پس از شکست هاي عراق درجنگ , دولت آمريکا طي سالهاي 1986 و 1987 تلاش کرد بطور مخفيانه به ايران نزديک شود تا بتواند از اين طريق راه نفوذ و تاثير گذاري را پيدا کرده و به اهداف و منافع استکباري خود در منطقه دست يابد براي همين دولت ريگان از روشهاي ديپلماسي براي نزديك شدن به ايران استفاده كرده است. در اين رابطه دولت ريگان در ظاهر براي فروش تسليحات به ايران پيشنهادهايي ارائه كرد و در ازاي اين امر مقامات اجرائي دولت ريگان ظاهرا در صدد بودند تا براي آزادي آمريكائي هاي به گروگان گرفته شده در لبنان، دست به اقداماتي بزنند.[1] بر اين اساس هيئتي به رياست مك فارلين كه طي سالهاي 1984 و 1985 به عنوان مشاور امنيت ملي ريگان انجام وظيفه مي كرد و 6 ماه قبل از اين ماجرا استعفا داده بود در تاريخ 28 مه 1986 برابر با 7 خرداد 1365 با اسناد ايرلندي و نام مستعار سين دولين وارد تهران شد كه بعدها مشخص شد كه ريگان كتباً و به طور محرمانه دستور ارسال سلاح و اين ملاقاتها را صادر كرده است.
رئيس كاركنان كاخ سفيد در مورد تصميم ريگان براي نزديكي به ايران ادعا مي کند كه ريگان داراي اين احساس بوده كه آمريكا نبايد اقدامي انجام بدهد تا ايران به اردوگاه اتحاد شوروي سقوط نمايد.[2]در تظاهرهايي ريگان دارد اين تلقي پيش مي آيد که ريگان از انگيزه بالائي براي آزادي گروگانهاي آمريكا برخوردار بوده است. بر اساس اين تلقي ريگان و به ويژه ويليام كيس رئيس سازمان اطلاعات مركزي آمريكا تمامي تلاش خود را براي آزاد سازي رئيس ايستگاه سيا در لبنان به كار گرفته بودند. ويليام بالكي در مارس 1984 ناپديد گرديده بود
چون دليل براي آزادي اين گروگانها فراتر از موضوعات انسان دوستانه بوده است و مي توان گفت اين امر داراي ابعاد سياسي مي باشد. البته رئيس كاركنان كاخ سفيد در اين رابطه ادعا مي کند که اين امر صرفاً به دليل ژئوپلتيك انجام نپذيرفت بلكه به اين دليل بود كه آمريكا نتوانسته بود چاره اي براي آزادي گروگانها بينديشد و ريگان بي قدرت تر از آن بود كه بتواند براي آزادي گروگانها كاري انجام دهد.[3]جالب اين که ريگان در سخنان مورخه 13 نوامبر 1986 مهار ايران در روند جنگ ايران و عراق را به عنوان يكي از دلائلي دانست كه در اعمال سياست نزديك سازي روابط با ايران مورد توجه قرار گرفته است اين امر از آنجائي داراي اهميت شد كه برخي از مشاوران و تحليل گران اطلاعاتي آمريكا به اين نتيجه رسيده بودند كه امكان پيروزي ايران در جنگ با عراق نيز وجود دارد و اين امر براي منافع و استراتژي منطقه اي آمريكا مطلوب نبود زيرا دولت ريگان صرفاً شرائطي را مورد پذيرش قرار مي داد كه هيچ يك از طرفين به پيروزي نايل نگردند به اين دليل از ديدگاه تحليل گران آمريكائي ايجاد ارتباط با ايران در پايان بخشيدن به جنگ مي توانست موثر واقع شود و اگر ايران در صدد بود تا اهداف خود را در رابطة با پيروزي در جنگ تحقق بخشد در آن شرائط جايگاه منطقه اي و موقعيت ايالات متحده به گونة مؤثري تضعيف مي شد در نتيجة اين فرايند آمريكا تلاش خود را براي حمايت از عراق متمركز و تنظيم مي كرد.
دليل بعدي را مي توان ارزيابي سازمانهاي اطلاعاتي از شرائط و وضعيت داخلي در ايران دانست. سازمان سيا و شوراي امنيت ملي آمريكا طي انجام فعاليت مشترك گزارشي را منتشر كردند كه بر مبناي آن موقعيت ايران را بي ثبات گزارش نمودند. در اين گزارش تحليلي تاكيد شده بود كه موقعيت سياسي ايران در روند بي ثباتي قرار گرفته و اين ممكن است وضعيتي را ايجاد كند كه مبارزة بدي براي كسب قدرت در زمان نبود جانشين ايجاد شود. سياست فوق به اين دليل به عنوان يكي از اولويتهاي استراتژيك آمريكا نسبت به ايران تلقي شد كه ايران در شرائط همجواري و همسايگي شوروي قرار گرفته بود و تحليلگران آمريكائي تجزيه احتمالي يا فرو پاشي ساختاري ايران را براي اهداف و منافع آمريكا نوعي زنگ خطر به حساب مي آوردند.[4]دليل ديگر از اتخاذ ابتكارات پنهاني در رابطه با ايران را بايد در فقدان اطلاعات دقيق و گسترده دانست كه در درون ايران و محيط استراتژيك اطراف آن وجود داشته است فقدان اطلاعات صحيح و قابل تطبيق به عنوان يكي از چالشها و كمبودهاي دستگاه سياست خارجي و تصميم گيران آمريكا در دوران بعد از سقوط شاه محسوب مي شود. در دوران بعد از انقلاب ايران، تمام امكانات و ابزارهاي مربوط به استراق سمع دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا در كبكان و بوشهر از بين رفت. اين امر قابليت ابزاري و امكانات آمريكا براي ثبت حركت و آزمايش موشكهاي روسي و همچنين بررسي چگونگي فعاليتهاي فضائي شوروي را نابود كرد و اين روند منجر به فلج شدن سيستم اطلاعاتي آمريكا شد و در نتيجه كارآيي مربوط به آنرا از بين برد.[5] البته در روند شكل گيري اين رابطه مي توانه به مؤلفه هاي تسريع كننده و مؤثر در ايجاد اين رابطه اشاره كرد كه يكي از آنها نقش رژيم صهيونيستي است كه در صدد بود تا با ايجاد انگيزه و تهييج آمريكائي ها از طريق گروههاي ذي نفوذ، شرائطي را در سال 1986 ايجاد كند كه منجر به بازسازي روابط دو جانبة ايران و آمريكا شود. زيرا در صورت شكل گيري اينگونه رابطه، سطح واكنش ايران در برخورد با رژيم صهيونيستي محدودتر مي شد و با كشيده شدن پاي آمريكا به اين برنامه رژيم صهيونيستي احساس اميدواري مي كرد كه جايگاه قدرت خود را در ايجاد رابطه و پيوند با ايران بعد از انقلاب به دست آورد. در ميان گروهي كه به نام هيأت آمريكائي وارد ايران شدند نام برخي از ماموران موساد به چشم مي خورد كه هيأت آمريكائي را همراهي مي كرد. از طرفي شيمون پرز نخست وزير رژيم صهيونيستي در جريان تمام مراحل انجام فعاليت گروه و اهداف برنامه ريزي شده قرار گرفته بود و در نتيجه به جزئيات آگاه بود.[6] مي توان گفت؛ ريگان در اعزام هيئت مك فارلين به تهران اهداف وسيعتري داشت و مي خواست ضمن معامله اسلحه در ازاء آزادي گروگانهاي آمريكائي در لبنان باب گسترده اي را با ايران بگشايد.
شايد صهيونيست ها هم با ايفاي نقش واسطه دراين ميان به منافع درازمدت خود درمنطقه مي انديشيدند كه ادامه جنگ ايران و عراق و تضعيف هر چه بيشتر دو كشور مسلمان ملموس ترين هدف آنان در اين زمينه به شمار مي رفت.[7] طرح معاملة اسلحه با ايران كه توسط ويليام كيس رئيس سيا تهيه شده بود با عنوان «به سوي سياستي دربارة ايران» در شوراي امنيت ملي آمريكا مورد بحث قرار گرفت و با وجود مخالفان به تصويب رسيد در اين طرح منافع فوري آمريكا در قبال ايران به شكل زير تعريف شده بود:
1. حفظ ايران به عنوان سپر مستقل براي عدم نفوذ اتحاد شوروي به خليج فارس.
2. ممانعت از افزايش نفوذ شوروي در ايران.
3. آرام كردن خليج فارس براي عبور نفت به طور آزادانه از تنگه هرمز.
4. نزديكي به ايران براي پايان دادن به حمايت جمهوري اسلامي ايران از گروههاي انقلابي و بنياد گرايي اسلامي.
در طرح سيا اهداف و منافع بلند مدت عبارت بودند از:
1. تبديل ايران به بازوي اجرائي آمريكا و غرب در خاورميانه.
2. استفاده از ايران براي مبارزه با توسعه طلبي شوروي.
3. حاكم ساختن مجدد مطالبات آمريكا بر سياست خارجي ايران.
4. تعديل كردن ايران در سياست هاي ضد صهيونيستي اش.
در اين طرح, آمريكا مي بايست براي دستيابي به اهداف كوتاه مدت و بلند مدت خود در قبال ايران محرمانه به جمهوري اسلامي ايران نزديك مي شد و با بر آورد ساختن برخي از احتياجات ايران در جنگ و با سياست تطميع به اهداف فوق دست مي يافت. با ارسال اين طرح براي ريگان توسط ريس سيا در تاريخ 19 ژوييه 1985، اين طرح يك ماه بعد توسط ريگان به تصويب رسيد كه پس از تصويب طرح توسط ريس جمهور مذاكرات متعددي در سطوح بالا ميان مقام هاي طراز اول آمريكا و رژيم صهيونيستي راجع به ايران صورت گرفت.
پس از مذاكرات مقام هاي آمريكائي و رژيم صهيونيستي و دستيابي به جمع بندي واحد و با وساطت شخصي به نام «قرباني فر» كه دلال اسلحه بود، ايشان در فوريه 1986 اولين محمولة سلاحهاي آمريكايي را توسط هواپيما به ايران صادر نمود. در مه 1986 دومين محموله نيز به ايران آمد. سپس مك فارلين مشاور سابق امنيت ملي ريس جمهور آمريكا همراه چهارآمريكائي ديگر كه عبارت بودند از اليورنورث و جرجكيو مامور سابق سيا در تهران(پيش از انقلاب) كه زبان فارسي را به رواني صحبت مي كرد، هوارد تيچر از كاركنان شوراي امنيت ملي آمريكا، آميرام نير از ماموران اطلاعاتي رژيم صهيونيستي و يكي از رابطين سيا[8] كه اين گروه 5 نفري همراه با سومين محموله سلاح شامل قطعات يدكي هواپيماهايF4 و F5 در 28 مه 1986 برابر با 7 خرداد 1365 با يك هواپيماي باري بوينگ 707 به ايران آمدند كه بعدها مشخص شد ريگان در 17 ژانويه 1986 مطابق 27 دي ماه 1364 كتباً به طور محرمانه دستور ارسال اسلحه و لوازم يدكي را به ايران صادر كرده بود. به هر حال مك فارلين و هيئت همراه او طي مدت چهار روز در هتل استقلال (هميلتون سابق) اقامت كردند و وقتي از عدم ملاقات مقامهاي ايراني مطمئن شدند به آمريكا بازگشتند.
قرباني فر در اكتبر 1986 چهارمين محموله اسلحه را نيز به ايران ارسال كرد و ماجرا خاتمه يافت. پنج ماه بعد از سفر مك فارلين در سوم نوامبر 1986 مطابق 12 آبان ماجراي سفر مك فارلين به ايران از سوي مجلة الشراع چاپ بيروت در مقاله اي اعلام گرديد فرداي آن روز در 13 آبان 1365 برابر 4 نوامبر 1986 آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي ضمن توضيح اين خبر اعلام كرد در اين سفر هيچ يك از مقامهاي بالاي دولت جمهوري اسلامي ايران با آنان ملاقات نكرده اند.[9] آمريكايي ها كه تاكيد بر مخفي بودن اين روابط داشتند در برابر اتهامات وارده به آنها از طرف جناح هاي مقابل مبني بر تضعيف متحدان آمريكا در منطقه، ناديده گرفتن منافع اعراب و چرخش به سمت ايران، نقض سياست آمريكا مبني بر تحريم فروش اسلحه به ايران و پرداخت باج سبيل به ايران براي آزادي گروگانها مجبور به واكنش شدند كه رئيس جمهور وقت آمريكا رونالد ريگان در نطق تلويزيوني دلايل خود را اين چنين بيان كرد. 1. تجديد روابط با ايران. 2. اقدامي براي خاتمه دادن به جنگ. 3. محو تروريسم دولتي و خرابكاري. 4. تأثير بخشيدن به روند بازگشت تمامي گروگانها.[10] با اين حال اين موضوع و افشاي آن بحراني در آمريکا به نام ايران گيت بوجود آورد.
البته در مورد معاملة اسلحه در برابر آزادي گروگانها رئيس جمهور ايران آيت الله خامنه اي در مصاحبه اي كه پس از ايراد سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل با خبرنگار A.B.C آمريكا به عمل آوردند اظهار داشتند: من گزارش تاور كه توسط هيأت انتخابي از طرف ريگان تهيه شده بود خواندم و متوجه شدم كه جريان اين معاملات تسليحاتي در ميان مردم آمريكا با آنچه مورد نظر ما است بسيار فرق دارد تا آنجا كه ما اطلاع داشتيم معامله تسليحاتي در قبال گروگانها نبود. براي سلاحهاي دريافتي پول پرداخت كرديم اما فروشندگان اين سلاحها همچنين از ما درخواست كردند كه از نفوذ خود براي آزاد سازي گروگانها استفاده كنيم و چون ما مخالف چنين اقدامي نبوديم و هيچ اشكالي در كمك به آزادي گروگانها نمي ديديم موافقت كرديم. بنابراين معاملة ما در قبال گروگانها نبود بلكه با پرداخت پول بود و طرف معامله هم دلالان بين المللي بودند.[11] اما مسألة پخش خبر سفر مك فارلين به ايران توسط مجلة الشراع و اينكه چه كساني خبر آنرا به مجلة الشراع داده اند هيچگاه روشن نگرديد بعضي آنرا به يك گروه دانشجويي نسبت داده اند.[12] معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب شنود اشباح، تأليف رضا گلپور چمركوهي، انتشارات كليدر، سال 1381.
2. كتاب نيم قرن رويارويي، تاليف حسن واعظي، ناشر ادارة فرهنگي ستاد مشترك سپاه.
3. كتاب فاو تا شلمچه از سري كتابهاي در مورد جنگ، تأليف مركز مطالعات و تحقيقات جنگ.
پي نوشت ها:
[1]. ابراهيم متقي ,كتاب نه شرقي نه غربي،مرکز اسناد انقلاب اسلامي ص164.
[2]. همان، ص171.
[3]. همان، ص180.
[4]. همان، ص184.
[5]. همان، ص185.
[6]. همان، ص186 و 187.
[7]. كتاب شاه در دادگاه تاريخ، ص138 و 137.
[8]. همان، ص158.
[9]. كتاب نيم قرن رويارويي، ص90 و 91.
[10]. كتاب فاو تا شلمچه، ص192.
[11]. حسن واعظي ,كتاب نيم قرن رويارويي، ص93.
[12]. كتاب شنود اشباح، ص818.