خداوند، روح انساني را خلق نمود و جسم را مركبي براي او قرار داد تا خود را به تكامل و مقصد برساند، اين مركب (جسم و بدن) وابسته به عالم ماده است، ولي راكب (روح) به دنبال اهدافي والا و برتر است كه هر چه موانع جسماني بر سر راهش بيشتر باشد، در رسيدن به هدف عاجزتر است و گناهان و معاصي از برترين موانع تكامل، به شمار مي روند، چنانچه در فرازي از دعاي كميل آمده: «و قعدت بي اغلالي»; گناهان و معاصي، مرا زمين گير كرده اند.
در بين معاصي و گناهان، مال و لقمه حرام از ويژگي هاي خاصي برخوردار است از جمله:
1ـ بر خلاف بعضي گناهان كه انجام آنها موجب ضايع شدن «حق الله» مي شود در ارتكاب لقمه حرام، علاوه بر «حق الله»، مسئله «حق الناس» هم وجود دارد.
2ـ لقمه حرام جزئي از بدن و وجود انسان مي شود و گوشت و پوست و استخوان از آن رشد و نمو مي كند. حضرت علي «عليه السلام» مي فرمايد: «الحرام سحت»[1]; مال حرام خبيث و ناپاك است، و لذا كساني كه از خوردن مال حرام ابا و پروايي ندارند، سراسر وجودشان را خباثت و ناپاكي ها فرا مي گيرد.
اثرات لقمه حرام بر روح و جان، دو گونه است، يكي اثراتي كه به كل گناهان تعلق دارد که همان مخالفت با دستورات خداوند و تجاوز به حريم محرمات الهي است. دوم اثراتي كه مخصوص لقمه حرام است و آن ضايع کردن حق الناس است. در روايات اثرات و مضراتي براي مال و لقمه حرام ذكر شده كه به بعضي از آن ها اشاره مي كنيم:
الف: اثرات عمومي
1ـ از بين رفتن لذت و حلاوت عبادت و ايمان: رسول گرامي اسلام «صلي الله عليه و آله» مي فرمايد: «حرام علي قلوبكم ان تعرف حلاوة الايمان حتي تزهد في الدنيا»[2]; ممكن نيست كه قلوب شما شيريني و حلاوت ايمان و عبوديت را درك كند مگر اينكه از گناهان بپرهيزيد و زهد و تقوي پيشه كنيد.
2ـ زنگار زدن و تاريك شدن قلب: از امام صادق «عليه السلام» نقل شده: «ان القلوب لترين كما يرين السيف»[3]; همانا قلوب انسانها زنگار مي گيرد، همانطور كه شمشير چنين مي شود، و گناهان عامل مهمي در پيدايش اين آفت، در قلوب انسانهاست.
3ـ از بين رفتن حجب و حيا و كم رنگ شدن قبح گناهان: در فرازي از دعاي كميل مي خوانيم: «اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتك العصم»; خداوند بر من ببخشاي گناهاني را كه پرده هاي حجب و حيا را مي درند.
4ـ سلب توفيق در انجام مستحبات: امام صادق «عليه السلام» مي فرمايد: «ان الرجل يذنب الذنب فيحرم صلاة الليل»[4]; گاهي اوقات، گناهي انجام مي دهد كه باعث محروم شدن از اقامه نماز شب مي شود.
ب: اثرات مخصوص لقمه حرام
1ـ عدم قبولي نماز تا چهل روز: در حديثي از پيامبر «صلي الله عليه و آله» نقل شده: «من اكل لقمة حرام لم تقبل له صلوة اربعين ليلة»[5]; كسي كه لقمه حرامي مي خورد تا چهل روز نماز او در درگاه حق تعالي پذيرفته نمي شود.
2ـ مستجاب نشدن دعا: در حديثي قدسي خداوند مي فرمايد: «فمنك الدعاء و علي الاجابة فلا تحجب عني دعوة اِلاّ دعوة آكل الحرام»[6]; از شما دعا كردن و از من اجابت آن، پس هيچ كس از اجابت من محروم نمي شود، مگر شخص حرام خوار.
3ـ قساوت قلب و عدم پذيرش حق: در جريان واقعه عاشورا امام حسين «عليه السلام» خطاب به لشكر يزيد چنين فرمود: «فقد ملئت بطونكم من الحرام و طبع علي قلوبكم»[7]; شكم هايتان از حرام پر شده و قلب هايتان از پذيرش حق گريزان شده است.
4ـ دوري از خدا: امير بيان علي «عليه السلام» مي فرمايد: «من أدخل بطنه النار فأبعده الله»[8]; كسي كه در درون آتش (مال حرام) بريزد، خداوند او را از خود دور مي كند.
5ـ متزلزل شدن عبادات: پيامبر اكرم «صلي الله عليه و آله» مي فرمايد: «العبادة مع اكل الحرام كالبناء علي ارمل»[9]; عبادت كردن با حرام خواري، همچون بنا كردن بر روي خاك سست است، و روشن است كه چنين بنايي با اندكي لرزش، واژگون مي شود.
در پايان ذكر اين نكته ضروري است كه اثرات ذكر شده براي خورنده و مال حرام، ممكن است به گناهان ديگري چون دزدي و غيبت و… هم بيانجامد. در هر حال خوردن مال حرام از گناهان کبيره اي است که هم به حق الله تصرف و تجاوز شده و هم به حق الناس و چون به حق ديگر ظلم و تعدي شده تا صاحبان مال، رضايتشان جلب نشود هرگز خداوند اين چنين انسانهايي را نمي بخشد، اگر چه به ظاهر توبه و استغفار کنند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ گناهان كبيره شهيد دستغيب.
2ـ جهل حديث امام خميني.
3ـ معراج السعادة ملا احمد نراقي.
پي نوشت ها:
[1] . آمدي، عبد الواحد، غرر الحكم، مكتب الاعلام الاسلامي، ح8102.
[2] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، دار احياء التراث العربي، ج73، ص 49.
[3] . عروسي حويزي، عبد علي جمعه، نور الثقلين، اسماعيليان، ج5، ص 513، ذيل آيه 14 مطففين.
[4] . مجلسي، بحار الانوار، ج70، ص330.
[5] . همان، ج63، ص 313.
[6] . ابن فهد حلي، عدة الداعي، مؤسسه معارف اسلامي، چاپ اول، 1420 هـ، ص171.
[7] . مجلسي، بحار الانوار، همان، ج45،ص8.
[8] . مجلسي، بحار الانوار، ج40، ص340.
[9] . مجلسي، بحار الانوار، ج100، ص 16.