و اصناف فنون و اخبار بر طلبه و اهل علم وقف كرد تا مطالعه آن مىنمودند و از آن فوايد برمىداشتند و مىنوشتند، و اين صفت گزيدهترين خصال مولاناست كه هيچ وزير و امير و ملك و سلطان را اين توفيق دست نداده است.» (15)
يك نمونه نيز از «كتاب دوستى» ديار فرنگ نقل كنيم كه عموما به كتاب و كتاب خواندن عادت و عشقى فراوان دارند.
«فردريك دوم ملقب به فردريك كبير، امپراطور مشهور آلمان، يكى از سلاطين فاضل دانشدوست دنيا بوده و غالب اوقات خود را به مصاحبت فلاسفه بسر مىبرده و با آنان به محاضره مىپرداخته.
امپراطور مزبور عشق غريبى به قرائت كتب داشته و مالك كتابخانه بالنسبه مهمى بوده كه بعدها آن كتابخانه اساس تشكيل كتابخانه معروف خانواده سلطنتى آلمان (هوهن زلرن) گرديده است.
اخيرا كتابدار ويلهلم دوم، قيصر كنونى آلمان، كتابى به رشته تاليف آورده و نام آن را «فردريك كبير و كتابهاى او» گذارده. كتاب مزبور حاوى حكايات و نوادر چندى است در خصوص عشق فردريك به قرائت و شوق او به جمعآورى كتب ادبى و فلسفى.
فردريك مزبور مىگفت: «اگر يك روز، كتاب همراه نداشته باشم عشق من به جنون مبدل خواهد شد.»
كالسكه او هميشه پر از كتاب بود و امپراطور كبير هيچ گاه بىكتاب نمىتوانست مسافرت نمايد…
در مدتى كه فردريك دوم مشغول جنگ هفتساله بود پىدرپى از پايتختبراى او كتابهايى كه با ذوق امپراطور موافقت داشت ارسال مىداشتند.
عادت او ( فردريك دوم) در مطالعه كتب اين بود كه با كمال دقتبه مطالعه مىپرداخت و هر جا نكتهاى نظر او را جلب مىكرد فورا آن را يادداشت مىنمود..
خلاصه امپراطور مزبور بىنهايت دانشگستر و عالم دوستبود و علما و ادبا را از اطراف به دربار خود مىخواند. از جمله ولتر فيلسوف و شاعر مشهور را از فرانسه به پروس طلبيده سه سال در پيش خود نگاهداشت و به او صلات و نشانهاى افتخار عطا كرد.
در مدت اقامت ولتر در دربار فردريك امپراطور با او در خصوص ادبيات و اشعار و فلسفه صحبت مىكرد و گاهگاهى به زبان فرانسه قطعات شعرى نيز تركيب كرده از نظر ولتر مىگذراند و فيلسوف مزبور آنها را تصحيح مىنمود. بواسطه همين معاشرت فردريك با ولتر و فلاسفه ديگر است كه علما و محققين امپراطور مزبور را پادشاه فيلسوف ” LeroiPhilosophe” لقب دادهاند.» (16)
پينوشت ها :
1- زين العابدين رهنما، قرآن مجيد، با ترجمه و جمعآورى تفسير، جلد اول، ص103.
2- علامه آيتالله شعرانى، وقف ميراث جاويدان، فصلنامه فرهنگى و تحقيقى، سال دوم، شماره چهارم، زمستان1373، ص28، سازمان اوقاف و امور خيريه، تهران.
3-26/192.
4-97/192.
5-43/3.
6- 15/9.
7- مولوى، دفتر سوم.
8- قرآن مجيد با ترجمه و جمعآورى تفسير، ج1، ص233.
9- سوره جمعه، آيه6.
10- سور جمعه، آيه6.
11- تفسير الميزان جلد19 علامه طباطبايى (ره) ترجمه سيد محمدباقر موسوى همدانى، صفحه537.
12- سوره جمعه /12.
13- سعدى شيرازى، گلستان; تصحيح و توضيح دكتر غلامحسين يوسفى، چاپ خوارزمى، صفحه 170.
14- روايت از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است.
15- احمد بهمنيار، صاحب بن عباد شرح احوال و آثار، از انتشارات دانشگاه تهران (1005)، تهران 1344 ه . ش، صفحه117.
16- مجله دانشكده1336 قمرى مدير و مؤسس ملكالشعراى بهار، انتشارات معين تهران، 1370 ه . ش – شماره 4 صفحه 221 (به اختصار و حذف برخى مطالب)
ارسال توسط کاربر : sm1372
/ن