لزوم اتحاد مسلمین در سیره اهلبیت علیهم السلام (بخش سوم)
اتحاد در سیره دیگر ائمه معصومین (ع)
بعد از شهادت امام علی(ع) ، امام حسن ( ع) در اداره مملکت سیره و منش پدرش را الگو قرار داد، ایشان هم به مانند پدر بزرگوارش از حقوق مسلم خود صرف نظر کردند.
صلح امام حسن (ع) با معاویه برای اتحاد
حضرت به اتحاد اتکاء داشت، در سیاست صادق و از حیله و نیرنگ بیزار بود. شرایط و اوضاع نامناسب زمانه امام، شایعات و تبلیغات سوء، اوج تملق و تطمیع و همچنین اختلافاتی در بین امت اسلامی بوجود آمده بود و از طرفی خطر بیش از پیش حمله روم به مرزهای اسلامی حضرت را بر آن داشت که با در نظر گرفتن مصالح اسلام و شروطی مشخص صلح با معاویه را بپذیرد و جامعه اسلامی را از اختلاف و چند پارگی شدن برحذر بدارد.
امام حسن مجتبی(ع) بعد از پذیرش صلح به تعهدات خود وفادار ماند و به مدینه برگشت و رسالت بزرگ خود را به نشر فرهنگ و رهبری مذهبی و تعلیم و تربیت دانشمندان اختصاص داد.
این سیره در کلام امام حسین(ع) در دوران حیات امام حسن مجتبی(ع) نیز بیان می گردد: امام حسین (ع) در نامه خود به سران قبایل نوشت: ما برای حفظ وحدت و دوری از تفرقه و جدایی امّت اسلامی … از حقّ خود، چشم پوشیدیم؛ در صورتی که یقین داشتیم ما به مقام خلافت و امامت، از کسانی که آن را عهده دار شده اند، شایسته تریم. (1)
قیام امام حسین (ع) برای اتحاد
همان طوری که صلح امام حسن (ع) با معاویه برای اتحاد امت اسلامی بود قیام امام حسین (ع) نیز برای همین امر مهم صورت گرفت.
امام زمانی که دید بدعت ها و تحریف ها در دین منجر به زوال دین و تحریف دین می گردد، دست به قیام زد که هدف این قیام نیز بر اساس کلام خود حضرت، احیای دین، برقراری سنت پیامبر(ص)، اجرای امر به معروف و نهی از منکر بود. انگیزه های که هرکدام دربردارنده شاخصه های از اتحاد در بین امت اسلامی بود.
این سیره در دوران امامت امام سجاد(ع) نیز تداوم پیدا کرد. حضرت زین العابدین (ع) در دنیایی پر از خفقان و نیرنگ دست به سلاح دعا و معارف دینی برد تا در سایه این معارف قلب های خفته و سیاه شده بیدار کند. حضرت همچنین در رساله حقوقش، حقوقی را اعلام فرمود که باعث اتحاد مسلمین و از هم نپاشیدن اجتماع و گسترش محبّت و دوستی میان آنان می شود. (2)
سیره همزیستی مسالمت آمیز و مدارا با اهل سنت و سایر فرق اسلامی
وظیفه شرعی شیعیان در تعامل با برادران اهل سنت چیست؟ آیا باید با آنها جنگید؟ به عقاید یا مقدسات آنان اهانت کرد؟ یا راه دیگری وجود دارد که اهل بیت(ع) برای شیعیان تبیین کرده اند؟ همواره در بین شیعیان و اهل سنت افراد تندرویی وجود داشته اند که بر آتش درگیری مذهبی دمیده اند.
در نقطه مقابل، شیعیان و اهل سنتِ معتقد به همزیستی مسالمت آمیز نیز در طول تاریخ کم نبوده اند. به همین جهت هم معاویه بن وهب ناظر به این پدیده اجتماعی از امام صادق(ع) می پرسد: شایسته است در ارتباط بین خود و قوممان و همچنین در ارتباط با مردم دیگر که بر اعتقاد ما باور ندارند، چگونه رفتار کنیم؟ (3)
همان طور که معلوم است پرسش معاویه بن وهب دو بخش دارد: 1. شیوه رفتار شیعیان با یکدیگر 2. شیوه رفتار و تعامل آنان با اهل سنت، اما امام(ع) در پاسخ، تفکیک نکرده و هر دو پرسش را یک پاسخ داده اند؛ یعنی نسبت به شیعیان و اهل سنت، هر دو باید این رفتار اجتماعی را داشته باشید.
واژه «خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاس» را به کار برده اند؛ «خلطائنا» یعنی این که زندگی آنها با ما آمیختگی اجتماعی دارد. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که همسایه، دوست، همکلاسی، همکار و حتی بعضی فامیل دور و نزدیک شیعه نیستند. باید چه کنیم؟ در این روایت به قرینه اینکه فرمود: «مِمَّنْ لَیْسُوا عَلى أَمْرِنَا» یعنی کسانی که ولایت اهل بیت را قبول ندارند این معنا روشن تر می شود.
و فرمودند: «نگاه کنید به امامانی که از آنان پیروی می کنید.» «قَالَ: تَنْظُرُونَ إِلى أَئِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ…» هرکاری که آنها می کنند شما هم همان کار را انجام دهید. «فَتَصْنَعُونَ مَا یَصْنَعُون»
در اینجا امام صادق(ع) قسم میخورند تا تأکید کنند و شک شیعیانش هم برطرف شود: «فَوَ الله إِنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضَاهُم» به خدا قسم اهل بیت(ع) از مریضان سایر مذاهب عیادت میکنند. «وَ یَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُم» در تشییع جنازه های آنها حاضر می شوند. «وَ یُقِیمُونَ الشَّهَادَه لَهُمْ وَ عَلَیْهِم» در دادگاه به نفع یا علیه آنها شهادت میدهند. «وَ یُؤَدُّونَ الْأَمَانَه إِلَیْهِم» و امانت را به آنها بر میگردانند. (4)
برخی اصطلاحات به دلیل شرایط سخت امنیتی و سیاسی، در روایات اهل بیت(ع) به شکل کنایه به کار برده میشده تا در نقل، حساسیت برانگیز نباشد. این هم خود ظرافت و دقت اهل بیت: و وحدت گرایی ایشان را حتی در گفتار و نقل حدیث میرساند.
حضرت امام صادق (ع) به پیروان خود وصیت کرده می فرماید: أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ … عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ اشْهَدُوا لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ وَ صَلُّوا مَعَهُمْ فِی مَسَاجِدِهِمْ. (5) شما را به تقوای الهی سفارش میکنم… از مریضهای شان (یعنی اهل سنت) عیادت کنید، و در تشییع جنازه هایشان شرکت کنید، و برایشان ادای شهادت کنید و همراهشان در مساجدشان نماز بگزارید.
سیره تأکید بر وحدت در جامعه اسلامی
در این بخش به سیره امام رضا(ع) اشاره میکنیم؛ مبانی نظری و محورهای اتحاد اجتماعی در سیره امام رضا (ع) با مطالعه در تعالیم اعتقادی و رفتاری آن حضرت روشن میشود که هر چند ایشان موفق به تشکیل حکومت نشدند، اما اداره امور جامعه بر مبنای اتحاد و نیز نگاهی همراه با رحمت به غیر مسلمانان و نزدیک نمودن آنان به یکدیگر را جزو اساسی ترین برنامه های یک حکومت مطلوب و موفق میدانستند.
از نگاه امام رضا (ع) چون انسان موجودی اجتماعی است که در جامعه زندگی میکند، لذا برای تحقق اهداف خود نیازمند برقراری ارتباط با سایر افراد است تا بتواند در ورای این برقراری ارتباط، به نتایج مطلوب مورد انتظار خویش برسد و این امر جز با وحدت و نزدیکی و ایجاد همدلی و یکرنگی تحقق نخواهد یافت.
آن حضرت با استناد به کلام امام صادق (ع) به یاران خویش توصیه میفرماید: از تشتّت و تفرقه و جدایی بپرهیزید؛ زیرا موجب هدر رفتن همت و کم شدن ارزش و پایین آمدن قدر و منزلت شما شود…» (6)
ایشان در جای دیگر جدایی از اجتماع مسلمانان و به تعبیری خروج از اتحاد اجتماعی را به نوعی بیرون شدن از دایره مسلمانی و بازگشت به جاهلیت دانسته و با تکیه بر کلام حضرت رسول(ص) فرمودند: آنکه از جماعت مسلمانان جدایی جوید، بند اسلام را از گردن نهاده است و مرگی جاهلانه خواهد داشت.» (7)
از نظر امام رضا (ع) مقصود از اتحاد اجتماعی گرد آمدن صاحبان سلیقهها و روشهای گوناگون بر محور اسلام با رعایت اصل عملی احترام به عقاید و آرای دیگران و به تعبیر دیگر اتحاد بین مسلمین و تقریب مذاهب اسلامی بر اساس اصول مسلم و مشترک اسلامی و اتخاذ موضع عملی واحد جهت تحقق اهداف و مصالح عالیه امت اسلامی و موضع گیری واحد در برابر دشمنان اسلام و نیز تحمل سلیقه ها و ذوق ها و برخورد های مختلف است.
پی نوشت ها:
(1) جمعی از مؤلفان، سه مقتل گویا در حماسه عاشورا، ترجمه:عبد الرحیم عقیقی بخشایشی، ص۴۱.
(2) قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام، ج۲، ص۴۶۶.
(3) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج2، ص636.
(4) همان.
(5) برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج1، باب وصایا أهل بیته، ص18.
(6) مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج15، ص53.
(7) همان، ج26، ص67.