آيات مورد استناد هيچكدام بر مسطح بودن زمين كه در مقابل كروي بودن باشد، دلالت ندارد. زيرا دو آيهاي كه در آنها كلمه «مدّ» بكار رفته است به اين معنا ميباشند كه خداوند زمين را گسترش داده تا براي زندگي انسان و پرورش گياهان و جانداران آماده باشد به اين معنا كه گودالها و سراشيبهاي تند و خطرناك را بوسيله فرسايش كوهها و تبديل سنگها به خاك پر كرده و آنها را مسطح و قابل زندگي ساخته در حالي كه چين خوردگيهاي نخستين به گونه اي بوده كه اجازه زندگي را به انسان نميداد و اگر خداوند زمين را گسترده نميكرد و آن را از كوههاي سر به فلك كشيده ميپوشاند صلاحيّت كشت و زرع و سكونت را نميداشت و جانداران جايي براي حيات خود را نمييافتند.[1]آيه ديگر كه ميفرمايد: «خداوند زمين را براي شما فرش گستردهاي قرار داد»[2] يعني زمين نه آنچنان خشن است كه نتوان بر آن استراحت و رفت و آمد نمود و نه آنچنان نرم است كه در آن فرو رفت و قدرت حركت نداشت بلكه خداوند زمين را به گونهاي براي انسانها آفريده كه به خوبي بتوانند روي آن زندگي كنند و در حقيقت بساطي است گسترده، آماده و داراي همه نيازمنديهاي زندگي.[3]بنابراين خداي متعال ميفرمايد:«رب المشرقين و رب المغربين»[4] او پروردگار دو مشرق و دو مغرب است از آيه با بيان زير، كرويّت زمين استفاده ميشود. با توجه به كروي بودن زمين در هر زماني كه خورشيد از ديدگاه ما ناپديد ميشود در همان زمان جاي ديگر ظاهر ميگردد.
مثلاً اگر ما رو به جنوب بايستيم، طرف راست براي نيمكرهاي كه ما در آن قرار گرفتهايم مغرب است و همان محل در زمان غروب براي نيمكرة ديگر مشرق خواهد بود و همچنين طرف چپ براي نيمكره ما مشرق و براي نيمكره ديگر مغرب است. بنابراين يك مشرق و يك مغرب طرف راست ما و يك مشرق و يك مغرب طرف چپ ما قرار خواهد گرفت، و اين آيه دليل خوبي بر كروي بودن زمين از ديدگاه قرآن است.[5]و همچنين در آيه ديگر چنين آمده است: «… اي كاش ميان من و تو فاصله دو مشرق بود»[6] «مشرقين» توضيح اينكه كسانيكه پيروي از شيطان كردهاند و از ذكر خدا اعراض نمودهاند وقتي در محضر عدل الهي حاضر ميشوند، ميگويند: اي كاش بين من و تو اي شيطان، دوريِ دو مشرق بود.
جاي ترديد نيست كه با فرض كرويّت زمين و توضيحي كه در آيه گذشته بيان شد بُعد دو مشرق، در نهايت درجه دوري از يكديگر قرار گرفته است و اگر مشرقين به معناي مشرق و مغرب نيمكرهاي كه ما در آن قرار داريم ميبود و مجازاً اين نام را بر اين دو اطلاق كرده بودند نهايت درجه بُعد كه در آيه منظور بوده است استفاده نميشد.[7] بنابراين در اين آيه به كرويّت زمين كاملاً اشاره شده است.
خداي متعال در جاي ديگر مي فرمايد: «فامشوا في مناكبها» يعني در شانههاي زمين راه برويد. چون مناكب «شانهها» به صورت جمع استعمال شده و شانه هم مُنحني است، پس همه جاي زمين كه محل رفت و آمد انسانها و ساير موجودات زنده است منحني خواهد بود[8] و از اين آيه كروي بودن زمين به خوبي استفاده ميشود.
از آنچه گذشت روشن گرديد كه قرآن نه تنها كرويّت زمين را رد نكرده بلكه از برخي آيات به خوبي استفاده ميشود كه قرآن زمين را كروي ميداند.
و اگر در تورات (كتاب اشعياء) به زمين «كرةُ الارض» گفته شده و يا در قرآن به آن اشاره شده است، چيز جديد و تازهاي نيست زيرا مسأله كروي بودن زمين در حدود هزار سال قبل از ميلاد مطرح بوده و مردم به كرويّت آن واقف بودهاند.[9]اما نكته قابل توجه كه نياز دارد در اينجا به آن اشاره گردد اين است كه قرآن نه تنها كرويت زمين را نفي نكرده و بلكه حركت آن را به طور واضح و روشن مورد تأييد قرار داده است. قرآن اين نظريه را در زماني بيان داشته كه ديدگاه هيئت بطلميوس به عنوان بهترين فرضيه در موضوع شناخته شده بود.[10] در زماني كه جز سكون زمين و حركت افلاك به دور آن چيز ديگري براي افراد بشر مفهوم نداشت، قرآن به لطافت خاصي به حركت زمين اشاره فرموده است.
قرآن ميفرمايد: «آيا ما زمين را براي شما گهواره و كوهها را ميخهايي بر آن قرار نداديم»[11] و «خدا آن كسي است كه زمين را گهواره قرار داده»[12]خداوند در اين آيات به حركت زمين به خوبي اشاره كرده و گهواره را براي زمين به استعاره گرفته، چنانكه گهواره به منظور رشد و استراحت طفل حركت داده ميشود، همچنان زمين در اثر حركت، سبب رشد و استراحت بشر و حيوانات ميگردد.[13]حركت زمين در قرآن در عصري مطرح شده كه هزار سال بعد وقتي كه «گاليله» حركت انتقال وضعي زمين را اثبات نمود به محكمه تفتيش عقايد در محضر پاپ احضار ميگردد و مدتها او را زنداني نموده و ميخواستند اعدامش كنند كه توبه كرد و توبه نامه او معروف است.»[14]در نتيجه با دقت در آيات قرآن به خوبي استفاده ميشود كه قرآن به هيچ وجه منكر كروي بودند زمين نيست و حتي به حركت انتقالي و وضعي آن به خوبي اشاره نموده است كه بيان شد. و اين از معجزات قرآن به حساب ميآيد. و كروي بودن زمين نيز مسألهاي است كه قرنها قبل از نوشته شدن كتاب اشعياء كشف شده بود و مردم به آن آگاهي داشتند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . هيئت در مكتب اسلام، باقر هيوي.
2 . جهان آفرين، حسين نوري.
پي نوشت ها:
[1] . طباطبائي، محمدحسين، الميزان، تهران، بنياد فرهنگي علامه،1363 ش، ج12، ص199،.
[2] . نوح/19.
[3] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه،1394، ج25، ص78.
[4] . الرحمن/17.
[5] . خوئي، ابوالقاسم، كتاب صوم، قم، دارالهادي،1407 ق، ج2، ص119.
[6] . زخرف/38.
[7] . خوئي، ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ب.يروت، دارالزهرا، چهارم،1395ق، ص74.
[8] . محمودي، عباسعلي، ساكنان آسمان از نگاه قرآن، بي تا، بي جا، بي نا. ص57،
[9] . منصوري، ذبيح الله، مغز متفكر جهان شيعه،تهران، جاويد، سوم، بيتا، ص114.
[10] . مطهري، مرتضي، فلسفه تاريخ، تهران، صدرا، دوم،1378 ش، ج2، ص122.
[11] . نباء/5.
[12] . طه/53.
[13] . البيان في تفسير القرآن، ص 72.
[14] . ويل دورانت، تاريخ تمدن، تهران، سازمان آموزش انقلاب اسلامي، دوم، 1368ش.