دعا، رمز گنجینه حقایق «دوست»، و سرچشمه زلال «علوّ» و شرافت حضرت او است که پرتو جمال و کمال الهی برای «انسانِ» جویای حقیقت به ارمغان میآورد و طریق نیل به مقامات معنوی را هموار میسازد و چه بسیار بزرگیها که جز از رهگذر دعا دستیافتنی نیست.
در این میان، ادعیه شریف قرآنی از اهمیت والایی برخوردارند و معارف روحپرور و اسرار انسانسازی را به تلاوت کنندگان این کتاب آسمانی میآموزند و کتاب هدایت آدمی به سوی بهترین هدف، استوارترین راه و شیرینترین زندگی به شمار میروند که ثمره آن، نیل به سعادت دنیوی و اخروی است.
گفتنی است که در بیش از 60 آیه، فرازهایی نورانی از دعاهای قرآنی را مشاهده میکنیم که اشارات تربیت کننده و دقایق معرفتبخشی را عرضه نمودهاند. در این مجال، با بیانی ادبی کوشیدهایم تا به گوشههایی از لطایف معنوی برخی از این آیات همت گماریم و به نوعی، سیر تکاملی انسان را از منظر ادعیه قرآنی به تصویر کشیم.
از دیار قدسی نور
پروردگارا! انسان را بر سریر عزت و بزرگواری، تاج کرامت و شرافت عطا کردی و او را به خلعت «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم»1 آراستی و از نور و روح خود بهرهای بیحساب دادی. نورانیت الهیاش را به روحانیت «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»2 کمال بخشیدی و به صراحت «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة»3 او را بر سریر شوکت و عظمت نشاندی و پادشاهی مُلک و ملکوت را به او ارزانی داشتی و به نشان خلیفة اللهی مفتخر نمودی تا پس از نزول از ملأ اعلا و فرود در ظلمتسرای «أَسْفَلَ سافِلین»،4 قدر و منزلت نورانی خویش را فراموش ننماید و پیوسته از پیشگاه ربوبی خواستار سیادت و امیری در سرای ظاهر و باطن باشد و سلیمانوار زبان به دعا بگشاید که: «قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ هَبْ لی مُلْکاً لا ینْبَغی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّک أَنْتَ الْوَهَّاب؛5 پروردگارا! مرا ببخش و.
حکومتى به من ارزانى دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد. همانا این تویى که بسیار بخشندهاى.»
آری، انسان از دیار قدسی نور آمده و به سوی سرچشمه زلال نور نیز میباید رهسپار شود و اوج عزت و کرامت خویش را تنها باید از پروردگاری مسئلت نماید که سر رشته خیر و سعادت به دستان کریمانه او است؛ «اللَّهُمَّ مالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلى کلِّ شَیءٍ قَدیر؛6 بارالها! [اى] صاحب فرمانروایى! به هر که خواهى حکومت مىدهى و از هر که خواهى باز مىستانى، و هر که را خواهى عزّت مىبخشى و هر که را خواهى خوار مىکنى، [سر رشته] همه خیرات به دست تو است و تو بر هر کارى توانایى.»
عزیزا! ما را آموختی تا رمز رهایی را در دوری از شرک و هواپرستی بجوییم و مفتاح توحید را در وارستگی از جاه و مقام دنیوی و تسلیم خالصانه به همراه اولیای درگاه ربوبی بدانیم که: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ پروردگارا! من به خود ستم کردم و اینک با سلیمان تسلیم خداوند، پروردگار جهانیان شدم.» آری، رمز آزادی از اسارت مادیت و جاذبههای فریبنده نفسانیات را تمسک به دستگیره صداقت و یاری جستن از انفاس حیاتبخش کاملان وادی ولایت معرفی نمودی؛ «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْک سُلْطَانًا نَصِیرًا؛ پروردگارا! مرا در هر کارى به درستى وارد کن و به درستى خارج ساز، و از جانب خود برایم حجتى یارىبخش پدید آور.»
به سوی سراچه ظلمت
آن زمان که ابلیس، شیطان رانده شده درگاه الهی، از سجده بر آدم صفی الله (ع) متکبرانه سر پیچید و قصد اغوا و گمراهی انسان را نمود، بساط ظلمت گسترده شد و عرصه ابتلا و آزمایش عیان گشت. هجوم سپاه نفس، ابرهای تیره و تار غفلت را در فضای وجود انسان پراکنده ساخت و اوّلین شب دیجور شیطانی، آسمان نورافشان ضمیر آدمی را به غروبی اندوهناک کشاند و دست تقدیر الهی، انسان را به سوی سراچه تاریک و پست طبیعت روانه ساخت که: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ؛7 سپس او را به پستترین درکات بازگرداندیم.»
و این سان، نغمه سوزناک توبهای نصوح در محراب هستی طنین افکند و ندای «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرین»8 ذکر دمادم آدمی شد تا آنکه به برکت الطاف رحمانی و در پرتو صبری جمیل، به سرمنزل مقصود بار یابد و از دوزخ خسران به بهشت ایمان رجعت نماید.
در غفلت کده ناسوت
و این گونه بود که انسان، از بهشت عدن الهی به دوزخ غفلتگستر ناسوتی گام نهاد و از رهگذر عقل و نفس، طریق شکر و کفران فراسویش گشوده شد که: «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکراً وَ إِمَّا کفُوراً؛ 9 همانا ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است و یا کفران [مىکند].» از این رو، در نشیب چاه ظلمانی طبیعت، یوسفوار زبان به دعا گشود و در حضیض ناسوت چنین نجوا نمود که: «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کانَ غَرَامًا؛10 پروردگار ما! عذاب جهنم را از ما بگردان که عذابش سخت و دائمى است.»
عزیزا! ما را آموختی تا رمز رهایی را در دوری از شرک و هواپرستی بجوییم و مفتاح توحید را در وارستگی از جاه و مقام دنیوی و تسلیم خالصانه به همراه اولیای درگاه ربوبی بدانیم که: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛11 پروردگارا! من به خود ستم کردم و اینک با سلیمان تسلیم خداوند، پروردگار جهانیان شدم.» آری، رمز آزادی از اسارت مادیت و جاذبههای فریبنده نفسانیات را تمسک به دستگیره صداقت و یاری جستن از انفاس حیاتبخش کاملان وادی ولایت معرفی نمودی؛ «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْک سُلْطَانًا نَصِیرًا؛12 پروردگارا! مرا در هر کارى به درستى وارد کن و به درستى خارج ساز، و از جانب خود برایم حجتى یارىبخش پدید آور.»
بارالها! ایمان را طریق مستقیم رهایی از آتش سوزنده دوزخ قرار دادی و مؤمنان کویت را از حرارت جهنم خشم و غضب مصون داشتی و در قلعه ولایی «لا إله إلا الله» معتکفان حریمت را از عذاب سوزان جهالت و حیوانیت امان بخشیدی؛ «رَبَّنَا اکشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ؛13 پروردگارا! این عذاب را از ما دور کن که ما [اینک] مؤمنیم.»
محبوبا! اینك كه به بركت درخشش نور عالمگستر اسلام ناب، فروغ هدایت و معنویت بر فضای جامعه ما پرتو افكنده و ندای ایمان در جای جای این مرز و بوم طنینانداز شده، به سوی تو روی میآوریم و به شكرانه این تفضل بیكران، بر آستان ربوبیات سر سجود میساییم و در مسیر اطاعت و بندگی از زبان دل میخوانیم: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَیكَ الْمَصِیرُ؛ شنیدیم و اطاعت كردیم. بارالها! آمرزش تو را خواهانیم و باز گشت به سوى تو است.»
