آنهايي که در نگاه عرف به دراويش معروفند داراي فرقه هاي متفاوتي مي باشند، اما معمولا مراد از دراويش فرقه اهل حق مي باشد.
اهل حق بمعني مردان حق است، و آن يک مذهب باطني است که معتقدان آن بيشتر در مغرب ايران زندگي ميکنند.
بعضي ديگر از فرق اسلام نيز مانند حروفيها و متصوفه، خود را اهل حق يا حقيقت ناميدهاند. اما اهل حق، بمعني اخص، نام گروهي است که به ايشان با نوعي تسامح علي اللهي نيز گويند، ولي آنان علي اللهي واقعي نيستند، بلکه عقايدشان آميختهاي از اعتقادات «مانوي»، و اديان کهن «ايراني»، و مذهب «اسماعيلي»، و «تناسخ هندي» و ديگر اديان سري است.
مذهب اهل حق، امروز يکي از فرقههاي وابسته به شيعه بشمار ميرود، و آنان را از غلاة شيعه به حساب ميآورند.
طوايف اهل حق به نامهاي مختلف مانند: اهل حق، اهل سر، يارسان، نصيري، علي اللهي معروف ميباشند، و از نشانههاي خاص آنان «شارب» است، يعني موي سبيل خود را نميزنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان «شارب» را معرف مسلک حقيقت ميدانند، و معتقدند که شاه ولايت علي × نيز شارب خود را نميزده است. از اين جهت زدن شارب را گناهي بزرگ ميدانند.
اساس مذهب اهل حق، کوشش براي «وصول» به حق و خداوند ميباشد و در اين راه بايد نخست مرحله «شريعت» يعني انجام آداب و مراسم ظاهري دين، و مرحله «طريقت» يعني رسوم عرفاني و مرحله معرفت يعني شناختخداوند، و مرحله «حقيقت» يعني وصول به خداوند را بپيمايند.
به عقيده اين جماعت، اساس مذهبشان حقيقتي است که سبب و علتخلقت موجودات است. دين آنان آکنده از اسرار است، سري که خداوند به پيغمبران گفته و آن سر «نبوت» است، که از آدم ابوالبشر آغاز شده، و به حضرت محمد | که خاتم انبياست ميپيوندد. از آن پس اين سر، به نام سر «امامت» که حضرت محمد | به علي × گفته است و از او تا دوازدهمين امام که مهدي آل محمد # باشد ميرسد. پس از غيبت امام دوازدهم اين سر به پيروان و اقطاب ايشان که يکي پس از ديگري ميآيند گفته ميشود.
مذهب ايشان مجموعهاي است از آراء و عقايد که تحت تاثير افکار اسلامي، زردشتي و يهودي و مسيحي و مهرپرستي و مانوي و هندي و افکار فلاسفه قرار گرفته است.
در دستورهاي ديني اهل حق، اجراي سه بوخت يا سه اصل اخلاقي زردشتي، که «پندار نيک» و «گفتار نيک» و «کردار نيک» باشد، از واجبات است. مفهوم اين سه اصل در يک بيتبه گويش ترکي، از کلام «سرانجام» کتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است:
ياري چارچيون، باوري وجا پاکي و راستي، نيستي وردآ
يعني ياري چهار چيز است و به جاي آوريد، پاکي و راستي، نيستي و ياري.
تناسخ و حلول: «تناسخ» يعني حلول روح از قالبي به قالب ديگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقايد ايشان است. حلول ذات را «دونادون» گويند. به عقيده ايشان در تن هر کس، ذرهاي از ذرات الهي موجوداست، و ظهور روحاني حق، در صورت جسماني پاکان و برگزيدگان، هميشه در گردش ميباشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در اين باره آنان معتقد به هفت جلوه پياپيند و ميگويند هر بار خداوند حق تعالي با چندتن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهاي خاکي «حلول» مينمايد، اين «حلول» به منزله لباس پوشيدن و کندن است، که آن را به فارسي جامه و به ترکي «دون» گويند و همانست که در فلسفه برهمايي هندوئي «کارما» آمده است.
چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است، «خداوند در ازل درون دري ميزيست، و سپس براي نخستين بار تجسم يافت، و به صورت شخصي به نام خداوندگار يا کردگار جهان مجسم شد، و بار دوم به صورت علي × ظاهر گشت».
در کتب مذهبي ايشان آمده است که از رنج مرگ نهراسيد، و باکي از مرگ نيست، زيرا مرگ آدمي، شبيه به پنهان شدن مرغابي زير آب است. يعني در جايي پنهان ميشود، و در جاي ديگر سر بر ميدارد. منظور از اين «تناسخ» و جاي به جاي شدن، و از بدني به بدن ديگر رفتن، پاک شدن آدمي از گناهان است.
هرگاه خداوند به صورت بشر برجستهاي ظاهر شود، چهار يا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گويند، در ابدان ديگران تجسم ميپذيرند، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلي ميکند، فرشتگان نيز در هفت صورت تجلي نمايند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشتهاي به صورت سلمان، و در عهد خداوندگار فرشتهاي به صورت بنيامين در آمد.
در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان، صادر از خداوند هستند، نخستين ايشان از زير بغل خداوندگار پيدا شد، دومين آنها از دهان او، سومين آنها از نفسش، چهارمين از عروقش، پنجمين از نورش.
در کتاب ديگري آمده است که بنيامين از عرق خداوندگار پيدا شد و آن رمز تواضع و فروتني است، و داوود از نفس او و وي رمز خشم و غضب است، و موسي از سبلتان او و وي رمز رحمت است، و رزبار از نبض او و وي رمز احسان و نيکي است.
اهل حق درباره حضرت علي × ميگويند، که او تجلي ذات خداست، و وي را «مظهر» تمام و کمال خدا ميدانند، و اوست که در هر دوره و عصري ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلي ميکند. علي × اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدهاي از ياران نزديک خود بياموخت. در دعاي سفره، خطاب به حضرت علي × گويند: «يا علي ايو الله، الحمد لله رب العالمين، سفره سلطان کرم، خاندان کرم، نور نبي، شکسته بسته جان مدعي، بر ما حلال بر صاحبانش خير و برکت».
آفرينش جهان: اهل حق معتقدند که آفرينش در دو مرحله اصلي انجام شده است، يکي خلقت «جهان معنوي» و ديگري خلقت «جهان مادي». اين افسانهها در دفترها و متون ديني ايشان به لهجه گوراني، به صورتهاي گوناگون حکايتشده است.
گويند: در آنگاه اراده خداوند به آفرينش موجودات تعلق گرفت، و نخستين مخلوق پير بنيامين را از زير بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائيل گذاشت. پس از خلقت جبرائيل خداوند او را در پهناي درياي محيط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائيل، شش تن ديگر از بطن در پيدا شدند، که با جبرائيل هفت تن شدند: جبرائيل (پيربنيامين) – اسرافيل (پير داوود) – ميکائيل (پير موسي) – عزرائيل (مصطفي داوودان) – حور العين (رزباريا رمزبار) – عقيق (شاه ابراهيم) – يقين (شاه يادگار يا بابا يادگار) که او را يادگار حسين نيز گفتهاند و او مظهر حسين بن علي × است.
پس از خلقت هفت تن، خداوند نخستين عهد و ميثاق خويش را با آنان بست، و دو جهان «مادي» و «معنوي» را خلق فرمود:
مخلوقات اين عالم، بر حسب عنصر اوليه، دو قسم متمايز و متضاداند، قسمتي از گل زرد آفريده شده و قمستي از گل سياه، قسم اول را «زردگلان» و قسمت دوم را «سياه گلان» نامند. «زردگلان» اهل نورند و ايشان را دو پيشوا بوده که يکي پس از ديگري آمده است، و آن دو بنيامين و سيد محمد (به صورت بزرگ سوار) ظهور کرده است.
اما قسم دوم از آتش و تاريکياند، براي ايشان دو پيشوا آمد، يکي را «ابليس» و ديگري را «خناس» گويند.
هفتتنان به اعتقاد ايشان: خداوند با هفت فرشته مقربي که از درون در خلق فرموده است به صورت بشر نازل شده، و در دورههاي مختلف در بدنهاي پاکان تجلي کرده است. در نخستين دوره، خداوند به دون (يا) تجلي کرد، و در دوره دوم به دون (علي)، و به ترتيب به جامه (شاهخوشين)، بابا ناووس، و سلطان اسحق (سهاک) در آمد، و معتقدند که اين سه تن اخير، مانند عيسي مسيح بدون پدر از مادر متولد شدند.
هفت تن در مرحله اول از ياران سلطان اسحق قرار دارند، همانطور که سلطان اسحق «مظهر» علي × و علي × مظهر «ذات حق» است.
موعود اهل حق: شاه خوشين، باباناووس و سلطان اسحق هستند:
1- شاه خوشين: گويند در اواخر قرن سوم هجري مردي به نام مبارک شاه، ملقب به شاه خوشين که او را مظهر الله ميدانند، در لرستان بدون پدر از مادري بکر به نام «ماما جلاله» زاده شد. وي مريدان بسيار داشت، و به سير و سياحت ميپرداخت، و ذکر جلي را با نواختن آلات موسيقي اجرا ميکرد. روزي در اثناي گردش به رودخانه گاماسب افتاد و از نظر ناپديد شد.
2- بابا ناووس: گويند در فاصله بين قرن چهارم و پنجم، شخصي به نام بابا ناووس، بدون پدر، مانند شاه خوشين، در ميان طايفه جاف از طوايف کرد، از زني به نام خاتونه گلي تولد يافت. روزي به شکل شاهباز پنهان گشت، و پيش از آن به ياران خود گفته بود که من ديگر باره ظهور خواهم کرد.
3- سلطان اسحق: گويند سلطان اسحق که به زبان محلي «سلطان سهاک» تلفظ ميشود، پسر شيخ عيسي برزنجي از سادات موسي، و از پيشوايان دراويش نقشبندي است، و نسب او به امام موسي کاظم × ميرسد. از شيخ عيسي سه پسر باقي ماند، يکي سلطان اسحق، ديگري سيد عبد الکريم، و نام پسر سوم معلوم نشد. سلطان اسحق جد سادات حيدري گوران از اهل حق است، که از جمله غلاة شيعه به شمار ميروند.
آداب و رسوم اهل حق: از آداب و رسوم ايشان، نماز خواندن و قرباني کردن و سرسپردن و جوز شکستن و عهد و ميثاق بستن و روزه گرفتن است.
محل اجتماع ايشان «جمخانه» است که مخفف کلمه جمع خانه ميباشد.
اين اجتماع نبايد کمتر از سه تن باشد. شرط شرکت در جمخانه، مرد بودن و عاقل و بالغ بودن، و قصد عبادت داشتن، و کمربند همتبرکمرداشتن است، که با گفتن يا علي در آن عبادتگاه وارد مي شوند.
نماز ايشان به جماعت است، و نماز فرادي درست نيست. عبادت با نواختن طنبور و آلات موسيقي و خواندن سرود و دعاهاي مذهبي انجام ميپذيرد. گاهي هنگام دعا چنان از خود بيخود ميشوند که خويشتن را بر روي آتش افروخته افکنده و در آن حال جذبه به ايشان صدمهاي نميرسد.
سرسپردن يعني سر تسليم و رضا به درگاه حق فرود آوردن، و در پيش پير، عهد و ميثاق بستن از آئين اهل حق است. هر کودکي اعم از پسر يا دختر بايد در نزد پير دليل سر بسپرد، از اصول سرسپردن شکستن يک عدد جوز هندي است، و براي شکستن جوز تشريفات خاصي در «جمخانه» برگزار ميشود.
نذر و نياز، از واجبات مذهب اهل حق است، که بايد در ظرف هفته يا ماه يا فصل يا سال، يک بار به جاي آورده شود. ديگر از مراسم، قرباني کردن است، که در اصطلاح خود آن را کردار خوانند. قرباني بايد از حيوانات نر مانند گاونر يا گوسفند يا خروس باشد که آنها را براي اين امر پرورش داده باشند.
اهل حق به گرفتن روزه سخت پاي بندند، ولي روزه واجب ايشان از سه روز تجاوز نکند، و در زمستان باشد و پس از آن عيد گيرند. دشمنان ايشان براي تحقير و اهانت، آنان را چراغ سوندران (چراغکشان) و خروس کشان خوانند.
کتابهاي مذهبي و مقدس: يکي از کتابهاي مذهبي ايشان «فرقان الاخبار» است به نثر، که مؤلف آن حاج نعمت الله جيحون آبادي متخلص به مجرم است، وي پسر ميرزا بهرام مکري بود، و در سال 1288 ه. در ديه جيحون آباد واقع در بخش دينور از ناحيه کرمانشاهان، زاده شد و پس از سير و سلوک، در 1338 ه. در جيحون آباد در گذشت. حاج نعمت الله جيحون آبادي کتابي ديگر به بحر متقارب به نام «شاهنامه حقيقت» دارد، که از اسرار مذهب اهل حق، در آن کتاب به زبان شعر، سخن گفته است.
ديگر از کتابهاي اهل حق، کتاب «سرانجام» است. اين کتاب را سرانجام يا کلام خزانه گويند، و هنگام نياز با آهنگ خاصي همراه با طنبور خوانده ميشود. اين کلامها به گويش کردي گوراني است.
چنان که در آغاز اين مقاله اشاره رفت، اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاة شيعه و اسماعيليه و فرقه اماميه اثني عشريه و فرقه دروز و نصيريه است. آنان مانند درويشان داراي حلقات ذکر و سرسپردن هستند. مقداري از عقايد خود را از اساطير عوام گرفتهاند. اينکه گويند: خداوند در ازل در «دري» پنهان بود، ماخوذ از عقايد مانوي است. عقيده «تناسخ» را توسط اسماعيليان از هنديان گرفتهاند، و اين که عالم را به دو قسمت «الهي» و «اهريمني» تقسيم ميکنند، تحت تاثير دين زردشتي واقع شدهاند. اما کشتن خروس را از عادات يهود گرفتهاند.
در جواب قسمت دوم سوال جنابعالي بايد گفت: اگر چه گروهي از آنان از مشروبات و مشابه آن استفاده مي کنند اما اين دليل نيست که هر کدام از آنها اين کار را انجام مي دهند؛ لذا تا موقعي که يقين حاصل نشده آنان از اين امر بدورند.