پاسخ این سؤال را در قالب چند نکته ذیل بیان می کنیم:1. در ذیل آیه مورد بحث نظر به گفتگوی مشرکان در مکه در رابطه با نماز پیامبر(ص) و این که می گفتند: او نماز خود را بلند می خواند و ما را ناراحت می کند، این چه عبادتی است؟ این چه برنامه ای است؟ به پیامبر(ص) دستور می دهد:«ولا تجهر بصلاتک ولا تخافت بها و ابتغ بین ذلک سبیلا؛ نمازت را زیاد بلند مخوان، زیاد هم آهسته مخوان، بلکه میان این دو راه اعتدال را انتخاب کن».
بنابراین آیه فوق کاری به مسأله نمازهای «جهریه» و «اخفاتیه» به اصطلاح معروف فقهی ندارد، بلکه ناظر به افراط و تفریط در بلند خواندن و آهسته خواندن است، می گوید نه بیش از حد بلند بخوان و فریاد بزن و نه بیش از حد آهسته که تنها حرکت لب ها مشخص شود وصدایی به گوش نرسد. شأن نزولی را که بسیاری از مفسران از ابن عباس نقل کرده اند نیز مؤید همین معنی است. روایات متعددی که از طرق اهل بیت از امام باقر و امام صادق(ع) در ذیل این آیه آمده است نیز اشاره به همین تفسیر می کند (به تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 233 به بعد مراجعه شود).
بنابراین تفسیرهای دیگری که برای این آیه ذکر شده است همگی بیگانه از مطلب به نظر می رسد و این آیه ارتباطی به بلند یا آهسته خواندن نماز ما ندارد. پس مقصود آیه چیز دیگری است.
2. اما این که چرا ما بعضی از نمازها را بلند می خوانیم و بعضی دیگر را آهسته؟ باید گفت که طبق حدیث نبوی «صلوا کما رأیتمونی اصلی؛ نماز بخوانید آن گونه که من می خوانم» (بحار، ج 79، ص 329). و طبق آیات قرآن از جمله آیه شریفه «و ما ینطق عن الهوی . ان هو الا وحی یوحی؛پیامبر سخنی از روی هوی و هوس نمی گوید، سخن وی چیزی جز وحی که بر او نازل شده است نیست» (نجم، آیه 3 و 4).
این مطلب روشن است که گفتار و افعال پیامبر(ص) ناشی از وحیی است که بر وی نازل شده است، لذا تمام دستورات او از وحی ناشی می شود، بنابراین این که چه وقت نماز بخوانیم، چند رکعت بخوانیم، آهسته بخوانیم یا بلند، همه آنها تعبدی است، بلکه قاعده کلى در باب عبادات تعبدى بودن آن است و کمتر دانش بشر توان درک آن را دارد، چون به طور مستقیم به رابطه انسان با خدا برمى گردد و آثار اجتماعى یا دنیوى آن تبعی و کم رنگ تر است به خلاف معاملات که به روابط اجتماعى و بیشتر دنیوى انسان ها با یکدیگر مى پردازد و اسرار و حکمت هاى آن بیشتر قابل درک است.
یکى از فلسفه هاى عبادت اظهار خضوع و تسلیم در مقابل امر پروردگار و ایجاد روح عبودیت و بندگى در انسان است؛ چنان چه امام سجاد(ع) مى فرماید: «الهى کفى بى فخرا ان اکون لک عبدا؛ خدایا! همین افتخارم بس که بنده تو هستم ». و گاهى بعضى از دستورات براى آزمودن روح تسلیم و بندگى است. فرمان خدا به حضرت ابراهیم(ع) براى قربانى کردن اسماعیل نمونه اى از آن است. در دستورهاى عبادى و احکام الهى گاهى هدف تسلیم و پذیرش دستور و تمرین براى جلب رضایت خداوند و اطاعت محض از آفریدگار است و گاهى تمرین براى متابعت از سنت و روش پیامبر(ص) است و جهر و اخفات در نماز – چنان چه از بعضى از روایات استفاده مى شود – یکى از سنت هاى پیامبر اکرم(ص) است که خداوند خواسته با این سنت امت را نسبت به پاى بندى به سیره و سنت پیامبرش آزمایش کند.
البته در این باره وقتى از امام سوال کردند: چرا نماز مغرب و عشا بلند خوانده مى شود؟ امام(ع) فرمود: چون در وقت مغرب و عشا هوا تاریک است؛ بنابراین قرائت را بلند مى خواندند که اگر کسى از آن نزدیکى عبور کرد بداند نماز جماعت برپاست و شرکت کند ولى در نماز ظهر و عصر چنین نیازى نیست.
شخصى از امام(ع) پرسید: چرا نماز جمعه و مغرب و عشا را بلند بخوانیم و نماز ظهر و عصر باید آهسته خوانده شود؟ امام (ع) در جواب فرمودند: پیامبر اکرم(ص) وقتى به معراج رفتند اولین نمازى که بر او واجب شد ظهر جمعه بود و خداوند به پاس احترام پیامبر(ص) ملائکه را به میهمانى فرا خواند و همه نماز ظهر روز جمعه و مغرب و عشا را با پیامبر خواندند و خدا به پیامبرش دستور داد که نماز را بلند بخواند تا برترى او را بر ملائکه آشکار گرداند ولى نماز عصر را چون به تنهایى انجام داد مأمور شد آهسته بخواند و علاوه بر اینکه بلند خواندن و آهسته خواندن یک نوع تعبد و تسلیم در مقابل دستورات پروردگار و اقتدا به سنت و روش پیامبر(ص) اکرم مى باشد.
از این روایت مى توان فهمید که به مقتضى شرایط باید بعضى از عبادات یا کارهاى خیر را آشکار انجام دهیم تا دیگران را به آن کار دعوت کنیم.
بنابراین آیه فوق کاری به مسأله نمازهای «جهریه» و «اخفاتیه» به اصطلاح معروف فقهی ندارد، بلکه ناظر به افراط و تفریط در بلند خواندن و آهسته خواندن است، می گوید نه بیش از حد بلند بخوان و فریاد بزن و نه بیش از حد آهسته که تنها حرکت لب ها مشخص شود وصدایی به گوش نرسد. شأن نزولی را که بسیاری از مفسران از ابن عباس نقل کرده اند نیز مؤید همین معنی است. روایات متعددی که از طرق اهل بیت از امام باقر و امام صادق(ع) در ذیل این آیه آمده است نیز اشاره به همین تفسیر می کند (به تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 233 به بعد مراجعه شود).
بنابراین تفسیرهای دیگری که برای این آیه ذکر شده است همگی بیگانه از مطلب به نظر می رسد و این آیه ارتباطی به بلند یا آهسته خواندن نماز ما ندارد. پس مقصود آیه چیز دیگری است.
2. اما این که چرا ما بعضی از نمازها را بلند می خوانیم و بعضی دیگر را آهسته؟ باید گفت که طبق حدیث نبوی «صلوا کما رأیتمونی اصلی؛ نماز بخوانید آن گونه که من می خوانم» (بحار، ج 79، ص 329). و طبق آیات قرآن از جمله آیه شریفه «و ما ینطق عن الهوی . ان هو الا وحی یوحی؛پیامبر سخنی از روی هوی و هوس نمی گوید، سخن وی چیزی جز وحی که بر او نازل شده است نیست» (نجم، آیه 3 و 4).
این مطلب روشن است که گفتار و افعال پیامبر(ص) ناشی از وحیی است که بر وی نازل شده است، لذا تمام دستورات او از وحی ناشی می شود، بنابراین این که چه وقت نماز بخوانیم، چند رکعت بخوانیم، آهسته بخوانیم یا بلند، همه آنها تعبدی است، بلکه قاعده کلى در باب عبادات تعبدى بودن آن است و کمتر دانش بشر توان درک آن را دارد، چون به طور مستقیم به رابطه انسان با خدا برمى گردد و آثار اجتماعى یا دنیوى آن تبعی و کم رنگ تر است به خلاف معاملات که به روابط اجتماعى و بیشتر دنیوى انسان ها با یکدیگر مى پردازد و اسرار و حکمت هاى آن بیشتر قابل درک است.
یکى از فلسفه هاى عبادت اظهار خضوع و تسلیم در مقابل امر پروردگار و ایجاد روح عبودیت و بندگى در انسان است؛ چنان چه امام سجاد(ع) مى فرماید: «الهى کفى بى فخرا ان اکون لک عبدا؛ خدایا! همین افتخارم بس که بنده تو هستم ». و گاهى بعضى از دستورات براى آزمودن روح تسلیم و بندگى است. فرمان خدا به حضرت ابراهیم(ع) براى قربانى کردن اسماعیل نمونه اى از آن است. در دستورهاى عبادى و احکام الهى گاهى هدف تسلیم و پذیرش دستور و تمرین براى جلب رضایت خداوند و اطاعت محض از آفریدگار است و گاهى تمرین براى متابعت از سنت و روش پیامبر(ص) است و جهر و اخفات در نماز – چنان چه از بعضى از روایات استفاده مى شود – یکى از سنت هاى پیامبر اکرم(ص) است که خداوند خواسته با این سنت امت را نسبت به پاى بندى به سیره و سنت پیامبرش آزمایش کند.
البته در این باره وقتى از امام سوال کردند: چرا نماز مغرب و عشا بلند خوانده مى شود؟ امام(ع) فرمود: چون در وقت مغرب و عشا هوا تاریک است؛ بنابراین قرائت را بلند مى خواندند که اگر کسى از آن نزدیکى عبور کرد بداند نماز جماعت برپاست و شرکت کند ولى در نماز ظهر و عصر چنین نیازى نیست.
شخصى از امام(ع) پرسید: چرا نماز جمعه و مغرب و عشا را بلند بخوانیم و نماز ظهر و عصر باید آهسته خوانده شود؟ امام (ع) در جواب فرمودند: پیامبر اکرم(ص) وقتى به معراج رفتند اولین نمازى که بر او واجب شد ظهر جمعه بود و خداوند به پاس احترام پیامبر(ص) ملائکه را به میهمانى فرا خواند و همه نماز ظهر روز جمعه و مغرب و عشا را با پیامبر خواندند و خدا به پیامبرش دستور داد که نماز را بلند بخواند تا برترى او را بر ملائکه آشکار گرداند ولى نماز عصر را چون به تنهایى انجام داد مأمور شد آهسته بخواند و علاوه بر اینکه بلند خواندن و آهسته خواندن یک نوع تعبد و تسلیم در مقابل دستورات پروردگار و اقتدا به سنت و روش پیامبر(ص) اکرم مى باشد.
از این روایت مى توان فهمید که به مقتضى شرایط باید بعضى از عبادات یا کارهاى خیر را آشکار انجام دهیم تا دیگران را به آن کار دعوت کنیم.