کریما! در هجوم ضلالتبخش شهوت و نخوت شیطانی، آوای «رَبِّ أَعُوذُ بِک مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیاطِینِ»14 را رطب اللسان خویش ساختهام تا در غفلتکده ناسوت از دام فریبای شیاطین جن و انس رهایم کنی و به برکت ابر بارانزای عنایت و نسیم بهاری رحمتت، شکوفههای رشد و کمال را بر شجره خشکیده وجودم بنشانی؛ «رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَهَیئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا؛15 پروردگارا! ما را از جانب خود رحمتى عطا کن و در کارمان براى ما رشد و تعالى فراهم ساز.» در هجوم عصیان و نسیان که بوستان ایمان انسان به تاراج رفته و در هجمه شرارههای خشم و شهوت که گلشن فطرت آدمی به تلی سوخته مبدل گشته، زبان انابه میگشاییم و در پرتو نور امید به «رَوْحِ الله»،16 به سوی پروردگار خویش باز میگردیم و فلاح و صلاح را از پیشگاه ربوبیاش مسئلت مینماییم؛ «عَسى رَبُّنا أَنْ یبْدِلنا خَیراً منْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ؛17 امید است که پروردگارمان بهتر از آن را به ما عوض دهد؛ [زیرا] ما به پروردگارمان مشتاقیم.»
بهشت امنیت و هدایت
محبوبا! اینك كه به بركت درخشش نور عالمگستر اسلام ناب، فروغ هدایت و معنویت بر فضای جامعه ما پرتو افكنده و ندای ایمان در جای جای این مرز و بوم طنینانداز شده، به سوی تو روی میآوریم و به شكرانه این تفضل بیكران، بر آستان ربوبیات سر سجود میساییم و در مسیر اطاعت و بندگی از زبان دل میخوانیم: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَیكَ الْمَصِیرُ؛18 شنیدیم و اطاعت كردیم. بارالها! آمرزش تو را خواهانیم و باز گشت به سوى تو است.»
پس به میمنت این توفیق ربانی و استماع آوای هدایتبخش منادیان رحمانی، بر ما منت نه و قلب ما نیازمندانِ روح ایمان را از زنگار شرك و شك بزدا و از آلایش سراچه خاك پاك نما و شایستگی آن عطا كن كه همراه ابرار حریم ولاییات به موت از خواهشهای نفسانی نایل آییم؛ «رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیا ینَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَیئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ؛19 پروردگارا! همانا ما صداى منادى [توحید] را شنیدیم كه به ایمان دعوت مىكرد [و مىگفت:] به پروردگارتان ایمان بیاورید، پس ایمان آوردیم. بارالها! پس گناهان ما را ببخش و بدىهایمان را پوشیده دار و ما را با نیكان بمیران.»
نویسنده : علی نعیمالدین خانی
پی نوشت ها :
1. تین/4: «هر آینه ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم.»
2. حجر/29: « و از روح خود در او دمیدم.»
3. بقره/30: «همانا من در روى زمین، جانشینى (نمایندهاى) قرار خواهم داد.»
4. تین/5: «سپس او را به پستترین دركات بازگرداندیم.»
5. ص/35.
6. آل عمران/26.
7. تین/5.
8. اعراف/23: «پروردگارا! ما بر خویشتن ستم كردیم، و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نكنى، بىشك از زیانكاران خواهیم شد.»
9. انسان/3.
10. فرقان/65.
11. نمل/44.
12. اسراء/80.
13. دخان/12.
14. مؤمنون/97: «پروردگارا! از وسوسههاى شیاطین به تو پناه مىبرم.»
15. كهف/10.
16. ر.ك: یوسف/87: «… وَ لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون؛ … و از رحمت خدا نا امید نشوید، كه از رحمت خداوند جز كافران نا امید نمىشوند.»
17. قلم/32.
18. بقره/285.
19. آل عمران/193.