مانویت در آسیای میانه و چین
منبع: راسخون
مقدمه:
مانویت یکی از جنبش های مهم در ایران ساسانی است که از اوایل سدۀ سوم میلادی پدیدار شد و از همان آغاز در ایران از سوی دستگاه دینی ساسانی با مخالفت روبه رو شد و هنگام گسترش خود در روم نیز مسیحیان ارتدوکس با آن به ستیز برخاستند. ظهور مانی در ایران همزمان بود با تلاشی که شاهان ساسانی برای ایجاد وحدت دینی آغاز کرده بودند تا از این طریق بتوانند حکومتی منسجم و یکپارچه در ایران ایجاد کنند. مانی بر آن بود که دین خود را به مثابۀ دینی جهانی در بیرون از شاهنشاهی ساسانی نیز رواج بخشد و برای رسیدن به این خواست کوشید تا با ترکیب عناصر گزینشی از دین های موجود، دین نوینی چدید آورد که پذیرش جهانی داشته باشد و از این طریق شرق و غرب را به یکدیگر نزدیک سازد. از آنجا که مانی آیین خویش را محدود به یک زمان و مکان نمی شمرد، و بنابر این باور بود که دینش به همۀ زبان ها و در سراسر جهان پراکنده خواهد شد، از همان آغاز با کوششی خستگی ناپذیر سفرهای دور و دراز خویش را آغاز کرد و به تبلیغ دین خویش پرداخت. با مرگ مانی، مانویان که از آزار و کشتار خشک اندیشان زردشتی روزگار بهرام تاب نیاوردند، به ماوراءالنهر گریختند و از آنجا، آسیای میانه را درنوردیدند و به امپراتوری خاقان چین پناه بردند. در این پژوهش به بررسی کلیاتی از زندگی مانی، فعالیت های مذهبی و اصول اعتقادی مانویان، حضور مانویان در آسیای مرکزی و آثار یافت شده آنان در این مناطق پرداخته شده است.
زندگی مانی:
مانی ( یونانی: Manes و لاتین: Manichaeus) در سال 17/216م. در شمال بابل که در آن زمان بخشی از استان آسورستان شاهنشاهی ایران را تشکیل می داد، به دنیا آمد. پدر مانی، فتق (فارسی میانه: Patteg و فارسی نو: پتگ) شاهزاده ای اشکانی، اهل همدان و مادرش مریم از خاندان کمسرگان، شاخه ای از خاندان اشکانیان بود (میرفخرایی،1387: 13). در سال 29/228م. الهامات الهی یافت و در سال 41/240م. مذهب جدید خود را اعلام کرد و به تبلیغ آن پرداخت. مانی نخست حقایق دین را بر پدر و بزرگان خانواده آشکار ساخت و سپس برای تبلیغ از راه دریا به هندوستان، یعنی توران و مکران (بلوچستان و سند امروزی) رهسپار شد. مانی احتمالا موفق شد پادشاه توران و برخی از مردم آن جا را به دین خود بگرواند. احتمالا در سال 242م. سال جلوس شاپور پسر اردشیر به سلطنت، مانی از راه دریا به پارس برگشت و در تیسفون به دربار پادشاه بار یافته و با دو نفر از یاران خود به نام زکوا و شمعون و پدرش پتگ آن جا حاضر شده و امر رسالت خود را اعلان نموده است (تقی زاده، 1379: 26-25). مانی طی حکومت یکسالۀ هرمزد اول پسر شاپور به بابل بازگشت. هرمزد با مانی و پیروان او مخالفت نداشت، اما مدتی پس از جلوس بهرام اول تحریک موبدان زردشتی از سر گرفته شد. به دلیل روابط مبهم او با حکام ساسانی از سوی بهرام اول و موبدان متهم به بدعت و لذا دستگیر و محکوم شد. چیزی نگذشت که در 26 فوریۀ 277م. در غل و زنجیز به قتل رسید (هامبی،1376: 4). در قطعه ای به زبان پارتی، به روایت ازی آموزگار، مانی در چهارم شهریور ماه، شهریور روز، دوشنبه، ساعت یازده در استان خوزستان و شهرستان بل آباد درگذشت (میرفخرایی،1387: 16).شیوۀ مرگ او بسیار دردناک توصیف شده است . او را زنده پوست کندند، گردن زدند و در حالی که تنش را از که انباشته بودند، برای عبرت بدعت گذاران بعدی، به در ورودی دربار آویختند (تقی زاده،1379: 38-37).
مانی به عنوان یک هنرمند از هنر کتاب آرایی و مصوری در تبلیغات دینی خود به کار گرفت. در ادبیات فارسی، مانی نقاش و کتاب او ارژنگ یا ارتنگ مانی، یگانه مایۀ هنر نقاشی شمرده شده و فرخی شاعر غزنه، هنگامی که کاخ و یاغ بوسهل حمدوی را می ستاید، در مدح مناظر زیبای باغ می گوید:
« باغی نهاده همبر او با چهار بخش/ پر نقش و پر نگار چو ارتنگ مانی»
و هم چنین در شرفنامۀ اسکندری به خامۀ نظامی چنین به او اشاره شده است:
«شنیدم که مانی به صورتگری/ ز ری سوی چین شد به پیغمبری
ز بس جادوئی های فرهنگ او/ بدو بگرویدند و ارژنگ او » (حبیبی،1355: 11-10)
مانی و عقاید او:
روزگاری دراز، تنها منابع اطلاعات موجود دربارۀ مانی، نوشته های مخالفان دین وی بود که به منظور رد و جرح عقاید او نوشته شده بود. کشف های بسیار مهم سال های آخر سدۀ نوزده و آغاز سدۀ بیست میلادی در منطقۀ تورفان و ترکستان چین و درکان سو و غارهای تون-هونگ و همچنین نوشته های مانوی که در فیوم مصر به دست آمده است مدارکی بسیار استوار و اصیل را در اختیار پژوهندگان نهاد. بیشتر این آثار را به زبان چینی ایغوری و یا به یکی از زبان های ( سغدی، پارتی، پارسی) در ترکستان و یا به زبان قبطی در مصر نوشته شده اند. مهم ترین انگیزۀ دشمنی دستگاه دینی ساسانی با مانویت، تبلیغات آن علیه مذهب زردشت و تمام مذاهب دیگر بود که تاب تحمل را از دین باوران ساسانی گرفت ومسلماًتأثیر این انگیزه دشمنانه در کتب ساسانی انتقال پیدا نمود و انعکاس آن دیز در آثار نویسندگان اسلامی پرتو افکند (محمودآبادی،1384: 262-261).
آیین مانی در خلال سفرهایش به مناطق مختلف از جمله هند توسعه یافت. او در هند تأثیرات مختلف مذهبی و فلسفی را گردآوری کرد و با یکدیگر تلفیق داد. مانی خود را آخرین پیامبر آسمانی، خاتم پیامبران و آگاه به اسرار الهی نامید و پیامبران قبل از خود یعنی زردشت، بودا و عیسی مسیح (بغیر از آدم) را به رسمیت شناخت. او بدین ترتیب آخرین زنجیره را در این پیوند ایجاد کرد. مانی در مقام یک مصور و یک منجی شایسته، توانست نه تنها به فارقلیت الهیات مسیحی، بلکه به بودیساتوا مائیتریا هم تشبه جوید. مانی ادعا کرد کلمه ای که وی آن را تبلیغ و موعظه می کند دارای ماهیت جهانی است و منسوب به آیین های سابق است که دارای توسعۀ منطقه ای محدود بودند. البته با این اشاره که این آیین ها به حقیقتی ناقص اتکاء داشتند و تمام آرزوی و این بود که آیین وی «به شرق و نیز به غرب گسترش یابد.» (هامبی،1376: 5).
اساطیر مانوی به گونه آموزه دو اصل و یا ریشه و یه عنصر و یا دوره مشخص می شود. قلمروی خیر و یا روشنایی ( که پدر عظمت و بزرگی بر آن مسلط است و اغلب با زروان مزدایی یکی است) در مقابل قلمرو تاریکی (ماده و یا شر) است که ملک ظلمات بر آن سلطه دارد و شبیه اهریمن سنت اعتقادی ایرانیان است (هامبی،1376: 7-6).
از جمله نظریات مانی که در آخرین محاکم خود ایراد نمود عبارت اند از: رها کردن دنیا، خودداری از آمیزش با زنان تا نسل آدمیان برافتد و این جهان خاکی نابود گردد. بسیار طبیعی به نظر می رسد که شهامت مانی در مقابل قدرت (سیاسی-دینی) ساسانی ناشی از اعتقاد استواری بود که به عقاید خویش داشت. در عین حال او دنیا پرستی، شهوت رانی و فساد تن را که موجب فساد روح می شد در کل نظام ساسانی و شاخصه های آن معرفی نموده و به سخره می گیرد و بی تردید از عاقبت تلخ خویش نیز کاملاً آگاه بود (محمودآبادی،1384: 269).
ویژگی تبلیغی آیین مانی به این برتری و تعالی و یا کلیات متکی بود. آیین مانی حاوی هفت اثر بود که طبق گفتۀ خود مانی برای این جدید از آثار بنیادی و جزو اصول مقدس به شمار می رفتند و می بایست دست نخورده باقی می ماندند؛ از اینرو به نظر مانی، دین زردشتی، بودائی و مسیحی دقیقاً دچار زوال شده بودند. چون مواعظ شفاهی و سینه به سینه ای موسس آن ها بلاخره تحریف و دچار نابه سامانی گردیده بود. این فرض کلیت در جای خود ویژگی در هم آمیزی مانویت را مشخص می سازد که عناصر مختلف فلسفۀ مسیحی، زردشتی و بودائی را در هم آمیخته و آنها را هماهنگ با حقیقت درآورده بود. اما مانویت به طور کلی یک سیستم در هم آمیخته به شمار نمی رفت. ه.سی.پوش (H.C.Pucche) در مانویت بالاتر از همه قابلیت انطباق با محیط های گوناگون را بدون از دست دادن هر نوع عمق و اعتبار تشخیص داده است (هامبی،1376: 5).
در نهایت باید گفت که آیین مانی همچنان حاوی بعضی از احکام اخلاقی شدیداً دقیق و ظریف است که آن ها را کلاً می توان فقط از راه منتخبان دنبال کرد و آن ها هم مقدر است که در پایان هستی زمینشان به رستگاری برسند. اعتقاد به وجود یک نفس نه فقط در بشر، بلکه در حیوانات، گیاهان، عناصر و حتی اشیای جامد نیز، بی تردید یکی از جذاب ترین اصول دین مانی را تشکیل می داد؛ دینی که روح تبلیغی و مفهوم پیشگویانه و رسالت آن آَشکارا بازتابی از گرایش روحانی خود موسس آن، مانی بود.
با آنکه مانی سالیان طولانی در کنار قدرت سلطنت یعنی شاپور ساسانی قرار داشت، به امور سیاسی کمتر علاقه نشان می داد و از تأثیر سیاسی او نیز در روحیۀ شاپور گزارشی ارائه نشده است. در حقیقت بیش تر همَ مانی صرف ایجاد مکاتب فلسفی و فکری، شرایط ویژۀ اخلاقی، و نجات از مادیات و پیوستن به نور می گردید. در کنار فعالیت های مکتبی و فلسفی مانی، احتمالا بهبود مادی و معنوی جامعه نیز در نظر گرفته می شد؛ از جمله وجوب پرداخت ده یک دارایی به مستمندان و رفع پریشانی و بیچارگی از محرومین. به لحاظ اجتماعی، نیز آیین مانی به دلیل سهولت دستیابی مردم به اندیشوران مانی، تأثیر بیان و هماهنگی با توده های دربند در برابری دشواری مناسک پیچیدۀ آتشکده ها و جدایی مغان از مردم، پیشروی سریعی یافت و تبلیغات مذهبی با استفاده از تصاویر برای ارائۀ آسان تر و ساده تر اندیشه ها در ذهنیت توده ها تاثیر بیشتری می نهاد (محمودآبادی،1384: 259-254).
گسترش مانویت در آسیا:
اکثریت قریب به اتفاق هنر مانوی که امروزه شناخته شده، از شرق آسیای میانه، جایی که این آیین توسط حکام اویغوری ترک زبان در اواسط قرن 8 تا اوایل قرن 11 مورد حمایت قرار گرفت، حاصل شده اند. در آن زمان اویغور ها ارتش قدرتمندی در طول مرزهای شمالی چین تدارک دیده بودند و منافع بسیاری از راه حفاظت از تجارت جادۀ ابریشم و خدمات نظامی به دربار تانگ بهره می بردند. حمایت شدید اویغورها از بازماندگان مانویان در شرق آسیای مرکزی مشهود بود. آثار فراوانی از مانویان در طول قرن بیستم در منطقه ای از شمال غربی چین (شین چیانگ) توسط هیئتی آلمانی کشف شده است؛ که تقریباً تمام آن ها قطعاتی از نسخ خطی بودند (Boyce,1960, IX-XXXI). مجموعۀ آلمان دستنویس های ایرانی به خط مانوی شامل قطعات دستنویسی است که توسط چهار گروه کاوشگر از سوی موزۀ مردم شناسی برلین، در دهه های آغازین این سده، از ترکستان چین آورده شد. این قطعات از ویرانه های حوزۀ تورفان به دست آمده و تاکنون بیش ترین تعداد آن ها از شهر قدیمی خوچو ( که به ایدیقوت شهری نیز معروف است) بوده است. این مناطق در امتداد راه باستانی ابریشم، که زمانی خاور دور را به هند و باختر متصل می کرد، قرار گرفته اند (میرفخرایی،1387: 41).
با مرگ مانی، قدرت دستگاه روحانیت ساسانی بلامنازع شد. آنان از سویی شاه را در اختیار داشتند و از طرفی برای نابودی بقایای تفکر و فسلفۀ مانویت، تعصب مردم را به کار گرفتند. موفقیت مهمی که در انهدام پایگاه های مانوی نصیب دین یاران زردشتی شد، نبودن روحیۀ مبارزه و ستیز در میان پیروان مانی بود. در حقیقت در این مورد گزارشی در تاریخ نرسیده است و به روشنی پیداست که ستیز علیه مانویان کاملاً یک طرفه بوده و از جانب مانویان مبارزه ای علیه زردشتیان انجام نشده است. اسناد موجود در آثار مورخان اسلامی نیز گزارش هایمختصری در مورد تعقیب و آزار مانویان توسط قدرت مذهبی ساسانی که نقش قضاوت دینی و افتیش عقاید مردم را به عهده داشت آورده اند ولی از مبارزۀ متقابل بحثی به میان نیامده است (محمودآبادی،1384: 271).
مانی طبق یک سنت، تبلیغ خود را با سفری به هند بین سال های 1/240 و 3/242 م. شروع کرد تا هم شناخت دست اولی از اعتقادات بودایی یه دست آورد و هم پا جای پای حواری توماس بگذارد و مسیحیان آن منطقه را به کیش خود درآورد. بهرحال وی پس ازبرگشت به ایران، بین سال های 244 و 261 م. تعدادی میسیون تدارک دید و یکی از آن ها را به طرف بلخ ( باکتریا) و حتی سغد (سغدیانا) گسیل می داشت. از این گذشته، پس از برپایی جوامع مهم در این مناطق، تعدادی از مسیونرها هم تا بخش های دوردست شرق فرستاده شدند و بلاخره به چین رسیدند. این آیین تا قرن دهم میلادی در بابل متمرکز شده بود، ولی با استقرار خلافت عباسی این پایگاه به سمرقند تغییر جهت داد؛ چون مانویت از این زمان به بعد اکثر هواداران خود را در غرب از دست داد ولی از قرن هفتم به بعد پیروان بی شماری در سمت شرق پیدا کرد (هامبی،1376: 9).
مانویت که از قرن 7 میلادی در آسیای مرکزی و چین رونق زیادی یافت، باعث موجی از تأثیرات فرهنگی ایران گردید. در بخش آسیای مرکزی شواهد مستند زیادی از این تأثیر فرهنگی بهدستآمده است. بازمانده آثار هنری مانوی نشانههای از تأثیرپذیری هنری را در خود دارد که در پی روابط بازرگانی سراسر مسیر جاده ابریشم میبایست به وجود آمده باشد.بااینکه تأثیر مانویت قابلمقایسه با تأثیر بودا نبود، ولی این آیین برخی از گرایشها را در هنر آسیای مرکزی پدید آورد. چون دارای نمادشناسی و رنگ پردازی خاصی بود و از طرف دیگر شهرت مانی بهعنوان نقاشی برجسته مطرح بود (هامبی، 1376: مقدمه).
بازتاب فرهنگی، دینی و اعتقادی مانویان در بخش های زیادی از تاریخ جهان از اواخر سدۀ سوم میلادی یعنی پس از محکومیت و قتل مانی آغاز شد. مانویان که از آزار و کشتار خشک اندیشان زردشتی در روزگار بهرام تاب نیاوردند، به ماوراءالنهر گریختند و از آنجا آسیای میانه را در نوردیده، به امپراتوری خاقان چین پناه بردند (اسماعیل پور،1381: 327). خود مانی در زمان حیاتش در سفرهایش به بین النهرین، ایران و هند توانست با موفقیت هایی روبه رو شود؛ تا بدانجا که پادشاه بودایی مذهب توران را به کیش خود درآورد (رضایی باغ بیدی،1376: 213).
بر طبق تاریخ فعالیت های مذهبی مانوی، مانی گروهی از مبلغان را به سرپرستی آموزگار مار آمو و شاهزاده اردوان، از حلوان، شهری در حاشیۀ غربی فلات ایران در مسیر تیسفون به پارت، به ابرشهر در خراسان فرستاد. مار آمو با خط و زبان پارتی آشنا بود و این قابلیت او را به مناسب ترین فرد برای این ماموریت شایستگی بخشید. مار آمو به عنوان بنیانگذار روحانیت مانوی شرقی که به جامعۀدیناوران شناخته می شوند در نظر گرفته شده است. او مسیر مانویت را به مناطق دورترین مناطق شرقی در قلمروی اویغورها، جایی که مانویت بزرگ ترین موفقیت خود را به دست آورد، هموار کرد. آمو کتابش را در مرو تبلیغ کرد و از سرحدات قلمروی کوشان عبور کرد.احتمالاً خود مانی بعدها به دنبال او رفت و او را در مرو ملاقات کرد. عبور آمو از مرزهای ایران به منزلۀ ترک ایران و ورود به قلمروی وسیع آسیایی که مانویان آن را خراسان به معنای “شرق”می نامیدند بود. فعالیت آمو در این قسمت از جهان بسیار عالی نتیجه داد(Sundermann,2009).
در پایان سدۀ ششم میلادی جماعت مانوی ماوراءالنهر به رهبری و امامت شادهرمزد، از رهبری و خلافت بابل ادعای استقلال کردند. شادهرمزد یکی از بزرگ ترین مبلغان و نیز قدیسان مانوی بود تا آن جا که تاریخ تولد او پس از تاریخ تولد و وفات مانی، برای مانویان مبدأ تاریخ شده بود. این جماعت زیر نام دیناوران تا اوایل سدۀ هشتم میلادی استقلال خود را از مرکز خلافت بابل که دینداران خوانده می شدند، حفظ کردند. در این زمان این رهبری جداگانه پایان یافت و خلافت مهر، رهبر بابلی (740-710) در آسیای مرکزی پذیرفته شد (تقی زاده،1379: 44-39). گرچه جماعت مانوی ماوراءالنهر از طریق پناهندگان پارسی و پارتی از داخل مرزهای ایران تقویت می شد، اما اکثر اعضای آن سغدیان، یعنی مردمان شرق ایران بودند که در این نواحی زندگی می کردند.استیلای اعراب بر ایران در سدۀ هفتم میلادی، مهلت کوتاهی برای مانویان پدید آورد تا از تعقیب و آزار و اذیت در امان باشند و حتی گروهی از آنان از ماوراءالنهر به ایران بازگردند. در زمان عباسیان تعقیب های شدید از سر گرفته شدو با وجود این آیین مانوی تا سدۀ دهم میلادی در بغداد پا بر جا بود تا اینکه مرکز خلافت مانوی به سمرقند منتقل شد. پس از این تاریخ، مانویان واقعاً از صفحۀ تاریخ ایران محو شدند (میرفخرایی،1387: 18).
مانویت در آسیای مرکزی بزرگ ترین موفقیت خود را در تاریخ کسب کرد. و آن گرویدن حاکم امپراتوری اویغور، بوگو یا بوغو خان به مانویت در 762 میلادی بود؛ و این نتیجۀ فعالیت های چند روحانی مانوی در دربار خان اویغور بود. اگرچه ممکن است این حادثه قبل از سال تاریخی 762 میلادییعنی از وقتی که مانویت در آسیای مرکزی حضور پیدا کرد، رخ داده باشد.
در سال 692 م. که چین پس از دورانی سخت و دشوار جادۀ ابریشم را در طول آسیای مرکزی بازگشود، مانویان از طریق مهاجرنشینان بازرگان به سوی شرق و شمال نفوذ کردند و در طول راه های کاروان رو بین سمرقند و چین مستقر شدند. در سال 732 م. با فرمان سلطنتی به مانویان حق اقامت در چین داده شد و دین آن ها در ردیف دین های مجاز درآمد.
در سدۀ هشتم میلادی، ترکان اویغور ناحیۀ وسیعی از آسیای مرکزی را تصرف کردند. در سال 672 م. خاقان اویغور شهر لویانگ پایتخت چین شرقی را گرفت و چند ماه در انجا توقف کرد. مانویان به وی نزدیک شدند و خاقان به دین ایشان گروید. از آن تاریخ دین مانی، دین رسمی دولت اویغور شد و تا انقراض آنان به دست قرقیزها در سال 840 م. دین رسمی این قلمرو وسیع باقی ماند. از این پس نیز مانویت تا حملۀ مغول در سدۀ سیزدهم میلادی در ترکستان شرقی، در میان اویغورهای شرقی در ایالت غربی چین و نیز در نزد اویغورهای غربی و دولت کوچکی بعه پایتختی خوچو، نزدیک تورفان، دوام آورد (میرفخرایی،1387: 19-18).
طبق روایان چینی، پادشاه تخارستان در سال 719 م. یک راهب مانوی را به اتفاق یک منجم به پایتخت چین اعزام داشت و این راهب بلافاصله شروع به انتشار دین خود نمود. اگرچه امپراتور چین در سال 732 م. اتباع خود را از قبول این دین منع کرده بود، اما دین مانی با این اقدام امپراتوری از بین نرفت و مخفیانه به حیات خود ادامه داد (نامق اورغون،1351: 72).
مانویت بعد از تغییر دین اویغور خان در چین شانس دیگری یافت. برای هفتاد سال تاثیر اویغور ها بر سیاست های چینی به قدری شدید بود که هم کیشان خود را در چین حفاظت کند (Lieu 1992,235-37). اگرچه بعد از سقوط امپراتوری اویغور اوضاع رو به وخامت گذاشت. جوامع مانوی پشتیبان قدرتمند خود را از دست دادند. مذهب مانوی ممنوع شد و پیروان تحت تعقیب قرار گرفتند. سرانجام نیز در پایتخت امپراتوری تانگ و مناطق مجاور بجز اجتماعات پراکنده ای ناپدید گشتند. مانویت در فوجیان، ایالت ساحلی جنوب چین پناهگاه تازه ای پیدا کرد. در آنجا بود که مانویت تا حدود 1600 حیات خود را یک معبد مانوی در ظاهر بودایی ادامه داد (Lieu, 1992, 301)؛ معبدی که تا به امروز نیز باقی مانده است (P. Bryder, 1988,201-8).
نتیجه گیری:
هیچ دینی در دوران باستان به اندازۀ مانویت داعیۀ جهانی شدن نداشت. مانی در طول عمر خود مسافرت های بسیار کرد و در نقاط مختلف به تبلیغ دین خود پرداخت. این نوع تفکر فقط مخصوص خود مانی نبود؛ بلکه یاران او نیز در فضایی گسترده به حرکت های تبلیغی دست زدند. اینان نه تنها آثار و عقاید خویش را بر مردمان دیارهای مختلف نشر می دادند، بلکه با نفی دین و اعتقاد ایشان، تلاش می نمودند حقانیت خویش و بطلان عقاید آنان را ثابت نمایند. این حرکات تبلیغی فقط مخصوص قلمروی ساسانیان نبود؛ دین مانی حد و مرزی نمی شناخت. البته حمایت شاپور و پسرش هرمزد از مانویان، برای آنان فرصت این حرکت های تبلیغی گسترده را فراهم میکرد. شروع پادشاهی بهرام اول به دوران تسامح پایان حتمی بخشید. این پادشاه علاقه ای به ایجاد فضای مجدد برای مانویت که سبب ساز بروز مشکلات می گردید نشان نداد. دین مردان حامی او در مبارزات شدید ایدئولوژیک علیه مانویان در صف اول قرار می گرفتند.
با شدت گرفتن تعقیب و آزار مانویان، مهاجرت مانویان به خارج از مرزهای ایران زردشتی خصوصاً آسیای میانه شدت گرفت. به تدریج قدرت اصلی مانویان در آن سوی آمودریا (جیحون) در مرز شمال شرقی ایران متمرکز شد. دین مانی در میان اقوام شمال شرقی ایران نفوذ بسیار پیدا کرد و اکثر پیروان آن سغدیان بودند. در سدۀ هشتم میلادی با گرویدن حاکم اویغوری فاتح چین، دین مانی از حمایت حکومتی برخوردار شد. از آن تاریخ دین مانی، دین رسمی دولت اویغور شد و تا انقراض آنان دین رسمی این قلمروی وسیع باقی ماند. مانویان اگرچه در طول تاریخ فعالیت های مذهبی خویش با مخالفت های بسیاری از سوی حکومت و دستگاه های دینی روبه رو شدند، اما این دین در نقاط مختلف تداوم یافت و بسیاری از سنن آن بخصوص در هنر نقاشی و کتابت به عصر های بعد انتقال یافت.
پينوشتها:
1- پژوهشگر تاریخ 2- دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان دانشگاه شهید بهشتی
منابع:
1.اسماعیل پور، ابوالقاسم (1381). “بازتاب فرهنگی کیش مانوی”. پژوهشنامۀ علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، شماره 33.
2. تقی زاده،سید حسن (1379). مانی و دین او. به کوشش عزیزالله علیزاده،تهران، فردوس.
3. حبیبی، عبدالحی (1355). هنر عهد تیموریان و متفرعات آن. کابل، بنیاد فرهنگ ایران.
4. رضایی باغ بیدی، حسن (1376). “نقش جادۀ ابریشم در انتقال مانویت به شرق”. مجلۀ ایران شناخت، شماره 5.
5.محمودآبادی، اصغر (1384). امپراتوری ساسانیان در گزارش های تاریخی اسلامی و غربی. اصفهان، افسر.
6. میرفخرایی،مهشید (1387). فرشتۀ روشنی: مانی و آموزه های او. چاپ دوم، تهران، ققنوس.
7. نامق اورغون، حسین (1351). “آیین مانی در میان اویغورها”. ترجمه عبدالقادیر آهنگری، بررسی های تاریخی، سال هفتم، شماره 41.
8. هامبی،لوئی. دوویلار، مونره. ویدن گرن، گئو (1376). هنر مانوی و زرتشتی. ترجمه یعقوب آژند، تهران، مولی.
9. Boyce.M (1960). A Catalogue of the Iranian Manuscripts in Manichaean Script in
the Berlin Turfan Collection, Berlin.
10. Bryder,P (1988). “Where the Faint Traces of Manichaeism Disappear,” AoF 15. 201-208.
11. Lieu, Samuel, N, C (1992). Manichaeism in the Later Roman Empire and Medieval China, Mohr Siebeck
12. Sundermann,W (2009). “MANICHEISM iv. MISSIONARY ACTIVITY AND TECHNIQUE ,” EncyclopædiaIranica, online edition.