تمام فرقه ها و سلسله هاي صوفيه داراي يك رشته عقايد مشترك هستند . كه اساس تصوف بر آنها نهاده شده و بدون اعتقاد به اين عقايد اصلاً تصوف قوام ندارد. هم چنين در برخي از آداب و رسوم خانقاهي نيز با هم اشتراك دارند. هر چند علاوه بر مشتركات ممكن است داراي آداب و رسوم اختصاصي هم باشند كه از ناحيه اقطاب هر سلسله ابداع شده و به پيروان شان القاء مي گردد.
فرقه اويسيه شاه مقصودي از فرقه هاي نوظهور بوده و شايد عمر آن به پنجاه سال هم نمي رسد. به دليل اينكه اين سلسله بعد از قطبيت شاه مقصود عنقا در سال 1341 شمسي در جامعه تصوف پديدار گشته و به همين علت صلاح الدين عنقا قطب فعلي اين سلسله مي گويد: تعاليم شاه مقصود سرآغاز دوران جديد در تاريخ تصوف است و پدرم مرا مسئول ابلاغ اين پيام كه حقيقت اسلام بايد در سراسر جهان اعلام شود، نموده است.»[1]بنابراين منابعي كه در مورد اين فرقه و عقايد و آداب و رسوم آن نگاشته شده باشد كمتر در دسترس مي باشد.
به هر حال مي توان گفت كه عقايد اين سلسله مثل ساير سلسله هاي تصوف شامل وحدت وجود يا حلول و اتحاد، طريقت و حقيقت و جدائي شريعت از طريقت، ولايت داشتن اقطاب ، تعشق، سماع، و مقامات سير و سلوك خصوصاً مقام فناء مي شود.
در اينجا به برخي از مطالبي كه از طرف اقطاب اين سلسله در سايت هاي اينترنتي منعكس شده و تا حدودي بيانگر عقايد آنان مي باشد اشاره مي كنيم:
1. شاه مقصود عنقا در كتاب غزليات خود در وصف عشق چنين مي گويد: آنچه كه در عشق مسلم است، عاشق جدا از معشوق نيست و معشوق جدا از عاشق وجود ندارد. و در اصل عاشق و معشوق يگانه است. و عاشق كسي است كه فناء در معشوق گردد.[2]و در وصف بناء يادبودي كه صلاح الدين نادرشاه عنقا براي پدرش در كاليفرنيا ساخته است چنين گفته اند كه اين ساختمان متوجه اوجي است كه نمودار وحدت شخص با خداوند بوده و بيانگر اينكه خداوند را مي توان در كعبه قطب ملاقات نمود نيز هست.
اين عبارت كه توسط اقطاب يا غير آنان از فرقه شاه مقصودي بيان شده به صراحت حاكي از اعتقاد آنان به وحدت وجود يا اتحاد و حلول مي باشند. و نيز دلالت بر عقيده آنان به مقام فناء شدن عبد در خداوند است و لذا صلاح الدين علي نادرشاه عنقا در كتاب طيرالنادر شرح مثنوي سير السائر مي گويد كه سر منزل اصلي فناء در حق است.
2. مسئله طريقت در فرقه اويسي شاه مقصودي برجسته تر و روشن تر از آنست كه نيازي به بيان داشته باشد زيرا اين سلسله خودش را در تمام موارد به نام «مكتب طريقت اويسي شاه مقصودي عنوان مي كند». يعني اين فرقه كاملاً يك فرقه طريقتي است و شريعت چيزي نيست كه بتواند جاي طريقت را بگيرد و اگر هم گاهي از شريعت نام مي برند به لحاظ جو حاكم بر مسلمانان مي باشد.
3. فرقه شاه مقصودي در مسئله ولايت اقطاب عقيده خاصي دارد. در اين رابطه مي گويند:پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در آخرين روزهاي حيات ظاهري خرقه مبارك شان را كه نمودار ارشاد و تعليم مي باشد به حضرت علي بن ابي طالب و عمر خطاب سپرده و فرمودند: بعد از من اويس نامي را خواهيد ديد كه اين امانت را به ايشان داده و از او بخواهيد كه امت مرا دعا كند!! به اعتقادات شاه مقصودي اين حضرت اويس است كه جوهره و اصل اسلام را از راه باطن از معلّم زمان خود دريافت نموده است!!
به نظر سلسله شاه مقصودي بنيان مكتب عرفان اسلامي و سير خرقه از زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تا امروز بر دو اصل استوار است:
الف: شناخت معلّم بايد از طريق باطن محقق شود.
ب: تحقق اين شناخت بايد ظاهراً هم تاييد گردد.
بنابر اين دو اصل فرقه اويسيه شاه مقصودي معتقدند كه اويس قرني پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ را در تمام عمرش نديده و در يمن در جاي دور از حضرت مي زيسته است لكن حقيقت تعاليم را باطناً از محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ دريافت نموده است و اين دريافت باطني او توسط اعطاء خرقه ارشاد و تعليم از طرف پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به او نيز مورد تاييد قرار گرفته است. و همين طور اين جريان تعليم باطني و تاييد ظاهري تا امروز در اقطاب اين سلسله ادامه داشته است.
4. فرقه شاه مقصودي معتقد است كه اقطاب اين سلسله داراي جواز شفاعت امت محمدي مي باشند. و اين جواز را جناب اويس قرني از مقام رسالت دريافت داشته و آن را به اقطاب بعدي منتقل نموده است. و اينك اين مقام امروز اختصاص به صلاح الدين عنقا دارد كه از طرف پدرش به او منتقل گرديده است[3].
5. وجود خانقاه هاي متعدد اين فرقه در گوشه و كنار دنياي غرب و خصوصاً در زمان قبل از انقلاب اسلامي خانقاه «صوفي آباد» در حصارك كرج دليل بر ترويج آداب و رسوم خانقاهي از طرف اين فرقه است كه مشتمل بر يك سلسله برنامه هاي غناء و حلقه هاي صوفيانه مي باشد.
به هر صورت اين فرقه از نظر عقايد و آداب و رسوم خانقاهي چندان تفاوتي با ساير فرقه هاي تصوف ندارد و همه اين فرقه ها در نهايت به يك اصل و مرجع بر مي گردند كه تصوف از آن نشأت گرفته است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عارف و صوفي چه مي گويد، تأليف جواد تهراني.
2.شبهاي قونيه، عليرضا، علوي طباطبايي.
3. تصوف و تشيع، تأليف هاشم معروف الحسني.
پي نوشت ها:
[1] . WWW.mtoshahmaghsoudi.org/old_mto_languages/fa/_hazrat_pir.html
[2] . WWW.mtoshahmaghsoudi.org/old_mto_languages/fa/_hazrat_pir.html
[3] . WWW.mtoshahmaghsoudi.org/old_mto_languages/fa/history.html