مؤلفههای هدایت فکری و معرفت بخشی در کلام گهربار امام رضا (ع)
چکیده
یکی از مسائل مهم در دین مبین اسلام، بحث «هدایت فکری و معرفتبخشی» به افراد جامعه انسانی است. اهمیت این امر تا حدی است که میتوان اذعان نمود اساس آیین اسلام بر معرفت و کسب شناخت است. خداوند به عنوان بزرگترین و اولین معلم، ابتدا اسماء را به انسان آموخت و بدین وسیله او را اشرف مخلوقات گرداند و با نزول قرآن کریم بر پیامبر عظیمالشأن خود، این معرفتبخشی را تداوم بخشید. آموزههای قرآن به حدی وسیع و فراگیر است که هیچگاه در بستر زمان از حرکت و تازگی و پویایی باز نمیایستد و تمام انسانها درتمام قرون میتوانند از دریای ژرف معارف قرآنی بهره مند گردند. مهم ترین معرفت، معرفت انسان به خود و خدای خویش است، زیرا او از این طریق میتواند به اسرار خلقت پی برده، رستگار شود.
خداوند متعال در قرآن کریم بر اصل شناخت و معرفتبخشی تأکید فراوانی دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز در راستای تعالیم قرآن کریم همواره سعی میکرد در طول دوران نبوت خویش، چشمههای زلال شناخت را به سوی مردم جاری ساخته، آنان را در تمام زمینهها به شناختی کامل و جامع برساند. ائمه هدی نیز که پرچمدار مکتب نبی هستند، بر این امر پافشاری نمودند و اصل هدایت بخشی را محور کار خویش قرار دادند. در این میان، مبانی فکری و مکتب دینی و علمی امام رضا (علیه السلام) میتواند الگو و نمونهای برای تمام شیفتگان حضرتش باشد. یکی از مسائل مهم و مورد تأکید امام رضا (علیه السلام) در طول حیات طیبهاش، تکیه بر معرفت بخشی به دیگران و هدایت فکری افراد است.
1. مقدمه
هدایت فکری افراد، یکی از اصول مهم مکتبهای مختلف فکری در طول تاریخ است. مکاتبی که اصل پیشرفت انسان، محور کاری آنان است، همواره سعی نموده و مینمایند که افراد تحت تسلط و پیرو خود را به شناختی در خور و لایق برسانند تا آنان از آن طریق بتوانند اصول وخواستههای مکتب را پی گیری نموده، به نتیجه برسند. البته بحث ما از مکتبهای طرد شده و منحط نیست، زیرا چنین مکاتبی نه تنها دیگران را به شناخت دعوت نمی نماید، بلکه حتی خود نیز به شناخت حقیقی نخواهند رسید و در بن بست جهل و نابودی خواهند ماند.
قدرت و توانایی هر مکتبی را باید در اندیشههای تربیتی آن مکتب جست و جو کرد، زیرا مکاتب گوناگون بشری با هر آرمان و اعتقادی که به وجود آمده باشند، انسان را محور فعالیتهای خویش قرار دادهاند و مهمترین موضوع در رابطه با انسان، تربیت و هدایت او در زمینههای مختلف است. مکتبداران و رهبران نهضتهای فکری و اجتماعی برای این که بتوانند بهتر و بیشتر از انسان در طریق دستیابی به اهداف خود استفاده کنند و او را به شکلی فراگیرتر در حوزه فکری خویش به خدمت گیرند، تربیت و مسائل تربیتی را سرلوحه برنامههای خود قرار دادهاند. (1)
مکتب اهل بیت (علیه السلام)، مکتبی جامع و پربار است که میتوان در پرتوی آن به سعادت دنیا و اخرت دست یافت. در مشرب فکری ائمه اطهار، به تمام ابعاد مادی و معنوی انسان توجه شده است. آن بزرگان با الهام از قرآن کریم و با عنایت به سیره نبوی، فرهنگی جامع را عرضه داشته اند که متمسکان به مکتب آنان میتوانند از این طریق، به راحتی عرصههای پیشرفت و ترقی را سیر کنند.
در این میان، مشرب فکری امام رضا (علیه السلام) میتواند نمود و جلوه ویژهای داشته باشد. ایشان در طول زندگی پربار خویش با توجه به جوّ سیاسی حاکم و موقعیت مکانی و زمانی، آموزههایی ناب را برای پیروان خویش به یادگار گذاشت. این آموزهها اکنون بعد از گذشت سالهای سال، هنوز هم کارایی و کارآمدی خود را از دست نداده و گویی آن امام در زمان ما میزیسته و آن سخنان را متناسب با شرایط زمانی و مکانی ما بیان نموده است.
یکی از مسائل مهمی که همواره در ذهن و عمل آن بزرگوار نمود داشته است، بحث هدایت فکری افراد و معرفت بخشی به انسانهاست. آن امام همام با احترام به انسانیت انسانها، همواره بر این اعتقاد بوده که ارزش انسان تنها در صورت کسب معرفت، محقق میشود وانسانی میتواند به سعادت دنیوی و اخروی نائل شود که بتواند به بالاترین معرفت و شناخت، در زمینههای مختلف دست یابد.
در این مقاله برآنیم با بررسی فرمودهها و سیره آن امام همام، بحث هدایت فکری و معرفت بخشی را در دو محور «زمینههای ایجاد معرفت و هدایت» و «قرارگاه تجلی معرفت و هدایت» مورد بررسی قرار دهیم.
2. زمینههای ایجاد معرفت و هدایت
معرفت و شناخت، اساس هر آیین و مذهب است، تا جایی که پایبندی به هر آیین، بدون شناخت آن نه تنها ممکن نیست، بلکه حتی مورد قبول نیز قرار نمیگیرد. در آیین مقدس اسلام نیز کسی میتواند ادعای ایمان و دین داری کند که با شناخت، این راه را انتخاب نموده باشد. کسانی که کورکورانه و بدون هیچ آگاه، ادعای اسلام نمایند، نه تنها اسلامشان پذیرفته نیست، بلکه در این این باره پاداشی نیز به آنها تعلق نمیگیرد.
اساس کار تمام پیامبران الهی بر شناخت و بینش است. ادیان الهی، قبل از بیان معارف الهی خویش، ابتدا انسان ها را به آگاهی و شناخت دعوت مینمایند و بعد از ایجاد چنین زمینهای، فرمان الهی و مفاهیم دینی را در جهت هدایت مردم بیان مینمایند. کسانی آمادگی هدایت بیشتری دارند که به شناخت بیشتر و کاملتری نایل شده باشند. زمینههای ایجاد معرفت و شناخت را از منظر سخنان امام رضا (علیه السلام) میتوان در دو زمینه بررسی کرد:
الف – استعدادهای فردی
مهمترین و به عبارتی اولین اصل در راه رستگاری، کسب بینش و آگاهی برای انجام کار است. در مکتب اهل بیت (علیه السلام)، همواره بر این اصل مهم تأکید میشود که قبل از پذیرش هر امری و انجام هر عملی، باید ابتدا آن امر را خوب بشناسیم و با شناختی همه جانبه به آن رو نماییم. تنها در این صورت است که لطف حق شامل حال ما میگردد و میتوانیم به رستگاری برسیم. افراد در انجام امور شخصی خود باید همواره این اصل مهم را در نظر داشته باشند. حضرت امام رضا (علیه السلام) در حدیثی می فرماید:
العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق، لا یزیده سرعة السیر الاّ بعداً عن الطریق؛ (2)
کسی که بدون بینش و آگاهی به انجام کاری اقدام نماید، همانند کسی است که بیراهه راه پیماید. چنین فردی هر چه سریع تر حرکت کند، بیشتر از راه صحیح دور میشود.
از این حدیث شریف، درسهای فراوانی میتوان آموخت: اول آن که آگاهی اولین ابزار جهت حرکت در هر مسیری است. هم چنین این حدیث به ما میآموزد که راههای طی شده بدون شناخت، در اصل بیراهه است و نتیجهای جز ضلالت و گمراهی ندارد. درس سوم این که افرادی که بدون شناخت در مسیری گام بر میدارند، ورودشان به مسیر، اولین گام به سوی گمراهی است و ادامه حرکتشان در این مسیر، سیر به سوی نابودی است. هر چه سریعتر حرکت کنند، زودتر در کژیها غوطهور خواهند شد.
کلام امام، هشداری است به آنان که همواره به کمیت و مقدار عمل میاندیشند و از کیفیت و حقیقت آن غافلاند. چه اینان در هر دسته و گروهی که قرار بگیرند، بیآن که به درستی راه بیندیشند، سعی دارند با افراط و تندروی در همان مسیر، خویش را پیشتاز و جلودار معرفی کنند. (3) کسب شناخت و معرفت قبل از ورود به هر امری، بسیار حائز اهمیت است. در چنین مسیری حتی اگر فرد تنها هم سیر کند، میتواند به چنان نتیجهای برسد که از گروهی که جاهلانه در مسیر گام برداشتهاند، بسیار موفقتر باشد.
در طول حرکت انسان به سوی اهداف خود، عوامل دیگری نیز میتوانند به عنوان پشتیبان وارد عمل شوند و معرفت و شناخت او را تکمیل مینمایند. به عبارت دیگر، این عوامل همانند پشتوانهای هستند که شناخت و هدایت او را تضمین مینمایند. یکی از این عوامل مهم، «تلاش و کوشش» است. انسان بعد از کسب معرفت و آگاهی، برای محقق شدن اهداف خود باید همواره از تلاشی بی دریغ برخوردار باشد. امام رضا (علیه السلام) در حدیث دیگری میفرماید:
چند چیز است که اگر همراه با چند حقیقت نباشند، مسخره مینماید: کسی که با زبانش استغفار کند، ولی قلبش از گناه پشیمان نباشد. فردی که توفیق طلب کند، ولی تلاش ننماید، انسانی که احتیاط جو باشد، ولی دقت و پرهیز نداشته باشد، آن که آرزوی بهشت کند، ولی بر دشواریها شکیبا نباشد، شخصی که از آتش دوزخ به خدا پناه برد، ولی هوسهای دنیا را ترک نگوید، کسی که ذکر خدا بر لب براند، ولی شوق دیدار رحمت الهی را نداشته باشد؛ اینان در حقیقت خود را به استهزاء گرفته اند. (4)
در این حدیث، حضرت توفیق و رستگاری را شامل حال کسانی میداند که تلاش مینمایند و برای دستیابی به اهداف خویش، سستی و تنبلی به خویش راه نمیدهند؛ در غیر این صورت، گویی فرد خود را مسخره نموده و به عبارت بهتر، در مسیری قرار گرفته است که نسبت به آن شناخت و معرفت کامل ندارد و از سر جهل در آن قدم میگذارد، زیرا در صورت کسب معرفت، میدانست که برای رسیدن به چنان هدفی، در چنان مسیری باید تلاش نماید. وقتی انسان به جوانب راه آشنا باشد، میداند که باید چگونه در مسیر قرار گیرد و چقدر همت خود را صرف نیل به اهدافش نماید. در واقع یکی از دلایل سستی، عدم شناخت معرفت کافی است. مسلماً چنین فردی هیچگاه به هدایت راه نخواهد یافت و در بیراههها نابود خواهد شد.
برخی از تلاش افراد برای رسیدن به خواستهها و به اهداف، به «اجتهاد شخصی» تعبیر میکند. اجتهاد شخصی آن است که ابتدا فرد به شناختی کامل و جامعی دست یابد و سپس، طبق آن شناخت، در مسیر خود تلاش کند تا بتواند به نتیجه دست یابد. راه اجتهاد شخصی یعنی این که خودت وارد میدان شوی و حق را از باطل بشناسی و پیمودن این راه چهار شرط دارد: نخست این که در هر موضوعی نیک بیندیشی و دقت کنی و دیگر از فرو رفتن در شبهات یا تمسک جستن به تعصب یا خصومات بپرهیزی و سوم این که از خدای خود استعانت بجویی و از او بخواهی که تو را در پیمودن این راه کمک کند و چهارم این که از هر امر مشکوک که ممکن است منتهی به ورود در شبههای شود یا تو را به گمراهی بکشاند، بپرهیزی. (5)
یکی دیگر از مسائل مهم در راه کسب معرفت فردی برای رسیدن اهداف، «بلوغ فکری» است. منظور از بلوغ فکری آن است که فرد با کسب معارف و دستیابی به شناخت در تمام زمینهها، کم کم به جایی میرسد که میتواند از منبع فکری کاملی استفاده نماید؛ منبعی که در اثر مطالعه و درایت و تفکر، آن را کسب نموده است؛ منبعی که در اثر تجربه باشد و بتواند آن را الگوی عمل خود در کارهای دیگرش قرار دهد. چنین فردی از راه درک و شناخت به منبعی عظیم از تجربههای مختلف دست مییابد که در این صورت میتوان اقرار نمود او به بلوغ فکری رسیده است. او این بلوغ را در کیفیت شناخت از دنیا و انسانهای اطراف و ذات خود به دست آورده است. اگر چه دستیابی به چنین بلوغی سخت است، اما کارساز و راهگشا است.
این قاعده که هر کسی با عینکی که به چشم زده است، دنیا و انسانها را میبیند، قاعده درستی است. هر کسی با مشتی از تخیلات و با انبوهی از آرمانهایی که برای خود ثبت شده، فرض کرده است الگوها و اندازههایی دارد و درباره سایر انسانهای دیگر هم همانگونه فکر میکند. بلوغ فکری سخت است و در صورتی که سخت گفتن ما اشتباه باشد، باید بگوییم بلوغ فکری سختینماست. انسان تا وقتی بالغ نشود، نمیتوان آن عینک عاریتی و بیمعنا را که به چشم زده است و دنیا و مردم را با آن میخواهد ببیند، از چشمش دور کند. (6)
حضرت امام رضا (علیه السلام) همواره یاران خویش را به درایت و درک دعوت مینمود و میفرمود:
کونوا دراة و لا تکونوا رواة. حدیث تعرفون فقهه، خیٌ من الف تروونه؛ (7)
اهل درایت و درک باشید، نه اهل حکایت و نقل. حدیثی که عمق و ژرفای آن را بشناسید، از هزار حدیث که فقط روایتگر آن باشید، برتر است. (8)
نتیجه زندگیای که بر اثر شناخت و معرفت پیریزی شده است، دستیابی به حیات طیبه است. اگر انسان همواره در نظر داشته باشد که زندگی او منحصر به این چند روز دنیا نیست و برای رسیدن به کمال انسانیت، باید زندگی این دنیا را وسیلهای برای نیل به رستگاری در آن دنیا قرار دهد، میتواند راحت تر در راه اهداف اخروی خویش گامبردارد. حضرت امام حسین (علیه السلام) خطاب به انسانها میفرماید:
ای انسانها! برای زندگی، معنایی والاتر وجود دارد که قرار گرفتن در شعاع جاذبیت کمال است و برای مرگ نیز حقیقتی عالیتر وجود دارد که ورود در حوزه جاذبیت کمال است. (9)
اگر انسان کمالطلب باشد و همواره بر آن باشد که کمال خود را که همان کسب رضایت الهی است به دست آورد، خداوند نیز یاری گر او خواهد بود. زندگی به این معنا، همان حیات طیبه است که آزادی و عزت و شرف و علم و عدل و صدق و صفا و کمال جویی از مختصات آن است و مرگ به این معنا، شکوفایی همان حیات طیبه است که شخصیت آدمی به وسیله آن در حوزه جاذبیت کمال به ثمر جاودانی خود میرسد. این است زندگی حقیقیی که از «إنّا لله» شروع و به «إنّا الیه راجعون» واصل میگردد. (10)
ب- زمینههای اجتماعی
بدون شک انسان موجودی اجتماعی است و همه چیز خود را در زندگی گروهی مییابد. تکامل انسان در جنبههای معنوی و مادی، علوم و دانشها، تمدنها و صنایع، آداب و رسوم، همه در پرتو زندگی دسته جمعی حاصل می شود، به طوری که میتوان گفت اگر انسان این طرز زندگی را از دست دهد، همه چیز خود را از دست خواهد داد و تا سرحدّ حیوان، سقوط میکند. توجه انسان به این نوع زندگی علاوه بر انگیزه فطری، به دلیل کثرت و تنوع نیازهای او و همت والایش برای رسیدن به مراحل بالاتر و کاملتر است و تأمین این نیازهای جسمی و روحی، بدون زندگی اجتماعی ممکن نیست.
یکی از محورهای فکری امام رضا (علیه السلام)، عنایت به اجتماع و زندگی اجتماعی است. آن حضرت به عنوان فردی که در اجتماعی انسانی زندگی مینمود، همواره با چشم عنایت به سایر افراد جامعه مینگریست و سعی میکرد معرفت افراد اجتماع را ارتقا بخشد. بحثها و مناظره های علمی و پربار آن حضرت با افراد و طبقههای مختلف اجتماع، گواهی بر این امر است. افراد با آگاهی در مسیر زندگی شخصی خود به شناخت و معرفت دست یابند و همواره با آگاهی در مسیر گام بردارند، بلکه باید در اجتماع نیز زمینههایی فراهم آورند تا هم نوعان آنها نیز به شناخت و آگاهی برسند. از آن حضرت نقل شده که میفرماید:
یقال للعابد یوم القیامة: نعم الرجل کنت همتک ذات نفسک و کفیت مؤونتک، فادخل الجنة. الا انّ الفقیه من افاض علی الناس خیره و انقذهم من اعدائهم و وفرّ علیهم نعم جلال الله تعالی و حصل لهم رضوان الله تعالی و یقال للفقیه: یا أیها الکافل لایتام آل محمد الهادی بضعفاء محبیهم و موالیهم! قف حتی تشفع لکل من اخذ عنک او تعلّم منک… فانظروا کم صرف ما بین المنزلتین؛ (11)
در روز قیامت به انسان عابد گفته میشود: تو خوب انسانی بودی. تمام همتت آن بود که خودت را نجات دهی، پس وارد بهشت شو. فقیه انسان آگاه و ژرف اندیش است که پرتو معرفت خود را بر زندگی دیگران نیز افشانده است و در نتیجه این معرفت بخشی، ایشان را از دامهای انحراف در مسیرهای دشمنان پرهیز داده و نعمتهای الهی را بر آنان فزونی بخشیده و رضایت خداوند را نصیبشان ساخته است. در روز قیامت به چنین انسان هدایتگری گفته میشود: ای حامی یتیمان خاندان پیامبر و ای کسی که اندیشههای ضعیف را با هدایتها و روشنگریهای خود یاری داده ای! بایست و برای همه آنان که از خرمن دانش تو بهره جستهاند، شفاعت کن. پس او به شفاعت میپردازد و خود به همراه گروه گروه از هدایت یافتگانش وارد بهشت میشود.
در بیان امام رضا (علیه السلام)، افرادی که باعث هدایت دیگران در زمینههای فکری و عقیدتی میشوند، بسیار بالاتر از افرادی هستند که در گوشهای نشسته، فقط به فکر خلاصی و رستگاری خویشاند. آن حضرت همواره در طول حیات خویش، این اصل را در نظر داشت و حتی در دورانی که در مرو به نوعی تحت نظر بود، باز هم از روشنگری دست بر نداشت.
در سیره اجتماعی امام هشتم، توجه به رفع گرفتاری آحاد جامعه اسلامی و جبران نیازمندی توده مردم، جایگاه ویژه ای دارد. امام (علیه السلام) در طول زندگی، چه زمانی که در مدینه بود و تنها به عنوان امام المسلمین مشغول هدایت مردم بود و چه زمانی که عنوان ظاهری ولی عهدی به او داده شد، لحظهای از گرفتاری مردم، به خصوص مسکینان و مستضعفان غافل نبود. (12)
علی بن شعیب میگوید:
خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم. آن حضرت به من فرمود: «ای علی! چه کسی از نظر زندگی بهتر است؟» گفتم: شما به آن داناترید. فرمود: «کسی که دیگری در معاش او، زندگی خوب و برخورداری داشته باشد.» سپس امام (علیه السلام) فرمود: «ای علی! بدترین مردم در زندگی کیست؟» گفتم: شما داناترید. فرمود: «کسی که دیگری در زندگی او، معاشی نداشته باشد [و خیرش به کسی نرسد].» سپس فرمود: «ای علی! نعمتها را نیکو سازید [و شاکر و قدرشناس نعمتها باشید]، زیرا نعمتها وحشی و گریزپایاند، هرگز از قومی دور نشدند که دوباره برگردند. ای علی! بدترین مردم کسی است که بخشش خود را از دیگران منع کند و تنها بخورد و بنده خویش را تازیانه بزند.» (13)
تکریم مقام شامخ انسانیت و سلوک پسندیده و فروتنی بدون چشم داشت و به منظور جلب رضایت پروردگار متعال، امور آشکاری در زندگی اهل بیت (علیه السلام) است. این مشی و منش، از بارزترین اصول و قواعدی است که نظام زندگی خانوادگی و اجتماعی بر آن استوار است، چه این که سرچشمه علاقه و دلبستگی میان مردم به شمار میرود. اهل بیت (علیه السلام) در برخورد با دیگران و ایجاد رابطه با آحاد جامعه، اصول اعتقادی را پایه و اساس قرار میدادند و به آن پایبند بودند و در تمام شئون زندگی خویش، به ویژه در روابطشان با دیگران، آن اصول را مراعات میکردند. به همین جهت باید اذعان داشت که فروتنی ایشان، خوش رفتاری آنان، احترامی که برای انسانیت قائلاند و نیز صلابت و استواریشان، همه و همه ریشه قرآنی دارد و از عقاید متین و محکم آن عزیزان مایه میگیرد. (14)
یکی از مسائل مهم در روابط اجتماعی، احترام گذاشتن به شخصیت افراد است. درا ین صورت، میزان اثرگذاری افراد به عنوان هدایتگر در دیگران بیشتر خواهد بود. امام رضا (علیه السلام) به کسانی که با آنها برخورد داشت، احترام ویژهای میگذاشت و هرگز طوری برخورد نمیکرد که کسی احساس کند مورد بیاحترامی آن حضرت قرار گرفته است. ابراهیم بن عباس میگوید:
ما رأیت و لا سمعت باحد افضل من ابی الحسن الرضا. ما جفا احداً قط و لا قطع علی احد کلامه و لا ردّ احدا عن حاجة و ما مدّ رجلیه بین جلیسه و لا اتّکا قبله؛ (15)
هرگز ندیدم و نشنیدم کسی برتر از ابوالحسن امام رضا (علیه السلام) باشد. هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند، هیچ نیازمندی را بیپاسخ نمیگذاشت، در مقابل کسانی که در کنار او در یک مجلس بودند، پاهای خود را دراز نمیکرد، رو به روی همنشین خود تکیه نمی زد.
آن حضرت همواره سعی مینمود با صبوری و رفق و مدارا در برابر رفتار ناشایست دیگران، اصول و مبانی اسلام را به آنان بیاموزد و باعث هدایت و رستگاریشان گردد. در راه معرفت افزایی یاران خود، هیچگاه از کسی دلگیر نمیشد و هیچ رفتاری از دیگران نمیتوانست مانع اهداف هدایت گرانهاش گردد. درحدیثی ازایشان روایت شده است:
لایکون المؤمن مؤمناً حتی یکون فیه ثلاث خصال: سنة من ربه و سنة من نبیّه و سنة من ولیه. فأما السنة من ربه: فکتمان السر و اما السنة من نبیه فمداراة الناس و اما السنة من ولیه فالصبر فی السّرّاء و الضّرّاء؛ (16)
مؤمن به حقیقت مؤمن نیست تا این که سه خصلت در او باشد: سنتی از خدایش، سنتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و سنتی از امام و سرپرستش. اما سنت خدایش، مخفی داشتن اسرار و سنت پیامبرش، رفق و مدارا با مردم و سنت امام و سرپرستش، صبر کردن در همه حال [چه در رفاه و خوشی و چه حال سختی و شدت] است.
3. قرارگاه تجلی معرفت و هدایت
حضرت امام رضا (علیه السلام) با تمسک به آیات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و سیره ائمه اطهار، مکتب فکری عظیمی را بنیان نهاد که امامان بعداز ایشان نیز پرچمدار این مکتب بودند. در مدت اقامت امام رضا (علیه السلام) در خراسان، جلسات متعدد مباحثه علمی و مناظره بین امام و سران فرقهها و مذاهب مختلف برگزار میشد. مأمون این جلسات را تشکیل میداد تا وجهه علمی و موقعیت مذهبی امام را خدشهدار نماید، اما آن امام همام با تمسک به آموزههای قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) میتوانست پیروز میدان شود و بر محبوبیت و جایگاه خود در بین مردم بیفزاید. ایشان سعی میکرد در بحثهای خود نه تنها پاسخگوی شبهات طرف مناظره باشد، بلکه با باز نمودن بحثهایی علمی و عقیدتی و مذهبی و دینی، بر معرفت و شناخت حاضران بیفزاید و به طور غیر ملموس، آنان را به سوی حق و حقیقت رهنمون شود، تا جایی که حقانیت امام و پدران بزرگوارش در بسیاری از این جلسات بر همگان روشن میگشت و بسیاری از افراد هدایت میشدند و در جوانب مختلف به شناخت میرسیدند.
در این بخش سعی داریم معرفت بخشی آن امام را در دو محور «مضامین و اوامر قرآن کریم» و «تعالیم انبیا و امامان» مورد بررسی قرار دهیم.
الف – هدایت بخشی قرآن کریم
یکی از واژههایی که در قرآن کریم به کار رفته است، واژه «سبیل الرشد» یا «سبیل الرشاد» در مقابل «سبیل الغی» است. در آیهای از قرآن آمده است:
« وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً» (17).
کافران و متکبران اگر راه رشد و هدایت را بیابند، هرگز آن را نمی پیمایند، ولی اگر راه جهل و گمراهی را بیابند، به همان راه ضلالت و گمراهی میروند.
طبق آیات قرآن کریم، هدایت و رستگاری، شاه راهی دارد که انسانها باید ضمن شناسایی آن، در این مسیر گام نهند و همواره از خداوند بخواهند که آنان را در مسیر حق ثابت قدم نمایند و لحظهای عنایت و لطف خود را از آنها دریغ نکند. آنان که در مسیر هدایت و رشد گام بر میدارند، برای ادامه مسیر باید چراغی روشن همراه خویش داشته باشند و چه منبع پرتوافشانی بهتر از قرآن کریم؟
قرآن کریم در ارتباط با انسان، مقاماتی را داراست: مقام هدایت و رهبری، تذکر وارشاد و بشارت و انذار. از میان این مقامات، مقامی خاص وجود دارد؛ مقامی که اغلب مقامات دیگر را در بر میگیرد و ضروریترین شأن و مقام در برخورد با بشریت گمراه و درمانده محسوب میشود. این مقام، مقام طبابت روح و فکر بشر است. (18)
حضرت امام رضا (علیه السلام) نیز در ضمن تعلیمات خود به یاران، همواره بر هدایتگری و معرفتبخشی قرآن کریم تأکید مینمود و از آنها میخواست با تمسک به قرآن کریم و انس گرفتن با آن، دریچهای از هدایت را به روی خویش بگشایند. ریان بن صلت میگوید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: ای پسر پیامبر! درباره قرآن چه میفرمایی؟ فرمود:
کلام الله، لا تتجاوزوه و لا تطلبوا لهدی فی غیره فتضلّوا؛ (19)
قرآن کلام خداست، از آن فراتر نروید و هدایت را در غیر آن مجویید که گمراه میشوید.
قرآن کریم در آیهای از سوره جن از زبان اجنه میفرماید:
«… إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً * یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَداً » (20)
ما قرآن عجیبی شنیدهایم که به راه راست هدایت میکند، پس به آن ایمان آوردهایم و هرگز احدی را شریک پروردگار قرار نمیدهیم.
در این آیه نیز خداوند متعال تعبیر «رشد» را درباره هدایتگری قرآن کریم بیان میکند. در تفسیر این آیه، در کتاب تفسیر نمونه چنین آمده است:
تعبیر به رشد، تعبیر بسیار گسترده و جامعی است که هرگونه امتیازی را در بر میگیرد؛ راهی است صاف و بدون پیچ وخم، روشن و واضح که پویندگان را به سرمنزل سعادت و کمال میرساند. (21)
البته با اندکی تفکر در این آیه مشخص میشود که در افراد نیز باید زمینههای هدایتپذیری وجود داشته باشد. چه بسا افرادی که هیچگاه نمیخواهند هدایت شوند و با مقاومت در برابر فرامین الهی و دستورات قرآن، همیشه در ضلالت و گمراهی باقی خواهند ماند. معاویه در اواخر جنگ صفین، نامهای بسیار جسورانه و بیادبانه به حضرت علی(علیه السلام) نوشت. امام در پاسخ او مینویسد:
این نامه از کسی است که نه چشم بصیرت دارد که هدایتش کند و نه رهبری آگاه که ارشادش نماید؛ هوا و هوس او را به سوی خود دعوت نموده و او این دعوت را اجابت کرده و گمراهی رهبر او شده و او از آن پیروی نموده. به همین دلیل بسیار هذیان میگوید و در گمراهی سرگردان است. (22)
چنین انسانهایی از تقوای الهی به دور هستند و به عبارت بهتر، تقوای الهی را در خویش نه تنها تقویت ننمودهاند، بلکه اندک آن را نیز سرسختانه سرکوب مینمایند و به سوی ضلالت و گمراهی گام بر میدارند. شهید مطهری در بیان کارکردهای تقوا میگوید:
تقوا برای انسان مصونیت است. تقوا به انسان صیانت میدهد، صائن و حافظ انسان است و انسان موظف است که صائن و حافظ تقوا باشد و این دور نیست، زیرا از دو جنبه است: ما باید از یک نظر حافظ تقوا باشیم، تقوا از نظر دیگر و جنبه دیگر حافظ ما است. (23)
ب – هدایتبخشی انبیا و امامان (علیه السلام)
یکی از رسالتهای خطیر پیامبران، هدایت علمی، فکری و فرهنگی جامعه بشری است. رشد و شکوفایی خرد انسان ها، از برنامههای اساسی پیامبران است. آنان در تمامی دوران رهبری خویش، به این موضوع حیاتی توجه داشتند و در راه آن، از هیچ کوششی فروگذار نکردند. امامان شیعه نیز همانند پیامبران الهی و پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) برای تکامل معنوی و عقلی و فرهنگی آدمیان، به تلاشهایی توانفرسا دست یازیدند و در راه این هدف از هر شیوه و وسیلهای استفاده کردند.
در مقابل این هدایتگریها و کمالجوییهای انسانی، خلفای اموی و عباسی از روزهای آغازین دولتشان با این واقعیت مواجه گردیدند که با رشد فرهنگ اسلامی و گسترش آگاهی و بیداری در جامعه، با مشکلات اساسی روبه رو خواهند شد. به این جهت، خلفای اموی و عباسی بر آن شدند تا در مقابل فرهنگ واقعی قرآنی و اسلامی، برای ناآگاه نگاه داشتن مردمان بکوشند و در برابر فرهنگ زندگیساز اسلامی، فرهنگ بدلی و صوری بسازند. آنان برای این مقصود، فرهنگهای بیگانه را در جامعه اسلامی رواج دادند و شبهات بسیاری را در ذهن تودههای مردم وارد ساختند. هدف اصلی آنان روی برتافتن مردم از تعالیم ناب اسلامی و دلخوش کردن به آموزههایی بود که نه به کار دنیایشان میآمد و نه به کار آخرتشان. (24)
آیت الله مکارم شیرازی در توضیح آیه «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ » (25) میگوید:
این آیه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند برمی شمارد که به مؤمنان عطا شده است و سپس در تفیسر این نعمت، سه برنامه مهم پیامبر را یادآور میشود: تلاوت آیات الهی «یَتلُوا عَلَیهم آیاتِهِ» و تزکیه و تربیت «وَ یُزَکّیِهِم» و تعلیم کتاب و حکمت «وَ یُعَلّمُهُمُ الکِتابَ و الحِکمَة» نتیجه همه اینها نجات از «ضَلالٍ مُبینٍ» است. این تعبیرات همه برای این است که انگیزههای حرکت به سوی اسلام در مردم زنده شود و هر کس لااقل خود را موظف به تحقیق پیرامون آن ببیند، چرا که بزرگترین سود و زیان انسان ممکن است در آن نهفته باشد. (26)
حضرت امام رضا (علیه السلام) در حدیثی، میزان سنجش اعمال خوب و بد را در دنیا، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی میفرماید و بدین وسیله بیان میدارد که کسانی هدایتشدگان واقعی هستند که رفتار و اعمالشان منطبق بر سیره رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) و مورد تأیید ایشان باشد. چنین افرادی به معرفت واقعی رسیدهاند و از رستگاران خواهند بود:
تعرض علی رسولالله (صلی الله علیه و آله وسلم) اعمال امته کل صباحٍ ابرارها و فجّارها فاحذروا؛ (27)
کارهای امت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) – چه نیکان و چه بدکاران – هر بامداد به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) گزارش و عرضه میشود، پس به هوش باشید.
در منظر امام رضا (علیه السلام) نه تنها مسلمین و مؤمنین باید رفتار خود را با سنجه ای چون رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) منطبق نمایند، بلکه در راستای آن باید با ولایتپذیری از ائمه هدی (علیه السلام) نیز راه رستگاری خویش را هموار سازند. از همین روست که آن حضرت در جای دیگری میفرماید:
حبّ اولیاء الله واجب و کذلک بغض اعدائهم و البرائة منهم و من ائمتهم؛ (28)
دوستی با دوستان خدا واجب است. همچنین دشمن داشتن و بیزاری جستن از دشمنان اولیای خدا و سرکردگان آنان واجب است.
در اثر همین دوستی، انسان میتواند به اولیای الهی نزدیک شود و از مشرب فکری و الهی آن بزرگواران در جهت کسب معرفت بهره جوید. عالیترین تربیت دینی در مکتب اولیاء الله یافت میشود، زیرا همانگونه که اساس عالم بر تربیت انسان است، اساس دین اسلام و هدف از بعثت انبیا و ولایت امامان، هدایت و تربیت دینی و اسلامی انسان است.
امام خمینی (رحمهالله) در بیان جایگاه تربیت در عالم هستی میفرماید:
اساس عالم در تربیت انسان است. انسان عاصره همهی موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبیاء آمدهاند برای این که این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجود الهی بشود که این موجود الهی، تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوهگاه نور مقدس حق تعالی است. (29)
در زیارت آن امام رضا (علیه السلام) میخوانیم:
اشهد انک الامام الهادی و الولی المرشد؛
گواهی میدهم که تو پیشوای هدایت کننده و سرپرست و مرشد مردم به راه راست و طریق صواب میباشی.
آن امام برحق، در همه حال چه در سفر و چه در حضر، با کمال جدیت بندگان را ارشاد میکرد. در سراسر زندگی امام رضا (علیه السلام)، هدایتگری ایشان را میتوان مشاهده کرد. طبق روایات، آن حضرت در مدینه طیبه همه روزها در خانه خود و در مسجد النبی، مردم را از مسائل عقیدتی و احکام خدا آگاه مینمود و آنان را به راه صواب راهنمایی میکرد. در سفر خراسان نیز ایشان بعد از نماز صبح به سوی مردم بر میگشت و آنان را موعظه و ارشاد میفرمود. هم چنین امام رضا (علیه السلام) در مسیر خراسان به هر شهری که میرسید، به ارشاد مردم آن شهر میپرداخت و گاه برای این منظور، ده روز یا بیشتر در آن جا توقف میفرمود. (30)
گاهی امام در حین عبور از شهری، درحال سواره و از بالای مرکب، مردم را در مسائل دینی راهنمایی مینمود.حضرت در شهر نیشابور از بالای کجاوه، حدیث «سلسلة الذهب» را بیان کرد و زیربنای اسلام را که توحید است گوشزد فرمودو شرط اصلی توحید را که اعتقاد به امامت و ولایت خود بود، برای مردم روشن گردانید. گاه نیز امام هشتم برای ارشاد مردم، اقدام به مسافرت میکرد، از آن جمله مسافرت ارشادی که به کوفه و بصره انجام داد. (31)
هدایت گری و روشنگری که از مکتب وحی سرچشمه می گیرد و در رفتار رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) تجلی مییابد، یکی از اهداف مهم ائمه اطهار (علیه السلام)، از جمله امام رضا (علیه السلام) است. به طور کلی هدف تمام اولیای الهی، روشنگری در میان امت خویش است. آنها با حضور و ظهور خود، ظلمت و سیاهی را از بین برده، به جای آن، نور و روشنایی را به قلب یاران خویش هدیه مینمایند. امام خمینی (رحمهالله) در این زمینه میفرماید:
انبیا آمدند کسانی را که در ظلمتها واقعاند و چیزی را غیر از خودشان نمیبینند و هیچ چیز نمیخواهند الاّ برای خودشان و برای هیچ کس ارزش قائل نیستند و هر چه هست تنها برای خودشان میخواهند، اینگونه افراد را از خودخواهی- که منشأ همهی ظلمت هاست – نجات دهند و به خداخواهی – که نور است – برسانند. (32)
البته در این امر نمی توان شک کرد، حسّ دین طلبی و معرفتجویی در تمام انسانها در همیشه تاریخ موجود بوده است و همین امر، زمینه هدایت آنها گشته است، زیرا اگر افراد ذاتاً خواهان و طالب چیزی نباشند، هیچگاه نمی توان آنان را به زور به سمت و سوی خلاف میل شان سوق داد. این امری است که نه تنها در آیین مقدس اسلام و سیره ائمه اطهار (علیه السلام) دیده میشود، بلکه در میان تمام انسانها در هر دین و آیینی میتوان آن را مشاهده نمود، چنان که ماکس پلانک میگوید:
این تصادفی نیست که متفکران بزرگ همه اعصار، چنان نفوس دینی ژرفی داشتهاند، اگر چه چندان تظاهری به دینداری خود نکردهاند. (33)
چنین حسی هیچ گاه سرکوب نمیشود، اگر چه برخی درصددند به این امر تظاهر کنند که چنین حسی در وجودشان مقرر نشده است. امام خمینی (رحمه الله) در بخشی از سخنان خود میفرماید:
ما باید محیی دین باشیم و دین هم محیی ماست؛ یعنی ما باید زنده نگه داریم مایه زندگی خودمان را مثل این که آب در حیات جسمانی ما مایه زندگی است، وسیله زندگی ماست، ولی ما باید همین آب را سالم و پاک و زنده و عاری از هر نوع آلودگی نگه داریم. (34)
نتیجهگیری
1. یکی از محورهای مهم مشرب فکری امام رضا (علیه السلام)، دعوت به کسب معرفت و شناخت در زمینههای مختلف است. آن بزرگوار با فراهم نمودن زمینههای مختلف، همواره مخاطبان خویش را به کسب معرفت در جوانب مختلف امور دعوت مینمود.
2. در نظر مبارک امام رضا (علیه السلام) افرادی که بدون کسب بینش در راهی قدم میگذارند، در اصل به بیراهه رفتهاند. فرد در اولین گام خود باید به چنان شناختی رسیده باشد که بتواند راه را از چاه تشخیص دهد و در زندگی شخصی خویش رستگار شود.
3. همراه با کسب معرفت شخصی برای ورود به عرصه های مختلف، عوامل دیگری نیز میتوانند دخیل باشند. از منظر مبارک امام رضا (علیه السلام) یکی از مهمترین آنها، تلاش و کوشش است. انسان بعد از کسب معرفت و شناخت، برای محقق شدن اهدافش باید از تلاشی بیدریغ برخوردار باشد.
4. بلوغ فکری و درایت نیز از پایههای مهم و اساسی کسب معرفت است. در نظر امام رضا (علیه السلام) افرادی که به عمق و ژرفای مطالب بیندیشند و سعی در درک آنها داشته باشند، بسیار برتر و بالاتر از ناقلان بیتفکرند.
5.اگر چه انسانهای عابدی که تمام همت خود را صرف نجات خویش کردهاند، در قیامت به پاداش نیک عملهای خود میرسند، اما در دیدگاه امام رضا (علیه السلام) آنانی که علاوه بر نجات خویش و تقویت معرفت شخصی خود، در راه هدایتگری دیگران نیز گام برداشتهاند، بالاتر و برترند. اینان در قیامت، مقام شفاعت مییابند.
6. از نظر امام رضا (علیه السلام) بهترین انسانها کسی است که دیگران از زندگی او بهرهمند شوند و بدترین انسانها کسی است که خیرش به دیگران نرسد و بخشش خود را که میتواند زمینههای مختلف، مالی، علمی، روشنگری و … را شامل شود، از دیگران دریغ نماید.
7. طبق دیدگاه امام رضا (علیه السلام) اصلیترین و محکمترین سند هدایت انسانها، قرآن کریم است و هر کس هدایت را در غیر آن بجوید، مطمئناً گمراه خواهد شد.
8. در مشرب فکری امام رضا (علیه السلام) سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز منبعی نیکو و جامع برای هدایت انسانهاست و افراد باید تمام رفتار و کردار خویش را با سنت آن حضرت منطبق نمایند. تنها در این صورت است که میتوانند امیدوار به هدایت و رستگاری باشند.
9. در پرتو تعالیم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، ائمهی اطهار نیز منبعی روشنگر در جهت هدایتپذیری افرادند. امام رضا (علیه السلام) به عنوان الگویی در این زمینه، همواره هم خود هادی و حامی مردم بود و هم آنان را به کسب معرفت از مکتب امامان قبل از خود، دعوت میفرمود.
پینوشتها:
1. سیدرضا تقوی، چهل چشمه معرفت، ص 153.
2. الکافی، ج1، ص 44.
3. جواد معینی و احمد ترابی، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، منادی التوحید و امامت، ص 178.
4. بحارالانوار، ج75، ص 356.
5. ناصر مکارم شیرازی، پیام امیرالمومنین، ج1، ص 250.
6. ناصر مکارم شیرازی، پیام امیرالمؤمنین، ج1، ص 250.
7. محمدتقی جعفری، امام حسین، شهید فرهنگ، پیشرو انسانیت، ص 413.
8. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ص 180.
9. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 250.
10. محمدتقی جعفری، امام حسین، شهید فرهنگ، پیشرو انسانیت، ص 15.
11. بحارالانوار، ج7، ص 225.
12. عباسعلی زارعی سبزواری، سیره علمی و عملی امام رضا (علیه السلام)، ص 55.
13. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج1، ص 46.
14. واحد تدوین و ترجمه، سرچشمههای نور امام رضا (علیه السلام)، ص 66.
15. بحارالانوار، ج49، ص 91.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ص 402.
17. اعراف، آیه 146.
18. ولی الله نقی پور، پژوهش پیرامون تدبر در قرآن، ص 58.
19. جواد محدثی، حکمتهای رضوی، ص 77 .
20. جن، آیه ی 1 و 2.
21. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 25، ص 105.
22. نهج البلاغه، نامه ی 7.
23. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص 131.
24. امیرمهدی حکیمی، سیره امام رضا (علیه السلام)، ص 20.
25. خداوند منت نهاد بر مؤمنان و رسولی را در بین آنها از خودشان برانگیخت که آیات خدا را بر ایشان میخواند و کتاب و حکمت را به آنان میآموزد، اگر چه آنها قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند. (آل عمران، آیه ی 164).
26. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن.
27. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص 251.
28. وسائل الشیعه، ج1، ص 433.
29. ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور.
30. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ص 58.
31. حسن کافی، امام رضا (علیه السلام) اسوه صراط مستقیم، ص 237 و 238.
32. ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور.
33. ماکس پلانک، علم به کجا میرود، ص 235.
34. ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور.
منابع تحقیق :
1. پلانک، ماکس، علم به کجا میرود، ترجمه: احمد آرام، تهران 1360 ش، چاپ اول.
2. تقوی، سیدرضا، چهل چشمه معرفت، نخیل، تهران 1385 ش، چاپ سوم.
3. جعفری، محمدتقی، امام حسین، شهید فرهنگ، پیشرو انسانیت، مؤسسه تدوین آثار علامه جعفری، تهران 1381 ش، چاپ دوم.
4. حرانی، حسین بن شعبه، تحف العقول، ترجمه: احمد جنتی، انتشارات علمیهی اسلامی، تهران 1363 ش، چاپ اول.
5. حکیمی، امیرمهدی، سیره امام رضا (علیه السلام)، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1383 ش، چاپ پنجم.
6. خمینی، روحالله، صحیفه ی نور، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله)، تهران 1378 ش.
7. زارعی سبزواری، عباسعلی، سیره علمی و عملی امام رضا (علیه السلام)، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1389 ش، چاپ دوم.
8. صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، ترجمه: رحمتی، پیام علمدار، قم 1391، چاپ پنجم.
9. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، آل البیت، قم 1409 ق، چاپ اول.
10. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، الوفا، بیروت 1407 ق.
11. کافی، حسن، امام رضا، اسوهی صراط مستقیم، میقات، تهران، 1366 ش، چاپ اول.
12. کلینی، محمد، الکافی، اسلامیه، تهران 1362ش، چاپ چهارم.
13. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الوفاء، بیروت 1404 ق، چاپ اول.
14. محدثی، جواد، اخلاق تربیتی امام رضا (علیه السلام)، انتشارات مطهر، تهران 1379 ش، چاپ اول.
15. ـــــــــــ ، حکمتهای رضوی، آستان قدس رضوی، مشهد 1390 ش، چاپ اول.
16. مطهری، مرتضی، ده گفتار، صدر، تهران 1369 ش، چاپ ششم.
17. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امیرالمؤمنین، امام علی بن ابی طالب، قم 1378 ش، چاپ اول.
18. ـــــــــــ ، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1386ش، چاپ نهم .
19. ـــــــــ ، تفسیر نمونه، با همکاری: جمعی از نویسندگان، دارالکتب الاسلامیه، قم 1369 ش، چاپ هشتم.
20. معینی، جواد و ترابی، احمد، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، منادی توحید و امامت، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1376 ش، چاپ اول.
21. نقی پورفر، ولیالله، پژوهش پیرامون تدبر در قرآن، انتشارات اسوه، قم 1374 ش، چاپ دوم.
واحد تدوین و ترجمه، سرچشمههای نور امام رضا (علیه السلام)، انتشارات سازمان تبلیغات، تهران 1386 ش، چاپ اول.
منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.