طلسمات

خانه » همه » مذهبی » كمترين عذاب جهنم چيست؟

كمترين عذاب جهنم چيست؟

كمترين عذاب جهنم چيست؟

اين حقيقت را بايد بدانيم كه مجازات اخروي از سنخِ مجازات دنيوي نيست كه مسأله‌ي تناسب و عدم آن پيش بيايد. در دنيا، جُرم و جريمه دو حقيقت از هم جدا و فاعلِ آن دو نيز از هم جدا هستند.

e9bea175 c4df 453d aecd ed1ce6dd9ccb - كمترين عذاب جهنم چيست؟

3953 - كمترين عذاب جهنم چيست؟
كمترين عذاب جهنم چيست؟

 

نويسنده:زهرا اجلال

 

حقانيت قيامت را باور كنيم
 

——————————
اينك در باب معاد و حقَانيت روز حساب به آيات قرآن دل بدهيم و ببينيم كه قرآن كريم واقعه‌ي قيامت را با چه تأكيدي بيان مي‌كند و چگونه دل‌ها را تكان مي‌دهد!
خطاب به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آ له و سلم مي‌فرمايد: “و يستَنبوئك أحقّ هو …؛ از تو مي‌پرسند: آيا راستي، قيامت حقّ است؟ ”
“… قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ …؛ (1) بگو: بله؛ به خدايم قسم، قيامت حقّ است. ”
كدام گوينده بهتر از خدا مي‌تواند دل‌ها را تكان بدهد و با قاطعيت تمام بگويد: “… قبل إي و ربِّي إنّهُ لَحقٌّ…!؟ ”
باز هم مي‌فرمايد: “ليجمعنّكم إلي يوم القيامةِ … ”
هم لام تأكيد و هم نون تأكيد دارد و با صيغه مضارع* كه: “به طور قطع و مسلّم شما را روز قيامت جمع مي‌كند. ”
“لا ريبَ فيه؛ هيچ شكي در آن نيست. ”
“وَ مَن أصدقُ مِنَ اللهِ حديثاً؛ (2) چه كسي راستگوتر از خدا سراغ داريد. ”
بعضي ، اگر آقايان فلاسفه و عرفا بر اساس استدلالات عقلي و كشف و شهود عرفاني خود بگويند، مي‌پذيرند امّا سخن خدا را با اين قاطعيت نمي‌پذيرند!؟ آيا فارابي و بوعلي سينا و آخوند ملاصدرا از خدا راستگوترند و گفتارشان به واقع نزديكتر است!؟
“وَ إذا رَأيتَ ثَمَّ رأيت نعيماً و مَُلكاً كبيراً؛ (5) آنجا كه رسيديد و ديدِ آنجايي را به دست آورديد، آنگاه مي‌فهميد و حقيقت را مي‌يابيد. ”
“فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا؛ شما خيال كرديد كه شما را لغو و عبث آفريديم. ”
آيا اين همه نظامات عالم را براي شما خلق كرديم فقط براي اينكه بخوريد و بخوابيد و با هم بجنگيد، بعد بميريد و بپوسيد و از بين برويد؛ اينكه كار لغو و بيهوده‌اي خواهد بود.
“وَأَنَّكُمْ إِلَينَا لَا تُرْجَعُونَ؛ (3) و [آيا شما گمان كرده‌ايد كه] بازگشتي به سوي من نخواهيد داشت؟ ”

هشدار كه عالَم ديگري در انتظارِ ماست
 

———————————————
” وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَينَهُمَا لَاعِبِينَ “(4)
من كه بازيگر نيستم كه مثل بچه‌ها بسازم و خراب كنم. بلكه عالم ديگري پشت سر اين عالم هست و بازگشتني براي شما در كار است. حالا آنجا چه خبر است؟ همين قدر قرآن مي‌گويد: بدانيد كه مجمع و محشري در پيش هست؛ امّا آن به چه كيفيت است؟ ما بايد آنجا برويم و ببينيم. مولاي ما اميرالمؤمنين عليه‌السلام فرموده‌اند: “فَليكفِكُم مِنَ العِيانِ السّماعُ و مِنَ الغيب الخبرُ؛ فعلاً شما به همين شنيدن از ما اكتفا كنيد تا در شرايط خاصّ به خود، شنيدني‌ها را از نزديك ببينيد. ”
“وَ إذا رَأيتَ ثَمَّ رأيت نعيماً و مَُلكاً كبيراً؛ (5) آنجا كه رسيديد و ديدِ آنجايي را به دست آورديد، آنگاه مي‌فهميد و حقيقت را مي‌يابيد. ”

كيفر اخروي، محصول بذر دنيوي
 

————————————-
گاهي در روايات تشبيهاتي به منظور تقريب به اذهان آورده‌اند كه سخت تكان دهنده است؛ از رسول اكرم صلي الله عليه واله و سلم منقول است:
“اِنَّ نارَكم هذه جُزءٌ مِن سبعينَ جُزءً مِن نار جهنّم قد اُطفأت سَبعينَ مَرّةً بِالماءِ ثمّ التَهبت؛ (6) “.
“اين آتشي كه شما در دنيا داريد چه قدر سوزنده است؟ همين آتش شما يك جز، از هفتاد جز، آتش جهنّم است كه هفتاد بار با آب، خاموش شده و باز شعله‌ور شده است تا به اين حدّ از سوزندگي تنزّل يافته است. ”

كم‌ترين عذاب جهنّم است!
 

—————————–
حضرت در جاي ديگري فرموده است: “… اِنَّ اَهوَنَ النّاسِ عذاباً يوم القيمةِ لَرجلٌ في ضَحضاحٍ مِن نارٍ عليه نَعلانِ مِن نارٍ و شِراكانِ مِن نارٍ يعلي منها دماغُهُ؛ (7) در روز قيامت، سبك عذاب ترين افراد در جهنّم، كسي است كه در ميان مقدار كمي از آتش قرار گرفته است در حالتي كه يك جفت كفش آتشين بند دار به پايش كرده‌اند و به محض پوشيدن آن، مغزش به جوش مي‌آيد. ”
“كما يغلي المِرجَلُ؛ آن گونه كه ديگ مسي مي‌جوشد، [مغز آن آدم هم بر اثر تماس با آن كفش آتشين مي‌جوشد]. ”

پاسخ به يك شبهه
 

———————–
حال ممكن است در بعضي از ذهن‌ها خطور كند كه: آيا اين عذاب سنگين براي يك گناه، دور از تناسب نيست، هر چند هم آن گناه بزرگ باشد!؟
در جواب عرض مي‌شود: اين حقيقت را بايد بدانيم كه مجازات اخروي از سنخِ مجازات دنيوي نيست كه مسأله‌ي تناسب و عدم آن پيش بيايد. در دنيا، جُرم و جريمه دو حقيقت از هم جدا و فاعلِ آن دو نيز از هم جدا هستند؛ مثلاً “زيد ” دزدي مي‌كند و “عَمرو ” دست او را مي‌برد. دزدي كردن كه جرم است، غير دست بريدن است كه جريمه است؛ فاعلِ جرم، زيد است و فاعلِ جريمه، عمرو. اينجاست كه مسأله‌ي تناسب و عدم تناسبِ جرم و جريمه مطرح مي‌شود؛ امّا در مجازات اخروي، جريمه عينِ خود جرم است و فاعل جريمه، همان فاعل جرم است. زيد است كه در دنيا گناهي مرتكب شده و آن گناه در ضمير جان او به صورت بذري جا گرفته و رشد كرده و در عالم آخرت به صورت آتش در آمده و از زمين جان او شعله كشيده است. اين آتش، همان بذر گناه رشد يافته است و از خارج از وجود او، كسي چيزي براي او نياورده است.
اين گفتار خداوند حكيم است:
“فَاليومَ لا تُظلمُ نفسٌ شيئاً…؛ (8) امروز به كسي، ستم نمي‌شود. ”
“… إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ (9) آنچه كه به عنوان كيفر مي‌بينيد، همان كاري است كه در دنيا انجام داده‌ايد. ”
كيفر اخروي، محصول بذر دنيوي شماست. آنچه را كه در دنيا كاشته‌ايد همان را در آخرت درو مي‌كنيد؛ منتهي شما خودتان را نشناخته‌ايد و از نظام عمل و آثار آن در وجود خودتان بي خبريد و لذا چاره‌اي جز پيروي از برنامه تنظيم شده‌ي از جانب خالقتان نداريد كه مي‌فرمايد:
“… وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا…؛ (10) آنچه در دنيا عمل كرده‌اند، عين آن را در روز جزا حاضر مي‌يابند. “.
يك “الحمدلله ” يا “سبحان الله ” كه از زبان آدمي صادر مي‌شود، حضرت رب الفلق آن را مي‌گيرد و تبديل به مرغ بهشتي مي‌كند؛ همان كسي كه دامن ظلمت شب را مي‌شكافد و سپيده‌ي صبح و خورشيد فروزان را بيرون مي‌آورد؛ همان قدرتي كه دانه‌ي گندم را در دل خاك مي‌شكافد و يك خوشه‌ي صد دانه‌اي از آن بيرون مي‌آورد؛ همان قدرتي كه نطفه را مي‌شكافد از داخل آن انساني عاقل و گويا و بينا و شنوا بيرون مي‌آورد؛ همان قدرت است كه افكار و اخلاق و اعمال انسان را مي‌شكافد و از داخل آن درخت طوبي يا شجره‌ي زقّوم مي‌روياند.
اينجا انسان با دست خودش انفاق و ايثار مي‌كند، همين ايثار و انفاق ايشان در آن عالم، درختي ثمربخش مي‌شود و بر او سايه مي‌افكند.اينجابا زبان به مردم نيش مي زند، دل‌ها را مي سوزاند! بداند كه همين زبان نيش زنش در روز قيامت، تبديل به مار و عقرب و افعي گشته و او را مي‌سوزاند!!
اينجا دل مردم را سوزاند، دشنام داد، مسخره كرد! خيال كرد كه تمام شد!؟ حضرت ربّ الفلق اين‌ها را مي‌شكافد و از داخل آن، جهنّم بيرون مي‌آورد.
يادمان باشدكه نظام آفرينش به اين سادگي نيست و بي حساب و كتاب آفريده نشده است .

پي‌نوشت‌ها:
 

1- سوره‌ي يونس، آيه‌ي 53
* لَيجمعنَّ: لَ (لام تأكيد) = يجمع (فعل مضارع) + نَّ (نون تأكيد).
2- سوره‌ي نساء، آيه‌ي 87
3- سوره‌ي مؤمنون، آيه‌ي 115
4- انبياء،16
5- بحارالانوار، جلد 8، صفحه‌ي 288، حديث 21
6- بحارالانوار، جلد 8، صفحه‌ي 295، حديث 44
7- همان
8- سوره‌ي يس، آيه‌ي 54
9- سوره‌ي طور، آيه‌ي 16
10- سوره‌ي كهف، آيه‌ي 49
 

منبع:سايت تبيان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد