خانه » همه » مذهبی » كوشش صحابه در حفظ و تدوین قرآن

كوشش صحابه در حفظ و تدوین قرآن

كوشش صحابه در حفظ و تدوین قرآن

گذشته از حافظه‌ی قوی، دقت و كوشش یاران پیامبر نیز در اعلی درجه قرار گرفته بود و كتاب خدا جایگاه نخستین عنایتشان را داشت. به فراگرفتن و حفظش می‌كوشیدند و در آموزش و فهمش مسابقه داشتند و در میان خود برتری می‌جستند

17358 - كوشش صحابه در حفظ و تدوین قرآن
17358 - كوشش صحابه در حفظ و تدوین قرآن

 

نویسنده: محمود رامیار

 


گذشته از حافظه‌ی قوی، دقت و كوشش یاران پیامبر نیز در اعلی درجه قرار گرفته بود و كتاب خدا جایگاه نخستین عنایتشان را داشت. به فراگرفتن و حفظش می‌كوشیدند و در آموزش و فهمش مسابقه داشتند و در میان خود برتری می‌جستند بدانچه از قرآن حفظ داشتند. چه بسا كه نور چشم آنها در این بود كه كابین زناشوئیشان را آموختن سوره‌ای از قرآن قرار دهند كه شوهر به زن بیاموزد (1) و یا كودكان چهار پنج ساله را به تعلیم قرآن می‌سپردند. می‌گویند سفیان بن عُیَینه در چهارسالگی قرآن و یا مقدار زیادی از آن را حفظ بود (2) و یا عمرو كودك نوخاسته‌ی سَلَم الجَرْمی چنان قرآن از حفظ داشت كه امامت جماعت معمولاً باید بدو می‌رسید. (3)
اینها نبود مگر بر اثر جاذبه‌ی عظیم قرآن. این جریان بزرگی كه بوجود آمده بود همه كس را جذب می‌كرد و به همراه خود می‌برد. قدرت جاذبه‌ی قوی اسلام و قرآن از همان آغاز همه را جذب كرد. آنها كه می‌توانستند خدمت رسول خدا می‌رسیدند و اسلام می‌آوردند. اما این جاذبه فراتر از دور و بر رسول رفته بود. آنها كه دل پاكی داشتند و از دور جذب این نقطه‌ی نورانی شده بودند، اگر می‌توانستند خودی به پیامبر اسلام می‌رساندند و دست بیعت دراز می‌كردند و اگر هم نمی‌توانستند، از همانجا كه بودند سلام به اسلام می‌دادند و دل و جان در گرو آن می‌نهادند. اگر می‌شد، از رسول خدا و صحابه، اسلام را فرا می‌گرفتند و اگر نمی‌شد قرآن را از دهان رهگذران و كاروانیان اخذ می‌كردند. جاذبه آن قدر شدید بود كه حتی پیش از اسلام آوردن، افراد را به خود می‌كشید. در این مورد هم نمونه زیاد است. یكی همان عمرو كودك سَلَمه الجَرْمیّ است. پیش از این كه خدمت رسول برسد و اسلام بیاورد، از آنها كه از قبیله‌ی او می‌گذشتند داستان ظهور اسلام را شنیده بود و آیاتی از آنها فرا گرفته بود. (4) جوان هاشمی توانگری مثل مُصْعَب بن عُمَیر (م3هـ) وقتی فهمید پیامبر در «دارالارقم» پنهانی تبلیغ می‌كند، به جاذبه‌ی قرآن خود را بدانجا رساند و اسلامی عمیق و از جان برخاسته عرضه داشت. (5) این جوان زیبای نازپرورد تنعّم كه پیامبراكرم می‌فرمود: «در مكه زیباتر و خوش پوش‌تر و متنعّم‌تر از او كس نبود» به سختگیری‌ها و كژ رفتاری‌های مادر و كسان وقعی ننهاد، با تنگدستی و فقر ساخت و اسلامش چنان بود كه در بدر و اُحد پرچمدار لشكریان اسلام شد و در همان احد بود كه با شجاعتی شگفت آور شهید شد و پرچمش را علی (علیه السلام) برافراشت. (6) شاعر جوانی چون فَرْوة بن مُسَیك مرادی (م حدود 30) از اشراف قبیله‌ی كنده‌ی یمن، پشت پا به قبیله‌ و خان و مان زد، از ملوك كنده برید و در سال دهم هجرت، خود را به رسول خدا رساند. روزها در مجلس نبی حاضر می‌شد و قرآن می‌خواند. (7) او مرد سخن شناسی بود كه آیات قرآن را از رهروان كاروانی شنیده بود و فریفته‌ی اسلام شده بود. (8) زید بن ثابت انصاری نوجوانی بود كه خدمت رسول خدا رسید در حالی كه هفده سوره‌ی قرآن از حفظ داشت.
اینها به نمونه گفتیم. یاران پیامبر احترامی كه در خورِ كلام الهی بود و ایثاری كه شایسته بود نثار كلام خدا می‌كردند و حتی برای تلاوت آن تا پای مرگ می‌ایستادند. نمونه‌ای از آن داستانی است كه مورّخان و محدّثان در بازگشت پیغمبر از غزوه‌ی ذات الرّقاع (9) نقل كرده‌اند:
در آن غزوه مردی مسلمان، زنی از مشركان را كه شوهرش غایب بود به اسیری گرفته بود. چون رسول خدا با یاران از آنجا بازگشت، مردِ آن زن آگاه شد و سوگند یاد كرد تا خون یاران پیغمبر را نریزد از پا ننشیند. پس در پی لشكر رسول روان شد. پیامبر و یاران او خواستند كه شب را در دره‌ای بگذرانند. نگهبانی لشكریان در دهانه‌ی دره با دو نفر از صحابه بود: عماربن یاسر از مهاجران و عبّاد بن بِشْر از انصار.
این دو تن، برای نگهبانی میان خود قرار می‌گذارند كه نیمه‌ی اول شب را عبّاد انصاری نگهبانی دهد و نیمه‌ی دوم شب نگهبانی با عَمار مهاجر باشد. بنابراین، سر شب عمّار می‌خوابد و عبّاد به عبادت می‌ایستد. شب هنگام، آن مرد كافر در پی مسلمانان به دهانه‌ی درّه می‌رسد و عبّاد را به نماز و عمّار را در خواب، می‌بیند. می‌فهمد كه آنها پاسدار و نگهبان صحابه‌اند. كمان می‌كشد و تیر به چله می‌گذارد و نشانه می‌گیرد و تیری به عبّاد در حال نماز می‌اندازد. تیر به نشانه می‌خورد. عبّاد دست می‌برد و تیر را از بدن خود بیرون می‌كشد و همچنان به نماز خود ادامه می‌دهد. آن مرد تیری دیگر می‌اندازد و باز به آن مرد نمازگزار می‌خورد. این بار نیز آن تیر را بیرون آورد و باز به پا خاست. بار سوم هم این حادثه پیش آمد و آن مرد همچنان به نماز خود ادامه داد. تا اینكه ركوع كرد و سجده به جا آورد. آن وقت دوستش عمّار را بیدار كرد و گفت: بلند شو كه من زخمی شده‌ام. عمّار از جا بلند شد. اعرابی كه آن دو مرد را دید كه به كارش آگاه شده‌اند گریخت. عمّار چشمش كه به خون افتاد و حال یارش را دید گفت: پس چرا همان تیر اول مرا بیدار نكردی؟ او جواب داد: «من سوره‌ای از قرآن می‌خواندم و نخواستم كه آن سوره را قطع كنم، اگرچه از بین می‌رفتم و چون تیرها پیاپی شد به ركوع رفتم و نماز را به پایان بردم و ترا آگاه ساختم. به خدا سوگند، اگر ترس از آن نداشتم كه در انجام فرمان رسول و پاسبانی قوم تقصیری رود، جانم می‌رفت پیش از آنكه سوره را قطع كنم. » (10)
چه فداكاری‌ها كه در این باره از یاران پیامبر خدا دیده نشده است! و چه بسیار كه از لذت خواب و خور و راحت دوری می‌كردند، از خود می‌گذشتند، برای قیام به قرآن در شب و تلاوت آن در سحر، و نماز آن به صبحگاه. كسی كه در تاریكی شب به خانه‌های یاران پیامبر می‌گذشت از آن دل شب صدای تلاوت قرآن را چون آوای زنبوران می‌شنید (11) و دیدیم كه پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خود در شب خانه‌های یاران را از آوای قرآن خواندنشان تشخیص می‌فرمود.
اُسامه بن شریك می‌گفت: چون به نزد رسول خدا می‌رفتم، یاران او را چنان می‌دیدم كه گوئی پرندگان بر سرهایشان نشسته و بیم آن دارند كه پرنده ناگهان پرواز كند. (12)

همچنانكه گفت آن یار رسول *** چون نبی بر خواندی بر ما فصول
آن رسول مجتبی وقت نثار *** خواستی از ما حضور و صد وقار
آنچنانكه بر سرت مرغی بود *** كز فواتش جان تو لرزان شود
پس نیاری هیچ جنبیدن ز جا *** تا نگیرد مرغ خوبِ تو هوا (13)

یاران پیامبر چون آیات الهی را می‌شنیدند به روی می‌افتادند و به سختی می‌گریستند كه خداوند فرموده بود: ‌«آنها كه از پیش دانای رازند، چون این آیات بر آنها تلاوت شود به روی درافتند و خدای را سجده برند، و گویند پروردگار ما منزّه است و وعده‌ی او راست است. آنها گریه كنان به روی درافتند و فروتنی و ترسشان افزون گردد. » (14) (17: 107-109).
اسماء دخت ابوبكر می‌گفت: صحابه‌ی رسول خدا وقتی قرآن را می‌شنیدند، همچنانكه خداوند وصفشان فرموده، چشمانشان پر اشك می‌شد و پوست بدنشان می‌لرزید. (15) خداوند خود فرموده بود:
«تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ (39: 23)
خداترسان را از تلاوت قرآن لرزه بر اندام افتد، سپس به ذكر خدا تن‌ها و دلشان آرام یابد. »
این حال صحابه بود و از آن پس مردم خداترس چنین می‌كنند.
طبیعی است وقتی مردی تازه مسلمان می‌شد، همان آغاز باید كه قرآن می‌آموخت تا نماز واجب را بگزارد و برای ادای زكات و روزه و نماز و وضو و شناخت حلال و حرام، احكام شرع را بیاموزد، تا اینها علامت اسلامش باشد. یعنی تحول فكری و اجتماعی بیابد و ارزشهای تازه‌ای ملاك و ضابطه‌ی زندگیش گردد. بنابراین از همان آغاز، تعلیم قرآن و فقه برای او دربایست بود. به اضافه كه حفظ و قرائت قرآن ثوابی عظیم و پاداشی نیك و پایگاهی والا داشت. این بود كه بیشتر مسلمانان در آن روزها قرآن را حفظ داشتند.
در آغاز، رسول خدا خود به صحابه و به نومسلمانان آموزش قرآن می‌داد. و وقتی جامعه‌ی اسلامی توسعه‌ی بیشتری یافت، طبیعی است كه پیامبر دیگر نمی‌رسید كه كار تعلیم و تربیت اجتماع را در مورد فرد فرد، شخصاً به عهده بگیرد. این بود كه عده‌ای را برای این كار معین كرده بود. این كسان بیشتر قاریان قرآن بودند كه كتاب خدا را می‌دانستند، حلال و حرام را می‌شناختند و احكام شرع را آگاه بودند. اینان مردم زاهد و برگزیده‌ی آن زمان را تشكیل می‌دادند. تعداد صحابه را به شماره‌های بسیار مختلفی ذكر كرده‌اند. گروهی میان 3500 تن تا 124 هزار نفر به تعداد انبیاء (16) كه البته عدد درست آن بستگی به تعریفی دارد كه از صحابی داشته باشیم و بررسی دقیقی كه انجام شود، اما مسلمانان مدینه را به هنگام رحلت رسول خدا شصت هزار تن و قبایل عرب را 30 هزار تن گفته‌اند. (17) و این را هم می‌دانیم كه آن گروه گروه مردمی كه بر پیكر شریفش نماز گزاردند حدود سی هزار تن می‌شدند. (18) به هر حال، تعداد هرچه باشد، اینها از نظر وضع درآمد و رفاه شخصی متعلق به طبقه‌ی خاصی نبودند. مردمی مرفه و ثروتمند مثل مصعب و فَرْوَه و یا، بی‌چیزانی مانند ابن مسعود و ابن امّ مكتوم در میان ایشان بودند كه همه به دین جدید پیوسته بودند. اینها پرچمدار این نهضت شدند و با اخلاص و ایثاری كه نشان دادند پرچم اسلام را تا دورترین نقاط گیتی رساندند. این كار عظیم از كجا شروع شد؟ از تعلیم قرائت قرآن، از راه آموزش قرآن. بنابراین قاری قرآن در آن زمان، فرد روشنفكر معتقد متعهد به دین جدید بود كه از طرف پیامبر به دعوت مردم مأمور شده، حفظ و تعلیم كتاب و اصول دین با او بود. چنانكه امامت و حكومت و در بعضی موارد قضاوت و فتوا هم با او بود. در زمان جنگ پرچمدار لشكر اسلام بود، و به هنگام صلح، معلم و قاضی. بعضی از قاریان، تمام غزوات رسول را در ركاب وی جنگیدند. مثل معاذ بن جبل (19)، سعد بن عبید (20)، عبدالله بن مسعود (21) و عبادة بن صامت. (22)
جنگ حُنَیْن (8هـ) نزدیك بود شكست بخورد كه ندای قاریان بلند شد: «یا اصحاب سوره البقره و سورة آل عمران. » اینجا بود كه قاریان قرآن به شمشیر غیرت كردند و مشركان شكسته شدند. (23)
از جنگ و جهاد بگذریم، در زمان صلح و صفا، كارِ حافظان قرآن و یاران نبی تعلیم قرآن و احكام و تلاش در تقویت و افزایش حفظ خود بود. عُبادة بن صامت (م34هـ) از بزرگان صحابه‌ی انصار می‌گفت: «اگر مردی هجرت می‌كرد (به مدینه)، پیغمبر او را می‌فرستاد نزد مردی از ما كه قرآن بیاموزد و همیشه در مسجد رسول صداهایی به تلاوت قرآن بلند بود تا رسول خدا فرمان داد صدایشان را كوتاه كنند كه به غلط نیفتند. » (24) قاریان قرآن حلقه‌وار گرد هم در مسجد می‌نشستند و چون مردمی امّی بودند هركس آنچه از قرآن می‌دانست بر دیگری از حفظ می‌خواند و بدین ترتیب قرائت همدیگر را تصحیح می‌كردند. (25)
سید شریف مرتضی گوید: قرآن را در زمان پیغمبر درس می‌خواندند و از حفظ می‌كردند. حتی جمعی از صحابه مانند عبدالله بن مسعود و اُبیّ بن كعب چند بار قرآن را نزد پیامبر ختم كردند.
شیخ الطائفه طوسی، شیخ امامیه و فقیه و محدث بزرگ در كتاب امالی خود گوید: ابن مسعود هفتاد سوره از نبی اكرم و باقی را از حضرت امیر، علی بن ابی طالب آموخت. (26)
پاره‌ای از یاران پیامبر با دقت و ضبط شگفتی آوری تمام آیات را حفظ می‌كردند و برخی كه نمی‌توانستند، قسمتی از سوره‌ها را حفظ می‌كردند و می‌آموختند. جالب توجه است كه از فرط اهتمام بر این كار و برای جبران ناتوانی از حفظ تمام قرآن، گاه بود كه حفظ قرآن بر اصحاب تقسیم می‌شد. هر فردی چند سوره و آیه را حفظ می‌كرد (27) و وقتی اجتماعشان تشكیل می‌شد، مجموعشان تمام قرآن را از حفظ داشتند.
روش حفظ كردن مطابق چگونگی نزول بود كه گذشت. یعنی همان طور كه 5 آیه و 6 آیه نازل می‌شد صحابه نیز به تدریج قرآن را حفظ می‌كردند. ابوعبدالرحمن سلمی روایت می‌كند: «كسانی كه قرآن را می‌خواندند مانند عثمان و ابیّ و عبدالله بن مسعود چنین گویند كه چون ده آیه از پیغمبر می‌آموختیم تا آنها را كاملاً حفظ نكرده و به مفهوم آن عمل نمی‌كردیم، آیه‌ی دیگری را نمی‌آموختیم» (28).
البته كار حفظ قرآن آسان بود. آنها بیشتر مردمی امّی بودند كه دیگر از نوشته و كتاب نمی‌توانستند یاری بگیرند. باید به همان شنیدن و تكرار از حفظ می‌شدند. بنابراین باید هر آیه‌ای را خوب می‌فهمیدند، رفع اشكال می‌كردند و بعد از آن كه خوب فهمیدند از راه شنیدن حفظ می‌شدند. فراموش نكنیم كه اینها از قبایل و طوائف مختلف بودند و گاهی از نژادها و ملل دیگر، تلفظ اینها با هم فرق می‌كرد و گاهی تلفظ كلمه‌ای برای بعضی از ایشان غیرمقدور بود.
از اینجا بود كه مالك بن انس می‌گفت: «كسی كه بقره و آل عمران را از حفظ داشت در نظر ما بزرگ می‌نمود» (29).

رُبع قرآن هر كه را محفوظ بود *** «جلَّ فینا» از صحابه می‌شنود. (30)

عبدالله بن مسعود می‌گفت: «ما قرآن مشكل می‌آموزیم و آسان عمل می‌كنیم، ولی اخلاف ما آسان خواهند آموخت و مشكل عمل خواهند كرد. » (31) با همه‌ی این مشكلات و سختی‌ها، با تحمل رنج و مشقت هركس به قدر توانایی خود قرآن را حفظ می‌كرد. هنوز چیزی از هجرت رسول خدا به مدینه نگذشته بود كه قاریان قرآن پروانه‌وار گردش را فراگرفته بودند و كلمه به كلمه و حرف به حرف قرآن را از دو لب مباركش شنیدند و حفظ كردند. جز مسجد و خانه، آنها پایگاه دیگری نیز برای خود بدست آوردند.
مَخْرَمة بن نَوْفَل (م54هـ) از آن قرشیهای مخالف اسلام بود. اما مادرش رُقَیقه، زنی پاك اعتقاد و مسلمان، همان زنی بود كه رسول خدا را از توطئه‌ی قریش برای كشتن وی باخبر ساخت و حضرتش، علی (علیه السلام) را به جای خود خوابانید (32). او به فرزند خود خیلی سخت می‌گرفت كه شاید اسلام بیاورد ولی اثر نكرد. مَخْرمة خانه‌ای در مدینه داشت. در اوایل قاریان قرآن با اهل صُفّه یكجا در مسجد می‌زیستند كه این یكجا بودن تا حدود سال چهارم هجری به طول كشید. (33) اما وقتی تعداد بیشتر شد به فكر جای دیگری افتادند و خانه‌ی مخرمه را پایگاه ساختند. البته از چندی پیش این خانه تقریباً پایگاه شده بود. زیرا وقتی ابن امّ مكتوم، كوتاه مدتی پس از بدر از مكه به مدینه آمد، در این خانه سكنا گزید. (34) اندك اندك این پایگاه محكمتر و مطمئن‌تر شد. به طوری كه دیگر نام آن «دارالقرّاء» یا «خانه‌ی قاریان» گشت. (خود مَخْرمه نیز در یوم الفتح «روز فتح مكه» اسلام آورد). (35)
چنین بود كوشش یاران در حفظ قرآن ولی همه‌ی كار تنها حفظ نبود. آنان دقتی تا سرحدّ وسواس در صحت و درستی كار خود داشتند و اگر گاهی اختلافی در قرائت پیش می‌آمد، هر چند مختصر و كم بود، تا اصلاحش از پای نمی‌نشستند. چنانكه عبدالله بن مسعود و اُبیّ بن كعب كردند و یا اختلاف قرائتی كه در سوره‌ی فرقان میان عمربن خطاب و هشام بن حكیم پیش آمد، با اینكه هر دو قرشی مكی بودند (36). پیامبر خدا در دسترس بود و به آسانی به وی مراجعه می‌كردند و مشكل خود را حل می‌نمودند.
البته این دقت در صحت قرائت، مخصوص زمان رسول خدا نبود، بلكه پایه و اساس دقتِ نسل‌های بعد قرار گرفت. بعدها نیز این دقت و باریك بینی وجود داشت: نمونه‌ی آن اختلافی است كه در قرائت یك (واو) پیش آمد. ابوعبیده در فضائل خود نقل می‌كند كه عمربن خطاب آیه‌ی 100 سوره‌ی 9 توبه را چنین می‌خواند:
«وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ
پیش روان نخستین از مهاجر، و انصاری كه به نیكی از ایشان پیروی كرده‌اند. »
زید بن ثابت در آنجا حضور داشت. او اعتراض كرد و گفت: «والذین اتّبعوهم باحسان» درست است. (یعنی پیشروان نخستین از مهاجر و انصار، و آنها كه به نیكی از ایشان پیروی كرده‌اند). پس قبل از الذین، (واو) می‌خواهد و انصار به رفع خوانده نمی‌شود. عمر این نظر زید را قبول نمی‌كند. می‌فرستند و اُبیّ بن كعب را می‌خوانند كه او داوری كند. چه پیغمبر به صحابه فرموده بود كه او «أقْرء» شماست. او نیز از نظر زید طرفداری كرد. بحث به طوری گرم شد كه هر كدام با دست به دماغ دیگری اشاره می‌كرد و حرفش را می‌زد. سرانجام اُبیّ بن كعب می‌گوید: به خدا سوگند كه پیغمبر این طور به من آموخت و تو در آن وقت گندم می‌فروختی. عمر گفت: بلی و از قرائت اُبیّ پیروی كرد. (37)
این دقت در صحت قرائت، ناشی از همان خصیصه‌ی تدبر و تفكر در آیات قرآن بود. خداوند همه جا مردم را به تفكر و تدبر فرا می‌خواند. احادیث زیادی درباره‌‌ی تدبر و تفكر در این باره آمده، مجلسی (م1010) علیه الرحمه قسمت مهمی از این احادیث را در جلد 19 بحارالانوار گرد آورده است. ولی واقع این است كه در لزوم این تدبّر و آشنایی با قرآن، زیاد هم احتیاج به تتبّع در اخبار و احادیث نیست. زیرا قرآن، كتاب برنامه‌ی زندگی بشر است و در راه آخرت از نور آن باید روشنائی گرفت. و چنین نتیجه‌ای جز از راه تدبّر در قرآن و تفكر در آن بدست نمی‌آید. عقل نیز گواه و شاهد صادق آن است. آیات و احادیث هم به همین واقعیت ارشاد می‌كنند.
در كافی حدیثی است (38) از زُهری كه امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «آیات قرآن گنجینه است. هر وقت كه این گنجینه را بگشائی باید كه بدان برسی و آن را وارسی كنی». (39)

پی‌نوشت‌ها:

1. المعجم المفهرس 5: 349 س1 ح8، مفتاح كنوز 399 س3، فضائل القرآن ابن كثیر 40/ 64، البته اینجا بحث مفصلی طرح شده كه آیا جایز است این تعلیم خود كابین زن قرار گیرد و یا اجرتی بر آن تعلق می‌گیرد و آن اجرت كابین خواهد بود كه معمولاً در باب نكاح و اجارات فقه مطرح می‌شود.
2. التراتیب الاداریة كتانی2: 297.
3. كتانی 2: 296 به نقل از كشف الغمة شعرانی و اصابة حافظ و صحیح بخاری، و نیز ابن سعد 7: 1/ 63.
4. ابن سعد7: 1/ 63 و 64.
5. ایضاً 3: 1/ 82 و نیز استیعاب و روض.
6. ابن هشام3: 77 (566 گوتینگن)، ابن سعد3: 1/ 85، احمد5: 109.
7. ابن سعد5: 383، ابن هشام 2: 581-583.
8. طبقات ابن سعد 1: 2/ 63، اصابت 6983.
9. نام كوهی است كه در سال چهارم هجرت مسلمانان برای جنگ با طایفه‌ی بنی محارب و بنی ثعلبه (از طوایف غطفان) پای آن جمع شدند، ولی جنگ واقع نشد و پیغمبر بازگشت. طبقات ابن سعد 2: 1/ 43، مغازی واقدی: 172، ابن هشام3: 213 (677گ)، انساب الاشراف1: 163، ابن سید الناس 2: 52، ابن كثیر4: 83، زاد المعاد 2: 274، الامتاع: 188، المواهب 1: 137، تاریخ الخمیس 1: 463، مغازی31، ابن حزم: 182، مسلم: جهاد ح149، طبری1: 1454 (و یا 39:3 مصر).
10. ابن هشام3: 218-219، حیوة القلوب2: 389.
11. و اصواتهم باللیل فی جوّ السماء كصوت النحل، الدارمی: مقدمه 2.
12. كانما علینا الطیر تظّلنا، الدارمی مقدمه 4. احمد 4: 278. نهایة ابن اثیر2: 51.
13. مثنوی 3: 207 چاپ نیكلسن.
14. مجمع البیان طبرسی6: 445، ابوالفتوح رازی6: 367.
15. المرشد الوجیز207.
16. كتانی2: 405، می‌گویند در حجة الوداع پیامبراكرم به 450 هزار مسلمان خطاب كرده است، ولی شاید بشود اطمینان كرد كه بیش از یكصد هزار صحابی هر یك كم یا زیاد، چیزی از پیامبراكرم باز گفته‌اند. مقدمه‌ی دكتر حمید الله بر ترجمه‌ی فرانسه‌ی قرآن، ص13 ح11، به نقل از اصابه‌ی ابن حجر 3:1، كه او از ابن ابی زُرعه بازگفته است، حدود 114 هزارنفر: اختصار علوم الحدیث ابن كثیر 224.
17. كتانی2: 407.
18. ایضاً 2: 407.
19. ابن سعد 3: 2/ 21 و 7: 2/ 114.
20. ایضاً 3: 2/ 30.
21. ایضاً 3: 1/ 108 و تهذیب ابن حجر 6: 27.
22. ابن سعد 3: 2 / 94 و 7: 2/ 113، اصابه 2: 268.
23. ابن هشام 4: 87، ابن سعد2: 1/ 108، 113، مقدمتان 27.
24. مناهل العرفان1: 234.
25. فتوح مصر ابن عبدالحكم 272، در حدیث آمده: «یتلون كتاب الله و یتدارسون بینهم، مسلم: ذكر 38، ابوداود: وتر 14، ترمذی: قرآن10، ابن ماجه: مقدمه 17، الدارمی: مقدمه 32.
26. ترجمه‌ی تاریخ قرآن زنجانی 36، بار دیگر این مطلب مطرح خواهد شد.
27. كتّانی2: 292.
28. ایضاً 2: 279، التفسیر و المفسرون 1: 50 به نقل از اصول التفسیر ابن تیمیه: 5 و6، اتقان4: 202 نوع 78. بحارالانوار 19: 28 قدیم. تفسیر قرطبی1: 39.
29. الاتقان1: 229 نوع 19و 4:‌ 202 نوع 78، احمد 3: 120، نهایة ابن اثیر1: 147، فیه مافیه: 296.
30. مثنوی2: 78 نیكلسن.
31. الجامع لاحكام القرآن قرطبی: مقدمه.
32. ابن سعد8: 35، 162.
33. ایضاً 1: 2/ 13 و 2: 1/ 38.
34. ایضاً 4: 1/ 150.
35. نسب قریش 262.
36. ابوشامه 127، فضائل القرآن ابن كثیر36.
37. مقدمه‌ی تفسیر آلاء الرحمن بلاغی، به نقل از مقدمه‌ی تفسیر شُبَّرِ، ص12 ح3.
38. اصول كافی، كتاب فضل القرآن.
39. البیان امام خوئی: 39.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد