لغزش گاه هاي انسان در زندگي اقتصادي
در مقابل ، قناعت ، پاکدامني و اعتقاد به خداوند، از جمله ويژگي هايي است که ريشه درخت آز و طمع را در وجود انسان مي خشکاند و آدمي را از افتادن به پرتگاه
لغزش گاه هاي انسان در زندگي اقتصادي
حرص و آز
بسياري ازفسادهاي فردي و اجتماعي ، مانند رشوه خواري ، دزدي و خيانت و تقلب، برآمده از حالت حرص و زياده خواهي انسان است. حضرت علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد:« بالشره تشان الأخلاق؛ به وسيله آز و حرص زياد، خلق و خوها زشت مي شود»(1)
در مقابل ، قناعت ، پاکدامني و اعتقاد به خداوند، از جمله ويژگي هايي است که ريشه درخت آز و طمع را در وجود انسان مي خشکاند و آدمي را از افتادن به پرتگاه حرص و آز ايمن مي دارد . سعدي شيرازي در اين باره مي گويد:
اگر هوشمندي مکن جمع مال
که جمعيتت را کند پاي مال
مرا پيش از اين کيسه پر سيم بود
شب و روزم از کيسه پربيم بود
بيفکندم و روي برتافتم
وزان پاسباني فرح يافتم
مخورهول ابليس تا جان دهد
هم آن کس که دندان دهد ، نان دهد
تواناست آخر خداوند روز
که روزي رساند، تو چندين مسوز
قناعت سرافرازد اي مرد هوش
سر پر طمع برنيايد ز دوش
پيام متن :
حرص و طمع سايه اي از شماست که اگر اجازه بدهيد خود را بر زمين پهن کند، هرچه بدويد ، نمي توانيد روي آن پا بگذاريد و آن را تصرف کنيد. تنها کاري که مي توان کرد اين است که به نور پشت نکنيد.
ولخرجي
مولا علي عليه السلام فرموده است « التبذير عنوان الفاقه؛ ول خرجي، نشانه و سرآغاز فقر و نيازمندي است.»(2) اين در حالي است که امروز مصرف گرايي و ميل به تجملات و ولخرجي ، مايه فخر و غرور بسياري از افراد جامعه به شمار مي آيد و در رديف ارزش ها قرار گرفته است. رواج اين گونه فرهنگ ها، در تبليغات غرب ريشه دارد تا کالاهاي خود را به ملت هاي ديگر عرضه کنند و منابع مهم طبيعي کشورها را از اين راه صاحب شوند. براين اساس ، با طرح مسائلي همچون مد، بسياري از فکرها را به سوي خرج هاي غيرضروري مي کشانند. البته در فرهنگ ما نيز رسم هايي همانند ازدواج و جشن ها و ميهماني ها با تشريفات و تجملات روز افزوني برگزار مي شوند که گاه مايه افتخار و مباهات خانواده هاست . در حالي که يکي از ريشه هاي فقر و ناداري جامعه را – همان گونه که حضرت علي عليه السلام فرمود – بايد در همين ول خرجي ها و تجمل پرستي جست و جو کرد.
در حديثي ديگر از علي عليه السلام مي خوانيم «من الفتخربالتبذيراحتقربالافلاس ؛ کسي که به تبذير افتخار کند به نداري تحقير مي شود.»(3) آن حضرت در سخني ديگر، ولخرجي را ويژگي برخاسته از ناداني فرد معرفي مي کند.(4) ناگفته نماند که سستي شخصيت و نامتعادل بودن روح افراد، گاه آنان را به سوي معرف بي رويه مي کشاند. در اين حالت شخص با خريد اجناس تجملي و مازاد بر نياز، درصدد به دست آوردن آرامش خود برمي آيد تا از قافله دروغين و پرهياهوي تمدن تبليغ شده عقب نماند. حال آنکه پس از مدتي ، ميل تنوع طلبي فرد به عادتي براي خرج کردن درآمده است ، او را به تهيه کالاهاي جديدتري وادار مي کند. بدين ترتيب ، فقر شخصيتي گاه به فقر مادي مي انجامد و به راستي چه خوش گفت سعدي شيرين سخن که :
خدا را ندانست و طاعت نکرد
که بربخت و روزي قناعت نکرد
قناعت، توانگر کند مرد را
خبر کن حريص جهان گرد را
خنک نيک بختي که در گوشه اي
به دست آرد از معرفت، توشه اي
پيام متن :
1.در جوامعي که عميق نمي انديشند ، سخنان روزانه افراد درباره قيمت هاست و وقتشان صرف تماشا و عرضه لوازم و لباس هاي جديد يکديگر مي شود.
2. ولخرجي، نوعي اعتياد است که خانواده را به گرداب نابودي مي کشاند.
اسراف
اسراف به معناي زياده روي و از حد گذراندن است . اسراف، مال بسياري را نابود مي کند و به عادتي ناپسند در فرد تبديل مي شود. حال آنکه با در نظر داشتن پي آمدهاي ناگوار دنيوي و اخروي آن ، مي توان به ميانه روي در خرج کردن روي آورد. درروايتي از علي عليه السلام آمده است :
اسراف را واگذار و ميانه روي کن و در امروز، فردا را ياد کن و از مال خويش به مقدار ضرورت نگه دار و زياده بر آن براي روز نياز و حاجتت (روز قيامت) از پيش فرست.(5)
شکر گزاران واقعي نعمت هاي الهي مي دانند که بهره مندي از نعمت ها هميشگي نيست و کفران آن ، محروم ماندن از نعمت پروردگار را در پي دارد. يکي از نمونه هاي اسراف، در نظر نگرفتن حقوق ديگران براي استفاده از يک موهبت همگاني است. از جمله استفاده بيش از اندازه از منابع طبيعي و جنگل ها و ذخيره هاي آب که براي همه مردم است ، آثار جبران ناپذيري در پي دارد و ضرر اقتصادي آن ، به خود انسان و فرزندان او باز خواهد گشت . ضمن اينکه حق الناس عظيمي را در برگردن انسان خواهد گذاشت .
اي قناعت ، توانگرم گردان
که وراي تو هيچ نعمت نيست
سعدي
پيام متن :
1. اسراف کردن، به منزله ريختن توشه دنيا و آخرت در کيسه اي پر از رخنه و پارگي است.
2. اسراف کننده ، دزدي است که به جيب خودش مي زند.
احتکار
احتکار به معناي نگه داري مال به طمع گران شدن آن است . در روايتي از مولاي متقيان علي عليه السلام آمده است « الاحتکارشيمه الفجار؛ احتکار ، شيوه بدکاران و گنه کاران است.»(6)
به راستي، کساني که براي کسب منافع شخصي خود، راه عرضه برخي محصولات را به جامعه مي بندند ، تا با اين شيوه بتوانند کالاي خويش را با قيمتي بيشتر به فروش برسانند ، با پايمال کردن حقوق مردم ، مرتکب کاري جهل آميز شده اند. در واقع با مختل شدن نظام اقتصادي جامعه، همان زيان به خود آنها بازخواهد گشت و بنا به روايتي، از نعمت خود نيز بي بهره خواهند شد. چنان که حضرت علي عليه السلام فرمود:« المحتکرمحروم من نعمته؛ احتکار کننده ، از نعمت خود محروم و بي بهره خواهد شد.»(7)
احتکار کننده از اموال ديگران فربه مي شود، همانند زالويي که از مکيدن خون ديگران چاق مي شود. او در حقيقت اعضاي بدن ديگران را بريده و به بدن خود پيوند زده است و بدين گونه با زير پا گذاشتن ديگران، خود را بالا مي آورد و به بلندي دورغين مي رساند.
احتکار رودي است که محتکر بر آن سد مي زند . آن گاه پس از مدتي چون سيلاب فنا در سد رخنه کند، بنياد صاحب آن را بر مي کند.
ربا
«ربا» يکي از گناهان بزرگ در اسلام است . در روايتي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي کنند که «ربا دهنده و ربا گيرنده هر دو را لعنت کرده است .»(8) ربا، نابودي عده اي بيچاره و متمرکز شدن ثروت در دست عده اي ديگر است که از سودمندي هاي ثروت و سرمايه به اندازه کافي بهره مندند . بر اثر ربا روز به روز بر بار طبقه فقير افزوده مي شود و بر پهنا و تعداد ربا خواران نيز اضافه مي شود تا هر گونه اراده کنند ، با اموال و حتي نيروي کار مردم بازي کنند و نيروهاي نوآور و قدرت کار و فعاليت افراد را در راه سير کردن اشتهاي سير ناشدني خويش به کار اندازند . طبيعي است چنين عملي ، در هم پاشيدگي وهرج و مرج ، نابودي تمدن به هم ريختن زندگي و نظام اجتماعي است . از اين رو است که در قرآن مقدس به شدت با ربا مبارزه شده و خداوند آن را جنگ با پروردگار دانسته است.(9)
از آنجا که گاهي تشخيص ربا در تجارت ها و معامله ها دشوار مي شود، آگاهي از احکام تجارت ضروري است ، چنان که حضرت علي عليه السلام در اين باره مي فرمايد: «کسي که بدون آگاهي از احکام شرعي تجارت داد و ستد کند، به ربا آلوده خواهد شد.»(10)
پيام متن :
ناشايست بودن شکاف طبقاتي برآمده از رباخواري در ميان جامعه، تا آن جاست که درحکم جنگ با خداوند، دانسته شده است.
پي نوشت :
1- ابن نميمي آمدي : غررالحکم و دررالکلم، به قلم : رسولي محلاتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ 7، ج 1، ص 234 .
2- همان ، ص151 ح 21842.
3-همان ، ح 61846.
4- همان ح 91849.
5- همان ،ص 521 ح 8/4046
6- همان، ص 284 ح 4/2052
7-همان ح 3/2051
8- شيخ حسن حرعاملي وسائل الشيعه ج 12. ص 422
9-سيد محمد حسين طباطبائي معنويت تشيع، ص 164.
10- غررالحکم و دررالکلم ،ج 3 ص 1047.
منبع: ماهنامه ي طوبي 25 /س