«هور قليا» به معناي حيات برزخي يا زندگي فرد در بين جامعه مي باشد. اين کلمه را شيخ احمد احسايي از آن چه شيخ اشراق سهروردي در «مطارحات» استعمال نموده گرفته است. هور قليا معرّب «هراکليا» است که لفظ يوناني مي باشد.[1]برخي گفته اند که اين اصطلاح از پيروان «آيين صابئي» گرفته شده است و در موضوع جسم لطيف که قديميان آن را قالب مثالي خوانده اند بکار برده است. به گفته بعضي ها شيخ احمد احسايي، با صابئيان، که در کنار رودهاي پر آب زندگي مي کنند تماس گرفته و از مذهب آنان کم و بيش اطلاعاتي به دست آورده و اصطلاح «هور قليائي» را از آنان گرفته است. دليل بر اين مطلب اين گونه بيان شده است که شيخ احمد احسايي در جواب ملا حسين اناري کرماني در کتاب «جوامع الکلام» مي نويسد: هور قليايي لغت زباني است که صاحب آن را «صبي ـ صابئي» مي نامند و اکنون در بصره و اطراف آن زياد هستند.[2]شيخ احمد احسايي در دو مورد اصطلاح «هور قليايي» را به کار برده است؛ مورد اول در مسئله معاد و قيامت است. او در مخالفت با تمام مسلمين، معاد جسماني را منکر شده و گفته است که انسان با جسم هور قليايي در قيامت زنده مي شود چون حقيقت انسان همان جسم هور قليايي اوست.
شيخ احمد احسايي گفته است: انسان داراي دو جسم و دو جسد مي باشد. يک جسم آن همين جسم عنصري است که از عناصر زماني (آب، خاک، هوا و آتش) ترکيب شده که انسان آن را گاهي مي پوشد و گاهي ديگر در مي آورد و هيچ گونه لذت و رنج، طاعت و معصيت به او نسبت داده نمي شود. يعني حقيقت انسان غير از اين گوشت و پوست و استخوان است که جسم عنصري او را تشکيل مي دهد. جسم عنصري انسان هميشه در تغيير و کم و زياد شدن است اما حقيقت انسان ثابت است و تغييرات جسمي او در ذات و صفات او تأثير ندارد و لذا هنگام مردن هر کدام از عناصر اين جسد عنصري متفرق مي شود و به اصلش مي پيوندند. سپس در قيامت و معاد نيز اين جسد که از عناصر نامبرده تشکيل شده، بر نمي گردد و آن جسم مانند لباس است که انسان در هنگام مردن از تنش بيرون مي آورد.
اما جسد دوم انسان جسد جاويدان و باقي و فنا ناپذير است و از عناصر هور قليايي مي باشد که در جسد ظاهري و محسوس او پنهان است. اين جسد هور قليايي، مَرکب روح و از سنخ اوست و پس از مرگ در قبر باقي مي ماند. در حالي که زمين جسد عنصري او را خواهد خورد و روح انسان در قيامت با همين جسد هور قليايي باز خواهد گشت و حساب پس خواهد داد و داخل بهشت يا دوزخ خواهد شد.[3]در حقيقت شيخ احمد احسايي براي انسان سه جزء قائل شده که عبارت اند از جسم عنصري، جسم هور قليايي و روح، که البته هيچ دليلي نتوانسته بر اين مدعا اقامه کند. و افزون بر آن، آيات و روايات معصومين صريحا با اين نظريه در تضاد مي باشند و در آيات و روايات تصريح به معاد جسماني شده است.
مورد دوم بکارگيري اصطلاح «هور قليايي» توسط شيخ احمد احسايي درباره غيبت و ظهور امام عصر(عج) مي باشد. همه شيعيان اماميه معتقدند که براي امام زمان (عج) به اراده خدا در سال 260 ق غيبت صغري و در سال 329 ق غيبت کبري رخ داده است و تا امروز با جسم عنصري و خاکي زنده و پنهان از ديد مردم مي باشد، تا زماني که به اراده خداوند جهت اقامه قسط و عدل در سراسر جهان ظهور نمايد. ولي شيخ احمد احسايي و پيروانش معتقدند که امام غايب در جسم و قالب «هور قليايي» قرار دارد و داراي زندگي روحاني مي باشد و آزادي او مانند زندگان با جسم عنصري نيست بلکه به اراده خدا است و زندگي او نوعي زندگي برزخي و مثالي مي باشد. بنابراين او در هنگام ظهورش در قالب خود ممکن است نباشد بلکه روح و جسم هور قليايي او در قالب شخص ديگري ظاهر مي شود.[4]با وجود اين که هيچ دليلي بر وجود جسم هور قليايي قابل اقامه نمي باشد اين نظريه شيخ احسايي در مورد ظهور امام عصر ـ عليه السلام ـ سر از تناسخ در مي آورد که بطلان آن در جاي خودش ثابت گرديده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فرق و مذاهب کلامي، رباني گلپايگاني.
2ـ فرهنگ فرق اسلامي، محمد جواد مشکور.
پي نوشت ها:
[1]. آقا بزرگ تهراني، الذريعه، بيروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1403ق، ج25، ص254 ـ 253.
[2]. فضايي، يوسف، تحقيق در تاريخ و عقايد (شيخي گري، بابي گري، بهايي گري) تهران، آشيانه کتاب، 1384ش، ص52.
[3]. ر.ک: همان، ص50 ـ 51.
[4]. همان، ص56.