خانه » همه » مذهبی » لطفاً دو حديث شريف زير را از لحاظ صحّت و سقم مورد بررسي قرار دهيد؟ حديث يك: «هرگز نبايد كسي دست ديگري را ببوسد، چه دست بوسي به منزلة پرستش است» حديث دوم: «و تنها پيشاني پيشوايان را مي‌توان بوسيد» در حال حاضر كه دست علماء را مي‌بوسند چه حكمي دارد؟

لطفاً دو حديث شريف زير را از لحاظ صحّت و سقم مورد بررسي قرار دهيد؟ حديث يك: «هرگز نبايد كسي دست ديگري را ببوسد، چه دست بوسي به منزلة پرستش است» حديث دوم: «و تنها پيشاني پيشوايان را مي‌توان بوسيد» در حال حاضر كه دست علماء را مي‌بوسند چه حكمي دارد؟

همان گونه كه مي‌دانيد در مورد احترام به پدر و مادر و بزرگان و كساني كه در اسلام ريش خود را سپيد كرده‌اند توصيه‌ي زيادي شده است كه از جمله مي‌فرمايند: «وقِّروا كبارَكم»[1] به بزرگان خود احترام كنيد، در حقيقت احترام به ديگران نشانه‌ي شخصيت و بزرگ‌منشي احترام كننده است.
دو حديث مذكور را ابن شعبة حراني در كتاب تحف العقول بدون ذكر سند چنين نقل كرده: و قال ـ عليه السّلام ـ : لا يقبل الرجل يد الرجل، فإنّ قبلة يده كالصلاة له، و قال ـ عليه السّلام ـ : … و قبلة الامام بين عينيه.[2] در اصطلاح حديث شناسي اين چنين روايت را مرسله مي‌نامند كه از درجة اعتبار ساقط است، پس نمي‌توان براي اثبات مطلبي به اين دو حديث استناد و استدلال كرد.
ولي محدّث بزرگوار جهان تشيّع مرحوم ثقة الاسلام كليني در كتاب شريف كافي دو حديث مشابه را با ذكر سند نقل مي‌كند كه در بين روات يكي از آنها فردي است كه مورد اعتماد نيست، حديث اول كافي چنين است: علي بن مزيد صاحب السابري قال دخلت علي أبي عبدالله ـ عليه السّلام ـ فتناولت يده فقبلتها، فقال: أما إنها لا تصلح إلاّ لِنَبٍّي أو وصي نبي.[3] علي بن مزيد مي‌گويد: خدمت امام صادق ـ عليه السّلام ـ رسيدم و دست آن حضرت را بوسيدم، امام ـ عليه السّلام ـ فرمودند: آگاه باش كه بوسيدن دست كسي صحيح نيست مگر دست پيامبر يا وصي پيامبر، و حديث دوم چنين است: رفاعة بن موسي عن أبي عبدالله ـ عليه السّلام ـ قال: لا يقبل رأس أحد و لا يده إلا يد رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ أو من اريد به رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ [4] رفاعه روايت مي‌كند از امام صادق ـ عليه السّلام ـ كه آن حضرت فرمودند: سر و دست كسي را نبايد بوسيد مگر دست پيامبر خداـ صلّي الله عليه و آله ـ ، يا كسي كه مي‌بوسد منظورش از بوسيدن سر و دست او، احترام به رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ باشد.
با بررسي اسناد اين دو روايت معلوم مي‌شود كه حديث اول ضعيف است چون كه علي بن مزيد سابري توثيق نشده است و حديث دوم سندش صحيح است. علامه بزرگوار مجلسي بعد از نقل حديث اول كليني مي‌فرمايد: اين روايت دلالت دارد بر اينكه بوسيدن دست غير معصوم ممنوع است. ولي اين خبر علاوه بر اينكه مجهول است صريح در حرام بودن نيست بلكه ظاهر آن دلالت بر كراهت دارد،[5]و بعد ذكر حديث دوم در ضمن بياني مي‌نويسد: منظور از واژة «من» به اجماع فقهاء، امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ هستند. و همچنين سادات و علماء را هم شامل مي‌شود كه در اين قسم اختلاف است گر چه در كلام اصحاب ما نديديم كسي تصريح به حرام بودن كند.[6]لازم به ذكر است كه با توجّه به عرف و متون فقهي، بوسيدن دست ديگران چند نوع است: يكي اينكه مثل اينكه بعضي‌ها دست سرمايه‌داري را مي‌بوسند به طمع مال او، كه اين عمل ناپسند است نوع ديگر براي محبّت است مثل بوسيدن دست والدين، دست فرزند خردسال خود يا بوسيدن فرزندان مؤدب دست پدر و مادر خود، را كه جايز است و عملي پسنديده مي‌باشد و جز متشرعان آن را انجام مي‌دهند و يك قسم ديگر جنبة تقدّس دارد مثل بوسيدن دست پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و يا امام ـ عليه السّلام ـ . كه قطعاً بدون اشكال و بلكه از اعمال با فضيلت است و از نشانه‌هاي عشق و ايمان به آن حضرت مي‌باشد. در بحار الانوار از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده كه حضرت فرمودند: لا يقبل رأس احد و لا يده الاّ رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ او من اريد به رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ ؛ يعني بوسيده نشود يا نمي‌شود سر و دست كسي جز پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ يا كسي كه در بوسيدن او پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اراده شده باشد.
مرحوم مجلسي پس از ذكر اين روايت ائمه ـ عليهم السّلام ـ و سادات و علما را جزء كساني دانسته است كه در بوسيدن آنها پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اراده مي‌شود و در مورد علت دخول علماي عامل و هدايتگر مردم كه قول و عملشان با هم موافق باشد در اين حكم را اين مي‌داند كه علما ورثه‌ي انبيا هستند.[7]نكته: اين كه گفته شد بوسيدن دست عالم جايز است منظور اين نيست كه دست هر عالم يا عالم‌نماي را مي‌توان بوسيد، بلكه دست عالم عامل اهل تقوي، و ورع و زاهد را مي‌شود بوسيد و به قول شاعر شيرين سخن حافظ شيرازي كه گفته:
مبوس جز لب معشوق و جام مي حافظ                 كه دست زهد فروشان خطاست بوسيدن.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بحارالانوار، مرحوم محمّدباقر مجلسي، ج 73، ص 38 و 39، ناشر: مؤسسه الوفاء بيروت، چاپ دوم، سال 1403ق.
2ـ بحر رائق اين نجيم مصري حنفي، ج8، ص 364، ناشر: محمّد علي بيضون، چاپخانة: دار الكتب العلميه بيروت، سال 1418، چاپ اول.

پي نوشت ها:
[1] . صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، بيروت، مؤسسة اعلمي مطبوعاتي، چاپ اول، سال 1404، ج2، ص 265، حديث 53.
[2] . ابن شعبه حراني، تحف العقول، قم، مؤسسة نشر اسلامي، جامعة مدرسين، چاپ دوم، 1404ق، ص450.
[3] . کليني، محمد بن يعقوب، كافي، دارالكتب الاسلاميه آخوندي، چاپ چهارم، 1365، ج2، ص 185، حديث 2.
[4] . همان، ج2، ص 185، حديث 2.
[5] . مجلسي، محمّد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، سال 1403ق، ج73، ص39.
[6] . همان، ج73، ص38.
[7] . همان، ج35، ص37ـ38، و ذيل آن.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد