برخى از مشایخ تصوف، با اشاره یا تصریح، چنین اظهار مى کنند که گویا حقیقت یافتگان، بى نیاز از شریعت مى گردند و پس از دستیابى به گوهر حقیقت، صدف شریعت را وا مى نهند! به عنوان نمونه نگا: مثنوى معنوى، دفتر5، بخش دیباچه، مقالات شمس تبریزى، ج 2، ص 144؛ معارف سلطان ولد، ص 303. هرچند برخى از آنان معتقدند: بهتر است تا آنجا که مى شود پایبند شریعت بمانند و بندگى خداوند را به جا آورند؛ از این رو گاه که فرصت حضور در نماز جمعه را پیدا نمى کنند و یا نمى توانند عبادتى را در وقت آن به جا آورند، از ترک آنها دلتنگ شده و سعى در اداى قضاى آن دارند. به عنوان نمونه نگا: الفتوحات المکیة، ج 3، صص 413 – 412؛ مقالات شمس تبریزى، ج 2، صص 144 – 145 و ج 1 ص 304؛ الفصل فى الملل والاهواء و النحل، ج 4، ص 188. این دسته از صوفیان، گاهى برخى از آیات قرآن را دستاویز خویش ساخته و با تمسّک به آیه وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ حجر (15)، آیه 99. وبزرگان طریقت را یقین یافتگانى مى دانند که از عبادت و شریعت، بى نیاز گشته اند.چو عارف با یقین خویش پیوست رسیده گشت مغز و پوست بشکست .( گلشن راز) . بر همین اساس، فرقه اى به نام «واصلیه» معتقدند: نماز، روزه، زکات، حج و احکام دیگر از بهر آن نهاده اند تا اوّل، شخص بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق حاصل کند و او را معرفت حق حاصل شود، و چون معرفت حاصل شد، واصل بود … و چون واصل شد، تکلیف از وى برخاست». نگا: تبصرة العوام، ص 131؛ تذکرة الاولیاء، ص 198؛ حلیةالاولیاء، ج 10، صص 35 و 36.برخى از اهل تصوف شریعت گریز، براى آن که بى نیازى خود را از شریعت با پایبندى پیامبران به شریعت توجیه نمایند، واصلان را به سه دسته تقسیم مى کنند:
یک: آنان که به کلى در دریاى مستى و بی خودى فرو مى غلتند و به ساحل هوشیارى بازنمى گردند. اینان از آن رو که عقل و خرد خویش را از کف داده اند، از بند تکلیف و عبادت رهایى مى یابند.
دو: برخى که گه مست اند و گه هوشیار. اینان در زمان هوشیارى از دو جهت باید احکام شرعى را رعایت کنند: نخست براى آنکه خود از دو رنگى نجات یافته، در دریاى وحدت استقرار یابند، دوّم اینکه بتوانند ارشاد و راهنمایى دیگران را بر عهده گیرند.
سه: دسته اى دیگر از حقیقت یافتگان پس از آن که در دریاى وحدت غوطه ور شدند، مأمور به دستگیرى از در راه ماندگان مى گردند و از این جهت، بار تکلیف و عبادت از دوش آنان برداشته نمى شود.
بر این اساس صوفیانى که به کلى عبادت را وانهاده اند، در دسته اوّل و آنان که گاهى از شریعت فرمان نمى برند، در دسته دوّم جاى مى گیرند. پیامبران الهى نیز با قرار گرفتن در دسته سوّم، از دو گروه پیشین تمایز مى یابند. نگا: مناقب العارفین، ج 2، ص 724؛ مقالات شمس تبریزى، ج 1، ص 140؛ مفاتیح الاعجاز، صص 301 – 300.
باید توجه کرد که: بسیارى از عارفان حقیقى و راستین، حقیقت را بى طریقت و این دو را بى شریعت دست نایافتنى مى دانند. اینان هیچ گاه دست از اعمال ظاهرى بر نمى دارند و احوال و ملکات باطنى را، جز از راه عبادت و ریاضت هاى شرعى نمى جویند . به عنوان نمونه نگا: عرفان و عارف نمایان، صص 86 – 87.
بسیارى از صوفیان نام آور، حقیقت بى شریعت را کفر و زندقه مى خوانند. نگا : عوارف المعارف، ص 78، کتاب المعرفة، ص 98V و آن دو را به منزله روح و جسم مى دانند.نگا: ابعاد عرفانى اسلام، ص 182. برخى از آنان تأکید مى کنند که در صورتى مى توان میوه حقیقت را از شاخه طریقت چید که ریشه شریعت تباه نشده باشد. بر این اساس، در عباداتى همچون نماز، هر سه مرتبه فراهم آمده است همان، ص 265..
یک: آنان که به کلى در دریاى مستى و بی خودى فرو مى غلتند و به ساحل هوشیارى بازنمى گردند. اینان از آن رو که عقل و خرد خویش را از کف داده اند، از بند تکلیف و عبادت رهایى مى یابند.
دو: برخى که گه مست اند و گه هوشیار. اینان در زمان هوشیارى از دو جهت باید احکام شرعى را رعایت کنند: نخست براى آنکه خود از دو رنگى نجات یافته، در دریاى وحدت استقرار یابند، دوّم اینکه بتوانند ارشاد و راهنمایى دیگران را بر عهده گیرند.
سه: دسته اى دیگر از حقیقت یافتگان پس از آن که در دریاى وحدت غوطه ور شدند، مأمور به دستگیرى از در راه ماندگان مى گردند و از این جهت، بار تکلیف و عبادت از دوش آنان برداشته نمى شود.
بر این اساس صوفیانى که به کلى عبادت را وانهاده اند، در دسته اوّل و آنان که گاهى از شریعت فرمان نمى برند، در دسته دوّم جاى مى گیرند. پیامبران الهى نیز با قرار گرفتن در دسته سوّم، از دو گروه پیشین تمایز مى یابند. نگا: مناقب العارفین، ج 2، ص 724؛ مقالات شمس تبریزى، ج 1، ص 140؛ مفاتیح الاعجاز، صص 301 – 300.
باید توجه کرد که: بسیارى از عارفان حقیقى و راستین، حقیقت را بى طریقت و این دو را بى شریعت دست نایافتنى مى دانند. اینان هیچ گاه دست از اعمال ظاهرى بر نمى دارند و احوال و ملکات باطنى را، جز از راه عبادت و ریاضت هاى شرعى نمى جویند . به عنوان نمونه نگا: عرفان و عارف نمایان، صص 86 – 87.
بسیارى از صوفیان نام آور، حقیقت بى شریعت را کفر و زندقه مى خوانند. نگا : عوارف المعارف، ص 78، کتاب المعرفة، ص 98V و آن دو را به منزله روح و جسم مى دانند.نگا: ابعاد عرفانى اسلام، ص 182. برخى از آنان تأکید مى کنند که در صورتى مى توان میوه حقیقت را از شاخه طریقت چید که ریشه شریعت تباه نشده باشد. بر این اساس، در عباداتى همچون نماز، هر سه مرتبه فراهم آمده است همان، ص 265..