خانه » همه » مذهبی » مؤمنان و برنامه اصلاحگري قرآن

مؤمنان و برنامه اصلاحگري قرآن

نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي مؤمنون

مؤمنان و برنامه اصلاحگري قرآن

چارچوب عمومي سوره ي مؤمنون- با اختصار بسيار- ايمان است يا ويژگيهاي گروه برجسته اي از انسانها که همان مؤمنان هستند.

0050704 - مؤمنان و برنامه اصلاحگري قرآن
0050704 - مؤمنان و برنامه اصلاحگري قرآن

 

نويسنده: آيت الله سيدمحمدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري

 

نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي مؤمنون
چارچوب عمومي سوره ي مؤمنون- با اختصار بسيار- ايمان است يا ويژگيهاي گروه برجسته اي از انسانها که همان مؤمنان هستند. (آيات 1- 11)
ليک پرسشي برجاي مي ماند و آن اينکه: چه پيوندي ميان چارچوب و درونمايه هاي اين سوره برقرار است؟ اجازه دهيد نخست، چکيده اي از درونمايه هاي اين سوره را برشمريم، سپس در پي پاسخگويي بدين پرسش برآييم:
1- مراحل آفرينش انسان. (آيات 12-16)
2- حرکت خورشيد و ماه و وجود باران، کشاورزي، ميوه ها و چارپايان، همگي در خدمت زندگي انسان هستند. (آيات 17-22)
3- قوم نوح (عليه السلام) پيامبران را دروغ انگاشتند و نسلهايي اين چنين پس از آنها بسيار بودند، خداوند نيز آنان را به سبب استکبارشان به هلاکت رساند، همانگونه که فرعون و سران قوم او را به سبب دروغ انگاشتن حضرت موسي (عليه السلام) به هلاکت رساند. (آيات 23-48)
4- خداوند، مريمِ صدّيقه و پسر گرامي اش را در سرزمين بلندي جاي داد و فرستادگانش را فرمان داد از چيزهاي پاکيزه بخورند و کارهاي شايسته انجام دهند. (آيات 49-52)
5- کافران به سبب نعمتهاي الهي فريفته شدند و دوزخ سرانجام آنان بود. (آيات 53-56)
6- ويژگيهاي والا براي مؤمنان. (آيات 57-62)
7- کيفر کافران در دنيا. (آيات 63-91)
8- موضع پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر کيفر کافران. (آيات 92-98)
9- کيفر کافران در آخرت. (آيات 99-115)
10- صحنه هايي از رستاخيز و پاداش مؤمنان در روز رستاخيز. (آيات 116-118)
شايد در پاسخ پرسش پيشين- که خواهد آمد- تنها به پيوند ميان درونمايه هاي سوره ي مؤمنون و چارچوب آن پي نبريم، بلکه همچنين از ارتباط ميان درونمايه هاي ديگر سوره هاي قرآن و چارچوب عمومي آنها نيز آگاه گرديم.
امّا پاسخ: قرآن، تنها برنامه اي براي اصلاحگري نيست، بلکه خودِ اصلاحگري است. قرآن تنها نسخه اي از پزشک نيست، بلکه دارويي براي بيمار است و درماني فوري؛ قرآن همانا، نور و پرتوي هدايت است.
آيا حقايق ايمان، پيدا و بسيار آشکار نيستند، آيا پروردگاري که آفريننده ي آسمانها و زمين است، از هر گواه ديگري، بزرگتر نيست؟!
پس از چه رو، بيشتر مردم با همه آزمندي سخت فرستادگان بر هدايتشان، به خداوند ايمان نمي آورند؟!
چون دلها بيمار است و چشمها نابينا و در گوشها سنگيني جاي دارد. توده هاي انباشته شده ي عقده، حجابهاي غفلت، ابرهاي تکبّر، غرور و استهزا، نمي گذارد پرتوهاي حق دلها را فراگيرد و در آن راه يابد.
مؤمنان با استفاده از قرآن، تمامي اين بيماريها را درمان مي کنند و موضوعات اين سوره نيز در همين راستا قرار دارند… امّا چگونه؟
پس از اينکه قرآن، ويژگيهاي جامعه مؤمن را برشمرد و روشن ساخت که آنان رستگارند ( آيات 1-11) خداوند از رهگذر آيات خويش در آفرينش انسان، خود را به ياد ما مي آورد، آيا اساس ايمان، شناخت پروردگار نيست؟! سپس خداوند، نعمتهاي خويش را برمي شمرد و اينکه چگونه آنها ما را دربرگرفته اند، اين حقيقت ما را به سمت اداره ي حکيمانه ي آفرينش رهنمون مي شود، ليک آيا اين آياتِ خداوندي، آشکار نيستند؟ و با توجه به يکي بودن اين اداره و تدبير، آيا اين آيات بر يگانگي پروردگار گواه نيستند؟ آري؛ پس از چه رو، بيشتر مردم به پروردگار خويش کفر مي ورزند؟ چون آنان تکبّر دارند. ( آيات 12-22) چگونه حالت تکبّر را درمان کنيم؟ به وسيله ي آگاهي پيدا کردن از سرنوشت کساني که استکبار ورزيدند و قوم نوح بهترين گواه براي اين افرادند، چه، خداوند آنان را با طوفاني سهمگين به کام آب فرو برد و مؤمنان را به تنهايي در کشتي انباشته برنشاند. عاد و ثمود و نسلهايي پي در پي نيز چنين بودند و خداوند اُمتهاي سرکش را يکي پس از ديگري آورد و آنها را مايه ي برت و زبانزد مردم گردانيد. (آيات 23-44)
سران قوم فرعون، هنگامي که موسي (عليه السلام) پروردگار را به ياد آنان آورد، استکبار کردند، خداوند نيز در کام نيل فروشان برد و بني اسرائيل را از غرق شدن نجات داد. او تورات را که جداکننده حق از باطل و پرتوي از سوي خود بود، فرود آورد، تا مگر هدايت يابند. (آيات 45-49)
نجات دادن مؤمنان، گواهي بر رحمت الهي است که ويژه ي آنان مي باشد، در حالي که شيطان بر آن است با وسوسه هاي خويش ما را فريب دهد، از جمله ي اين وسوسه ها اين است که مي گويد ايمان آدمي را زيان مي رساند. هرگز؛ پروردگار مريم و پسر نيکوکارش را در سرزمين بلندي که جاي زندگي و داراي آب زلال بود، جاي مي دهد و پيامبران را فرمان مي دهد از چيزهاي پاکيزه بخورند و کارهاي شايسته انجام دهند و پروردگار يگانه ي خويش را بپرستند و به چند دستگي دچار نگردند. امّا موضع کافران در برابر نعمتها و بلکه رسالتهاي الهي اشتباه بود، چه، کار دين را ميان خويشتن، قطعه قطعه کردند، چرا که آنان فريفته ي نعمتهاي الهي شده، بدان شادمان گشتند و پنداشتند نعمتهاي الهي، گواهي بر درستي راهشان است، امّا آنان نمي فهمند. (آيات 50-65)
قدرت ايمان را امّا در کساني مي يابيم که از بيم خدا هراسانند و آيات او را اجابت مي کنند و به پروردگار خويش شرک نمي ورزند و به آنچه در راه خدا انجام مي دهند، اطمينان نمي کنند، بلکه هميشه دلهايشان ترسان است، چرا که ايمان دارند به سوي پروردگار سبحان بازخواهند گشت، از اين رو در کارهاي نيک شتاب مي ورزند و در انجام دادن آنها پيشي مي جويند. (آيات 57-61)
ليک اين بدان معني نيست که خداوند، آنان را زير بار مسؤوليّتها فرسوده سازد، بلکه پروردگار مهربان، انسانها را تنها به اندازه توان و طاقتشان تکليف مي دهد و او کارهايي را که انسانها انجام مي دهند، مي نويسد و به آنان ستم نخواهد شد. (آيه 62)
سپس قرآن يادآور مي شود کفار- که در آيات پيشين برخي ويژگيهاي آنان گفته شد- در غفلت شهوتها و گمراهي ها به سر مي برند، آنان کارهاي ناشايست انجام مي دهند و بر انجام دادن آن استمرار دارند تا اينکه پروردگار خوشگذرانان آنها را (که رهبران فاسدشان بودند) به عذابي برمي گيرد، پس آن هنگام از بيم عذاب الهي ناله و زاري مي کنند، ليک اين ناله و زاري سودرسان آنان نمي باشد. آيا هنگامي که آيات پروردگار بر آنها خوانده مي شد، به پشت نمي گريختند و استکبار نمي ورزيدند؟ و آيا هنگامي که شب را با يکديگر بيدار به سر مي بردند، عليه اين عذاب سخناني بيهوده و باطل نمي گفتند؟ (آيات 63-67)
چرا بر حق تکبّر مي ورزند؟ چرا در قرآن انديشه نمي کنند تا دريابند اين کتاب آنان را به سوي حق رهنمون مي شود؟ آيا نمي دانند پيامبرشان انساني مخلص، راستگو و امانتدار است؟ پس چرا او را انکار مي کنند؟ و چرا او را به ديوانگي متهم مي سازند؟
دليل اينکه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را انکار مي کنند اين است که او آنان را به حق فرا مي خواند، که بيشترشان، آن را ناپسند مي دارند. (آيات 68-70) حق، مجموعه اي از قوانين و سنتهايي است که خداوند، هستي را بر پايه ي آنها آفريد. پس بر مردم بايسته است از حق پيروي کنند تا کارشان سامان يابد. امّا اگر قوانين و سنتها بر اساس تمايلات و خواهشهاي آنان استواري يابد، آسمانها و زمين و هر آنچه در آن است به فساد دچار مي شود. (آيه 71)
آيات قرآن در اينجا ما را ياري مي کند تا از گردنه هايي که در راه ايمان قرار دارد، گذر کنيم، اين گردنه ها عبارتند از: بيم از دست رفتن ثروت، پايبندي به آداب و سنن و وسوسه هاي شيطان مبني بر اين که ايمان به حق، زياني را دور نمي دارد. (آيات 72-77)
پس از پاکيزه کردن دل از وسوسه هاي شيطاني، ديگر بار قرآن نعمتهاي الهي را ياد مي کند. (آيات 78-80) سياق سخن در آيات پاياني سوره، به جنبه ي مهمي از ايمان به آخرت، اختصاص مي يابد، چه، اين جنبه در ذات خود، جزيي از ايمان است و در همان حال، تکميل کننده ايمان به خدا و شرطي براي ايمان به رسالتهاي الهي.
خداوند زنده مي کند و مي ميراند و او کارساز زندگي است، سپس او قادر است انسان را پس از اينکه خاک و استخوان گشت، بازگرداند. (آيات 81-83)
قرآن ديگر بار ما را ياري مي دهد از گردنه هاي راه ايمان گذر کنيم، گردنه هايي مانند ناداني، غفلت، فسق و اثرپذيري از گمراهي هاي گمراهان. (آيات 84-90)
همچنين از ديگر گردنه ها، اين پندار است که خداوند سبحان شريکي دارد؛ قرآن بي ارزش بودن اين پندار را يادآور مي شود. (آيات 91- 92)
براي اينکه مؤمنان از کافران بازشناخته شوند، خداوند فرستاده ي خود را فرمان مي دهد از عذابي که خداوند بر ستمگران نازل مي کند، به او پناه ببرد. خداوند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را فرمان مي دهد تا از وسوسه ي شيطانها و يا حتي تنها از حضور آنان، به خدا پناه برد تا از اين رهگذر، روشي نيکو داشته باشد.
تمام اينها باعث مي شود ميان مؤمنان و گمراهان جدايي افکنده شود، گمراهاني که مردم را افسون مي کنند و آنان را فرا مي خوانند تا به پروردگار ايمان نياورند.
ناگزير بايد از سرنوشت اينان، که هنگام فرارسيدن مرگ، پشيمان مي شوند، پروا کنيم. اينان دوست دارند به زندگي بازگردند تا راه و روش خود را تصحيح کنند، ليک پاسخ مي شنوند: هرگز؛ بلکه آنان در عالم برزخ مي مانند تا اينکه در صور دميده شود و آن هنگام ميانشان نسبت خويشاوندي نيست و حال يکديگر را باز نمي پرسند و شايد تکيه بر خويشاونديها، گردنه اي ديگر در راه ايمان باشد. (آيات 99-101)
پروردگار ما را نسبت به کفه ي ترازوي کردار، بيم مي دهد، چه، کساني که کفّه ي ترازوي کردارشان سبک باشد به خويشتن زيان زده اند، در حالي که مؤمنان که کفه ي شان سنگين است، رستگارند. گويا اين هشدار، برترين راهکار براي پرورش نفس است، چه، مؤمن براي رهايي از آتش جهنم، که دامنگير دروغ انگاران آيات الهي مي شود، تلاش مي کند. دروغ انگاران به بدبختي خويش اعتراف مي کنند و خواستار آن مي شوند که به زندگي دنيا بازگردند، ليک خواسته آنان پذيرفته نمي شود و خاموششان مي کنند؛ آيا اينان نبودند که بندگان خدا را هنگام خواندن پروردگارشان، به باد تمسخر مي گرفتند؟ و بدان هنگام، خدا را فراموش نمي کردند؟ (آيات 102-111)
گويا سياق سخن پس از اين، حالت تسويف (به تأخير انداختن توبه) را بررسي مي کند که گردنه اي ديگر در راه ايمان است.
هنگامي که پرسنده اي مي پرسد: چه مدّت در دنيا به سر برديد؟ کافران مدّت ماندگاري خود در دنيا را نمي دانند و آن را يک يا چند روز مي پندارند. آري؛ آنان در دنيا اندک مدّتي ماندگار بودند (در مقايسه با زمان آخرت) ليک آن را نمي دانند و اگر نه چنين بود، زندگي آخرت را بي ارزش نمي پنداشتند. (آيات 112-114)
قرآن پوچي پندار کساني را بر مي رسد که مي پندارند زندگي هدفي ندارد و آنان را هشدار مي دهد که به زودي براي حسابرسي، نزد پروردگار خود بازخواهند گشت و خداوند، پروردگار و فرمانرواي برحق است و در آفرينش، بيهودگي، بازي و سرگرمي جايي ندارد.
خداوند، توحيد را يادآور مي شود و اينکه حساب مشرکان نزد پروردگار دشوار است و آنان رستگار نمي شوند. سوره با گشودن دروازه ي توبه و دعا به سوي خداوند، که بهترين بخشايندگان است، پايان مي پذيرد. (آيات 115-118)
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد