مقدمه
انسان موجودي است اجتماعي و ناچار به تعامل با ديگران ميباشد. همين اجتماعي بودن وظائفي را به عهدة انسان ميگذارد كه لازم است آنها را رعايت كند و اگر توجه به اين مهم نداشته باشد و نسبت به اين امور بي اعتنا باشد مشكلاتي را هم براي خود و هم براي كساني كه در اطراف او هستند و با آنها رفت و آمد و معاشرت دارد، به وجود ميآورد.
پس يك اصل كلي داريم كه رعايت حقوق ديگران لازم است؛ همانگونه كه ما انتظار داريم حقوق ما از طرف ديگران لحاظ شود و به آن اهميت داده شود.
حق الناس:
هر كسي وظيفه دارد نسبت به ديگران كه رعايت حقوق و حرمت آنها را داشته باشد و از هر چيزي كه باعث از بين رفتن آن مي شود جلوگيري كند.
نكتهاي كه اينجا حائز اهميت ميباشد عدم آزار و اذيت ديگران است كه هر نوع آزار و اذيت موجب از بين رفتن حق ديگران ميگردد.
اذيت كردن ديگران هم به شيوه هاي گوناگوني مي باشد كه يكي از آنها اذيت و آزار توسط زبان مي باشد كه ممكن است بسيار رنج آور باشد براي نمونه شخصي چه بسا با يك كلمه آبروي چندين ساله مردي را مي برد و او را در جامعه سرافكنده و شرمگين ميكند.
از اين رو است كه ما در روايات متعددي از معصومين ـ عليهم السلام ـ داريم كه ائمه به ما دستور داده اند كه ما مواظبت شديدي از زبان خود بنماييم كه خداي ناكرده سبب رنجش خاطر ديگران نشويم.
براي نمونه به دو روايت اشاره مي كنم:
1. من الصادق ـ عليه السلام ـ عن آبائه عن اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ قال ـ «قال عيسي ابنُ مريمَ ـ عليه السلام ـ طوبي لِمَن كان صَمته فكرا و نظره عبرا و وسعه بيتُه و بكي علي خطيئه و سلم الناس من يده و لسانه.»[1]امام صادق ـ عليه السلام ـ از پدران خود از اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ نقل مي كند كه حضرت فرمود: حضرت عيسي گفت خوشابحال كسي كه سكوت او فكر كردن است و نگاه او عبرت گرفتن است به آنچه دارد قانع باشد و بر گناهان و اشتباهات خود گريه مي كند و مردم از ناحيه دست و زبان او در امان باشند. (يعني نه آزار و اذيت توسط دستان او صورت مي گيرد و نه توسط زبان او)
2. في رواية اخروي عن جابر بن عبدالله انصاري قال، قيل يا رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ «ايُّ الاسلام اَفضل؟» قال ـ صلي الله عليه و آله ـ «مَن سَلُمَ المسلمون من يده و لسانه.»[2] در اين روايت هم بهترين مسلمان ها كسي معرفي شده كه مردم از دست و زبان او در امان باشند.
طبق اين روايات عدم آزار و اذيت زباني جايگاه و يژه اي دارد اگر كسي مردم از ناحيه او آرامش نداشته باشند نمي توان به او مسلمان گفت و از زمرة مسلمانان واقعي خارج مي شود؛ لذا رعايت اين مسئله خيلي اهميت دارد كه انسان سعي كند به هر طريقي كه شده از اذيت كردن خصوصاً با زبان خود بپرهيزد كه چه بسا با گفتن يك كلمه رنجشي بوجود مي آيد كه هيچ گاه فراموش نمي شود و از بين نمي رود. و چه خوب است انسان در همه حال به اين نكته توجه كند كه تا تواني دلي بدست آور ـ دل شكستن هنر نمي باشد.
به قول شاعر عرب:
«جرحات السيف لها التيامٌ
و جراحات اللسان ليس لها التيامٌ»
زخم شمشير خوب ميشود؛ ولي زخم و نيش زبان خوب شدني نيست.
و اين نكته را هم بايد توجه داشت كه اگر كسي واقعاً دلش پاك باشد به هيچ وجه در صدد آزار و اذيت ديگران بر نمي آيد و همينكه ايجاد ناراحتي مي كند دليلي است بر عدم پاك بودن دل او، چون انسان هاي خوب و پاكدل هميشه در صدد جلب رضايت بندگان خدا هستند كه اين در راستاي جلب رضايت خداوند مي باشد لذا سعي مي كنند تا مي توانند ايجاد آرامش و يكدلي و مهرباني كنند نه ايجاد ناراحتي و مشكلات كه اين ناراحتي ها معمولاً روحي ميباشد و عواقب خطرناكي هم دارد.
طبق آنچه بيان شد انسان هميشه بايد در صدد رفع مشكل باشد نه اينكه ايجاد مشكل كند و معمولاً كساني كه زبان تند و نيش دار دارند از روحيه سالمي هم برخوردار نيستند و خودشان دچار نوعي ناراحتي روحي رواني هستند. پس نمي شود دلشان پاك باشد.
ما هم در عوض بايد سعي كنيم با مدارا و ملايمت آنها را متوجه اشتباه و غلط بودن افكار و مسيرشان بكنيم كه اين كار سودمندتر خواهد بود. از مقابله به مثل و اينكه ما هم مانند او برخورد كنيم، مشكلات مضاعف مي شود و دو طرف دچار نوعي بيماري فرسايشي روحي مي گردند.
در خاتمه به اين مطلب اشاره كنيم كه زبان از اعضاء و جوارحي ميباشد كه سفارش هاي بسياري به كنترل كردن آن شده است و حتي در روايات متعددي آفات زبان شمرده شده كه تا 70 گناه را براي زبان شمرده اند.
پس انسان بايد سعي كند كه با اين زبان ذكر خدا و كسب رضاي او و راهنمائي خلق خدا و اصلاح بين خلق خدا و مدح و ثناي الهي و ديگر عبادات را انجام دهد نه اين كه خداي ناكرده با اين زبان عذاب و عقوبت اخروي را براي خود مهيا كند.
بد زباني و غلظت در گفتار ثمرة كج خلقي و كم ظرفيتي افراد است و ناشي از امراض دروني و روحي مي باشد اثر اين كار دور شدن شخص از خداوند و خلق خدا است و به طور طبيعي طبع افراد از انسانها كج خلق بد زبان و فحاش و امثال آن فراري و بيزار اند و نميتوان ادعا كرد كه من بر خلاف بد زباني كه دارم روحي صاف و دلي پاك و بي غل و غش دارم؛ زيرا اصولا بد زباني خودش روشن ترين نشانه در وجود صفات رذيله در انسان است.و همين كه خداوند از ما خواسته بد زباني را كنار بگذاريم نشان ميدهد كه بد زباني سبب تيرگي دل و دوري از خدا مي شود.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1. آفت زبان، محسن غفاري؛ تهران؛ پيام آزادي، 1382.
پي نوشت ها:
[1] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، چاپ دارالاحياء التراث العربي، 1403ه ق، ج66، ص388، باب38.
[2] . همان، ج72، ص 51، باب42.