خانه » همه » مذهبی » لطفاً با ذکر منابع به رواياتي از کتب اهل سنت اشاره کنيد که در آن به صراحت موضوع خلافت و جانشيني حضرت امير ـ عليه السلام ـ اشاره شده باشد؟

لطفاً با ذکر منابع به رواياتي از کتب اهل سنت اشاره کنيد که در آن به صراحت موضوع خلافت و جانشيني حضرت امير ـ عليه السلام ـ اشاره شده باشد؟

بعد از غروب غمبار آفتاب نبوّت، جاه طلبان و دنيا پرستان که چند صباحي نقاب دين به چهره زده بودند و تظاهر به اسلام مي نمودند، با ابراز کفر پنهاني و کينه هاي دروني خود به پيامبر و اهل بيت آن حضرت در صدد بر آمدند تا نوري را که خداوند به وسيلة پيامبرش در زمين گسترده بود، با جلوگيري از نقل روايات پيامبر به منظور کتمان حقايق ديني خصوصاً مساله خلافت و امامت و جانشيني، علي ـ عليه السلام ـ خاموش کنند، لکن غافل از اينکه خداوند نور خود را به تمام و کمال خواهد رساند و لو اينکه کفّار تمايلي به آن نداشته باشند، با وجود اين که با تمام امکانات و سعي و جدّيت تمام تلاش کردند، تا اثر و خبري از رسول خدا، مبني بر اينکه علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ خليفه و جانشين وي و امام و پيشواي به حقّ مسلمانان است باقي نگذارند، لکن نور خدا را با فوت دهان کج نمي توان خاموش کرد. چراغي را که ايزد بر فروزد ـ گر ابله پف کند ريشش بسوزد.
روي اين حساب همان خدايي که وقتي اراده کند موسي را در دامن فرعون که خون خوارترين دشمن اوست، پرورش داده و بزرگ مي کند، همان خدا دلايل صريح امامت علي ـ عليه السلام ـ را از زبان پيامبر در کتب اهل سنّت از زبان خود آنان حفظ مي کند، تا بدين وسيله براي اهل انصاف و بصيرت حق را احقاق و باطل را ابطال نمايد.
اينک در پاسخ پرسش فوق به برخي  روايات از کتب اهل سنّت که رسول خدا در آنها به صراحت خلافت و امامت علي بن ابي طالب «عليه السلام» را اعلام نموده اشاره مي شود.
1- ابن عبّاس مي گويد: رسول خدا در حاليکه دست علي را گرفته بود، فرمود: اين اوّلين کسي است که به من ايمان آورد. و اوّل کسي است که با من مصافحه کرده است او فاروق امّت و امير و ملاذ مؤمنين است و مال ملاذ ظالمين است، او صديق اکبر و خليفة من بعد از من است.[1]2- انس بن مالک مي گويد: رسول خدا فرمود: تحقيقاً برادر و وزير و جانشين و خليفة من در اهلم و بهترين کسي که بعد از خود به جا مي گذارم، علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ است.[2]3- علي ـ عليه السلام ـ فرمود: هنگامي که رسول خدا بستگان نزديک خود را جمع نمود و به آن ها فرمود: اي فرزندان عبد المطلّب، به خدا قسم من هيچ جوان عربي را نمي شناسم که بهتر از آنچه من براي شما آورده ام براي قومش آورده باشد، من خير دنيا و آخرت براي شما آورده ام، خداوند مرا مأمور نموده تا شما را به سوي آن دعوت نمايم، پس چه کسي از شما در اين امر مرا ياري مي کند، تا او برادر و وصي و خليفه من در ميان شما باشد، همه قوم سکوت کردند، من که از همه کوچکتر بودم گفتم من وزير و ياور تو در اين امر هستم، رسول خدا سخنش را تکرار نمود، قوم سکوت کردند و من گفته خود را تکرار کردم آنگاه رسول خدا گردن مرا گرفت و به آنها فرمود: اين برادر و وصي و خليفة من در ميان شما است، پس حرف هاي او را بشنويد و از او اطاعت کنيد.[3]4- ام سلمه مي گويد«رسول خدا فرمود: به راستي که خداوند از هر امّتي پيامبري اختيار نموده و براي هر پيامبري وصي قرار داده است، من پيغمبر اين امّت و علي وصي من در ميان عترت و اهل بيت و امّت من بعد از من است.[4]5- ابن عباس مي گويد: رسول خدا فرمود: اي علي من شهر علمم و تو درب آن هستي، نمي شود داخل شهر شد مگر از دروازه آن، دروغ مي گويد کسي که ادّعاي دوستي مرا مي کند ولي با تو دشمني مي ورزد، زيرا تو از من و من از تو هستم، گوشت تو گوشت من خون تو خون من و روح تو روح من اسرار تو اسرار من و آشکار تو آشکار من است تو وصّي و امام امّت من هستي، به سعادت مي رسد هر که از تو اطاعت کند، شقي و بدبخت مي شود کسي که تو را نافرماني و عصيان کند، …. مَثَل تو و مَثَل اماماني که از فرزندان تو است، مَثَل کشتي نوح است، هر کس بر آن سوار شد نجات يافت، و هر کس از آن تخلّف نموده و جا ماند غرق شد مَثَل شما مَثَل ستاره اي است، هرگاه ستاره غايب شود ستارة ديگر طلوع مي کند، تا روز قيامت.[5]6- ابن عباس مي گويد: رسول خدا فرمود: علي امام امّت من بعد از من است، قائم منتظر که زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد بعد از آن که پر از ظلم و جور شده باشد، از فرزندان اوست، قسم به آن کسي که مرا به حق بشير و نذير مبعوث فرمود: کسي که در زمان غيبت بر امامت او استوار بماند، از طلاي سرخ کمياب تر است…[6]7- ابن عباس مي گويد… امّا علي برادر و پارة تن و صاحب امر من بعد از من است، او صاحب لواي من در دنيا و آخرت و صاحب حوض و شفاعت من است، او مولا و سرپرست هر مسلمان و امام هر مؤمن و پيشواي هر متّقي است، او در حيات و بعد از مرگ وصي و خليفه من بر اهل بيت و امّتم خواهد بود.[7]8- سلمان مي گويد به رسول خدا عرض کردم، هر پيامبري وصي اي دارد پس وصّي تو کيست؟ حضرت سکوت نمود، مدّتي بعد مرا ديد و فرمود: اي سلمان عرض کردم بله، فرمود تو مي داني وصي موسي چه کسي بود؟ عرض کردم بلي يوشع بن نون بود، حضرت فرمود چون او داناترين فرد زمان خود بود، سپس فرمود: تحقيقاً وصي و موضع سر و بهترين کسي که من بعد از خود به جا مي گذارم، علي بن ابي طالب است، هم اوست که وعده مرا تنجيز و دَين مرا ادا مي کند.[8]9- علي مي گويد رسول خدا به من فرمود: اي علي تو براي من به منزلة شيث از آدم و سام از نوح و اسحاق از ابراهيم …. و هارون از موسي و شمعون از عيسي و وصي و وارث و امام امّت من هستي و به سبب محبّت تو بهشتي از جهنمي و ابرار از فجّار و مؤمنين از منافقين و کفّار، تشخيص و تمييز داده مي شود.[9]10- علي ـ عليه السلام ـ مي گويد: «رسول خدا به من فرمود: اي علي تو برادر من و من برادر تو هستم، من براي نبوّت و تو براي امامت برگزيده و انتخاب شده اي، من و تو پدران اين امّت هستيم، تو وصي و وارث و پدر فرزندان من هستي، پيروان تو پيروان من، دوستان تو دوستان من و دشمنان تو دشمنان من مي باشند، …. يا علي تو بعد از من حجّت خدا بر مردم هستي، گفتار تو گفتار من امر تو امر من و نهي تو نهي من و طاعت تو طاعت من و معصيت تو معصيت من و حزب تو حزب من که حزب الله است، مي باشد.[10]11- رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در ذيل حديثي به علي «عليه السّلام» فرمود: اي علي کسي که تو را بکشد، مرا کشته و کسي که تو را مبغوض دارد مرا مبغوض داشته و کسي که به تو فحش دهد، به من فحش داده است، براي اينکه تو نسبت به من مثل خود من هستي، روح تو از روح من و گِل تو از گِل من است خداوند من و تو را از نور خودش آفريده و برگزيده است و براي من نبوّت و براي تو امامت را اختيار کرد، پس هر کس امامت تو را انکار کند تحقيقاً نبوّت مرا انکار کرده است، اي علي تو وصي و وارث و پدر فرزندان و شوهر دختر مني، امر تو امر من و نهي تو نهي من است، قسم به خدايي که مرا به نبوّت مبعوث نمود، تو حجّت خدا بر خلق و امين خدا در اسرار و خليفة خدا بر بندگان وي هستي.[11]12- رسول خدا فرمود: هر پيامبري وصي و وارثي دارد، محققاً علي وصي و وارث من است.[12]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ينابيع المودّه، سليمان بن ابراهيم قندوزي.
2. المناقب، موفق بن احمد خوارزمي.
3. فرائد السمطين، ابراهيم بن محمّد حمويني.

پي نوشت ها:
[1] . الذهبي محمّد بن احمد، ميزان الإعتدال، 2/417 دار المعرفه للطباعه و النشر بيروت 1382.
[2] . همان 4/127.
[3] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه 13/211 مؤسسه اسماعيليان الطباعة و النشر و التوزيع.
[4] . قندوزي حنفي سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودّه 1/235 دار الأسوه للطباعه و النشر 1416 هـ . ق.
[5] . قندوزي حنفي سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده 1/390 ح 3، پيشين.
[6] . همان ص 387.
[7] . حمويني شافعي ابراهيم بن محمّد، فرائد السمطين 2/34- 35 ح 371 باب 7.
[8] . الهيثمي علي بن ابي بکر، مجمع الزوايد 9/113 دار الکتب العلميه، بيروت 1408 هـ .
[9] . قندوزي حنفي سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودّه لذوي القربي 1/255، پيشين.
[10] . قندوزي حنفي سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودّه لذوي القربي 1/371 پيشين.
[11] . همان ص 167.
[12] . خوارزمي موفق بن احمد، المناقب، ص 85، مؤسسه النشر الإسلامي التابعه لجامعه المدرسين، بقم 1414 هـ .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد