ماهيت و حکم اخلاقي توريه(2)
ماهيت و حکم اخلاقي توريه(2)
ب. موافقان کذب بودن توريه
1. ملاصالح مازندراني:
ايشان در شرح اصول کافي مي فرمايد: «جاهل تصور مي کند توريه خارج از موضوع کذب است. اگر کلامي بگويد که ظاهرش کذب است، ولي معناي صادقي از آن اراده کند، کلامش کذب نخواهد بود». سپس چنين استدلال مي کنند که اگر توريه موضوعاً کذب نباشد و حکم حرمت را نداشته باشد، لازم مي آيد که هر کذبي به وسيله توريه جايز گردد،
اگرچه جزء موارد جواز کذب، که در روايات تنها سه مورد ذکر شده، نباشد. قطعاً اين مراد شارع نيست. کذب و توريه تنها در آن سه مورد جايز است، نه بيشتر. غرض از توريه اين است که در مواردي که کذب شرعا جايز است، انسان توريه کند تا زبانش به کذب عادت نکند؛(1)
يعني در جايي که مجبور به دروغ هستيم و شرع آن را اجازه داده است، براي فرار از دروغ گفتن، توريه کنيم تا مفسده کمتري متحمل شويم، نه اينکه توريه مطلقاً جايز باشد.
2. آقا رضا همداني
ايشان در استدلال بر کذب بودن توريه مي گويند:
هرکلامي خصوصيات شخصيه اي دارد که متمم مراد متکلم هستند و به منزله فصول منوّعه براي لفظ هستند که پرده از مراد متکلم بر مي داند؛ يعني همانطور که فصول، اجناس را به نوع محصّل تبديل مي کنند، اين خصوصيات شخصيه هم کلام را داراي معناي محصل مي سازند. در توريه اين خصوصيات شخصيه کلام، عمداً بيان نمي شود تا دلالت الفاظ مبهم بماند و مخاطب آنها را به معناي ديگري حمل کند. اگر کسي آيه «يا داوود انا جعلناک خليفه في الارض» را بخواند و از «داوود» شخص ديگري غير از حضرت داوود را اراده کند، کذب است.(2)
3. ملامهدي نراقي
ايشان توريه و تعريض به کذب را قائم مقام کذب مي دانند و معتقدند: محذور کذب، که تفهيم امر خلاف واقع بود، در اينجا هم وجود دارد. لذا انسان تنها در موارد جواز کذب، حق دارد از توريه استفاده کند. بنابراين، توريه و تعريض به کذب به طور مطلق و در موارد غيراضطراري جايز نيست.(3)نکته اي که نراقي در محذور کذب بيان کردند، يعني «تفهيم امر خلاف واقع». نکته مهمي است و نشان مي دهد که کذب اولاً و بالذات وصف مخبر است نه خبر؛ يعني محذوب کذب و دليل حرمت آن به خاطر گفتن خبر خلاف واقع نيست، بلکه به خاطر اين است که امر خلاف واقع را مي خواهيد به مخاطب تفهيم کنيد و با اين کار موجب اشتباه و فريب او شويد. کساني که کذب را اولاً و بالذات وصف خبر مي دانند مي گويند: و محذور کذب گفتن خبر خلاف واقع و صدور آن از دهان است. پس اگر خبر خلاف واقعي از دهان صادر نشود، کذب نيست. در توريه هم خبر خلاف واقع صادر نشده؛ زيرا متکلم
معناي مطابق واقع اراده کرده است. پس توريه اشکال ندارد. اينکه مخاطب امر خلاف واقع را متوجه شده به خاطر خطاي خودش است.
اين افراد ازاين مطلب غفلت کرده اند که خود خبر، موضوعيت ندارد، بلکه خبر و گزاره صرفاً ابزار و وسيله است که ما به وسيله آن مراد خود را به ديگري تفهيم مي کنيم. پس، نکته اصلي تفهيم متکلم است. اگر متکلم به نوعي صحبت کند که امر خلاف واقع تفهيم شود، محذور کذب هنوز باقي است. گرچه لفظاً عبارت خلاف واقعي به کار نبرده است. نراقي در ادامه استدلال خويش مي گويد:
خود صدق و راست گويي مقصود لذاته نيست، بلکه صدق به خاطر هدايت و دلالت مخاطب به حق موضوعيت دارد. بنابراين، به قالب و صورت خبر صادق توجه نمي شود، بلکه به معنا و حقيقتش توجه مي شود.(4)
ج. مخالف کذب و مطلقاً جايز بودن توريه
غزالي
غزالي به طور مفصل و روشن در مورد کذب بودن يا نبودن توريه صحبت نمي کند، ولي پس از طرح مبحث کذب مي گويد: اگر حاجت به دروغ افتد، در آن زمان، بزرگان توريه به کار مي برند که هم دروغ نگفته باشند و هم حاجت رفع کنند: «بدانکه اين [توريه] نيز آن وقت روا بود که حاجت باشد؛ چون مردمان را اندر غلط افکندن روا نبود، اگر چه لفظ راست باشد».(5) از اين عبارت غزالي چنين بر مي آيد که او توريه را کذب نمي داند، ولي گفتن آن را مطلقاً نيز جايز نمي داند و تنها در موارد جواز کذب، آن را جايز مي شمارد.
غزالي همچنين با استناد به برخي احاديث توريه را براي دل خوشي و ادخال سرور در دل ديگران جايز مي داند، ولي در مواردي که ضرري داشته باشد جايز نيست. دليل او احاديثي است که بر شوخي هاي پيامبر دلالت مي کند. مثلاً به پيرزني فرمود: «پير زن وارد بهشت نمي شود» که مرادشان اين بوده که پير زنان وقتي وارد بهشت مي شوند، جوان مي گردند و پير وارد نمي شوند.(6)
تحليل و بيان نظر مختار
1. ماهيت و حکم توريه
در ابتداي بحث تعاريفي از اهل لغت براي توريه ذکر کرديم. فيومي در تعريف توريه گفته
است: «أن تطلق لفظاً ظاهراً في معني و تريد به معني آخر يتناوله اللفظ لکنه خلاف ظاهره».(7) صاحب مجمع البحرين گفته: «ورّيت الخبر توريه اذا سترته و أظهرت غيره حيث يکون للفظ معنيان أحدهما أشيع من الـآخر و تنطق به و تريد الخفيّ».(8) شيخ انصاري نيز گفته است: «و هو أن يريد بلفظ مطابقاً للواقع و قصد من القائه أن يفهم المخاطب منه خلاف ذلک مما هو ظاهر فيه عند مطلق المخاطب او المخاطب الخاص».(9) از بررسي اين تعاريف، بايد گفت: شخص توريه کننده:
الف) قصد اخبار خلاف واقع و کذب ندارد. ولي؛
ب) بنابر ملاحظاتي مي خواهد واقع از مخاطب مخفي بماند. بنابراين؛
ج) الفاظي به کار مي بندد که دو پهلو هستند؛ يعني الفاظي که يا مشترک لفظي هستند و معاني متعدد دارند که اين معاني از حيث استعمال لفظ در آنها يا يکسان است. در آن صورت، براي تعيين معناي آن نيازمند به نصب قرينه است. يا يک معنا شايع تر از معني ديگر است و معاني ديگر خفي و غيرشايع که در آن صورت، استعمال لفظ در معناي خفي نيازمند قرينه است. يا لفظ به کار رفته، جزء الفاظ اشاره و ضمائراست که تعيين معناي آن نيازمند قرينه حاليه و مقاليه است؛
د) متکلم براي کتمان واقع از بيان اين قرائن حالي و مقالي صرف نظر مي کند و موجب اشتباه مخاطب در تشخيص مراد متکلم مي شود.
نکته مهم در ماهيت و تعريف توريه است که آيا در توريه متکلم با اظهار کلامش موجب به اشتباه افتادن مخاطب مي شود يا اينکه مخاطب خود معناي اشتباه و خلاف مقصود متکلم از کلام او مي فهمد؟ طبق تعريف فيومي، متکلم قصد به اشتباه انداختن مخاطب را ندارد. او فقط کلامي را ابراز داشته است که داراي معاني متعدد است: يکي معناي ظاهري و ديگري معناي مخفي و غيرظاهر است. مراد اصلي او، آن معناي غيرظاهري است. اما در دو تعريف بعدي اشاره شده است که متکلم قصد به اشتباه انداختن مخاطب را دارد. در تعريف مجمع البحرين، متکلم، مراد خويش را پنهان مي کند و با به کار بردن کلام در معناي مخفي آن و بدون نصب قرينه، موجب اشتباه مخاطب مي شد. اما در تعريف شيخ انصاري به روشني به قصد متکلم از توريه، که به اشتباه انداختن مخاطب است، تصريح شده است.
بر اين اساس، مي توان توريه را به دو نوع تقسيم کرد:
1. توريه اي است که در آن متکلم قصد فريب مخاطب را ندارد و تنها با بيان کلامي که داراي معاني متعدد و وجوه مختلف است، قصد پنهان داشتن مقصود اصلي خويش را دارد؛
2. توريه اي که در آن متکلم قصد فريب مخاطب و به اشتباه انداختن او را دارد، از اين رو، کلامي را بيان مي دارد که ظاهر در معنايي است که خلاف واقع است. در حالي که، خود معناي ديگري را از آن اراده کرده است. در اين قسم، متکلم براي فريب مخاطب قواعد دستور زباني را رعايت نمي کند. مثلاً بدون نصب قرينه معينه، کلامي بيان مي کند که در آن لفظ مشترک يا لفظي با معناي خفي و شايع به کار رفته است. چه بسا قرائن حاليه و مقاليه کلام آن را منصرف به معناي نادرستي مي کنند که متکلم اراده اش نکرده است.
به نظر مي رسد، نکته مهمي که از نظر فقهاء و علماي اخلاق مغفول مانده است، توجه به انواع توريه است. از آنجا که توريه مي تواند انواع مختلفي داشته باشد، چه بسا اين انواع مختلف، احکام مختلفي داشته باشند. آنچه به نظر مي رسد، دخالت مستقيم در حکم جواز يا عدم جواز توريه دارد، قصد و اراده متکلم از به کارگيري توريه است. نوع اول توريه که در آن، مقصود متکلم از توريه مخفي نگاه داشتن حقيقت و مراد اصلي خويش از کلام است، مطلقاً جايز مي باشد؛ زيرا پنهان کردن حقيقت، به خودي خود، عنواني نيست که داراي قبح اخلاقي باشد. از اين رو، في حد نفسه، عملي جايز است. گاهي اوقات پيش مي آيد که مخاطب با سئوالات متعدد قصد تجسس در مسائل خصوصي شما را دارد. از سوي ديگر، شما بنا به عللي، مجبور به پاسخ دادن به او هستيد. از اين رو، براي فرار از سئوالات او و مخفي داشتن امور خصوصي زندگي خويش، همچنين براي پرهيز از دروغگويي، توريه مي کنيد. در اينجا غرض از توريه، فريب دادن مخاطب نيست، بلکه صرفاً مخفي داشتن حقيقت است.
البته، ممکن است اين قسم از توريه به اعتبار ديگري، داراي عنوان ثانويه حسن (يا وجوب) و قبح (يا حرمت) شود. مثلاً، اگر پنهان داشتن حقيقت، موجب ضرر جاني و مالي به ديگران شود، به طوري که اين ضرر وارده تأثير مستقيم پنهان کاري ماست. در اينجا، عنوان ثانويه اضرار به غير بر توريه اضافه مي شود و آن را قبيح مي سازد. و يا بر عکس، ممکن است بيان حقيقت و معناي واقعي کلام، براي متکلم يا ديگري، ضرر مالي و جاني
داشته باشد و متکلم نمي خواهد با دروغ گفتن، حقيقت را از مخاطب پنهان کند؛ زيرا ممکن است بعداً دروغش فاش شود و ضرر بزرگتري متوجه وي شود و يا به خاطر تقدس و تنزه عالي، نمي خواهد به هيچ وجه زبانش به دروغ باز شود. از اين رو، براي پنهان کردن حقيقت و دفع ضرر احتمالي توريه مي کند. توريه در اينجا چون مصداق دفاع از خود به حفظ نفس و مال محترمه است، قطعاً جايز و بلکه واجب است. توريه هاي به کار رفته توسط ائمه (عليهم السلام) غالباً از اين نوع بوده است.
اما نوع دوم توريه، که در آن متکلم قصد فريب و به اشتباه انداختن او را دارد، مصداق عمل غيراخلاقي و زشت و «فريب» است و قطعاً جايز نيست مگر در جايي که فريب جايز باشد. در تعريف فريب گفته اند: «فريب آن است که انسان عامداً و با علم به نادرستي چيزي، موجب شود که ديگري آن باور نادرست در مورد آن چيز پيدا کند.»(10) در توريه نيز متکلم مي خواهد مخاطب باور نادرستي در مورد واقع پيدا کند و حقيقت را آن گونه که هست، از کلام او متوجه نشود. در واقع، مراد غزالي، که در توضيح معناي توريه به حيله و فريب بودن آن اشاره مي کند، همين قسم است. وي مي گويد: «بدان که چون بزرگان را حاجت افتاده است به دروغ، حيلت کرده اند و به الفاظ راست طلب کرده اند، چنان که آن کس چيزي ديگر فهم کند که مقصود بود و آن را معاريض گويند.»(11) بنابراين، در اينجا گرچه توريه، مصداق کذب نيست، ولي مصداق چيزي بدتر از کذب يعني فريب است. گاه ممکن است متکلم قصد دادن خبر خلاف واقع به مخاطب را دارد، ولي چون دروغ گفتن جرم است و بايد بعداً در دادگاه پاسخ گوي آن باشد، توريه مي کند و کلامي دو پهلو اظهار مي دارد که معناي ظاهري اش خلاف واقع است. ولي معناي باطني اش که خود قصد کرده مطابق واقع است. بدين ترتيب، مفرّي براي خود درست مي کند تا در صورت شکايت عليه او بتواند از خود دفاع کند. اين قسم توريه در بين مردم مقدس مآب، که به دنبال کلاه شرعي هستند، بيشتر رواج دارد.
2. توريه، کذب نيست
در توريه چون متکلم قصد اخبار خلاف واقع را ندارد و معناي مرادش از کلام نيز خلاف واقع نيست، بنابراين در توريه قطعاً کذب مُخبري وجود ندارد. اما در کذب، متکلم قصد اخبار خلاف واقع را دارد و معناي مراد و ظاهري هر دو متحد بوده و خلاف واقع است.
اما ممکن است توريه به اعتباري، کذب خبري داشته باشد. اگر در تعريف کذب، مخالفت ظاهر کلام با واقع را ملاک بدانيم، نه مخالفت اعتقاد و مراد متکلم را، در اين صورت، توريه، کذب خبري خواهد داشت. منشأ اصلي نزاع در کذب بودن يا نبودن توريه، همين جا است که برخي مثل آيت الله خوئي مطابقت اراده متکلم با واقع را ملاک کذب مي دانند. برخي نيز مثل نراقي و غزالي و مشهور علماء مطابقت ظاهر کلام را.
همانطور که در بيان کلام نراقي گذشت، مقصود از به کارگيري الفاظ و جملات، تفهيم معاني اراده شده است. دليل اينکه صدق و راستگويي نيکو شمرده مي شود، به اين دليل است که مخاطب را در پاسخ سئوالش به واقع و حق مي رساند، نه اينکه صرفاً کلام و الفاظي از دهان خارج شود که خلاف واقع نباشد. الفاظ و شرط تطابق و عدم تطابق آنها با واقع، همه ابزار و وسيله براي هدف راهنمايي و ارشاد مخاطب به حق هستند. توريه يعني رها کردن هدف تکلم و مشغول شدن به وسايل. از اين رو، توريه از اين جهت که مخاطب را به حقيقت رهنمون نمي سازد، مانند کذب است. منشأ اين عدم هدايت، عدم به کارگيري صحيح الفاظ توسط متکلم است. بنابراين، آنجا که حق مخاطب دانستن واقع و وظيفه ما هدايت او به حقيقت است، توريه قطعاً اشکال اخلاقي دارد.
بنابراين، اگر کذب را تفهيم خلاف واقع تعريف کنيم؛ يعني متکلم الفاظي به کار ببرد که موجب گمراهي و فهم خلاف واقع توسط مخاطب شود، در اين صورت توريه قطعاً کذب خبري است.
به هر حال، چون در توريه متکلم قصد إخبار خلاف واقع ندارد و به نظر مي رسد، در کذب بودن يک کلام، تنها خلاف واقع بودن ظاهر آن شرط نيست و مراد متکلم و مقصود اصلي او از کلام نيز شرط است، و چون الفاظ به کار رفته در توريه مشخصاً معناي خلاف واقع ندارند. به نظر مي رسد، توريه مصداق کذب نباشد. ولي کذب نبودن توريه به معناي جواز مطلق آن نيست. بنابراين، حکم اخلاقي توريه اين است که اگر در توريه صرفاً قصد پنهان داشتن معناي حقيقي کلام باشد و قصد فريب و به اشتباه انداختن مخاطب در فهم معناي حقيقي نباشد و الفاظ به کار رفته در کلام نيز طوري نباشد که موجب فريب مخاطب گردد، در اين صورت توريه جايز است. اما اگر قصد فريب مخاطب باشد و با الفاظ به کار رفته موجب فريب او گردد، توريه جايز نيست، مگر در مواردي که کذب و
فريب جايز است. همانطور که برخي از علماء گفته اند: هدف از توريه اين است که در مواردي که کذب عادت نکند و اگرچه ظاهر کلامش دروغ است ولي باطن وجودش دروغ نباشد و قبح و خبث دروغ به باطن سرايت نکند.
پينوشتها:
*استاديار گروه فلسفه دانشگاه زنجان.
1. ملا صالح مازندراني، شرح اصول کافي، ج9 ص406.
2. آقا رضا، مصباح الفقيه، ج1 قسم 2 ص 565.
3. مهدي نراقي، جامع السعادات، ج 2 ص100.
4. همان.
5. محمد غزالي، کيمياي سعادت، ص 463.
6. همان، ص 487.
7. احمد بن محمد فيومي، المصباح المنير، ماده وري، ص656.
8. فخرالدين الطريحي، مجمع البحرين، ج4، ص25، ماده وري.
9. شيخ انصاري، مکاسب المحرمه، ج2، ص150.
10. Mahon, James Edwin, The Definition of lying and Deception, p.13.
11. محمد غزالي، کيمياي سعادت، ص 487.
منبع: نشريه معرفت اخلاقي، شماره 4.
ادامه دارد…
/ج