خانه » همه » مذهبی » لطفا 3 امتياز ويژه دين اسلام را در مقايسه با دو دين يهود و مسيح ذكر بفرمائيد؟ ضمن پاسخ منابعي را معرفي نماييد.

لطفا 3 امتياز ويژه دين اسلام را در مقايسه با دو دين يهود و مسيح ذكر بفرمائيد؟ ضمن پاسخ منابعي را معرفي نماييد.

در پاسخ به سؤال فوق به اين مطلب بايد توجه شود كه از ديدگاه قرآن فقط يك دين از سوي خداوند براي هدايت انسانها فرستاده شده است و اختلاف‌ها و تفاوت‌هايي كه با نام‌ها و اسامي گوناگون وجود دارد و مردم را به گروه‌هاي مختلف تقسيم مي‌كند، همگي ساخته هوي و هوس خود انسانها مي‌باشد.[1]چنان كه خداوند مي‌فرمايد: «انّ الدين عند الله الاسلام و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الّا من بعد ما جاءهم العلم بغياً بينهم و من يكفر بآيات الله فانّ الله سريع الحساب»؛[2] دين در نزد خدا، اسلام است و كساني كه كتاب آسماني به آنان داده شد، اختلافي در آن ايجاد نكردند مگر بعد از آگاهي و علم آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود و هر كس به آيات خدا كفر ورزد (خدا به حساب او مي‌رسد؛ زيرا) خداوند، سريع الحساب است.
از ديدگاه آيات و روايات اسلامي همه انبياء دين اسلام را تبليغ كرده‌اند.[3] و به همين دليل وقتي مفضل از امام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد دين حضرت ابراهيم، نوح، موسي، عيسي و… مي‌پرسد، امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: «دين همه آنها اسلام بوده، نه غير آن و به آيات متعددي از جمله آيات 19 آل عمران، حج، 78؛ بقره، 128 و… اشاره فرمودند…»[4] بنابراين از ديدگاه آيات قرآن و روايات ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ فقط يك دين وجود دارد و آن هم دين اسلام است و دين ديگري وجود ندارد تا با دين اسلام مقايسه شده و وجوه امتياز دين اسلام بر آنها بررسي شود.
اما  اگر منظور از دين يهود و دين مسيح، ادياني باشد كه يهوديان و مسيحيان ساخته و آنها را به انبياء الهي نسبت مي‌دهند، غير از امتياز الهي بودن دين اسلام و غيرالهي بودن آن اديان امتيازات متعددي مي‌توان شمرد كه در ذيل به سه فرق و امتياز عمده اشاره مي‌شود:
امتياز اول: دين اسلام در بين اديان موجود و به خصوص در مقايسه با دين يهوديت و مسيحيت فعلي تنها ديني است كه توحيد واقعي را تبليغ مي‌كند و مردم را از شرك به خداوند متعال كه ظلم عظيم است، باز مي‌دارد. در حالي كه يهوديان و مسيحيان با بعضي از اعتقاداتي كه دارند از توحيد دور افتاده و در رديف مشركان درآمده‌اند. چنان كه خداوند مي فرمايد: «يهود گفتند: عُزير پسر خداست و نصاري گفتند: مسيح پسرخداست. اين سخني است كه با زبان خود مي‌گويند كه همانند گفتار كافران پيشين است. خدا آنان را بكشد، چگونه از حق انحراف مي‌يابند.»[5] اين شرك كه در قرآن بدان اشاره شده، در سرتاسر كتاب‌هاي مقدس يهوديت و مسيحيت كنوني وجود دارد به عنوان مثال در اول انجيل يوحنا مي‌گويد: «در ازل پيش از آن كه چيزي پديد آيد «كلمه» وجود داشت و نزد خداوند بود، او همواره زنده بوده و خود او خداست.»[6] و بدين ترتيب حضرت عيسي را يكي از خدايان و بلكه خود خدا معرفي مي‌كند. اين شرك در يهوديت نيز به صورت‌هاي مختلفي نمود پيدا كرده است. گاهي به صورت تجسيم ، گاهي به صورت تشبيه وگاهي به صورت انسان انگاري به گونه‌اي كه خدا را در شكل انساني معرفي مي‌كنند كه با حضرت يعقوب كشتي مي‌گيرد[7] و يا غافل از همه جا در باغ عدن قدم مي‌زند و به دنبال آدم و حوا مي‌گردد.[8]يهوديان و مسيحيان علاوه برتحريف توحيد ابلاغ شده از سوي انبياء در مسأله نبوت و معاد نيز دچار گمراهي شده‌اند و پيامبران را مردماني هوسران و گناه‌كار معرفي مي‌كنند[9] و معاد را به صورتي غيرواقعي معرفي مي‌كنند. همين انحرافات در بعد اعتقادي و جهان‌بيني باعث شده است كه به جاي اين كه نور و هدايت‌گر و موجب نجات انسان باشد به عاملي براي گمراهي و رواج فسق و فجور به نام دين، تبديل شود.
امتياز دوم: قرآن از قول يهوديان و مسيحيان نقل مي‌كند كه آنها مي‌گويند: «يهودي يا مسيحي شويد تا هدايت يابيد.» و بعد سخن آنان را ردّ كرده تنها دين اسلام را كه دين حضرت ابراهيم و دين حنيف بوده است را موجب هدايت مي‌شمارد و مي‌فرمايد: «و قالوا كونوا هوداً او نصاري تهتدوا قل بل ملة ابراهيم حنيفاً و ما كان من المشركين: اهل كتاب گفتند: يهودي يا مسيحي شويد تا هدايت يابيد. بگو: بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروي كنيد و او هرگز از مشركان نبود.»[10] امام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد اين آيه و در مورد معناي كلمه حنيف، مي‌فرمايد: «انّ الحنيفة هي الاسلام؛ حنيفيت همان اسلام است.»[11] و در توضيح شريعت حضرت ابراهيم مي‌فرمايد: «شريعت حضرت ابراهيم توحيد و اخلاص و … بود تا اين كه فرمود: ‌خداوند اضافه كرد در حنفيت، ختنه كردن، كوتاه كردن شارب، برداشتن موهاي زير بغل، گرفتن ناخن‌ها و برداشتن موهاي زايد بدن را و هم چنين امر كرد تا كعبه را بسازد و حج و مناسك را به پا دارد و همه اينها شريعت حضرت ابراهيم است.»[12]دين اسلام با داشتن احكام عملي چون نماز، روزه، زكات، خمس، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، و … انسان را در حيات فردي و اجتماعي راهنمايي كرده و راه سعادت را به او نشان مي‌دهد. اين در حالي است كه يهوديت با تغيير احكام شريعت موسي ـ عليه السلام ـ و مسيحيت با ترك آن به نوعي اباحي‌گري دچار شده‌اند و پيروان دو دين نه تنها برنامه عملي براي هدايت و رستگاري انسان در حوزه فردي ندارند و تنها به برخي از سنت‌هاي برگرفته از بت‌پرستان و مشركان قبل از خود اكتفا مي كنند بلكه در حوزه اجتماع نيز برنامه‌اي براي اداره جامعه ندارند و در طول تاريخ سر در آستان مكاتب مختلف سياسي و فلسفي ساييده و «ايسم»‌هاي متعددي را تجربه كرده‌اند و در نهايت سكولاريسم را تنها راه نجات خود يافته و به صراحت خود را از ارائه برنامه‌اي براي اداره جامعه عاجز اعلام كرده‌اند.
امتياز سوم: پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ قبل از وفات خويش دو عامل مهم را به جامعه اسلامي معرفي كردند كه حافظ دين اسلام هستند و در صورت پيروي مسلمانان از اين دو هرگز گمراه نخواهند شد. آن دو عامل چيزي جز ثقل اكبر يعني قرآن كريم و ثقل اصغر كه همان اهل بيت عصمت و طهارت باشد، نيست. آن حضرت در اين باره مي‌فرمايد: «من در ميان شما دو ثقل را باقي مي‌گذارم اگر به آن دو تمسك كنيد، گمراه نمي شويد: كتاب خداوند و عترت و اهل بيتم و اين دو از همديگر جدا نمي‌شوند تا در حوض بر من وارد شوند.»[13]همين دو عامل باعث شده است كه دين اسلام كه مكتب فروزان شيعه نماد كامل آن است از تحريف بازماند و مايه هدايت انسانها باشد؛ اما مسيحيت و يهوديت از اين دو عامل مهم يعني كتاب وحي كه مصون از تحريف باشد و هم چنين امامان و پيشوايان معصومي كه مفسر دين باشند، بي‌بهره هستند و همين امر باعث شده تا ديني كه از سوي حضرت موسي و عيسي تبليغ شده بود از بين برود.
خود يهوديان معتقدند كه تورات و سايركتابهاي مقدس آنها در حمله پادشاه بابل به فلسطين از بين رفت و سال‌هاي متمادي در بين آنها كتابي نبود تا اين كه عزراء كتابي به نام تورات بر آنها قرائت كرد.[14] توماس ميشل در اين زمينه مي‌نويسد: «تورات در طول نسل‌ها پديد آمده است. در ابتدا روايت‌هايي وجود داشت كه قوم يهود آنها را به طور شفاهي به يكديگر منتقل مي‌كردند، سپس روايات مذكور در چند مجموعه نوشته شد كه برخي از آنها در باب تاريخ و برخي در باب احكام بود سرانجام در قرن پنجم قبل از ميلاد اين مجموعه‌ها در يك كتاب گرد‌ آمد. كساني كه در اين كار طولاني و پيچيده شركت كردند، بسيار بودند و نام اكثريت قاطع آنها را تاريخ فراموش كرده است.»[15]كتاب‌هاي مقدس مسيحيت تاريخي تاريك‌تر از تورات دارد؛ زيرا هيچ كدام از اناجيل موجود ادعا نمي‌كنند كه كتاب وحي هستند و همان كتابي مي‌باشند كه برحضرت عيسي وحي شده، بلكه مدعي نوشتن زندگي نامه حضرت عيسي هستند[16] و تنها در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم ميلادي بود كه چهار انجيل از ميان بيش از صد انجيل برگزيده شده و به عنوان كتاب رسمي مسيحيان پذيرفته شدند.[17]نتيجه: در پايان مي‌توان نتيجه گرفت كه دين اسلام از حيث جهان بيني و اعتقادي برنامه كاملي ارايه كرده و از انحرافاتي كه مسيحيان و يهوديان در اين زمينه دچار آن شده‌اند مصون مانده است. هم چنين دين اسلام از حيث عملي و ايدئولوژي برنامه كاملي را براي هدايت انسانها در حوزه فردي و اجتماعي ارايه كرده و كامل‌ترين برنامه زندگي را معرفي مي‌كند. برخلاف اديان مسيحي و يهودي كه در هر دو حوزه عاجز بوده ريزه‌خوار مكاتب ديگر هستند و در نهايت اين كه دين اسلام به دليل داشتن معجزه جاويداني به نام قرآن و امامان معصوم پويا و زنده است و از تحريف صاحبان زر و زور و تزوير در امان مانده ولي اديان ديگر به خصوص مسيحيت و يهوديت فاقد اين دو عنصر بوده و در همان ابتدا به دست صاحبان قدرت و شياطين تحريف شده از بين رفته‌اند و آنچه امروز باقي مانده به درد جامعه بشري نمي‌خورد و مسيحيان و يهوديان در حوزه فردي و اجتماعي چاره‌اي جز پناه بردن به عرفان هندي و مكاتب اومانيسم، ليبراليسم و… ندارند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مقايسه‌اي ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، دكتر بوكاي، ترجمه نصرالله ذبيح.
2. يهوديت. عبدالرحيم سليماني اردستاني، انجمن معارف اسلامي، چ اول، 1382، قم.
3. ترجمه الميزان، علامه طباطبايي، ترجمه موسوي همداني، ج 5، ص 559، 565، 567.
4. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج 1، ص 147 و ج 2، ص 210 و ج  2، ص 311 ـ 312.
5. تاريخ اديان، مبلغي آباداني.
6. صد مقاله سلطاني، راهنماي يهود و نصاري و مسلمين در معرفت تورات، انجيل و قرآن مجيد، تأليف سلطان الواعظين شيرازي، موسسه مطبوعاتي فراهاني، چ دوم.

پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ج 1، ص 468، ترجمه سيد محمد باقر همداني، انتشارات جامعه مدرسين، قم، چ 1363 ش.
[2] . آل عمران، 19.
[3] . ام تقولون انّ ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و الاسباط كانوا هوداً او نصاري قل أأنتم اعلم اَم الله…»؛ بقره، 140.
[4] . مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، ج 53، ص 1، داراحياء التراث العربي،‌ لبنان، چ دوم، 1403 ق.
[5] . توبه، 30.
[6] . يوحنا، 1، 1، و هم چنين ر.ك: ميشل، توماس، كلام مسيحي، ص 72 تا 78، ترجمه حسين توفيقي، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چ دوم، 1381.
[7] . كتاب پيدايش، 32، 24 تا 31.
[8] . همان 3،  8 ـ 12.
[9] . همان، 19، 38 و انجيل لوقا، 22، 16 ـ 19.
[10] . بقره، 135.
[11] . ابونصر محمد بن مسعود، تفسير عياشي، ج 1، ص 61 مكتبة العلمية الاسلاميه، نشر تهران.
[12] . حر عاملي، محمد، وسايل الشيعه، ج 2، ص 117، انتشارات آل البيت، قم.
[13] . حر عاملي، محمد، وسايل الشيعه ج 27، ص 33، انتشارات آل البيت.
[14] . عهد عتيق، كتاب زحميا، باب 8.
[15] . ميشل توماس، كلام مسيحي، ص 32، ترجمه حسين توفيقي، انتشارات مركز تحقيقات اديان و مذاهب، چ دوم، 1381.
[16] . لوقا، باب 1.
[17] . ويلسون، برايان، دين مسيح، ترجمه حسن افشار، ص 47 و 48، نشر مركز، چ اول، 1381.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد