خانه » همه » مذهبی » لطفا اطلاعاتي پيرامون گفتن «الصلوة خير من النوم» در اذان و ادله مويد آن را بيان کنيد.

لطفا اطلاعاتي پيرامون گفتن «الصلوة خير من النوم» در اذان و ادله مويد آن را بيان کنيد.

يکى از مسائل اختلافى در مورد اذان «الصلوة خير من النوم» است که از آن به «تثويب» تعبير شده است؛ که غالب اهل سنت اين جمله را در فصل هاى اذان ـ در نماز صبح ـ مستحب مى دانند ولى شيعه اماميه به تبع اهل بيت عصمت و طهارت ^ جزء اذان ندانسته، بلکه ذکرش را در اذان به عنوان جزئيت، مبطل اذان و بدعت مى دانند. و از اين جهت که بدعت در دين است عنوان حرام نيز بر آن مترتب مى شود. از همين رو بنا به اهميت موضوع، به بحث و بررسى اين مسئله مى پردازيم.
معناى تثويب:
تثويب از «ثاب يثوب» به معناى رجوع کردن است. يکى ديگر از معانى آن اين است که در اذان فجر دوبار «الصلاة خير من النوم» گفته شود.
علامه حلّى مى فرمايد: «تثويب به معناى رجوع است، مؤذن از آن جهت که بعد از گفتن «حى على الفلاح» دوبار «الصلاة خير من النوم» مى گويد و با آن مردم را به نماز دعوت مى کند، لذا به آن تثويب مى گويند.»
فتواى علماى اماميه:
علماى اماميه در اين مطلب اتفاق کرده اند که تثويب که همان گفتن «الصلاة خير من النوم» است در اذان صحيح نيست، و هرگز جزء اذان صبح نبوده است. اينک به برخى از فتواهاى اماميه اشاره مى کنيم:
۱ـ سيد مرتضى & مى گويد: «تثويب در اذان صبح بدعت است، و اين امرى ثابت بوده و اجماع اصحاب ما اماميه بر آن است.»
2ـ شيخ طوسى & مى فرمايد: «تثويب در اذان يا بعد از فراغ از آن، مستحب نيست و معناى آن اين است که مؤذن در تمام نمازها «الصلاة خير من النوم» بگويد.»
همچنين در کتاب النهاية آمده است: «تثويب در اذان جايز نيست و هرگاه مؤذن قصد بيدار کردن مردم را داشته باشد، مى تواند با تکرار فصول اذان اين هدف را به انجام رساند.»
3ـ علامه حلى & مى فرمايد: «تثويب نزد ما بدعت است، و معناى آن اين است که مؤذن در نمازهاى خويش «الصلوة خير من النوم» بگويد.»
4ـ محقق اردبيلى & مى گويد: «تثويب بدين دليل بدعت است که در اخبار نبوى از آن ياد نشده است.»
بررسى ادله عامه:
ادله اهل سنت در مورد تثويب را مى توان به دو دسته تقسيم نمود: روايات رؤياى اذان و رواياتى که در آنها به رؤيا و خواب اشاره نشده است.
«تثويب به معناى بازگشت به اعلام بعد از اعلام سابق است. و از آن جهت که قول مؤذن «الصلاة خير من النوم» از اين معنا خالى نيست، لذا آن را تثويب مى نامند.
الف) روايات رؤياى اذان:
احمد بن حنبل به سند خود از عبدالله بن زيد بن عبدربه نقل مى کند: پيامبر اکرم | قصد داشت تا براى جمع کردن مردم براى نماز، ناقوس بزند ولى از اين امر کراهت داشت، چون موافق با نصارى و تأييد آنها حساب مى شد. او مى گويد: شبى در عالم رؤيا شخصى را ديدم که دو لباس سبز بر تن داشت و در دستش ناقوسى بود. به او گفتم: اى بنده خدا! ناقوس را مى فروشى؟ گفت: براى چه مى خواهى؟ گفتم مى خواهم با آن مردم را براى نماز دعوت نمايم. او در جواب گفت: آيا نمى خواهى تا تو را به بهتر از ناقوس راهنمايى کنم؟ عرض کردم: آرى، شروع کرد به خواندن فصول اذان: «الله اکبر، الله اکبر» تا آخر اذان… صبح که شد نزد رسول خدا | آمدم و جريان خواب را بر آن حضرت بازگو کردم. حضرت نيز امر نمودند تا مردم اذان بگويند. و بلال نيز اين گونه اذان مى گفت و رسول خدا | را به نماز دعوت مى کرد. روزى هنگام صبح بلال رسول خدا | را به نماز صبح دعوت کرد. به او گفته شد: رسول خدا | در خواب است. بلال با صداى بلند گفت: «الصلوة خير من النوم.» سعيد بن مسيب مى گويد: از آن هنگام اين جمله جزء اذان قرار گرفت. احمد بن حنبل اين حديث را با سه سند در مسند خود آورده، که در سند اول آن «زيد بن حباب بن ربان تميمى» است که او را به کثرت خطا توصيف نموده اند.
ب) روايات مستقل:
بخش دوم رواياتى است که به طور مستقل در آن به تثويب اشاره شده است:
۱ـ ابن ماجه به سندش از عبدالرحمن بن ابى ليلى از بلال نقل مى کند که فرمود: رسول خدا | در اذان فجر به «تثويب» امر نمود… .
لکن حديث منقطع است، زيرا ابن ابى ليلى متولد سال هفده است وبلال به سال بيست يا بيست و يک در شام از دنيا رفته است. پس چگونه ممکن است با کمى سن و دورى ديار از بلال حديث نقل کرده باشد؟!
ابن ماجه به سند خود از سعيد بن مسيب از بلال نقل مى کند: من نزد پيامبر | آمدم تا او را به نماز صبح خبر دهم. ديدم که او در خواب است. عرض کردم: «الصلوة خير من النوم، الصلوة خير من النوم» از آن موقع اين دو فصل جزء اذان قرار گرفت.
در اين حديث نيز انقطاع است، زيرا سعيد بن مسيب از بلال حديث نشنيده است.
نسائى به سند خود از ابى محذوره نقل مى کند: من براى رسول خدا | اذان مى گفتم؛ در اذان فجر «الصلاة خير من النوم» را مى گفتم… .
در سند اين حديث ابى سليمان وجود دارد که براى او شرح حالى در رجال ذکر نشده است.
بيهقى در سنن خود از ابن قدامه از محمد بن عبدالملک بن ابى محذوره، از پدرش، از جدش نقل مى کند: رسول خدا | سنت اذان را اين گونه يادم داد… هرگاه نماز صبح بود بگو: «الصلاة خير من النوم.»
دار قطنى، همين موضوع را با سه سند نقل مى کند که يکى از آنها از «انس» است، ولى انس آن را به پيامبر | نسبت نمى دهد. در سند دوم با وجود ضعف ديگر به جهت عبدالرحمن بن حسن، انقطاع وجود دارد؛ ابوحاتم مى گويد: به احاديث عبدالرحمن بن حسن احتجاج نمى شود. و سند سوم با وجود ضعف در سند، از موضوع بحث خارج است.
دارمى نيز در سنن خود از زهرى، از حفص بن عمر بن سعد مؤذن از اهلش چنين نقل مى کند: بلال براى بيدارى پيامبر | در صبح «الصلوة خير من النوم» را گفت و از آن موقع جزء اذان قرار گرفت.
لکن اين روايت نيز قابل اعتماد نيست به جهت زهرى که تضعيف شده، و حفص بن عمر که تنها همين روايت را دارد، علاوه بر اينها مشخص نيست که «اهلش» کيست.
مالک بن انس ـ امام مالکيه ـ روايت را به طريقى ديگر نقل مى کند، وى مى گويد: مؤذن نزد عمر بن خطاب آمد تا او را براى نماز صبح خبر دهد. او را در خواب ديد و اينگونه صدا زد: «الصلوة خير من النوم». عمر دستور داد اين جمله را براى نداى صبح جزء اذان قرار دهند.
ادله اماميه بر عدم مشروعيّت تثويب:
شيعه اماميه بر عدم مشروعيت تثويب «الصلوة خير من النوم» دلايلى ذکر کرده اند که به برخى از آنها اشاره مى شود:
روايات تثويب با يک ديگر متعارضند و امکان ارجاع همه به يک معنا وجود ندارد، زيرا:
الف) در برخى مى گويد: عبدالله بن زيد در خواب ديد.
ب) در بعضى مى گويد: بلال آن را در اذان اضافه نمود و پيامبر | نيز تقرير کرد.
ج) در دسته اى ديگر مى گويد: عمر بن خطاب مؤذن را امر نمود تا آن را در اذان صبح قرار دهد.
د) در برخى مى گويد: پيامبر | به ابامحذوره تعليم داد.
هـ) در برخى ديگر مى گويد: بلال در نماز صبح «حى على خير العمل» مى گفت، پيامبر | امر کرد که به جاى آن «الصلاة خير من النوم» بگويد.
با اين اختلاف تعبيرها و تعارض فاحش نمى توان به متن آن براى تثويب تمسک کرد.
اجماع شيعه اماميه بر عدم مشروعيت تثويب است، همان گونه که شيخ طوسى & در الخلاف به آن اشاره کرده است.
با تتّبع در سنت رسول خدا | پى مى بريم که «الصلوة خير من النوم» را حضرت در اذان و اقامه نمى گفته است، بلکه حتى در زمان ابوبکر نيز گفته نمى شد، تا آن که اين قسمت در عصر عمر بن خطاب به اذان صبح اضافه شد، همان گونه که در حديث «موطأ» مالک به آن اشاره گرديد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد