خانه » همه » مذهبی » لب تشنه‌های همیشه تشنه

لب تشنه‌های همیشه تشنه

لب تشنه‌های همیشه تشنه

از نظر اسلام حرص دارای مفاسد زیادی است که باعث به وجود آمدن فرومایگیِ اخلاقی می‌شوند و دین مقدّس اسلام آن‌ها را مورد نکوهش قرار داده است. حضرت صادق علیه السّلام، حرص را از لشکرهای جهل دانسته، جهلی که ضد

0032099 - لب تشنه‌های همیشه تشنه
0032099 - لب تشنه‌های همیشه تشنه

 

نویسنده: محمد حسین حق‌شناس

 

چکیده

از نظر اسلام حرص دارای مفاسد زیادی است که باعث به وجود آمدن فرومایگیِ اخلاقی می‌شوند و دین مقدّس اسلام آن‌ها را مورد نکوهش قرار داده است. حضرت صادق علیه السّلام، حرص را از لشکرهای جهل دانسته، جهلی که ضد عقل است و هر یک (عقل و جهل) هفتاد و پنج لشکر دارند که یکی از لشکرهای جهل همان حرص است و ضد آن توکل و اعتماد کردن به خداوند است که یکی از لشکرهای عقل می‌باشد.
حرص بر دو نوع تقسیم می‌شود یکی حرص خدادادی که مفید و مطلوب است و حرص بشری که انحرافی و مذموم می‌باشد.
هر انسانی در همان آغاز تولدش، قبل از رشد و بلوغش مجهز به حرص شدید است، و این حرص شدید، صفتی است نیکو که اگر اینگونه نبود به دنبال کمال و جلب خیر و دفع شر از خود نمی‌رفت.
از اینرو صفت حرص به عنوان نعمت و فضیلت خلق شده بود، و این خود انسان است که آن را از فضیلت بودن خارج می‌کند و به صورت رذیله‌اش در می‌آورد و از نعمت بودن خارجش ساخته و به صورت نقمت در می‌آورد، و مذمتی که از حرص یاد شده است از نوع حرصی، که خداوند در بشر قرار داده، نمی‌باشد، بلکه آن مذمومیت، از حرص بشری است.
لذا در این نوشته دانسته می‌شود که چه نوع حرص‌هایی مذموم و کدام یک مورد مذمومِ پروردگار نبوده و مورد رضایت پروردگار هم می‌باشد و علاوه بر آن در نظر هر کسی مشتبه می‌شود که آیا اصلِ صفتِ حرص ناپسند است یا خوشایند و این مطلبِ بسیار مهمی است که در دانستن آن نباید کوتاهی کنیم که به تفصیل هر یک از انواع حرص خواهیم پرداخت.
کلید واژه: حرص، نابودی آخرت، لشکر جهل، حرص مذموم، حرص خدادادی، حرص ممدوح

مقدمه:

همانطور که می‌دانیم حرص، یک نوع زیادی خواهی است و صفتی است که انسان را وادار به چیزی می‌کند که اصلا به آن احتیاج و نیازی ندارد به طوری که به مقدار معینی هم اکتفا نکرده و بیش از آن هم می‌خواهد و احساس کمی نمی‌کند و اگر در این مسئله مهم که از رذائلهای اخلاقی هم به شمار می‌رود در خودمان جستجو کنیم شاید که از خیلی مدت‌ها قبل در وجودمان لانه کرده است و توجهی به آن نداشته‌ایم.
با وجود این صفت در نفس، به راحتی می‌تواند هواهای نفسانی را به صورت یک لباس زیبا نشان دهد به طوری که مرزی در آن نباشد و چنین انسانی به کارهای حرام و شبیه آن لباس شرعی می‌پوشاند و از این طریق نفس پاک را به گناهان متعددی می‌آراید و آنچه می‌خواهد انجام می‌دهد و برای کارهایش توجیه شرعی هم می‌تراشد این صفت طوری است که انسان را از دو جنبه فاسد می‌کند یکی بعد معنوی و دیگری بعد انسانی.
بنابراین بر هر انسانی لازم و ضروری است که عملش را بررسی کند، از روی حرص و طمع نباشد. پس لازم است که از انواع این رذیله چیزهایی بدانیم تا با وقوع این صفت در وجودمان از آن جلوگیری کنیم تا بیش از حد پیشروی نکند چه بسا اگر در وجودمان رشد کرد به سختی می‌توان آن را از خودمان دور کنیم.

مذمومیت و مفسده حرص:

حرص و آزمندی، یک نوع بیماری روحی است که تا آخر عمر، فرد را آزاد نمی‌گذارد، و دائم در حال اضطراب و بدون آرامش زندگی‌اش را سپری می‌کند چراکه همیشه در حال نیاز از غیر است نه از خداوند تبارک و تعالی.
در دیدگاه اسلام حرص و طمع دارای مفاسد زیادی هستند و باعث به وجود آمدن فرومایگی اخلاقی می‌شوند، دین مقدّس اسلام آن‌ها را مورد نکوهش قرارداده است. از آنجا که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه وآله می‌فرماید: «لَوْ کانَ لِابْنِ آدَمَ وادِیانِ مِنْ ذَهَبٍ لَابْتَغی وَ راءَهُما ثالِثاً وَ لا یَمْلَاءُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ الَّاالتُّرابُ وَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلی مَنْ تابَ» (1)
اگر برای فرزند آدم دو درّه از طلا بود به حقیقت دنبال سوّمی می‌گشت و پر نمی‌کند شکم فرزند آدم را مگر خاک، و خداوند هر کسی را که توبه کند، می‌پذیرد.
با اینکه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هر کرداری را که انسان‌ها را به آتش می‌کشاند نسبت به آن آگاهی می‌داد و از آن مانع می‌شد و حتی کرداری نبود که انسان را به بهشت نزدیک کند و آن را به کسی نشان ندهد و انسان را نسبت به آن آگاهی ندهد اما هنوز بعضی از افراد دست از توکل و رضایت خداوند برداشته و صفت حرص را برای خود زیاد می‌کنند که مبادا محتاج کسی بشوند در حالی که بدترین بینش محسوب می‌شود از اینرو هرکسی بداند که تا وقتی روزی کسی کامل نشود نفس آدمی نمی‌میرد پس چقدر خوب است در پی نیکی و بر برویم و آنچه که در نزد خداوند متعال محبوب است اطاعت و انجام فرمانش می‌باشد.
انسان، موظّف است که به دنبال روزی برود و در کسب آن اقدام و تلاش کند ولی اقدام او باید یک اقدام نیکو و زیبا باشد، عمل نیکو و روش پسندیده در طلب روزی، به ترک حرص و طمع است. چون حرص نه تنها سبب بی‌نیازی نمی‌شود بلکه باعث فقر و پریشانی شده و این بدترین ریشه برای نابودی شخص کافی است
کسی که صاحب حرص باشد مانند کسی می‌باشد که در محنت و رنج به سر می‌برد و مدام در طلب و کوشش است و در سراسر زندگی‌اش گرفتار و دچار آن بیماری است و هیچگاه هم از آن رهایی نخواهد داشت، و علاوه بر آن ریشه بدی‌ها است و بدی‌های بسیاری بر آن مترتّب می‌شود و باعث می‌شود که مرتکب حرام‌های متعددی شود. اما بر خلاف کسانی که این پریشانی و رنج را به دنبال ندارند و همین که به اندازه کفایت به دست می‌آورند به آن اکتفا خواهند کرد. چنانچه حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: «الْحِرْصُ رَأْسُ الْفَقْرِ وَ راسُّ الشَّرِ» حرص سبب فقر و پریشانی و ریشه بدی است. (2)
سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم و جمعی از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید سماعه گوید: من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما به ما فهمانیده‌اید نمی‌دانیم. حضرت فرمود: خدای عز و جل عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است پس به او فرمود پس رو.
او رفت سپس فرمود: پیش آی پیش آمد خدای تبارک و تعالی فرمود: تو را با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم سپس جهل را تاریک و از دریای شور و تلخ آفرید به او فرمود پس رو. پس او رفت فرمود پیش بیا پیش نیامد فرمود: گردن‌کشی کردی؟ او را از رحمت خود دور ساخت سپس برای عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد. چون جهل مکرمت و عطاء خدا را نسبت به عقل دید دشمنی او را در دل گرفت و عرض کرد پروردگارا این هم مخلوقی است مانند من. او را آفریدی و گرامیش داشتی و تقویتش نمودی من ضد او هستم و بر او توانائی ندارم آنچه از لشکر به او دادی به من هم عطا کن فرمود: بلی می‌دهم ولی اگر بعد از آن نافرمانی کردی تو را و لشکر تو را از رحمت خود بیرون می‌کنم عرض کرد خشنود شدم پس هفتاد و پنج لشکر به او عطا کرد؛ و هفتاد و پنج لشکری که به عقل عنایت کرد (و نیز هفتاد و پنج لشکر به جهل) بدین قرار است: نیکی و آن وزیر عقل است و ضد او را بدی قرار داد، که آن وزیر جهل است؛ و یکی دیگر از لشکرهای عقل، توکل و اعتماد کردن به خدا است و ضد آن حرص و آز است که از لشکرهای جهل است.
با وجودِ حرصی که مذموم است و جزء لشکرهای جهل است نوعی از حرص هم وجود دارد که مورد رضایت حق تعالی باشد لذا برای روشن شدن مسئله با بیان انواع حرص موضوع را روشن می‌کنیم. (3)

انواع حرص

معمولا اگر از انسان‌ها از صفت حرص پرسیده شود که حرص چه نوع صفتی است آن را به صفت مذموم می‌شمارند در حالی که اصل قضیه به این منوال است فقط به نوع مذمت نیست بلکه نوع دیگری هم وجود دارد از اینرو صفت حرص بر دو نوع تقسیم می‌شود که عبارتند از:
1- حرص خدادادی که مفید و مطلوب است.
2- حرص بشری که انحرافی و مذموم می‌باشد.
خداوند در سوره معارج آیات 19 تا 21 می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» کلمه «هلوع» صفتی است که به معنای شدت حرص گفته شده است و این کلمه در دو آیه بعد تفسیر شده است، پس صفت هلوع وصفی است که اگر کسی با ناملایماتی مواجه شود بسیار جزع و فزع می‌کند، و وقتی به خیر و خوبی می‌رسد از انفاق به دیگران صرف نظر می‌کند؛ و سیاق آیه هم با این برداشت سنخیت دارد، چون از سیاق دو جمله «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» و «إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» پیداست که می‌خواهد هلوع را معنا کند.
در حقیقت شخص حریص به گونه‌ای است که اگر با شری برخورد کند حالش مضطرب و متزلزل می‌گردد، به دلیلی که شر مخالف خیر است و اضطراب هم مخالف حرص می‌باشد و این امر بدیهی است.
و لازمه این حرص آن است که وقتی به خیری رسید خود را بر دیگران مقدم بدارد، پس جزع کردن در برخورد با شر و منع کردن از خیر در هنگام رسیدن به آن از لوازم هلع و شدت حرص است.
و این هلع به خودی خود از رذائل اخلاقی نیست، و چگونه این صفت مذموم باشد با اینکه این تنها صفتی است که انسان را به سعادت و کمال دعوت می‌کند، پس حرص به خودی خود شر نیست، وقتی شر می‌شود که انسان آن را از خیر دور کند و درست تدبیر نکند، و در هر جا و مقامی چه حق باشد و چه غیر حق از آن صفت استفاده کند، چه سزاوار باشد و چه نباشد، بنابراین هر صفت نفسانی اگر در حد اعتدال خودش به کار رود جزء فضیلت می‌شود، و اگر به طرف افراط و یا تفریط قرار بگیرد، رذیله و مذموم می‌شود.
پس انسان در بدو تولدش در حالی که طفل و کودک است هر آنچه که برایش خیر و یا شر است را می‌بیند، و می‌فهمد که چه چیزی را دوست دارد اما بدون اینکه برای آن چیز حد و اندازه‌ای قائل باشد؛ و وقتی به دردی برخورد می‌کند دچار جزع می‌شود. تا اینکه کودک به حد رشد و عقل برسد و حق و باطل و خیر و شر را تشخیص داده و به آنچه می‌فهمد اعتراف می‌نماید.
حال اگر از همان اول بخواهد نسبت به حق و باطلهای دوران کودکیش که از هوای نفس است، پافشاری کند و از عقل پیروی نکند، خداوند متعال بر دلش مهر می‌نهد، و در نتیجه به هیچ حقی نمی‌رسد مگر آنکه آن را باطل می‌پندارد، و به هیچ صاحب حقی بر نمی‌خورد مگر آنکه به حقش ستم می‌کند، و اما اگر خداوند به او لطف کند، به جای اینکه بر هوای نفس حرص بورزد، بر حق‌طلبی حرص می‌ورزد.
پس هر انسانی در همان آغاز تولدش، قبل از اینکه به رشد و بلوغ برسد به حرص شدید مجهز می‌باشد، و بر خیر حرص شدید داشتن، یک صفت کمالی است، در حالی که اگر این صفت نبود به دنبال کمال و جلب خیر و دفع شر از خود نمی‌رفت، هم چنان که قرآن کریم در سوره عادیات آیه 8 فرموده است: «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» انسان سخت دوستدار خیر است.
و وقتی به بلوغ و رشد رسید به واسطه عقل مجهز می‌شود، و با عقل، حقائق امور را آن طور که هست می‌فهمد و درک می‌کند، و حق و عمل خیر را تشخیص می‌دهد، آن زمان است که در ایام کودکیش نسبت به خیر واقعی و فزع شدید از شر اخروی حرص شدید پیدا می‌کند، در نتیجه چنین کسی از کار خیر سیر نخواهد شد، و به دنبال گناه نمی‌گردد، و از حدودی که خداوند برایش معین کرده است تجاوز نخواهد کرد، و در هنگامی که با گناه برخورد می‌کند حرص خود را با فضیلت صبر کنترل می‌کند و همچنین هنگام برخورد با مصیبت، جزع خود را با فضیلت صبر ضبط می‌کند، و همین حرص برای چنین انسانی صفت کمال محسوب می‌شود.
و اما اگر انسان از عقلش پیروی نکند، و هم چنان پای بند هوای نفس خود باشد، و حرصش بر خیر دنیوی کنترل نداشته باشد، خداوند نعمتش به نقمت تبدیل می‌نماید.
بنابراین آنچه از خلقت بشر سخن می‌گوید، و نسبت به انسان‌ها «احسن» بودن خلقت هر چیز را که آیه «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ» از آن خبر می‌دهد با در نظر گرفتن اینکه، حرص را مذمت می‌کند، منافات ندارد، چون حرصی که بر خیر واقعی باشد، منسوب به خداست و حرصی که صرف جمع مال و غفلت از خدا می‌باشد منسوب به خود انسان‌ها است، و این خود انسان‌ها هستند که حرص خدادادی را به حرص مذموم تبدیل می‌کنند.
بنابراین از لازمه صفت حرص، جزع و منع آن است، و به عنوان یک نعمت و فضیلت خلق شدند، و این خود انسان است که با کردارش آن را از فضیلت بودن بیرون می‌کند و آن را به رذیله و نقمت تبدیل می‌کند؛ و مذمتی که برای حرص وجود دارد برای حرص خدادادی نیست، بلکه حرص انسانی است. (4)

حرص‌های ممدوح:

مواردی وجود دارد که حرص بر آن‌ها نه تنها مورد مذمومِ پروردگار نیست بلکه مورد رضایت پروردگار هم می‌باشد و به تعدادی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

1) حرص در هدایت و تعلیم مردم:

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم هیچگاه در هدایت مردم خسته نمی‌شد و زندگی‌اش را پیوسته در حال ارشاد مردم می‌گذراند، و حتی در خیرخواهی، دلسوزی، مهربانی و تواضع بسیار حریص بودند و این منش چیزی جز حرص خدادادی و ممدوح نیست.
خداوند متعال در سوره توبه آیه 128 می‌فرماید: «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»
ای مردم! پیامبری که مبعوث شده است از جنس شما مردم می‌باشد که یکی از خصلت‌هایش این است که از صدمه و نابود شدن شما ناراحت و افسرده می‌شود، و دیگر اینکه او کسی است که در خیرخواهی و نجات شما بسیار حریص است چه آن فرد مومن باشد و چه غیر مومن، اما خصوصاً نسبت به مؤمنین رؤوف و رحیم است، و با این وی‌ژگی‌ها آیا جا دارد که از او سرپیچی کنید؟ خیر، بلکه حق این است که از او اطاعت کنید، چون او رسول و به امر خداوند قیام کرده است، (5) و اطاعت از او، اطاعت از خداوند است، بنابراین باید به او نزدیک شویم و با اطاعت از خداوند به او وابسته شویم.
رسولی خود از سوی یکتا خدا … فرستاده آمد ز جنس شما
چو سرشار شد مهر و احساس وی … محبت ورا هست در خون و پی
پریشانی و فقر و جهل شما … بر او ناگوارست و بس ناروا
نجات شما راست خواهان به جان … رئوف و رحیم است بر مومنان (6)

حرص در علم:

داناترین و عالم‌ترین مردم کسی است که در کسب و تحصیل علم حریص باشد و همیشه به دنبال کشفی از علم باشد تا از آن در زندگی روزمره خود استفاده کند و یا حتی به طوری که دیگران هم از محضر او استفاده کامل را ببرند و این امر چه خوب احسان و خدمت به خلقی است که بسیاری از افراد جامعه از آن غافل هستند از اینرو نسبت به علم حریص بودن به این معنا است که، حرص هر کس در کسب و کشف علوم بیشتر باشد داناتر است، و یا به عبارت دیگر هر که داناتر و عالم‌تر باشد حرص او در کسب علم زیادتر است و از لذّت علم بیشتر برخوردار است و باید دانست که برای تحصیل علوم انتهائی وجود ندارد.
سید بن طاوس (ره) در کتاب (طرائف) از ابن الخطیب أعم علمای اشعریّه نقل کرده است که علی (علیه السلام) أعلم صحابه است چون در اصل آفرینش خود در نهایتِ هوش و فهم و استعداد برای درک علم، و محمد (صلی الله علیه و آله) أفضل فضلا و أعلم علما بوده و علی (علیه السلام) نهایت حرص را در طلب علم داشته است، و محمد (صلی الله علیه و آله) هم نهایت حرص را در تعلیم او داشته است.
و با این حال علی (علیه السلام) از کودکی در دامن محمد (صلی الله علیه و آله) رشد یافته است و همه وقت در خدمت او بوده و معلوم است که به آموزش و آموختن حریص است و در هر وقت از ایشان استفاده کرده است و به درجات عالیه علم نائل شده است، و این یک بیان اجمالی برای اثبات اینکه علی (علیه السلام) أعلم صحابه بوده، می‌باشد؛ و علم در کودکی مانند این است که در سنگ نقش بسته است و ثابت می‌ماند و علم در بزرگسالی مانند این است که در کلوخ نقش بسته است و زود از دست می‌رود. (7)
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: اگر خداوند مهرِ امامان از خاندان مرا را روزی هر کس فرمود، خیر دنیا و آخرت نصیب او گشته است، و شک نکند که او در بهشت است، زیرا در مهر خاندان من بیست خصلت است، ده خصلت در دنیا و ده تای دیگر آن در آخرت می‌باشد.
که یکی از خصلت‌های دنیا حرص بر طلب علم است. از این بیان دانسته می‌شود که چقدر تحصیل علم و آن هم به اندازه‌ای که شخص نسبت به آن حریص باشد مورد اهمیت قرار گرفته است؛ و الا این مورد یکی از خصلت‌های دهگانه دنیوی قرار نمی‌گرفت؛ و در اینجا مجالی نیست که خصلت‌های دیگر دنیوی و اخروی را بیان نمود. (8)

2) حرص در خودسازی:

خودسازی یک عمل پاکسازی نفس از رذائل اخلاقی است یعنی انسان خود را به زحمت می‌اندازد و به نفس خود سختی و محنت می‌دهد که بتواند نا پاکی قلب خویش را از بین ببرد و آدمی با عمل خودسازی می‌تواند خود را به کمال و به آنچه که خداوند متعال هدف آفرینش انسان قرار داده است برساند که حتی خداوند ما را در این امر خطیر تنها نگذاشته است چراکه او تحصیل کمال را در وجود هر آدمی به صورت حرص به ودیعت گذاشته است اما ما انسان‌ها تنها باید آن را در وجودمان یافت کنیم و آن را به کار بگیریم البته به شرطی که این صفت را در راه مناسب و درست استفاده کنیم تا به حرص مذموم تبدیل نگردد.
برای نمونه یکی از موارد خودسازی این است که شخصی از رفیق نیکش درخواست کند که معایب و نواقصش را گوشزد کند و با این رفتار رذائل خود را بشناسد و در دفع آن تلاش کند تا آن را از خودش دور کند. که حتی در این زمینه امام صادق علیه السلام می‌فرماید: أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَی إِلَیَّ عُیُوبِی محبوب‌ترین دوستانم کسی است که عیب مرا برایم هدیه کند. (9)
لذا بر هر انسان عاقلی لازم است، به حساب اعمال و کردار روزانه خودش بپردازد و از خود دقیق رسیدگی کند و تمام و کمال نقائص و عیوب خویش را چه در امور دینی چه در نظرهایی که در طول روز داده است و چه در خلقیات با افرادی که سر و کار داشته و چه در آداب و معاشرت خود بررسی نماید. آن‌ها را یا به ذهن خود بسپارد، و یا آن‌ها در جایی یادداشت کند تا برای برطرف نمودن آن معایب، فعالیت و دفع نماید.

3) حرص در عبادت:

کسی که خواستار و دوستدار بهشت خداوند است نباید از عبادت کردن کم بگذارد بلکه باید نسبت به اطاعت و عبادت حریص باشد به طوری که به هر چه گمان برد که رضایت پروردگار در آن واقع شده است آن را سریعا انجام دهد و به اتمام برساند. مثلا نسبت به ترک گناه از ترس خداوند متعال، دست برداشتن از هوای نفس، قناعت از دنیا، همنشینی با اهل علم، علاقه داشتن به فقرا، تضرع و زاری در درگاه خداوند و دعا کردن در برابرش و بر امثال این کردارها حریص باشد.
امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود: مردم بر سه وجه خداوند را عبادت می‌کنند:
1. گروهی برای اینکه به ثواب خدا برسند عبادت می‌کنند این را عبادت طمع و حرص می‌گویند.
2. گروهی دیگر برای ترس عبادت می‌نمایند و این نوع عبادت، عبادت بردگان است.
3. اما من خداوند را برای اینکه او را دوست می‌دارم عبادت می‌کنم، این را عبادت بزرگان و کریمان می‌گویند و همین عبادت است که خداوند می‌فرماید: «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ» این گونه عبادت کنندگان از وحشت روز قیامت در آسایش می‌باشند. (10)
5 و 6 و 7 حرص بر اطاعت، حرص بر قناعت، حرص بر مخالفت با نفس:
افراد زیادی در جامعه حتی دوستان نزدیک خودمان و یا حتی خویشاوندهایمان و یا نزدیک‌تر از آن در خانواده‌هایمان هستند که به دنبال شخصیت، ثروت، آسایش و رضایت خداوند هستند اما به خاطر مسائلی از جمله جهل داشتن نسبت به مسیر و راه درست در به دست آوردن آن‌ها دارند و برای تحصیل آن در راه و منش دیگری غیر از راه درست می‌روند که هرگز به آن نخواهند رسید در حالی که باید هر یک را در مسیر صحیح خودش یافت و نسبت به آن حریص بود تا نهایت منفعت معنوی آن را کسب کند. بهتر است در این باره به حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بپردازیم تا نسبت به آن مسئله آگاهی بیشتری پیدا کنیم و حضرت چنین می‌فرمایند: خداوند به داود وحی کرد من پنج چیز را در پنج چیز قرار داده‌ام ولی مردم آن را در پنج چیز دیگر می‌جویند ولی نمی‌یابند.
علم را در گرسنگی و کوشش قرار داده‌ام اما آن‌ها در سیری و آسایش می‌جویند و نمی‌یابند.
شخصیت را در اطاعت خود قرار داده‌ام اما آن‌ها در خدمت سلطان می‌جویند و نمی‌یابند.
بی‌نیازی را در قناعت قرار داده‌ام اما آن‌ها در ثروت می‌جویند و نمی‌یابند
رضای خود را در مخالفت با نفس قرار داده‌ام اما آن‌ها در خشنودی نفس می‌جویند و نمی‌یابند.
آسایش را در بهشت قرار داده‌ام اما آن‌ها در دنیا می‌جویند و نمی‌یابند. (11)

حرص‌های مذموم:

و اما مواردی که حرص بر آن‌ها سبب خشم پروردگار می‌شود و از این نوع حرص است که مورد مذمت قرار گرفته است.

1) حرص در مال:

در مورد اموال و ثروت، عقیده‌های متفاوتی برای افراط و تفریط وجود دارد، و بعضی‌ها معتقدند که مال، حلّال تمام مشکلات است؛ و اگر حکمتِ لقمان و زهدِ ابراهیم بن ادهم در انسانی جمع شود و مال و اموال نداشته باشد حتی به مقدار یک درهم مقامی نخواهد داشت «! و لذا جای تعجب ندارد که این گروه دائما به دنبال جمع آوری اموال باشند و حلال و حرام در نظرشان یکسان باشد.»
اما نقطه مقابل این گروه افرادی هستند که برای مال و ثروت، هیچ ارزشی قائل نیستند، و با فقر کنار می‌آیند، و حتی مال را برای تقوی و قرب خدا ضرر و خسران می‌دانند! البته آنچه در برابر این دو عقیده حائز اهمیت است بحث افراط و تفریط آن است و آنچه از قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می‌شود، این است که مال و ثروت خوب و خیر است اما این مسئله توام با چند شرط می‌باشد:
نخست اینکه انسان مال و ثروت را به عنوان وسیله قلمداد کند نه اینکه آن را هدف قرار دهند.
مطلب بعدی اینکه مال انسان را اسیر خودش قرار ندهد، بلکه باید به طوری باشد که انسان بر آن امیر باشد.
سوم اینکه آن را از راه مشروع و حلال به دست آورد و آن را در راهی که خداوند رضایت دارد مصرف کند.
از اینرو علاقه به چنین مالی نه تنها دنیاپرستی و مذموم نیست بلکه نشانگر این است که به آخرت علاقه‌مند است. (12)
حدیثی جالب از امام صادق علیه السلام آمده است که با خواندن آن در می‌یابیم واقعا چرا انسانها به حالت ولع به دنبال مال می‌روند آیا واقعا خداوند متعال روزی هر کس را برای همان روزش تضمین نکرده است حدیث اینچنین است که مردی حضور امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد پدرم قربانت و مادرم یا ابن رسول اللَّه به من پندی آموز؛ و ایشان فرمودند:
اگر خدای تبارک و تعالی کفیل روزیست اندوه تو برای چیست؟
و اگر روزی پخش شده است حرص تو برای چیست؟
و اگر حساب درست است جمع مال برای چه؟
و اگر ثواب از خدای عز و جل باشد تنبلی برای چه؟
و اگر عوض از خدا می‌رسد بخل برای چه؟
و اگر کیفر از خدای عز و جل است دوزخ است نافرمانی برای چه؟
و اگر مرگ حق است خرسندی برای چه؟
و اگر عرضه بر خدا درست است نیرنگ برای چه؟
و اگر دشمن شیطان است غفلت برای چه؟
و اگر گذشت بر صراط حق است خود بینی برای چه؟
و اگر هر چیز به قضا و قدر خداست غم خوردن برای چه؟
و اگر دنیا فانی است اعتماد بدان برای چه؟ (13)
بسیاری از افراد جامعه هستند تا پایان عمر به جمع آوری مال مشغولند، و سرانجام برای دیگران باقی می‌گذارند، حسابش را آن‌ها باید بدهند و بهره‌اش نصیب دیگران است؛ و این شخص در روز قیامت حسرتش بیشتر از افراد است چراکه این فرد مالش را نسبت به اعمال دیگران می‌بیند
و اینگونه است که خداوند متعال اعمال آن‌ها را مایه حسرتشان قرار می‌دهد و این برای کسی است که به خاطر بخل نالش را در دنیا باقی گذاشته است و آن را در راه طاعت الهی انفاق نکرده است و زمانی که عمرش به پایان می‌رسد و اموال را برای دیگران به جای می‌گذارد از دو حال خارج نیست یا آن را در طاعت الهی خرج می‌کند و یا در معصیتش مصرف می‌کند.
اگر در راه اطاعت از خداوند مصرف کرد آن را در میزان عمل دیگری می‌بیند و حسرت زیادی را می‌خورد که اموال از او بوده است اما میزان عملش برای کس دیگری است و چرا این عمل را خودش انجام نداده است.
و اگر در معصیت الهی خرج کند چون تقویت او شده تا گناه کند باز عقوبت و حسرتش متوجه او است.
و این واقعاً چه بد حسرتی است که می‌کشد آیا جای تغییر در رفتارمان وجود ندارد تا از این حسرت نجات یابیم.
و خداوند بزرگ، دنیا را در سوره دخان آیه 25 تا 29 چنین توصیف کرده است:
کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُون وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیم وَ نَعْمَةٍ کانُوا فِیها فاکِهِین کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِین فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِین چه بسیار از مردم در دنیا بودند و باغ و بستان و چشمه‌ها و مزرعه‌ها و منزلهای عالی را رها کردند و رفتند و نعمتهای زیادی که غرق در آن بودند، پشت سر گذاشتند، و ما آن نعمت‌ها را به دیگران دادیم، و بر این گذشتگان اهل آسمان و زمین گریه نکردند و در نابودی‌شان مهلت ندادند.
یکی از اهل خرد گفت: از کنار خرابه‌ای عبور می‌کردم و سرم را در آن فرو کردم و گفتم: ثروتمندان را صدا بزن که با تمام حرصی که داشت، مال دنیا را جمع کردند و عاقبت چه کردند و چه بلایی بر سرشان وارد شد؟ از میان خرابه گوینده‌ای پاسخ داد: در خانه دنیا آنچنان سرگرم بودند، که خانه آخرت را فراموش کردند، تا اینکه گریبانشان را گرفتند و به خانه آخرت انتقالشان دادند.
قتاده (قاری قرآن) گفت: مراد از آیه 6 سوره رعد وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلات «با اینکه پیش از آن‌ها بلاهای عبرت انگیز نازل شده است»، وقایع گذشته و خرابی‌ها آثار مردمان است.
روزی امام حسین علیه السّلام از کنار کوشکی می‌گذشت، پرسید، از آن کیست؟ گفتند: اوس
فرمود: اینک اوس در آخرت آرزو می‌کند که به جای قصر قرص نانی داشته باشد. (14)
بنابراین موضع گیری انسان‌ها در برابر اموال، مختلف است گاهی از آن، بُت خطرناکی می‌سازند و گاهی وسیله برای سعادت بزرگی.
این سخن را با حدیث پر معنایی از «ابن عباس» بیان می‌کنیم، او می‌گوید: إِنَّ أَوَّلَ دِرْهَمٍ وَ دِینَارٍ ضُرِبَا فِی الْأَرْضِ نَظَرَ إِلَیْهِمَا إِبْلِیسُ فَلَمَّا عَایَنَهُمَا أَخَذَهُمَا فَوَضَعَهُمَا عَلَی عَیْنَیْهِ ثُمَّ ضَمَّهُمَا إِلَی صَدْرِهِ ثُمَّ صَرَخَ صَرْخَةً ثُمَّ ضَمَّهُمَا إِلَی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَنْتُمَا قُرَّةُ عَیْنِی وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی مَا أُبَالِی مِنْ بَنِی آدَمَ إِذَا أَحَبُّوکُمَا أَنْ لَا یَعْبُدُوا وَثَناً وَ حَسْبِی مِنْ بَنِی آدَمَ أَنْ یُحِبُّوکُمَا (15)
هنگامی که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد ابلیس نگاهی به آن‌ها انداخت وقتی آن‌ها را تماشا کرد آن دو را گرفت و بر چشمانش گذاشت، سپس برداشت و به سینه‌اش چسباند! بعد فریاد عاشقانه‌ای کشید! بار دیگر به سینه‌اش چسباند، سپس گفت: شما (خطاب به درهم و دینار) نور چشمان من و میوه دل من هستید! اگر انسان‌ها شما را دوست بدارند و بت‌پرستی نکنند برای من مهم نیست. همین که شما را دوست داشته باشند برای من کافی است « (چرا که شما برترین بت هستید)»
بنابراین اگر از روی حکمت و مصلحت، خداوند چیزی را به کسی عطا نکرده است نباید افراد دیگر را ملامت و سرزنش کرد آیا با حرص ورزیدن و ولع بر مال در رزق شخص توسعه پیدا می‌کند!؟ و یا آیا با بی‌تفاوت بودن نسبت به آن به منظور نرسیدن روزی می‌شود!؟
باید بدانیم که روزی همانند مرگ است که به طور قطع به هر کسی می‌رسد همانطور که نمی‌توان از مرگ فرار کرد از روزی هم نمی‌توان فرار کرد لذا به همین مقداری که شخص انجام وظیفه نماید روزی کم یا زیاد باشد، خواهد رسید.
علی علیه السّلام فرموده است: یُسْتَدَلُّ عَلَی شَرِّ الرَّجُلِ بِکَثْرَةِ شَرَهِهِ وَ شِدَّةِ طَمَعِه.
حرص فراوان و طمع شدید یک انسان را می‌توان، دلیل بدی او گرفت و به آن استشهاد کرد. (16)
حرص مال و پول پرستی ممکن است انسان را آنچنان تحت تأثیر خود قرار بدهد که خود و ارزش انسانی خودش را فراموش کند، و جز به جمع آوری مال به چیز دیگری فکر نکند؛ و این امر باعث می‌شود که آدمی را از حقیقت و خداوند غافل سازد، و از سیر تکامل معنوی منع کند، و مکارم اخلاقی و صفات انسانی را از صحنه زندگی‌اش محو نماید. که نسبت به هر گناه و ناپاکی بی‌پروا شود، و از ارتکاب هیچ جرم و جنایتی امتناع نورزد، به حدی که زشتی‌ها را زیبا می‌بیند، در طول تاریخ، بسیار اتّفاق افتاده است که پول پرستان برای آنکه به مال برسند کشتن انسان‌ها برایشان باکی نبوده است، و خونهای بی گناهی را ریخته‌اند، و آبروهایی را از افراد زیادی برده‌اند.

داستانی عبرت انگیز:

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمود: ثروتمندی به محضر حضرت رسول اکرم آمد و سپس مرد بی‌بضاعتی شرفیاب شد و پهلوی او نشست.
سرمایه‌دار لباس خود را جمع کرد. پیغمبر اکرم که ناظر این عمل بود از او پرسید ترسیدی که فقر او با تو تماسی پیدا کند؟ جواب داد خیر، ترسیدی که قسمتی از ثروت تو به او برسد؟ جواب داد خیر، ترسیدی که لباست آلوده شود؟ گفت خیر. فرمود پس چرا لباست را جمع کردی
عرض کرد یا رسول اللَّه ثروتی که قرین من و رفیق روز و شب من است مرا از واقع بینی باز داشته است، قبایح را در نظر من زیبا جلوه می‌دهد، و خوبی‌ها را بد می‌نمایاند. به جبران این عمل ناروا من نصف ثروت خود را مجانی به او واگذار می‌کنم.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به مرد فقیر فرمود: أَ تَقْبَلُ قَالَ لَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ لِمَ قَالَ أَخَافُ أَنْ یَدْخُلَنِی مَا دَخَلَک. (17)
آیا این انتقال را قبول می‌کنی؟ عرض کرد خیر. مرد ثروتمند از او پرسید چرا؟ جواب داد می‌ترسم بر اثر ثروت به آن حالت بد نفسانی که تو گرفتارشده‌ای من نیز گرفتار شوم.
خداوندا! ما را از مستی مال و مقام و دنیا و شهوات حفظ کن.
پروردگارا! ما را از سلطه شیطان و بندگی درهم و دینار رهایی بخش.
بارالها! آتش دوزخ سخت شکننده است و رهایی از آن جز به لطف تو ممکن نیست ما را مشمول لطفت فرما.

2) حرص به دنیا:

دنیا دوستی و آزمندی، یک بیماری روحی است که تا انسان عمر دارد، همیشه به دنبالش می‌آید و قصد رهایی او را ندارد، چه بسا با بیشتر شدن این بیماری چسبندگی این بیماری در روح و نفس آدمی زیادتر خواهد شد به طوری که هر چه قدر از مال بهره‌مند شود، آتش و گرمای آزمندی و دنیا دوستی‌اش شعله‌ورتر و فروزان‌تر می‌شود و حتی دنیایشان را به ازای حیثیت و آبرو بدست می‌آورد، به همین دلیل وقتی از امیر المومنین علیه السلام می‌پرسند: بدترین ذلّت چیست؟ پاسخ می‌دهد: «الْحِرْصُ عَلَی الدُّنْیا» حریص بودن بر دنیا. (18)
و حضرت صادق علیه السّلام ریشه و رأس هر اشتباهی را به دوستی دنیا نسبت می‌دهند. البته باید توجه داشت که دوستی آن به خودی خود مذموم نیست، و آن دنیائی که انسان را از تحصیل کمالات و معنویت باز می‌دارد، مذموم است و او را به هلاکت می‌اندازد، و فراموش نشود که بسیاری از این سعادات از همین دوستی دنیا کسب می‌شود و محل نزول فرشتگان رحمت، و خانه پیامبران، و جای تجارت اولیاء خدا در همین دنیا بوده است، چنانچه از روی همین اصل، پیامبران و ائمه اطهار از خداوند متعال طول عمر را خواستار بودند، همینطور در کلام سید الساجدین علیه السّلام است، که از خدا برای اطاعتش، طول عمر می‌خواهد، و این چنین دنیائی عین آخرت می‌باشد، چنانچه در روایت صحیح از ابن ابی یعفور حدیث شده است که گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم که ما دنیا را دوست داریم؟ فرمود: می‌خواهی برای چه کار؟ عرض کردم می‌خواهم به وسیله آن تزویج کنم و حج به جای آورم و بر جیره خورِ خود انفاق کنم، و به برادران دینی خود برسانم، و صدقه دهم؟
فرمود: این از دنیا نیست، (بلکه) این آخرت است.
بنابراین اگر دنیا را برای آخرت نخواهد و برای خود دنیا بخواهد مذموم و ناپسند است، ولی اگر دنیا را برای درک سعادات و کسب کمالات و آخرت بخواهد نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح هم می‌باشد. (19)
از حضرت صادق علیه السلام حدیث شده که حضرت باقر علیه السّلام تمثیل زیبایی را برای کسی که دچار حرص بر دنیا شده است را به کار برده است که دقیقاً با آن سنخیت کامل دارد و با کمی تامل در این تشبیه زیبا آدمی به عمق بیچارگی و ذلت پی خواهد برد و چنین فرمود: شخص حریص بر دنیا مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم بر خود می‌پیچد راه بیرون شدنش دورتر و بسته‌تر می‌گردد، تا اینکه از غم و اندوه بمیرد. (20)
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: عیسی بن مریم از روستایی گذشت که اهل آن و پرنده‌ها و جاندارانش یک جا مرده بودند، فرمود: همانا اینها به خشم و عذاب خداوند هلاک شده‌اند، و اگر به مرگ خود و به تدریج مرده بودند هر آینه یک دیگر را به خاک سپرده بودند.
حواریون عرض کردند: یا روح اللَّه از خدا بخواه اینان را برای ما زنده کند تا به ما بگویند کردارشان چه بوده که به این عذاب دچار شده‌اند تا ما از آن دوری کنیم، عیسی علیه السّلام از پروردگار خود خواست، پس به او ندا رسید: که آنان را صدا بزن، پس عیسی علیه السّلام در وقت شب بر تپه از زمین برآمد.
و فرمود: ای مردم این روستا، یکی از میان آن‌ها پاسخ داد، بلی‌ای روح خدا
و فرمود: وای بر شما، کردار شما چه بود؟
در پاسخ عرض کردم:
1. پرستش طاغوت
2. دوستی دنیا به همراه ترس اندک از خدا
3. آرزوی دور و دراز
4. غفلت در سرگرمی و بازی
عیسی علیه السّلام فرمود: دوستی شما به دنیا چگونه بود؟
عرض کرد: مانند دوستی کودک به مادرش، هر گاه به ما رو می‌آورد شاد و خرسند می‌شدیم، و چون از ما رو می‌گرداند گریان و غمناک می‌شدیم.
فرمود: پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟
عرض کرد، گنهکاران را فرمانبری داشتیم.
فرمود: سر انجام کار شما به کجا کشید؟
عرض کرد: شبی را به خوشی به سر بردیم و بامدادان در هاویه افتادیم.
فرمود هاویه چیست؟ عرض کرد: سجین است.
فرمود: سجین چیست؟ عرض کرد: کوههائی از آتش گداخته است که تا در روز قیامت بر ما فروزان است.
فرمود: پس چه گفتید و به شما چه گفتند:؟
عرض کرد: گفتیم ما را به دنیا برگردانید تا در آن زهد ورزیم و به ما گفته شد: دروغ می‌گوئید.
فرمود: وای بر تو چطور شد که جز تو کس دیگری از این جماعت با من سخن نگفت؟
عرض کرد: یا روح اللَّه همه آنها به دهنه و لگام آتشین مهار شده‌اند، و بدست فرشتگان سخت و تند گرفتارند، و من در میان آنها به سر می‌بردم ولی از آن‌ها نبودم، تا آن هنگام که عذاب خدا آمد مرا هم با ایشان در برگرفت، پس من به تار موئی بر لبه دوزخ آویزانم و نمی‌دانم که آیا در آن بر رو می‌افتم و یا از آن رهائی می‌یابم.
پس عیسی علیه السّلام به سوی حواریین رو کرد و فرمود: ای دوستان خدا خوردن نانی خشک با نمکی زبر و خوابیدن بر مزبله‌ها خیر بسیاری است در صورتی که دنیا و آخرت در عافیت باشد. (21)

داستان:

یکی از داستانهای حرص مذموم، داستان منصور دوانیقی است وی قبل از خلافت برای طلب علم مسافرت می‌نموده است. در این میان که به منزلی از منازل وارد می‌گردیده است، نگهبان دروازه به او می‌گوید: زِنْ دِرْهَمَیْنِ قَبْلَ أنْ تَدْخُلَ! «دو درهم بده پیش از آنکه داخل گردی! »
منصور می‌گوید: دست از من بردار، چون من مردی از بنی هاشم می‌باشم!
نگهبان می‌گوید: دو درهم بده!
منصور می‌گوید: دست از من بردار، چون من از بنی أعمام پیغمبر می‌باشم!
نگهبان می‌گوید: دو درهم بده!
منصور می‌گوید: دست از من بردار، چون من قاری کتاب الله می‌باشم!
نگهبان می‌گوید: دو درهم بده!
منصور می‌گوید: دست از من بردار، چون من مردی هستم که عالم به فقه و فرائض می‌باشم!
نگهبان می‌گوید: دو درهم بده!
منصور می‌گوید: چون امر مشکل شد، به ناچار دو درهم دادم و داخل شدم.
منصور چون از این سفر بازگشت به جمع مال و اندوختن یک دانگ یک دانگ از درهم مشغول شد تا به جائی که به أبو الدَّوانیق لقب یافت. (22)
مواردهای متعددی وجود دارد که حرص ورزیدن به آن مذموم و شخص را از راهی که خداوند برای هدف از خلقت معین نموده دور می‌گرداند و هر فردی که در طلب کمال و سعادت تلاش می‌کند و برای رسیدن به مقام والا برنامه مشخصی دارد باید این مواردها را از خود دور گرداند و از نزدیک مواظب رفتارها و کردارهایش باشد و از حرص‌های که ممکن است اتفاق بیافتد جلوگیری کند از قبیل حرص ورزیدن برای مقام، حرص ورزیدن برای خوردن، حرص ورزیدن نسبت به کلام‌های بیهوده و عبث و لغو، حرص ورزیدن برای شهوت و دیگر حرص‌ها که هر یک می‌تواند در زندگی معنوی هر شخص عنصری خطرناک باشد.

نتیجه گیری

خداوند صفت حرص را از ابتدا جزء فضیلت قرار داده است و این انسان است که حرص ممدوح را به حرص مذموم تغییر می‌دهد و در حقیقت صفت حرص از نعمتهای بزرگی است که خداوند آن را برای انسان‌ها قرار داده است چون با چنین صفتی است که انسان به رشد و کمال واقعی می‌رسد اما بیشتر انسانها به جای اینکه این صفت را در علم، قناعت، عبادت، خودسازی، اطاعت و یا هر چیزی که خداوند در آن رضایت دارد به کارگیرد در مواردی به کار برده است که رضایت خداوند در آن نیست از قبیل حرص در مال، دنیا و مقام از اینرو هر یک از آن‌ها حتی کمترین حرص مذموم، شخص را به ورطه ظلمت رسانده و اندک اندک او را از کمال و سعادت دور خواهد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد تقی، فلسفی، الحدیت – روایات تربیتی، 1 / 7
2. عبد الواحد، تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 295
3. حاج سید جواد، مصطفوی، اصول کافی – ترجمه مصطفوی، 1 / 24
4. سید محمد باقر، موسوی همدانی، ترجمه المیزان، 20 / 18
5. همان، 9 / 561
6. امید، مجد، ترجمه قرآن (مجد)، 207
7. محمد باقر، کمره‌ای، اصول کافی – ترجمه کمره‌ای، 3 / 713
8. عبدالله، محمدی – مهدی، هوشمند، مشکاة الانوار – ترجمه هوشمند و محمدی، 151
9. شیخ کلینی، کافی، 2 / 639
10. عزیز الله، عطاردی، ایمان و کفر – ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، 2 / 5
11. احمد، جنتی، نصایح، 241
12. بحار الأنوار، 75 / 453
13. همان، 73 / 142
14. سید ابو الحسن، موسوی همدانی، بحار الانوار – ترجمه جلد 67 و 68، 1 / 173
15. بحار الأنوار، 73 / 142
16. محمد تقی، فلسفی، الحدیت – روایات تربیتی، 3 / 153
17. همان، 3 / 154
18. همان، 3، 30
19. حاج سید جواد، مصطفوی، اصول کافی – ترجمه مصطفوی، 4 / 2
20. همان، 4 / 4
21. همان، 4 / 6
22. علامه آیة الله حاج سید محمد حسین، حسینی طهرانی، امام شناسی، 16 / 281

منابع
1. قرآن کریم
2. انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، اسرار آل محمد علیهم السلام، اول، قم، نشر الهادی، 1416 ه ق.
3. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلی الله علیه و آله، چهارم، تهران، دنیای دانش، 1382 ه ش.
4. تمیمی آمدی، عبد الواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، اول، قم، دفتر تبلیغات، 1366 ه ش.
5. جنتی احمد، نصایح، بیست و چهارم، قم، الهادی، 1382 ه ش.
6. حسینی طهرانی، علامه آیة الله حاج سید محمد حسین، امام شناسی، پنجم، مشهد مقدس، علامه طباطبایی، 1428 ه ق.
7. خوانساری، آقا جمال الدین، شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم، اول، تهران، دانشگاه تهران، 1366 ه ش.
8. سلگی نهاوندی، علی، ارشاد القلوب، اول، قم، ناصر، 1376 ه ش.
9. شیخ کلینی، الکافی، دوم، تهران، اسلامیه، 1362 ه ش.
10. عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، اول، تهران، عطارد، 1378 ه ش.
11. فلسفی، محمد تقی، الحدیت – روایات تربیتی، بی‌چا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368 ه ش.
12. قرائتی، محسن، تفسیر نور، یازدهم، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1383 ه ش.
13. کمره‌ای، محمد باقر، اصول کافی، سوم، قم، اسوه، 1375 ه ش.
14. مجد، امید، ترجمه قرآن (مجد)، شانزدهم، تهران، انتشارات امید مجد،1382 ه ش.
15. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، جمعی از محققان، بی‌چا، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ه ق.
16. محمدی، عبد الله – هوشمند مهدی، مشکاة الانوار، اول، قم، دار الثقلین، 1379 ه ش.
17. مصطفوی، حاج سید جواد، اصول کافی، اول، تهران، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، بی‌تا.
18. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، اول، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374 ه ش.
19. موسوی همدانی، سید ابو الحسن، بحار الانوار- ترجمه جلد 67 و 68، اول، تهران، کتابخانه مسجد ولی عصر، بی‌تا.
20. موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ه ش.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد