مرد و زن از لحاظ ماهيت انسانى و لوازم آن، يكسانند؛ يعنى هردو «انسان» هستند. نهايت اين كه در عين داشتن وحدت نوعى، به دو صنف منطقى يا (به تعبير عرفى) به دو جنس تعلّق دارند. از قديم نظريّه اى (اگرچه نادر) وجود داشته كه زن ها را انسان نمىدانسته و براى ايشان ماهيت ديگرى قائل بوده است. اسلام اين نظريّه را به كلّى رد مىكند. در آيه اوّل سوره نساء مىخوانيم:
«يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها»؛ (اى مردم! از پروردگارتان كه شما را از يك تن آفريد و همسر او را از او آفريد، بترسيد.)
عبارت «خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» در اين آيه شريفه به روشنى نشان مىدهد كه جفت حضرت آدم(عليه السلام)، حضرت حوّا از جنس خود او بوده است.[1]
همچنين اشتراك آدم و حوّا در فريفته شدن با وسوسه هاى شيطانى، خود بيانگر اشتراك سرنوشت آنان است. مقايسه اى كوتاه ميان قرآن كريم و تورات در باب فريب خوردن آدم و حوّا، در اين مورد، نكته آموز خواهد بود:
طبق آن چه در تورات، سفر پيدايش، باب سوم، آيات 1ـ13 آمده است، مار با زن (حوّا) به گفت و گو مىپردازد و او را وسوسه مىكند و مىفريبد و سرانجام «چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكو است و به نظر خوش نما و درختى دل پذير و دانش افزا است، پس از ميوه اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نيز داد و او خورد». آدم هنگامى كه مورد خطاب عتاب آلود خداوند واقع مىشود، مىگويد: «اين زنى كه قرينِ من ساختى، وى از ميوه درخت به من داد كه خوردم»; آن گاه خداوند «به زن گفت: اين چه كار است كه كردى؟! زن گفت: مار مرا اِغوا نمود كه خوردم».
قرآن كريم، در هر سه موضعى[2] كه به داستان آدم و حوّا مىپردازد، مىفرمايد كه آن ها يكسان مورد خطاب و نهى خداوند متعالى قرار گرفتند و با هم، فريفته وسوسه هاى شيطان شدند؛ بنابراين، چنين نبوده كه عامل فريب حوّا، شيطان و عاملِ فريب آدم حوّا باشد; بلكه وسوسه گر و فريب دهنده هر دو، شيطان بوده است.
پي نوشت:
[1] در اين زمينه همچنين ر.ك: اعراف/ 189؛ نحل/ 72؛ روم /21؛ فاطر/ 11؛ شورى/ 11؛ حجرات/ 13؛ قيامت/ 37ـ39.
[2] بقره/35- 36؛ اعراف/ 19ـ23؛ طه/ 117ـ122.
[3] پرسش ها و پاسخ ها(5)، تساوي زن و مرد در آفرينش