تصوف داراي سلسله هاي متعددي مي باشد. زيرا هر قطب و پيري كه توانسته است با رسم و اسم خودش انشعاباتي در فرقه تصوف بنام سلسله هاي صوفيه ايجاد نموده. و هر كدام از اين سلسله ها تلاش كرده اند، به نحوي رشته اتصال خود را از طريق اقطاب گذشته به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ برسانند تا بدينوسيله، سلسله و فرقه خويش را به عنوان دين واقعي اسلام معرفي نمايند.
از طرف ديگر اتصال سلسله هاي صوفيه اعم از شاه مقصوديه و غير شاه مقصوديه به حضرت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ امكان پذير نمي باشد، زيرا نه كلمه صوفيه و نه شخصي بنام صوفي و نه مكتب و فرقه اي تحت عنوان تصوف هيچكدام نه تنها در زمان پيامبر اسلام، بلكه تا قرن دوم هجري وجود نداشته است و در زمان امام صادق ـ عليه السلام ـ كساني به اسم صوفي در جامعه اسلامي ظهور نموده و در قرن سوم هجري تصوف به عنوان يك مكتب و فرقه از طرف صوفيان مطرح مي گردد.[1]گذشته از وجود دلايل تاريخي، روايتي كه از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در اين رابطه نقل شده است كافي در اثبات اين مطلب مي باشد. در اين حديث رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ به اباذر فرمود:«جماعتي در آخر الزمان خواهند بود كه در تابستان و زمستان پشم مي پوشند و گمان كنند كه آنان به سبب اين كار فضل و برتري بر ديگران دارند. اين گروه را ملائكه آسمان لعنت مي كنند.»[2]يكي از اين سلسله ها، سلسله اويسي شاه مقصودي است كه مي پندارند سلسله اقطاب آنان از طريق جناب سلمان فارسي و اويس قرني به حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ و بعد به پيامبر اسلام متصل مي شود. و بر اساس همين گمان مي كنند اويس قرني اولين قطب اين سلسله قرار داده شده است و سلمان فارسي قطب دوم اين سلسله به شمار آمده و همينطور اين اقطاب ادامه پيدا مي كند تا عصر حاضر به قطب چهل و دومين آنان، صلاح الدين علي نادر شاه عنقا مي رسد كه در آمريكا اقامت دارد.
اين فرقه صوفيه تا چهل سال پيش وجود خارجي نداشت تا اينكه شخصي به نام محمد عنقا فرزند ميرزا ابوالفضل عنقا، از موقعيت پدرش در تأسيس اين فرقه استفاده كرده و آن را كم كم پايه گذاري نمود. زيرا پدر او هم روضه خوان بود و هم از درويشي و مباني آن تا حدودي اطلاعات داشت. و بر اين اساس محمد عنقا، آرام آرام مدعي مي گردد كه پدرش از اقطاب و اولياء الهي بوده و خودش را هم جانشين او قرار مي دهد.
پس از محمد عنقا پسرش صادق عنقا كه روزها به وزارت خانه دارايي مي رفت، در اوقات فراغت درويشي پدرش را تبليغ مي كرد تا اينكه پس از مرگ پدر به نام شاه مقصود مجالس درويشي را، راه انداخت و در حصارك كرج جايي بنام صوفي آباد را به عنوان خانقاه تأسيس نمود. در اين زمان، زنان دربار پهلوي براي دعانويسي و بخت گشايي به نزد او رفت و آمد داشته و او هم ازين رابطه آنان، مشكلات خود و اطرافيانش را حل مي كرد.
چون اين طريقة نو تأسيس، فاقد شجره نامه سلسله اقطاب بود، شاه مقصود عنقا خودش براي آن، سلسله اقطاب ساخت و اين سلسله را به اويس قرني متصل نمود.[3]چهار قطب اخير اين سلسله پدر و فرزنداني هستند كه مقام قطبيت را يكي از ديگري به ارث برده اند. جلال الدين علي مير ابوالفضل عنقا، سي و نهمين قطب اين سلسله مي باشد كه بعد از وفات او پسرش مير قطب الدين محمد عنقا كه در سال 1266 شمسي در شهر تهران متولد گرديده و در سن 75 سالگي در سال 1341 شمسي وفات نموده، چهلمين قطب اين سلسله مي باشد. جلال الدين عنقا و مير قطب الدين عنقا هر دو در ابن بابويه تهران مدفون گرديده اند. بعد از مير قطب الدين عنقا پسرش شاه مقصود صادق عنقا كه در 31 شهريور سال 1341 رسماً عنوان قطب سلسله اويسيه از طرف پدرش به او اعطا مي گردد،رهبري اين سلسله را به عهده مي گيرد. شاه مقصود در سال 1297 شمسي در تهران متولد گرديده و در سال 1359 شمسي در آمريكا از دنيا رفته است.
صلاح الدين علي نادرشاه چهل و دومين قطب اين سلسله در سال 1324 شمسي در تهران متولد گرديده است. او در سال س1349 شمسي با انجام يك مجلس صوفيانه از طرف پدرش رسما به عنوان قطب معرفي مي گردد و پدرش خرقه خود را به او تفويض نموده و او اين خرقه فقر را از دست پدر گرفته و در زمان حيات پدرش رهبري سلسله شاه مقصوديه را به عهده مي گيرد.[4]صلاح الدين بعد از انتسابش به عنوان قطب اين سلسله، فعاليت هاي خود را آغاز مي كند . خانقاه و كتابخانه شاه مقصودي در كرج كه معروف به صوفي آباد مي باشد به همّت اين پير شاه مقصوديه ايجاد و سازماندهي شده است.
صلاح الدين با همراهي پدرش در سال 1979 ميلادي ( به احتمال قوي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران) خاك ايران را ترك گفته و به سوي آمريكا رهسپار مي شود. او بعد از اقامت در آنجا، به فعاليت هاي صوفيانه خودش ادامه داده و در مناطق مختلف دنياي غرب با ساختن خانقاه ها، و مؤسسات فرهنگي مخصوص به خودشان انجام وظيفه مي كند.[5]اسم اين سلسله همانطوريكه پيداست از اسم قطب چهل و يكم كه عبارت از شاه مقصود عنقا باشد، گرفته شده است و به اسم «اويسيه شاه مقصوديه» ناميده شده است.
پي نوشت ها:
[1] . غني، قاسم، تاريخ تصوف در اسلام، تهران، انتشارات زدار، چاپ دوم، 1340ش، ص19 و 20.
[2] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، المكتبة الاسلاميه، چاپ دوم، بي تا، ج77، ص93.
[3]. علوي طباطبائي، عليرضا، شبهاي قونيه، تهران، نشر علم، 1382ش، ص146.
[4]. طلعت خانم مادر پير، محمد تا محمد، سايت: WWW.mtoshahmaghsoudi.org/old_mto_languages/fa/book.html.
[5] . تمام اين مطالب از سايت فوق الذكر استخراج گرديده است.